eitaa logo
شعر شیعه
7.4هزار دنبال‌کننده
559 عکس
205 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
Dastoorate Mahe Rajab.mp3
2.78M
🔉 بشنوید| در فضیلت و اهمیت لیلةالرغائب همراه با توصیه‌هایی برای بهره‌مندی هرچه بیشتر از ماه ارجمند رجب استاد فیاض‌بخش ▫️از مهمات ماه مبارک رجب این است که انسان محاسبه‌ای در اعمال گذشته خود داشته باشد؛ چراکه می‌خواهد به مهمانی مولای خود وارد شود. ▫️خداوند اولین مهمانی خویش را در شب جمعه اول ماه مبارک رجب قرار داد تا بندگانش پاک و پاکیزه وارد این ماه شوند و از بقیه ماه استفاده نمایند. ▫️لیله الرغائب، شب اِعطای کثیر است؛ یعنی بی‌حساب در خانه مولا به روی بندگانش باز است. ▫️پرداخت صدقه به جای روزه ماه مبارک رجب @jelvehnooralavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از وادیِ ذهنم همه را بیرون کن قلبم را با ندیدنش محزون کن یارب شده لیلة الرغائب...در من رغبت به امام عصر(عج) را افزون کن!
چو گلدان خالی، لب پنجره پُر از خاطرات تَرک خورده‌ایم
مدهوش می‌شد کوچه با عطر عبایت با هر قدم گل می‌شکفت از ردّ پایت همسایه نه، یک شهر نه، اصلاً جهانی می‌بُرد نان از سفرۀ بی‌انتهایت حتی برای دزدِ خانه، ماه بودی روشن شد آن شب قلب او با روشنایت وقتی برای درد دشمن هم دوایی، کی می‌شود درمانده باشد آشنایت؟ پر داده‌ام امشب به یاد تو دلم را تا گوشه‌ای از صحن پاک سامرایت از ظلم‌ها عمری دلت خون بود، آری آن زهر، مرهم شد برای دردهایت لب‌ها به هم می‌خورد با سوز مناجات می‌سوختی در ربّنای بی‌صدایت عمری دلت با روضه‌ها در کربلا بود در روز آخر حجره شد کرب‌وبلایت @shia_poem
کشاندم به بزم محبت خدا را طلب کرده ام بادهء سامرا را بنا شد سبوی زیارت بنوشم چشیدم دو جرعه شراب دعا را کنار ضریحی که زهرا نشسته سحر نذر کردم حدیث کسا را نشستم پس از جامعه زیر گنبد جماعت بخوانم نماز عشا را رسیدم به اینجا ولی دست من نیست خود آورده این جمع حاجت روا را فدای کریمی که در اوج عزت خریده است ناز و ادای گدا را ندیده ز عشاق خود جز اذیت ولی زائرش دیده جود و عطا را مسلمان و غیر مسلمان ندارد عوض کرده عشقش، دو دنیای ما را بپیچید بین حرم نسخه ام را گرفتم ز دست طبیبم شفا را کسی که دلت مست طوس است بنگر؛ از ایوان سلطانش ابن الرضا را فدای امامی که در سامرایش کشیده به شانه غم کربلا را اسیری کشیده ولی تشنگی نه ندیده به روی لبش ردّ پا را کسی وقت تشییع جسمش ندیده تنی پاره پاره تر از بوریا را خرابه نشین بود و تبعیدی اما نخورده دگر غصهء عمه ها را کسی معجری را نبرده به غارت و نشنیده گوش زنی ناسزا را گرسنه نخوابیده اهل و عیالش نشد بالش دخترش سنگ خارا سری را رقیه بغل کرد و بوسید سری سنگ خورده، پُر از ربنّا را... @shia_poem
غمی محاصره کرده است روح انسان را بناست تا که بگیرد از آدمی جان را دروغ سرخ حسد روی جامه ی یوسف گرفته سوی دو تا چشم پیر کنعان را امام جامعه ی وحی، حضرت هادی چگونه تاب بیارد هوای زندان را قفس نشین شده اما شنیده اند همه نوای روح فزای هزار دستان را مرام منکر زهرا و مرتضی این است به تیغ و زهر جفا می کُشد امامان را چه زهر دشنه تباری که در وجود امام دریده عمق جگر را، بریده شریان را جگر که تفته شود تشنه می شود انسان به جرعه ای بچشان آن لبان عطشان را حسین فاطمه مهمان کوفه بود ولی نگه نداشته اند احترام مهمان  را به جای آب،  به لبهاش سنگ می زد خصم و عمه جان شما دید سنگ باران را @shia_poem
دهمین آفتاب فیض خدا به فراسوی خود ببر مارا منِ گمراه را هدایت کن هادی خانواده زهرا تو بزرگی همیشه بالایی توکجا؟درک مردم دنیا از تو عبدالعظیم را داریم خاک ری از تو شد چو کرب و بلا کارخورشید میکند آقا ذره ای را که می بری بالا به هوایت کبوترم امشب نوه ی ا ل امام رضا باتو رنگ دعایمان سبز است نام تو رمز استجابت ها مردمانی که سخت و بی دردند دلتان را به درد آوردند ............... غربت آفتاب رادیدی دل از غم کباب را دیدی با دلت خوب تا نمیکردند غربت بی حساب رادیدی پیش رویت شراب آوردند داغ بزم شراب را دیدی غربت عمه ات تداعی شد چشم پر التهاب را دیدی گوییا پشت چادر زینب کودک بی نقاب را دیدی مادری دست خود تکان میداد روضه های رباب را دیدی دور دست و گلوی دختر ها رد سرخ طناب را دیدی خیزران را دوباره میکوبد روی لبهای پاره میکوبد @shia_poem
دلم بدون تو محکوم بر پریشانی است همیشه گوشه نگاهت علاج حیرانی است سلام حضرت ابن الرضای دوم ما فدای تو چه قَدَر رافتت خراسانی است تو در تمام حرم ها کنار من هستی زیارتم همه لطفش به جامعه خوانی است علی ِچارم ِ دین ، هر که بنده تو نشد تمام بندگی اش کفر و نامسلمانی است به میوه ی دلت آقا بگو که برگردد بهار گم شده اینجا ، هوا زمستانی است زخشکسالی و قحطی چه غم که دل بستم به خانه ای که همیشه در آن فراوانی است چه در کنار گدایان ، چه کاخ آن ملعون به هر کجا که رود کار او سلیمانی است عزیز مصر بریز اشک بر عزیز جواد میان سامره مانده  ، غریب و زندانی است چه آمده است به یادش میان بزم شراب هوای حضرت دریا چه قدر طوفانی است دوشنبه ، گریه ، حسن ، سامرا مدینه شده دوشنبه های حسن ها همیشه بارانی است حسن به گریه فقط زیر لب بگوید شکر که دست دیو و دد اینجا عقیق بابا نیست @shia_poem
خبر گریه ی گرفتاران.. میرسد شب به شب به دلداران این قبیله به فکر ما هستند پیرشان کرده غصه یاران نخ تسبیحشان که میچرخد سرِ پا میشوند بیماران سر به دیوار اهل بیت زدیم! خوش به احوال سر به دیواران! ما گنهکارهای الوده پشتمان گرم شد به غفاران دل ما تنگ سامرا شده است ما و آقا و نم نم باران ما طلبکار این کریم شدیم بس که رو داده بر بدهکاران یوسف سامرا نگاهی کن ناز بفروش بر خریداران شیرها پوزه میکشند به پات تشنه ی کشتن تو خونخواران اهل عالم غم و محن بس ماست این که بی کس شده همه کس ماست گرچه از زهر حال مضطر داشت به دلش داغهای بدتر داشت حجره از ناله ی انا العطشان حال و روزی شبیه محشر داشت   علی بن جواد این آخر ذره ای خاک کربلا برداشت آب شرمنده ی لبانش شد اثر تشنگی به حنجر داشت انقدر بین حجره غلتیده جای خونمردگی به پیکر داشت بعد ازآن مجلس شراب فقط از غم عمه دیده ی تر داشت این لباسش اگر چه خاکی شد.. باز آقا لباس دیگر داشت گرچه سردرد اذیتش میکرد... هرچه هم بود لااقل سر داشت دور و بر خنجری به دستی نیست قاتلش را کجا برابر داشت؟! دخترش گرچه داغدارش بود پشت صد پرده بود ..معجر داشت.. روضه من فقط همین جمله ست پسرش را کنارش آخر داشت کربلا!  داغ بر دلم خورده وای از آن تشنه ی پسر مرده @shia_poem
حال و هوای چشم ترت جور دیگری ست ذکر قنوت هر سحرت جور دیگری ست وقتی میان سجده به معراج می پَری پِی می برم که جنس پرت جور دیگری ست حتّی نسیم کویِ تو هم اعتراف کرد عطر بهشتی گذرت جور دیگری ست در سامرا همیشه زیارت لذیذ هست طعم زیارت سحرت جور دیگری ست هادی ترین چراغ هدایت کلام توست. نور چراغ شعله ورت جور دیگری ست این جامعه ز "جامعه" ات رُشد کرده است محصول کِشت پر ثمرت جور دیگری ست درندگان کنار تو آرام می شوند بر روی قلب ها اثرت جور دیگری ست ارباب های ما همگی با سخاوتند امّا عنایت پدرت جور دیگری ست کشکول چشم های مرا پر ز اشک کن حال گدای پُشت درت جور دیگری ست زهری رسید و شمع وجود تو آب شد سوسوی نور مختصرت جور دیگری ست دیگر گُمان کنم جگری هم نمانده چون خون لخته های دور و برت جور دیگری ست او دیده دست و پا زدنت کنج حجره را... آه دمادم پسرت جور دیگری ست شُکر خدا سر از بدن تو جدا نشد شُکر خدا کفن به تنت "بوریا" نشد شکر خدا به پیرهنت نیزه ای نخورد شکر خدا که بر بدنت نیزه ای نخورد پیشانی تو سنگ و عصایی ندیده است آقا!دو پلک شب شکنت نیزه ای نخورد تو دست و پا زدی نه ولی زیر دست و پا بال تو وقت پر زدنت نیزه ای نخورد شکر خدا که دور و بر تو سنان نبود شکر خدا که بر دهنت نیزه ای نخورد عمامه و عبای تو سهم عدو نشد با سُمِّ اسب پیکر تو زیر و رو نشد @shia_poem