#امام_رضا_علیه_السلام
#قصیده
رسیدم دوباره به درگاه شاهی
چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی...
سلام ای غریبی که در صبح محشر
ندارم به جز مُهر مِهرت گواهی...
شلوغ است دورت ولی شد فراهم
عجب خلوتی، خلوت دلبخواهی
چو آیینه از بس که دلنازکی تو
توان تا حریمت رسیدن به آهی
تو آیینه آیینه، نوری و نوری
تو مهری چه مهری تو ماهی چه ماهی
تو را مهر گفتم؟ تو را ماه خواندم؟
عجب کسر شأنی عجب اشتباهی
که مهر است در محضرت مردهشمعی
که ماه است پیش رخت روسیاهی
گرفتهست خورشید اذن دمیدن
ز نقارهخانه دم هر پگاهی
تویی شرط توحید و بیتو یقیناً
همه نیست توحید جز لاالهی
اگر ابر لطفت به محشر ببارد
نماند ثوابی نماند گناهی
به لطف تو کاه ثواب است کوهی
به بذل تو کوه گناه است کاهی
لب درۀ نفس لغزیده پایم
نگه دار دست مرا با نگاهی
منم آن گنهکار امیدواری
که دارد ز لطف تو پشت و پناهی
ندانم چگونه برآیم ز شکرش
اگر راه دادی مرا گاهگاهی
الهی مرا از حریمش مکن دور
مرا از حریمش مکن دور الهی
#محمود_حبیبی_کسبی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
✅ @Shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام
#قصیده
رسیدم دوباره به درگاه شاهی
چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی...
سلام ای غریبی که در صبح محشر
ندارم به جز مُهر مِهرت گواهی...
شلوغ است دورت ولی شد فراهم
عجب خلوتی، خلوت دلبخواهی
چو آیینه از بس که دلنازکی تو
توان تا حریمت رسیدن به آهی
تو آیینه آیینه، نوری و نوری
تو مهری چه مهری تو ماهی چه ماهی
تو را مهر گفتم؟ تو را ماه خواندم؟
عجب کسر شأنی عجب اشتباهی
که مهر است در محضرت مردهشمعی
که ماه است پیش رخت روسیاهی
گرفتهست خورشید اذن دمیدن
ز نقارهخانه دم هر پگاهی
تویی شرط توحید و بیتو یقیناً
همه نیست توحید جز لاالهی
اگر ابر لطفت به محشر ببارد
نماند ثوابی نماند گناهی
به لطف تو کاه ثواب است کوهی
به بذل تو کوه گناه است کاهی
لب درۀ نفس لغزیده پایم
نگه دار دست مرا با نگاهی
منم آن گنهکار امیدواری
که دارد ز لطف تو پشت و پناهی
ندانم چگونه برآیم ز شکرش
اگر راه دادی مرا گاهگاهی
الهی مرا از حریمش مکن دور
مرا از حریمش مکن دور الهی
#محمود_حبیبی_کسبی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
✅ @Shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت
#غزل
اگر بینم تنی عریان به خاک افتاده، می سوزم
وگر دربند نی بینم سر آزاده، می سوزم
برادر! تا سرت بر نیزه هر دم پیش چشمم هست
به آتش نیست حاجت، با نگاهی ساده می سوزم
سر عباس حتی روی نی هم قوّت قلب است
سر اصغر ولی بر نی، نوا سر داده، می سوزم
نمی دانم که سرگرم کدامین داغ دل باشم
چنان پروانه ای در چلچراغ افتاده می سوزم
کدامین داغ را گویم؟ پدر؟ مادر؟ برادرها؟
من آن شمعم، کزآن روزی که مادر زاده می سوزم
به قصد بوسه بر زیر گلویت سجده آوردم
چو رگ های تو مُهرم شد، سر سجّاده می سوزم
گذشت آن روزهایی که زنی پرده نشین بودم
کنون حال مرا بنگر، به بزم باده می سوزم
قرار ما بدون هم سفر رفتن نبود، اینک
به هر گامی که بی تو می نهم بر جاده، می سوزم
#محمود_حبیبی_کسبی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#ولادت
#قصیده
عمریست گفتهایم به عشق تو یا علی:
«یا مَظهرَ العَجائِبُ یا مرتضی علی»...
من کیستم که بر سر خوانت بخوانیام؟
شاهان عالماند به خوانت گدا، علی...
در راه عشق، غیر علی در میانه نیست
از ابتدا علیست و تا انتها علی...
با مهرش از عدم به وجود آمدیم ما
یعنی که هست رمز فنا و بقا علی
چون خیر و شر رقم به یدالله میخورد
حُسنالقضاست از پس سوءالقضا علی
در حیرتم که خلق چرا رو به هم زنند!
وقتی که هست بر همه مشکلگشا علی
عالم تمام خصم و فقط دوست حیدر است
خلقی غریبهاند و فقط آشنا علی...
خیبرگشا علیست علی، ای خوشا علی!
مرحبفِکَن علیست علی، مرحبا علی!
دل میبرد به غمزه، ز خیل دلاوران
وقتی زند به خوان دلیری صلا علی
در گویش ملائکه تغییر میکند
حَیِّ عَلَی اَلصَلاة، به حَیِّ عَلَی علی
میایستند خیل ملائک به حرمتش
هرچند مینشست روی بوریا علی
ارض و سما به دور علی چرخ میزنند
فرمانبر است عالم و فرمانروا علی...
هرچند ناخنش به فلک سر به سر رود
با کودکی یتیم رود پا به پا علی
از یُمن طلعتش همه را عفو میکنند
آید اگر به جلوه به روز جزا علی
هرگز نبوده است جدا از علی، خدا
هرگز نبوده است جدا از خدا، علی
مشعر علی و کعبه علی و منا علی
زمزم علی و مروه علی و صفا علی
حیدر، اباالحسن، اسدالله، مرتضی
صفدر، ابوتراب، ولی، ایلیا، علی
نوح و خلیل و موسی و عیسی و مصطفی
سرّ ظهور یک به یک انبیا علی...
او را شناخت شام عروجش نبی که دید
صاحب سخن خداست و صاحب صدا علی
آن شب که فاصله دو کمان بود تا خدا
خود را رسول گرم سخن یافت با علی
چون روز روشن است پس از لیلةالمبیت
تنها یکیست با نبی اهل وفا؛ علی...
در کوچه شد ز جور، قدش گر دو تا علی
در خانه بود مِهر بتولش عصا علی...
چشم خدا علیست، ولی کیست فاطمه؟
کز گَرد چادرش بکشد توتیا علی
شیر خدا علیست، ولی کیست فاطمه؟
کز غم به حِرز او ببرد التجا علی
وجه خدا علیست، ولی کیست فاطمه؟
کز عالمی کند به رخش اکتفا علی
میخواستم که مدح علی سر کنم، ولی
تا خاک پای فاطمه شد رَهنما علی
من اَلکَنم ز مدحت خاتون عالمین
وقتی که گفته حضرت او را ثنا علی
گوید مگر مدیح علی، شخص فاطمه
گوید مگر مدیحۀ خیرالنسا، علی
شادم که جز ولای تو و مهر فاطمه
چیزی نمانده از همه دنیا مرا، علی!
عمریست گفتهایم فقط «یا علی مدد»
آری مدد ز غیر تو ننگ است یا علی!
#محمود_حبیبی_کسبی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
شهدای حرم #شاهچراغ
#نیمایی
ای شهید بیگناه
ای شهید مشهد چراغ
ای شهید آستان شاه نور
ناگهان به یک گلوله و به چند قطره خون
پرکشیدهای به بارگاه نور
خون تو
لالهایست رسته از میان سنگهای صحن
این سرشت توست، سرنوشت توست
این بهشت توست
خون تو
گرچه سرخ بود
از نگاه خصم کوردل ولی
آنقَدَر نداشت رنگ
تا برای تو
خیل بیوطن تظاهرات بیمحل به پا کنند
در محلۀ فرنگ
رنگ خون دلبخواهِ لشکر سراب
رنگ دیگریست
رنگ سرخ مایلِ به تجزیه
رنگ سرخ مایلِ به ننگ
ای شهیدهای بیگناه
از سکوت این جماعت وطن به مزد
نه به نامتان شعارهای آتشین درست میشود
نه از این همه خبرگزاری دروغ
لحظه لحظه صد خبر به مقصد ترور
پست میشود
خونتان اگر خبر نشد
بر تن تناور وطن تبر نشد
بیثمر نشد
جسم غرق خونتان
روح ما، شکوه ماست
ردّ خونتان
شاهراه ما، پناه ماست
#محمود_حبیبی_کسبی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#ولادت
#قصیده
عمریست گفتهایم به عشق تو یا علی:
«یا مَظهرَ العَجائِبُ یا مرتضی علی»...
من کیستم که بر سر خوانت بخوانیام؟
شاهان عالماند به خوانت گدا، علی...
در راه عشق، غیر علی در میانه نیست
از ابتدا علیست و تا انتها علی...
با مهرش از عدم به وجود آمدیم ما
یعنی که هست رمز فنا و بقا علی
چون خیر و شر رقم به یدالله میخورد
حُسنالقضاست از پس سوءالقضا علی
در حیرتم که خلق چرا رو به هم زنند!
وقتی که هست بر همه مشکلگشا علی
عالم تمام خصم و فقط دوست حیدر است
خلقی غریبهاند و فقط آشنا علی...
خیبرگشا علیست علی، ای خوشا علی!
مرحبفِکَن علیست علی، مرحبا علی!
دل میبرد به غمزه، ز خیل دلاوران
وقتی زند به خوان دلیری صلا علی
در گویش ملائکه تغییر میکند
حَیِّ عَلَی اَلصَلاة، به حَیِّ عَلَی علی
میایستند خیل ملائک به حرمتش
هرچند مینشست روی بوریا علی
ارض و سما به دور علی چرخ میزنند
فرمانبر است عالم و فرمانروا علی...
هرچند ناخنش به فلک سر به سر رود
با کودکی یتیم رود پا به پا علی
از یُمن طلعتش همه را عفو میکنند
آید اگر به جلوه به روز جزا علی
هرگز نبوده است جدا از علی، خدا
هرگز نبوده است جدا از خدا، علی
مشعر علی و کعبه علی و منا علی
زمزم علی و مروه علی و صفا علی
حیدر، اباالحسن، اسدالله، مرتضی
صفدر، ابوتراب، ولی، ایلیا، علی
نوح و خلیل و موسی و عیسی و مصطفی
سرّ ظهور یک به یک انبیا علی...
او را شناخت شام عروجش نبی که دید
صاحب سخن خداست و صاحب صدا علی
آن شب که فاصله دو کمان بود تا خدا
خود را رسول گرم سخن یافت با علی
چون روز روشن است پس از لیلةالمبیت
تنها یکیست با نبی اهل وفا؛ علی...
در کوچه شد ز جور، قدش گر دو تا علی
در خانه بود مِهر بتولش عصا علی...
چشم خدا علیست، ولی کیست فاطمه؟
کز گَرد چادرش بکشد توتیا علی
شیر خدا علیست، ولی کیست فاطمه؟
کز غم به حِرز او ببرد التجا علی
وجه خدا علیست، ولی کیست فاطمه؟
کز عالمی کند به رخش اکتفا علی
میخواستم که مدح علی سر کنم، ولی
تا خاک پای فاطمه شد رَهنما علی
من اَلکَنم ز مدحت خاتون عالمین
وقتی که گفته حضرت او را ثنا علی
گوید مگر مدیح علی، شخص فاطمه
گوید مگر مدیحۀ خیرالنسا، علی
شادم که جز ولای تو و مهر فاطمه
چیزی نمانده از همه دنیا مرا، علی!
عمریست گفتهایم فقط «یا علی مدد»
آری مدد ز غیر تو ننگ است یا علی!
#محمود_حبیبی_کسبی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#قصیده
حسود حُسن تو برگ گل است، شبنم هم
اسیر عصمت تو آسیهست، مریم هم
زِ هر دمت همه سر میرود عصارهٔ وحی
که با رسول خدا همسری و همدم هم
تو کیستی؟ جبل النور خانهٔ احمد
چو نور، روشنی و مثل کوه، محکم هم
همین بس است ز شأنت که دخترت زهراست
فدای دختر تو عالم است و آدم هم
قسم به آب! که تو خاستگاه تطهیری
گواه پاکی تو کوثر است، زمزم هم
دمید در برهوت حجاز یاس از تو
بهشت میشود از مقدمت جهنم هم
تویی تو سنگ صبور رسول آینهها
برای درد دلش محرمی و مرهم هم
تو لایق لقب اُمّ مؤمنین هستی
رکاب دین نبی را نگین خاتم هم
کلید قلب نبی دست توست، با این گنج
دگر نیاز نداری به اسم اعظم هم
فقط نه گرد بیابان سِتُردی از رخ یار
که پاک کردهای از روی مصطفی غم هم..
برای یاری دین مال دادی و جان نیز
به محضر کرم تو گداست حاتم هم
به شرح حال رسول و بتول بعد از تو
فغان کم است، تأسف کم است، ماتم هم
پس از تو فاطمه دیگر غریب ماند غریب
فقط نه فاطمه، بلکه نبی اکرم هم
#محمود_حبیبی_کسبی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام
#قصیده
رسیدم دوباره به درگاه شاهی
چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی
فلک آستانی ملک پاسبانی
ضمان کارگاهی جنان بارگاهی
سلام ای غریبی که در صبح محشر
ندارم به جز مُهر مِهرت گواهی
خیالت به سر خون هجرت به گردن
به شوق تو کردم چه شال و کلاهی
شلوغ است دورت ولی شد فراهم
عجب خلوتی خلوت دلبخواهی
چو آیینه از بس که دل نازکی تو
توان تا حریمت رسیدن به آهی
تو آیینه آیینه نوری و نوری
تو مهری چه مهری تو ماهی چه ماهی
تو را مهر گفتم؟ تو را ماه خواندم؟
عجب کسر شأنی عجب اشتباهی
که مهر است در محضرت مرده شمعی
که ماه است پیش رخت روسیاهی
گرفته ست خورشید اذن دمیدن
ز نقاره خانه دم هر پگاهی
تویی شرط توحید و بی تو یقینا
همه نیست توحید جز لاإلهی
اگر ابر لطفت به محشر ببارد
نماند ثوابی نماند گناهی
به لطف تو کاه ثواب است کوهی
به بذل تو کوه گناه است کاهی
لب دره ی نفس لغزیده پایم
نگه دار دست مرا با نگاهی
منم آن گنهکار امیدواری
که دارد ز لطف تو پشت و پناهی
ندانم چگونه برآیم ز شکرش
اگر راه دادی مرا گاه گاهی
الهی مرا از حریمش مکن دور
مرا از حریمش مکن دور الهی
#محمود_حبیبی_کسبی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#قصیده
حسود حُسن تو برگ گل است، شبنم هم
اسیر عصمت تو آسیهست، مریم هم
زِ هر دمت همه سر میرود عصارهٔ وحی
که با رسول خدا همسری و همدم هم
تو کیستی؟ جبل النور خانهٔ احمد
چو نور، روشنی و مثل کوه، محکم هم
همین بس است ز شأنت که دخترت زهراست
فدای دختر تو عالم است و آدم هم
قسم به آب! که تو خاستگاه تطهیری
گواه پاکی تو کوثر است، زمزم هم
دمید در برهوت حجاز یاس از تو
بهشت میشود از مقدمت جهنم هم
تویی تو سنگ صبور رسول آینهها
برای درد دلش محرمی و مرهم هم
تو لایق لقب اُمّ مؤمنین هستی
رکاب دین نبی را نگین خاتم هم
کلید قلب نبی دست توست، با این گنج
دگر نیاز نداری به اسم اعظم هم
فقط نه گرد بیابان سِتُردی از رخ یار
که پاک کردهای از روی مصطفی غم هم..
برای یاری دین مال دادی و جان نیز
به محضر کرم تو گداست حاتم هم
به شرح حال رسول و بتول بعد از تو
فغان کم است، تأسف کم است، ماتم هم
پس از تو فاطمه دیگر غریب ماند غریب
فقط نه فاطمه، بلکه نبی اکرم هم
#محمود_حبیبی_کسبی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام
#قصیده
رسیدم دوباره به درگاه شاهی
چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی
فلک آستانی ملک پاسبانی
ضمان کارگاهی جنان بارگاهی
سلام ای غریبی که در صبح محشر
ندارم به جز مُهر مِهرت گواهی
خیالت به سر خون هجرت به گردن
به شوق تو کردم چه شال و کلاهی
شلوغ است دورت ولی شد فراهم
عجب خلوتی خلوت دلبخواهی
چو آیینه از بس که دل نازکی تو
توان تا حریمت رسیدن به آهی
تو آیینه آیینه نوری و نوری
تو مهری چه مهری تو ماهی چه ماهی
تو را مهر گفتم؟ تو را ماه خواندم؟
عجب کسر شأنی عجب اشتباهی
که مهر است در محضرت مرده شمعی
که ماه است پیش رخت روسیاهی
گرفته ست خورشید اذن دمیدن
ز نقاره خانه دم هر پگاهی
تویی شرط توحید و بی تو یقینا
همه نیست توحید جز لاإلهی
اگر ابر لطفت به محشر ببارد
نماند ثوابی نماند گناهی
به لطف تو کاه ثواب است کوهی
به بذل تو کوه گناه است کاهی
لب دره ی نفس لغزیده پایم
نگه دار دست مرا با نگاهی
منم آن گنهکار امیدواری
که دارد ز لطف تو پشت و پناهی
ندانم چگونه برآیم ز شکرش
اگر راه دادی مرا گاه گاهی
الهی مرا از حریمش مکن دور
مرا از حریمش مکن دور الهی
#محمود_حبیبی_کسبی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem