AUD-20220703-WA0019.opus
89.7K
بسم الله الرحمن الرحیم
#_شهادت_مسلم_ع/
ابن العقیل بودودلیری سواره بود
مردی که در سپهر شجاعت ستاره بود
درکوفه او اجازه جنگ آوری نداشت
آماده باش، منتظر یک اشاره بود
آمدبه کوفه تاکه بگیردوفا وعهد
از این که مانده بود دلش پرشراره بود
هجده هزارنامه زمردم روانه کرد
در جستجوی یافتن راه چاره بود
آمدحسین تاکه به عهدش وفا کند
در حلقه محاصره صدها سواره بود
مسلم اسیرمردم وقومی که بیوفاست
دیدی که زخم هاش فزون از شماره بود
کوفه میا که شد سرمسلم جدازتن
برخاک کوچه پیکر مسلم ستاره بود
کوفیه میا که دست به دستان تیغ بود
آقا سه شعبه در پی ذبحی دوباره بود
شرمنده ام که نوشتم حسین بیا
آقامیاکه پیکر من پاره پاره بود
.
کوفه میا که غارت خیمه کند عدو
دعوا سر کشیدن یک گوشواره بود
اشعار مجنون کرمانشاهی(آرمین غلامی):
#_شهادت_مسلم_ع
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#یا_امیر_المومنین_علیهالسلام
در عرش خدا آنچه به پیغمبر گفت
تا ختم کلام گفت و باز از سر گفت
در یکصد و بیست بار , معراج رسول
بیش از همه از ولایت حیدر گفت
تنها نه علی مدد پیمبر می گفت
جبریل علی علی مکرر می گفت
فرمود پیمبر شب معراج , خدا
با من سخن از زبان حیدر می گفت
مولاست علی کمال مطلق با اوست
آرامش این چرخ معلق با اوست
بشناس حقیقت خدا را با او
زیرا که علی است با حق و حق با اوست
بر صفحه ی دل مهر ولايت داریم
سینه سپر تیغ ملامت داریم
هر روز برای ما غدیری دگر است
سرمست خمیم و جوش بیعت داریم
دریاست دلش ، آب حیات است علی
بر خلق ، سفينة النجات است علی
وقتی که نبی " لحمک من لحمی" گفت
شایسته ی ذکر صلوات است علی
مرحب شکنی که فتح خیبر با اوست
آرامش خاطر پیمبر با اوست
در فضل و کرامتش همین بس باشد
گویم اگر اختیار محشر با اوست
روزی که به پا شود فغان از آتش
بیرون نبرد خصم تو جان از آتش
دلبسته ی عشق تو علی می ماند
در سایه ی عرش در امان از آتش
آنان که علی مرتضی را دیدند
آئینه در آئینه خدا را دیدند
آغوش گشود کعبه مانند صدف
تا گوهر ناب لافتی را دیدند
قران که به سینه ی پیمبر آمد
در مدح کمال و جود حیدر آمد
" قد افلح مومنون " به لب داشت علی
از کعبه چو روی دست مادر آمد
با نور خدا ز یک سرشت است علی
عنوان کتیبه ی بهشت است علی
فرمود نبی : در آسمان ها دیدم
بر صورت هر چیز نوشته است علی
ﺁﺩﻡ ﺑﻪ ﻧﻮﺍﯼ ﺍﻟﺘﺠﺎ ﮔﻔﺖ ﻋﻠﯽ
ﻋﯿﺴﯽ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﯼ ﺷﻔﺎ ﮔﻔﺖ ﻋﻠﯽ
ﺁﺗﺶ ﺑﻪ ﺧﻠﯿﻞ ﺑﺖ ﺷﮑﻦ ﮔﻠﺸﻦ ﺷﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﺷﻌﻠﻪ ﻫﺎ ﮔﻔﺖ ﻋﻠﯽ
با نور خدا ز یک سرشت است علی
عنوان کتیبه ی بهشت است علی
فرمود نبی : در آسمان ها دیدم
بر صورت هر چیز نوشته است علی
بر عدل و كرم مرز تلاقى است على
در جام خدا جرعه باقى است على
لب تشنه كسى نمى رود از لب حوض
بر كوثر ناب عشق ساقى است على
تنپوش عدالت و صفا در بر داشت
باغ دل او ز عشق و ايمان بر داشت
آفاق شد آكنده ز عطر صلوات
وقتى كه درِ قلعه ى خيبر بر داشت
آن مظهر مهر ازلی را بردند
در نیمه ی شب نور جلی را بردند
تشییع جنازه اش تماشایی بود
بر دوش فرشتگان علی را بردند
#کمیل_کاشانی
#مـــــــــــــــےکده
«میرسد قصه به آن جا که علی دلتنگ است
میفروشد زرهی را که رفیق جنگ است
چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد
«ان یکاد» از نفس فاطمه بر تن دارد
خبر از شوق به افلاک سراسیمه رسید
تا که این نیمه توحید به آن نیمه رسید
علی و فاطمه در سایه هم فکر کنید
شانه در شانه دو تا کعبه یک دست سفید
عشق تا قبل همین واقعه مصداق نداشت
ساز و آواز خدا گوشه عشاق نداشت
کوچه آذین شده در همهمه آرام آرام
تا قدم رنجه کند فاطمه آرام آرام
فاطمه... فاطمه با رایحه گل آمد
ناگهان شعر حماسی به تغزل آمد
آسمان با نفسش رنگ دگر پیدا کرد
دست او پیرهن نو به تن دنیا کرد
ابر مهریه او بود که باران آمد
نفس فاطمه فرمود که باران آمد
ناگهان پنجرهای رو به تماشا وا شد
هر کجا قافیه یا فاطمةالزهرا شد
مثنوی نام تو را برده، تلاطم دارد
چادرت را بتکان، قصد تیمم دارد
میرود قصه ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعارعیدغدیر
من به عشقت روزگاری روزگاری ساختم
با هوایت روزگاری کار و باری ساختم
یاعلی در کوچهی میخانه کاری ساختم
برتماشاکردنت چشم خماری ساختم
گشته ام آوارهات بِینِ نجف تا کربلا
لا حرم الا نجف لا عشق الا مرتضی
دیده گانم میرود تا آن فراسویِ علی
جز محمدکس ندیده طاقِ اَبروی علی
غیر زهراوانکرده سِرّی از مویِ علی
آمدم دنیا به عشق دیدنِ رویِ علی
یاعلی من باضریح تو قراری داشتم
غیره توبا مردمِ دنیا چه کاری داشتم
این غدیراست و جهانگیر است تعبیرش علیاست
خاک اینجا آسمانگیر است تفسیرش علیاست
جبرییل آمدبه پابوسی ببین،میرش علیاست
این نوای او اذانگیر است تکبیرش علی است
ازمناجات علی محراب حیرت میکند
باتبسم کردنش ارباب حیرت میکند
شدغدیر،آمدعلی نورُ علی نور آمده
موسی عمران ببین از وادی طور آمده
شدغدیرآمدعلی، آفاق در شور آمده
درهوای دیدنش صدبارِ انگور آمده
این علی باشدخدا اورا کشید و عشق کرد
وصفِ او را باید از دشمن شنید و عشق کرد
ایکه از قدرت همه با وپرش را بُرده ای
از محمد از شمایل بهترش را بُرده ای
یعنی از این سلسله ، شیرنرش را بُرده ای
بین منصبها علی جان رهبرش را بُرده ای
می بریزا ساقیا دل مست مست حیدر است
امتیاز عاشقی دادن به دست حیدر است
ریخته پیشش سپرها کیست این نامش علیست
بشکند کوه از کمرها کیست این نامش علیست
میدرد نامش جگرها کیست این نامش علیست
میزند سر رویِ سرها کیست این نامش علیست
هر ، سپاهی یکسره در پیش او خم میشود
زوالفقارش آمده دشمن چنین کم میشود
نعره ی شیرخدا در بینِ لشکر دیدهای
ضرب وشتم لشکری از یک دلاور دیدهای
احسن احسن گفتن لعل پیمبردیدهای
الفرارِ عَمروعاصان را ز حیدر دیدهای
برسر لشگرنظرکن تیغ حیدر میرسد
برسپاه لشگری سلطان خیبر میرسد
اینکه ممسوس است در ذات خدا ذاتِ علیست
عالمی در هر سحر سمتِ ملاقات علیست
مستی جبریل در وقتِ مناجاتِ علیست
اذن ومهر هرنبودت پای میقاتِ علیست
پشتِ این خانه دلم دنبال لیلا آمده
برشفای درد ماهادستِ مولا آمده
"عشق ما آئینهی سَروِ خرامان علیست
بادها مشاطهی زلف پریشان علیست
اَبرها چتر پریزادِ سلیمان علیست
یک مدینه یک نجف یک مکه حیران علیست
آرزویم دارم که در صحن علی مهمان شوم
برسره کوی تو،ای شاه نجف گریان شوم
کُنجِ ایوان نجف بنوشته یاحیدرمدد
ای دلا امشب بگیر از آن حی داور مدد
همچو(مجنون)امشبی گیر،ازخوده دلبرمدد
یا بگیر، ای دل تواز داماده پیغمبر مدد
"خیز از جا آبرویم را بخر"شاه نجف
"این دل دیوانه راسویت ببر"شاه نجف
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
افتاده ام میانه ی صحراشتاب كن
در زیرخنجرم به تماشا شتاب کن
دلگيرم از تمامی کوفه،بیاکه من
هستم بیاده اکبر ليلا شتاب كن
وقتش رسيده عصرغروبم شده بیا
پايان بده بر اين شب غمها شتاب كن
در انتظار آمدنت ،زینبم بیا
دیگرنمانده یوسف زهرا، شتاب كن
ای وارث عدالت و صبر و غم علی
ازخیمه هابیا گل طاها، شتاب كن
جانم به لب رسيد از اين روزگار غم
زینب به جان حضرت زهرا شتاب كن
بر آن پدر كه با سر زانو رسيد و ديد
نقش زمين جوان خودش راشتاب كن
دیدی پدر كه پيكر فرزند خويش را
بر خاك می سپرد به صحرا شتاب كن
دیدی تنی كه زخمی تیر سه شعبه بود
بر آن سری كه رفت به نی ها شتاب كن
آن خواهری كه در دم گودال ميگرفت
با ناله ذكر وای حسينا شتاب كن
دیدی رقیه دختركی كه گرفته بود
بر روی دامنش سر بابا شتاب كن
زینب بیا كه من دگرازپا فتاده ام
ازبهره دیدن رخ سقا شتاب كن
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
بسم الله الرحمن الرحیم
شب جمعه-اشعار مقتل-حضرت حسین (ع)
ِ نبض ِ زینب دگر ازهر ضربان افتاده
به رویِ خاک تن شاه جهان افتاده
همه در بُهت فرو رفته انداز هلهله ها
بدن دلبر زینب بی نشان افتاده
یک طرف جسم حسین در وسط گودال است
بین خیمه زینبش گریه کُنان افتاده
بین گودال حسین بی کس و بیجان شده بود
سوی او نیزه و شمشیر و کمان افتاده
برگریزانِ قدش در وسط گودال است
پیکرش وای که از بادِ خزان افتاده
لب خشکش شده تر وای ز خون بدنش
فک او رابشکستند و دهان افتاده
زیر پا له شده بود زیر ثم مرکبها
استخوانش بشکست وبی نشان افتاده
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب جمعه
#حضرت_اباعبدالله الحسین علیهالسلام
#گودال قتلگاه
ناگهان ازسره، اسبی گل طاها افتاد
ازفرس بودبه گودال که بابا افتاد
درسرازیری گودال ؛ سری برخاک است
یوسف فاطمه برخاک بلایاافتاد
پدرم بین مناجات و نماز است ولی
بین گودال گمان،حضرت موسی افتاد
یوسفم از همۀ اهل جهان دل میبُرد
به روی خاک گل، خوش قد و بالا افتاد
بهترین در سَکَنات و وَجَنات و حَسَنات
اَشبهُ النّاس به صدیقۀ کبری افتاد
به زمین عشق اباالفضل میان گودال
ذوالفقار علی عالی اعلی افتاد
کیست او ، مشتری اش هست خداوندکریم
درحرم با رجزش، زینب کبری افتاد
درحرم، من چه بگویم که چه شد ازعم او
بخداپاسخ این شاید و امّا افتاد
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
بسم الله الرحمن الرحیم
اشعار عیدغدیر
دلم در هوای غدیرت خوش است
وجودم بپای غدیرت خوش است
خدا خودشده عاشق بنده اش
به یا مرتضای غدیرت خوش است
ستونهای این آسمان یاعلی
زِ گلدستههای غدیرت خوش است
خدا خواست دنیا بهشتش شود
که خاک سرای غدیرت خوش است
مرا مست ودیوانه کردی علی
به یومن غدیریت توگشتی ولی
شهنشاه ایرانیم حیدراست
دلالت به مهمانیم حیدراست
تو زیباترین جلوههای خدا
مناجات شب خوانیم حیدراست
گرفته است بوی تو این سرزمین
دلیل مسلمانیم حیدراست
اگر خاک ما خاک عشق علی است
شب اوج عرفانیم حیدراست
به بزمم صفا یی دگر داده ای
توخودساقی این می وباده ای
زمان پُر شد از عطر گلخانهات
که بوی علی میدهد خانهات
علی هستی و همسرت فاطمه*
کَرَم در کرم داشت کاشانهات
رسیدم به بزم توشاه نجف
نگاهم به فیض کریمانهات
ببین نسل معصوم ما میرسند
به بیتِت علی، بیت فرزانهات
شدم بر حسین و حسن منتصب
حسن زاده گشتم ، حسینی نصب
،،،،
علی مستم ازآن می وباده ات
تلو میخورم تا سرِ جادهات
هوای رخت بر سرم زد ربود
دلم را سرِ زُلف اُفتادهات
علی را به میخانه دیدن خوش است
نشینم براین سفرهی سادهات
میانِ حسینی وهم مجتبی
که تا دل بری از دو دلدادهات
حسین گفت تاج سرمن علیست
حسن گفت پدر از برایم ولیست
علی جام توبابلا یت خوش است
نوای دلم درهوایت خوش است
علی جلوه کردی برایم خودت
همان گیسوی بس رهایت خوش است
بنا این نبود ه نباشی علی
توباشی وذکرونوایت خوش است
علمدار محوِ تو میشد فقط
که آن ضربه های دوتا یت خوش است
زمان میشود خاک طوفان زده
گمانم که حیدر به میدان زده
توحجی به حجِ خدا رفته ای
به دنبال جاماندهها رفته ای
علی کعبهای مکهای زَمزمی
به قصدزیارت کجا رفته ای
به دوشت علی بارِشان میکشی
شبیهِ شبِ مصطفی رفته ای
به دوشت تو خرماونان برده ای
کنارِ فقیر و گدا رفته ای
علی جان به بیتت حرامی نشست**
سر خوان لطفت جذامی نشست
علی بردیم تا ملاقات رب
شدم مست توبا مناجات رب
به مسجد به کعبه به دِیر وکنشت
ببر تا تماشایِ میقاتِ رب
دمی فارغ از قیل و قالم نما
مرا پُر کن از نورِ اوقات رب
به نهج البلاغه به درکَت رِسَم
لبم آشنا کن به سوقات رب
به جان خودت سر به راهم نما
به جان حسینت نگاهم نما
علی هستی وتو نعیمی نعیم
برایم توهستی وبودی عظیم
توسلطانی وبر دل من کبیر
توهستی تویی جلوه ای بس عظیم
به محشرتورا دارم ای مقتدا
تَرَحَّم علی عبدک یا رحیم
وَ غَفِّر ذنوبی و سَتِّر عیوب
وَ حَقِّق رجایی اَلا یاکریم
به (مجنون) نظرکن شده سربِزیر
امیری علی فنعم الامیر
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
بسم الله الرحمن الرحیم
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#مثنوی
اولین نقش دو عالم یا علیست
اهل عالم اسم اعظم یا علیست
بر لب حور و ملک نام خداست
بعد حق نام علی مرتضی است
بر تر از ادراک هایی یاعلی
پاک تر از پاک های یا علی
بر تر از اوهام ها نامت علی
می کنم مستی من از جامت علی
آیت عظمای حق باشد علی
جلوه ی سیمای حق باشد علی
یا علی شمشیر فتح خیبری
تو امیر المو منینی حیدری
مدح تو از درک ما با لا تر است
وسف تو از هرچه گویم برتر است
عشق رب العالمین باشد علی
پیشوای مسلمین باشد علی
دلبر مایی دلم مدیون توست
این دل دریاییم جیهون توست
شد خدا مفتون رویت یا علی
عالمین مجنون کویت یا علی
کل عالم در یدفرمان توست
رزق میکاییل در دستان توست
بر درت دل خاکساری می کند
تا قیامت بی قراری میکند
عرشیان مشتاق آن بویت علی
آسمان وابسته بر مویت علی
کیست آن که جلوه ی نور جلیست
ساقی بزو الست مولا علیست
تو نخستین نقش دنیای علی
بر همه دنیا تو مولای علی
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
بسم الله الرحمن الرحیم
اشعار عیدغدیر
علی با غدیرش تفَئُل نموده
ببین نقطهی با تنزُّل نموده
ببین اسمِ اعظم تغزل نموده
دو عالم زیمنش چنین گُل نموده
غدیراست و خلقت سراسر علی شد
ولی و وصی محمد، علی شد
خدابا نبی رمز و رازش علی بود
دعای نبی در نمازش علی بود
نبی جبهه و جانمازش علی بود
نبی گریه و رویِ بازش علی بود
خدابا علی و پیمبر علی شد
علی در علی در علی در علی شد
شده زندگی مستِ اوقاتِ حیدر
نگرجلوههای مناجاتِ حیدر
دوباره زمانِ ملاقاتِ حیدر
خدا ماتِ او شد علی ماتِ حیدر
دلم بُرد و هربارگفتم علی جان
صد و ده چنین بار گفتم علی جان
علی بند آمد نفسها سخنها
زتو بازمانده نظرها دهنها
علی پس تمام است این در زدنها
نیازی نداری به این آمدنها
که میگویدامشب دلم یاعلی را
ویابیندامشب جمال ولی را
شود آبِ دریا مرَّکب زوصفت
زمین از غزلها لبالب زوصفت
ادب پیشِ مدحت مودب زوصفت
رسیده است جا پایِت امشب زوصفت
که عالم بگوید که ای جان من تو
که باب الحسین و که بابُ الحسن تو
نگربین میدان علَم مست حیدر
در این معرکه هر قدم مست حیدر
شده بازتیغ دو دَم مست حیدر
شده شادی وجمله غم مست حیدر
فقط یال و کوپال دشمن بریزد
خوشانام او بردل من بریزد
علی بین میدان تو تصویر عشقی
چنان ضربههایی، تو تکثیر عشقی
زمان فرارِ همه ،پیر عشقی
به لشگر به خاکت توشیر گیر عشقی
پناه نبی دست آب آورِ توست
دعاهایِ زهرا به پشتِ سرِ توست
خدا این حرم را عجب دیدنی کرد
ضریحت علی جان چه بوسیدنی کرد
وَ عشق تو درد مرا گفتنی کرد
دلم را به زلف تو پیوستنی کرد
مرا دست خالی رهاکی کنی تو
مرا دور از کربلا کی کنی تو
تو نور قمرهستی ای مرتضا
دعای سحرهستی ای مرتضا
تو تنهاپدرهستی ای مرتضا
یل پرخطرهستی ای مرتضی
نبی بوسه زد روی بالت علی جان
ملک بوسه زدروی خالتعلی جان
نظر میخوری رویِ ماهت چه زیباست
فدای تو اَبروی ماهت چه زیباست
قسم برتوگیسوی ماهت چه زیباست
یل ملک دل،موی ماهت چه زیباست
زمین خورده ام کن بلندم علی
نما ای شها، سربلندم علی
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#امام_علي علیه السلام
#مناجات #_مجلسی
#یکشنبه های حیدری
✅ یا امیرالمومنین(ع) ...
دل ما وقف سراي نجف است
هست وبودما فدای نجف است
رونق سفره اگرگشت زیاد
همه از لطف و عطای نجف است
چقدر دور علی(ع)زواراست
چونکه مرهون دعای نجف است
عاشق ونوکره کوی علی ام
ایل واجدادم گدای نجف است
هرکه بیمارست.گوییدش بیا
دارویش دارالشفای نجف است
قد کشیدم با دعای حضرتش
این دلم تحت لوای نجف است
گنج علمت یاعلی درسینه است
چشم ما خاک سرای نجف است
مرتضی برعاشقش دارد نظر
سینه ام غار حرای نجف است
یاعلی گویم به هرصبح ومسا
راز هستی درسرای نجف است
پای میزان عمل ,میزان علیست
هرگنهکاری گدای نجف است
می شود شبهاسحردراین سرا
درسرعاشق هوای نجف است
ذکره حیدر مرده را احیاکند
مردن عاشق برای نجف است
کاش عمرم صرف مولایم شود
درسرمن ماجرای نجف است
گردتاگرده علی خیل ملک
جبرییل عبده سرایِ نجف است
تاابدسلطان (مجنون)حیدر است
عرش اعلاخودگدای نجف است
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#_شهادت_مسلم_ع
#دورهء_محرم
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
آمدم کوفه ولی، بی توگرفتارِ شدم
بی تومن ساکن این دیارِ خونبارِ شدم
کوفه من، خسته و سَرگشته و بیمارِ شدم
من گرفتار دراین کوچه اغیارِ شدم
لَعنتُ اللّه به این مردم بی عهد و وفا
برعبیدالله وبرمردم، آن دوران ها
دگر آرام گرفته خنجرکوفه حسین
رنگِ اِحرام گرفته خنجرکوفه حسین
زِ سرم کام گرفته خنجرکوفه حسین
ختمِ انعام گرفته خنجرکوفه حسین
خنجراز راه رسید و به سَرَم تیغ نشست..
استخوان بدنم ازاثر ضربه شکست
باز هم رو به توام ، گریه کنان... بی تابم
کوفه ، ای یارمیا ، برتو حسین بیتابم
مردم کوفه حسین عهد و وفابشکستند
منتظرمانده ی مرگم، در شب مهتابم
آه دارم روی لب ،ذِکرِ ”حسین جان” گویم
خجلم ازتوحسین، سیه اگرشد رویم
دل چو ، مشغولِ توسل به محمد» شد و بعد...
اشک ، بینِ دیده و چَشمِ تَرَم سَد شد و بعد...
ابن مرجانه سرم کردجدا ،ردشد وبعد
سرم افتاد زتن وای حسین بد شد و بعد...
السّلام حضرتِ سلطان ، به فدایت پدرت
میکند مردم این شهرتورا دَر به دَرتَ
اشک میریخت ، کمی دردِ دلش وا میشد
بین هرگریه ی چنین ، طرحِ معمّا میشد
زیرِ لب بودمیا "کوفه " چه نجوا میشد...
سرمن به نیزه ها خوب تماشا میشد
چکنم وای که نام توحسین روی لب است
دل من مضطرب از آمدورفت زینب است
دم آخرشده و ، لحظه ی دیدار رسید
وقتِ دل دادنِ بَر حضرتِ دلدار رسید
راه را باز کن ای گُل ، به دَرَت خار رسید
یاحسین کوفه میا، آخر دیدار رسید
ابن مرجانه مراکشت وچو گل پژمردم
آخرین لحظه به لب نام قشنگت بردمِ
زیرتیغ ونیزه ها ، مرثیه خوانی میکرد
دیده اش از دلِ او خانه تکانی میکرد
ِاینچنین بودکمی یادِ جوانی میکرد
همه را بودکه با ناله روانی میکرد
یاحسین گفت به لب ، خواست که آرام شود
مثلِ یک مرغِ نشسته به سَرِ بام شود...
شده پرتاب تنش تا جگرش تیر کشید
صورتِش خورد زمین ، ناله ی تصویر کشید...
رفتنش دستِ قضا بود ، به تقدیر کشید
اوشهادت نامه همه بار به تعبیر کشید
زیرِ لب گفت: «حسین کوفه پرازنامردیست
غیرمن کسی حسین ،بفکر اولادتونیست
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی