eitaa logo
شعر شیعه
6.5هزار دنبال‌کننده
389 عکس
158 ویدیو
14 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
لطف امام هادى و نور ولایتش ما را اسیر کرده به دام محبتش بر لطف بى کرانۀ او بسته ایم دل امشب که جلوه گر شده خورشید طلعتش منت خداى را که به ما کرده مرحمت توفیق برگزارى جشن ولادتش تبریک باد بانوى کبرى سمانه را کین غنچه بر دمید ز گلزار عصمتش ماه تمام و نیمۀ ذى حجه مطلعش خیر کثیر وکوثر قرآن بشارتش این است آن امام که تقدیر ایزدى بعد از جواد داده مقام امامتش این است آن امام که ذرات کائنات اقرار کرده اند به جود و کرامتش این است آن امام که در برکة السّباع شیران شوند رام و گذارند حرمتش این است آن امام که از نقش پرده هم ایجاد شیر زنده کند حکم قدرتش این است آن امام که دشمن به چند بار رخسار عجز سوده به درگاه عزتش سر تا به پاى عاطفه و مرحمت ولى دشمن به لرزه آمده از برق هیبتش آن سومین ابوالحسن از خاندان وحى چون سه على دیگر باشد عبادتش افزون ز ریگ هاى بیابان عطاى او بیش از ستاره هاى درخشان فضیلتش مائیم و دست و دامن آن حجت خدا چون نا امید کس نشود از عنایتش گردیده ایم جمع به ذیل لواى او افکنده ایم دست به دامان رحمتش از آستان قدس رضا هدیه مى کنیم آه دلى به غربت و اشکى به تربتش یارب بحق فاطمه با فتح کربلا بگشا بروى ما همه راه زیارتش از لطف آن امام (مؤید) مؤید است کو را نشان خدمت آل محمد است @shia_poem
بر لکنت زبان من آقا امان دهید. یا لطف کرده و به بیانم توان دهید. تا مدح یک فضیلتتان را بیان کنم. قدر تمام عمر جهانم زمان دهید. کار از کمیت لنگ غزل هم گذشته است. الفاظ قاصرند به الفاظ جان دهید. تا حق مطلب از سر ایمان ادا کنم. ابن سکیت نطق مرا در فشان دهید. بر ذوق کور من تب دریای ملتهب. سقفی بلند تر، ز خود آسمان دهید. از وحی در ثنای تو باید مدد گرفت. پس کوی جبرئیل امین را نشان دهید. تا دعبل و کمیت و فرزدق شوم به پات. شب تا سحر غزل بسرایم، غزل برات. بر شیر پرده جان بده دم را به هم بریز. بالاتر از مسیح عدم را به هم بریز. شعری بخوان که وقت هدایت گری شده. ارکان کفر و ظلم و ستم را به هم بریز. آقا اگر بناست دمی بی تو سر کنم. تقدیر من به لوح و قلم را به هم بریز. اصلا به دست های کریمت گل مرا. از نو سرشته، آب و گلم را به هم بریز. بر سائل درت نظری کن ز روی لطف. کل معادلات کرم را به هم بریز. آقای مهربان دلم با تبسمی. دریای پر تلاطم غم را به هم بریز. آرامش دلم دو جهان در پناه توست. کارم همیشه گیر نفوذ نگاه توست. انداخت گر چه کینه ی دشمن به زحمتت. یک ذره کم نشد به خدا از شرافتت. گردیده بارها متوکل ذلیل تو. بوده رفیع سایه ی دیوار عزتت. صد آسمان فرشته به شمشیر آخته. دارند چشم در پی فرمان حضرتت. راضی نشد دلت رسد آسیب بر عدوت. جوش و خروش داشت ز بس دیگ رحمتت. آورده دائما سر تعظیم را فرود. دنیای علم عالمیان پای حکمتت. اسلام رفت تا به دل قاره ی سیاه. از برکت درایت بسیار و همتت. نورت گرفته کشور دلها به جلوه ای. از بس شبیه حضرت زهرا به جلوه ای‌. از کفر محض با دمت ایمان درست کن. از زنگی سیاه مسلمان درست کن. در پای درس و بحث سراسر هدایتت. از وحشیان حقیقت انسان درست کن. از راز قلب مرد مسافر خبر بده. از او کسی شبیه به سلمان درست کن. ای حسرت بهشت خدا خاک پای تو. از دوزخ خرابه گلستان درست کن. یک خنده ی ملیح به لبهای خود نشان. قبله برای یوسف کنعان درست کن. با سطری از معارف والای حضرتت. راهی برای بینش قرآن درست کن. در وصف خوبی تو هزاران حکایت است. عشقت همان میان بر راه هدایت است. چون نوکری که خو کرده بر امیر خود. من را نما به نیمه نگاهی اسیر خود. تا جای دیگری نروم از درت، مرا. بر خانه ات الی الابدی کن فقیر خود. در باب معرفت تو مرا پای جامعه. بخشیده ای بصیرت و کردی بصیر خود. دست مرا بگیر و ببر تا غدیر خم. با سطری از زیارت اهل غدیر خود. اهل گناه بودم و با مهربانی ات. وا کرده ای تو پای مرا در مسیر خود. از سختی زمان گله ای نیست، شکر حق. خواندی مرا به خنده به مهمان پذیر خود. دل بسته ی کلامکم النورتان منم. در باب عشق وصله ی ناجورتان منم. دنیاست عبد خانه ی عبدالعظیم تو. محتاج دست های همیشه کریم تو. با اهدنا الصراط تو اهل هدایتم. با نور توست راه دلم مستقیم تو. این حس همیشه بوده به همراه من که هست. مشمول من عنایت و لطف قدیم تو در کاظمین، مدینه و قم، مشهد و نجف. شد تازه پای جامعه روح از نسیم تو. با جامعه، زیارت هر یک از اهل بیت. دارم سلام بر تو و قلب سلیم تو. حال و هوای گنبد سلطان که جای خود. دارد هوای گنبد تو یا کریم تو. نزدیک شد محرم شاه شهید دین. امضا بزن حواله ی دل را یک اربعین. (مجتبی) @shia_poem
مسلمانی مسلمان وجودت بلاگردان الفاظ سجودت تو دیدی خالقت را در نمازو که افتادی زمین آنهم به صورت حضورت را به هرجا میرساندی از آنجا کرده ای رفع کدورت ملائک بال را میگستراندند به زیر پای تو وقت حضورت به پا می شد قیامت لحظه ای که خلایق بود در راه عبورت تو موسای تمام اهل بیتی شده محراب مثل کوه طورت تو در محشر قیامت آفرینی خودت یک پا امیرالمومنینی @shia_poem
نوشته دست خدا روی لا مکان هادی نشسته گوشه صحن تو آسمان هادی خدا چکیده ز هر کلمه بیان لبت خدای هر سخن و کلمه و بیان هادی مرید لطف تو عبدالعظیم ها هستند برایشان تو عزیز از هزار جان هادی به نام اعظم تو هر دلی طلاطم کرد طلاطم دل دریای بی کران هادی چگونه از تو بگویم خودت بیاموزم که حک کنم به تمام در جنان هادی تویی که معجزه عشق بوده چشمانت صدای هر تپش قلب عاشقان هادی صدا صدای خدا بود در دهان شما به عاشقان علی داده ای امان هادی برات کرببلا عیدی از تو میخواهیم پدر بزرگ گل صاحب الزمان هادی @shia_poem
آسمانيست جلوه های شما روی چشمان ماست جای شما حضرت جبرئيل با بالش طاق نصرت زده برای شما هركسی كه شنيده گفته چنين بی نظيرست ربنای شما  همه ی برگ های پاییزی  ميشود سبز زير پای شما  باهمین دست خالی ام دارم چشم امیّد بر عطای شما  و برای قيامتم كافيست  نخی از گوشه ی عبای شما از مسير خطا برم گرداند روشنايی ردّ پای شما افتخار تمام ما اين است شود آقای ما - گدای شما شب برای خودش سليمان است زائر صبح سامرای شما عشق ما بر شما ارادی نيست عشق ما جز امام هادی نيست ای صفا بخش انجمن هادی رونق یاس و یاسمن هادی گل خوش عطر و بوی زیبارو علت رویش چمن هادی دهمین نور محض آل الله پدر دومین حسن هادی درجمال تو منعکس شده است روشنایی پنج تن هادی در قنوتت فرشته ها بودند به دو دست تو بوسه زن هادی بی نظیری در انتقاد و کلام هستی استاد در سخن هادی شیر در پرده را که جان دادی روح تازه بده به من هادی روز محشر در ازدحام بیا نام ما را صدا بزن هادی همه محتاج یک دعای توایم حاجت قلب مرد و زن هادی وا کن از کاروبار ما گره را تا ببینیم ماه -سامره - را آستانت هميشه پا بر جا ابتدايت هميشه نا پيدا ای علی چهارم شيعه نوه ی اول امام رضا ايها الهادی ای امام نقی دهمين حجت ای امام هدی صاحب اقتدار و شوكت حق رهبر و مقتدای مذهب ما با وجودت هميشه مینازيم به تمام اهالی بالا اعتقادات ما درست شده با فرازهايی از دعای شما جامعه ساز ماست جامعه ات نسخه ی رشد روح انسانها  نگذاری به سينه ها داغِ  ديدن صحن سامرايت را آرزومند سامرای توایم سرفرازیم ؛خاک پای توایم @shia_poem
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی سامرا بین نوکرهاست امشب گفت و گوی سامرا من همان عبد شما هستم که از شوق وصال سجده کردم سالیان سال سوی سامرا با شمیم و جذبه های سامرایی شما پروراندی در دل ما آرزوی سامرا تا ابد هستیم محتاج نگاه رحمتت ملجا و کهف حصین ماست کوی سامرا ما برای نوکری در ماه جانسوز حسین اشک می گیریم هر سال از سبوی سامرا اذن گریه می دهی بر روضه ی جدت حسین؟ می گذاری پا نهم در روضه ی جدت حسین؟ @shia_poem
آستان خدا کمال شما هفت پرواز زیر بال شما با شما می شود به قرب رسید ای وصال خدا وصال شما گاه با آدم و گهی با نوح بی زمان است سن و سال شما مثل جبرئیل می شود بالم با همین غوره های های کال شما روزگاری است در پی دلم آید گرچه نا قابل است مال شما بال ما را به آسمان ببرید تا خداوند لا مکان ببرید هر کسی تو را سلام کند به مقام تو احترام کند کاش در صحن سامرات خدا تا قیامت مرا غلام کند پر و بال کبوترانه ی من در حریم تو میل دام کند هر که بی توست واجب است به خود خواب احرام را حرام کند بر دلم واجب است بعد طواف عرض دین محضر امام کند نیمه ی ماه حج که شد باید شیعه در محضر شما آید ای مسیحای سامرا هادی آفتاب مسیر ما هادی علی ابن محمد ابن علی نوه ی اول رضا هادی نیست جز دامن کرامت تو پردهٔ خانهٔ خدا هادی ذکر هر چهارشنبه ام این است یا رضا یا جواد یا هادی به ملک هم نمی دهم هرگز گریهٔ زائر تو را هادی یک شبی را کنار ما ماندی سر سجاده جامعه خواندی تو دعا را معرفی کردی مرتضی را معرفی کردی با فراز زیارت سبزت راه ما را معرفی کردی مرتضی و حسین و فاطمه و مجتبی را معرفی کردی نه فقط اهل بیت را بلکه تو خدا را معرفی کردی سامرایت غریب بود اما کربلا را معرفی کردی با تو ما مرتضی شناس شدیم تا قیامت خدا شناس شدیم ریشه های محبت ما تو مزرعه های سبز دنیا تو خواهش سرزمین پائین من اشتیاق بهشت بالا تو گاه ابلیس می شوم بی تو گاه جبریل می شوم با تو من نمی دانم این که من دارم به تو نزدیک می شوم یا تو چه کسی از مسیر گمراهی داده ما را نجات؟... آقا تو تو مرا با ولایتم کردی آمدی و هدایتم کردی دل من در کفت اسیر بود به دخیل تو مستجیر بود گر شود ثروتم سلیمانی باز هم بر درت فقیر بود شکر حق می کنم صدای بلند حضرت هادی ام امیر بود آبرو خرج می کنی بس که کرم سفره ات کثیر بود شب میلاد تو به ذی الحجه مطلع شوکت غدیر بود ریشه ناب اعتقاد علی پسر حضرت جواد علی دوست دارم گدای تو باشم سائل دست های تو باشم مثل بال و پر کبوترها دائماً در هوای تو باشم دوست دارم که از زمان ازل تا ابد خاک پای تو باشم نیمه شب های ماه ذی الحجه زائر سامرای تو باشم یا دعای قنوت من باشی یا قنوت دعای تو باشم ما فقیریم سفره ای وا کن سامرایی حواله ی ما کن با تو این عقل ها بزرگ شدند اعتقادات ما بزرگ شدند پای دل های شیعیان آن قدر گریه کردید تا بزرگ شدند با نگاه تو با محبت تو اِبن سکّیت ها بزرگ شدند خوب شد بچه های هیئت ما پای درس شما بزرگ شدند بچه های قبیله ما با کربلا کربلا بزرگ شدند بی تو دل های ما بهار نداشت مثل یک شاخه ای که بار نداشت @shia_poem
سرچشمه فیض حی سرمد آمد آئینۀ نور حُسن احمد آمد تبریک به ثامن الحجج باید گفت چارم علی آل محمّد آمد *** گلنغمۀ شادی از منادی آمد از سوی مدینه بانگ شادی آمد با آمدن طنین بال جبریل عطر نفس امام هادی آمد @shia_poem
تا کتاب آفرینش باز شد               عاشقی بال و پر پرواز شد تا که قدری اب و خاک آدم شود       بادم هو یا علی اعجاز شد عشق سهم هر کسی انجا نبود   حکمت این موهبت چون راز شد تا دل ما بسته  شد بر زلف عشق   دربهای رحمت حق باز شد ابتدای راه بود  واشتیاق               یا علی گفتیم عشق آغاز شد با علی شد بر بشر نعمت تمام عشق یعنی روی حیدر والسلام اندک اندک جمع مستان می رسند        در غدیر خم به جانان می رسند العطش گویان پی ساقی عشق               پای این خم می پرستان میرسند تادر آن برکه به  قربانش روند             حاجیان از عید قربان می رسند از فلک شمس و قمر ها تا کنند           جشن حیدر را چراغان می رسند کاش ما را هم علی مهمان کند           با کسانی که به ایشان میرسند هر که خواهد  تا غدیر خم رود یک علی باید  هدایتگر شود یک  علی که هادی این شادی است یک علی که  هم نقی هم هادی است یک علی که جامعه دارد به لب لطف او عادات مادر زادی است مهبط الوحیی که از انفاس او درمیان سینه ها آبادی است کاش ما را هم اسیر اوکنند بند عشقش برتر از آزادی است بانگاهش ما غدیری میشویم آن علی که هم نقی هم هادی است السلام ای مظهر کهف الورا معدن رحمت امام سامرا آمدی و  شعله ثاقب  رسید عشق بر  دلها زشش جانب رسید بخت برگشته به دلها روی کرد تیر مژگانت که بر حاجب رسید چرخش چرخ و فلک را محوری محفل پروانه را صاحب رسید لافتی الا علی آمد  مگر که علی بن ابیطالب رسید دیده واکردی صدا زد هاتفی آیه های سجده واجب رسید عطر وبویت  را بهاران گفته اند مور کویت را سلیمان گفته اند چشمهایت موضع پیغمبری ابروانت ذالفقار حیدری لشگر مژگانت ارکان البلاد بانگاهت فاتح هر  کشوری مظهر حیی که با یک گوشه چشم شیر را از پرده در می آوری دعوت الحسناست خال روی تو عاشقان را اینچنین حج می بری حی قبل حی تویی بعد حی با قدت برپاست محشر محشری با تو هر ویرنه ای آبادی است هرچه داریم از امام هادی است سامرایت ملجا درماندگان سفره ات از بی کران تا بی کران بارگاهت جنت روی زمین فرش های مرقدت هفت آسمان برنمی گردد گدایت نا امید هیچکس از تو ندارد این گمان دستهای ما به سویت شد بلند دستگیری کن امام مهربان ای که ماندی دور از کرببلا لطف کن مارا به شش گوشه رسان ازتو میخواهیم امام سامرا اربعین پای پیاده کربلا غصه غربت گلویت را فشرد برگ عمرت  در خزان غم فسرد نیمه ی شب بود و مویت شد سپید بد دهانی زد به عمرت دستبرد غربت ونیمه شب و بزم شراب گرچه نتوان غصه هایت را شمرد لب گشودی  مجلس غم شد به پا خیزرانی برلبت اما نخورد خواهرت در بزم نامحرم نرفت دخترت در گوشه ویران نمرد غصه تو تارف یک جام بود داغ زینب کربلا تا شام  بود @shia_poem
هم گریه ای و آب وضوی مکرّری هم کوثری و جام و سبوی معطری باید ترا بجویمت ای عشق اهل بیت در امتداد پیچش گیسوی دلبری بر خاک، سجده می کنم و مست میشوم وقتی که باز میشود از آسمان دری بسکه خراب باده شدم بین میکده پایم نمی کشد بروم جای دیگری دلداده و اسیرم و باب الجوادی ام اهل همین محله و مهمان هادی ام ابن الرضای دوم و عشق رضا رسید دردانهء سمانه و نور سما رسید نامش علی و کنیهء او هم ابوالحسن نطقش؛ پیمبری که به وحی خدا رسید خال لبش اشاره به توحید کعبه داشت قدّ قصیده اش به قد ربّنا رسید تقسیم شد محبت او بین کائنات یک ذره از ولایت او هم به ما رسید عالم فقیر و سائل دست کریم اوست ایران گدای خانهء عبدالعظیمِ اوست روح بلند او به جنان پر کشیده بود میلش به عرش و وادی دلبر کشیده بود رفت از مدینه، سمت نجف، قبل سامرا بسکه لبش، شراب علی سر کشیده بود در قلب عرش، عشق خدا را برای خلق از برکهء غدیری حیدر کشیده بود در "فُلکِ جَاری" از "لُجَجِ الغَامِرَه" که گفت، حیدر به روی دست پیمبر کشیده بود یعنی یقین کنید که دست خدا علی است اصلاً کلید معرفت الله، یاعلی است قربان لطف هادی و قربان سامرا دیوانهء نجف شده مهمان سامرا من ریزه خوار لقمهء سلطان مشهدم پُر برکت است سفره ام از نان سامرا جانم به درد و تاول پاهای زائران در پیچ و تابِ کوچه خیابان سامرا این اربعین اگر که شدی زائر حرم یک شب بخواب گوشهء ایوان سامرا عمریست سامرا، حرمِ جانِ خسته هاست آنجا که خانهء پدری من و شماست این کورهء محبت مان گرم شد دمش جانم به عشق! با همهء حالِ درهمش من را فقط یکی ببرد خیمهء حسین خیلی زمان نمانده بیاید محرمش قسمت نشد به سر بزنم زیر قبّه اش دعوت کنید گریه کنم زیر پرچمش فکری برای این دلِ بیتاب من کنید شش گوشهء حسین مرا کُشته با غمش نوکر، اگر حرم نرود خوار میشود نوکر، بدون گریه گرفتار میشود @shia_poem
نوبت عشق است و کاروبار حرام است هرچه به جز گفتن از نگار حرام است جبر تو گر هست اختیار حرام است محضر خورشید سایه سار حرام است گم شده در جاده ایم راهنما باش حضرت هادی بفکر این فقرا باش وقت گذر نور باش رهگذران را باز بدستت بگیر نبض زمان را جان بده با یک حدیث پیر و جوان را پرکن از ایمان دوباره گوش اذان را ای همه ی آفتاب ها لب بامت مومن و کافر همه فدای مرامت دست تو حاتم ز هر فقیر و گدا ساخت حرکت نعلین تو زخاک طلا ساخت پیچش عمامه ات ز عرش نما ساخت برد هرآنکس که قبله سمت شما ساخت ذکرتو بر دردها دواست همیشه کعبه حجاج سامراست همیشه ما سروسامان نداشتیم تو دادی مرهم و درمان نداشتیم تو دادی شوق کریمان نداشتیم تو دادی میل بقرآن نداشتیم تو دادی پربه هوای تو میزنیم چه بهتر پوزه بپای تو میزنیم چه بهتر از قِبَل جامعه قرار گرفتیم خط به خطش حس افتخار گرفتیم شیعه آقا شدیم عیار گرفتیم راه بسوی همین دیار گرفتیم اسم تو آمد که زیر و رو شده حالم خانه ی امنت شده ست قبله عالم درشب تاریک نور ماه مرا کشت دیدن این صحن و بارگاه مرا کشت خلوتی "سُرَّ مَن راه" مرا کشت گریه زوار زا به راه مرا کشت آنقدر اینجا عطای تو شده معروف بین گدایان گدای تو شده معروف تابه ابد در دلت عزای حسین است گریه هرروزه ات برای حسین است چشم ترت وقف روضه های حسین است مرهم درد تو کربلای حسین است هرکه به سوی تو التماس دعا داشت چشم تر تو نظر به کرببلا داشت جد غریبت به زیر تیغ و سنان بود برجگرش داغ مرگ تازه جوان بود هم بدنش در حصار نیزه زنان بود هم که نگاهش سوی خیام زنان بود از دهنش گرچه یاغیاث شنیدند زنده جاوید را به نیزه کشیدند @shia_poem