eitaa logo
پاسخ به شبهات|سعید سپاهی
4.8هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
960 ویدیو
264 فایل
ارسال شبهه @tadbir73 https://tadbirrr.blogfa.com/ هر سوال و شبهه ایی داری بدون تعارف بپرس
مشاهده در ایتا
دانلود
💠جمهوری اسلامی منهای انقلاب اسلامی معنا ندارد یک امر است؛ یک امر دفعی نیست که بگوییم در تاریخ فلان، مثلاً یک حادثه ای اتّفاق افتاد، یک عدّه ای به خیابان آمدند، ده روز، بیست روز، دو ماه، شش ماه طول کشید و حکومت سرنگون شد؛ انقلاب این است؛ نه، این انقلاب نیست؛ این یک از انقلاب است. انقلاب یک ماندگار و حقیقت دائمی است. انقلاب یعنی دگرگونی؛ دگرگونیهای عمیق در ظرف شش ماه و یک سال و پنج سال به وجود نمی آید؛ علاوه بر اینکه اصلاً دگرگونی و صیرورت -یعنی حالی به حالی شدن، تحوّل- اصلاً ندارد؛ هیچوقت تمام نمی شود؛ انقلاب یعنی این. انقلاب یک امر دائمی است. حرفهایی یک عدّه [میزنند] -منبع این حرفها، به قول خودشان، اتاق فکرهای خارجی است، اینجا هم این حرفها را بعضیها در روزنامه ها و در مجلّه ها و در حرفهای گوناگون خودشان رِلِه میکنند و همانها را تکرار میکنند و به زبان ایرانی آنها را بیان میکنند؛ [امّا منبع] حرف از آنجا است- که بله، انقلاب تمام شد. حالا یک نفر بی عقلی پیدا میشود به صراحت میگوید انقلاب را باید به موزه سپرد، بعضی های دیگر هم هستند اینقدر بی عقل نیستند، به این صراحت نمی گویند، در پوشش این حرف را میزنند؛ جوری حرف می زنند که معنایش این است که انقلاب تمام شد؛ تبدیل انقلاب به جمهوری اسلامی. اصلاً قابل تبدیل نیست؛ جمهوری اسلامی باید مظهر انقلاب باشد. یعنی همان حالت تجدیدپذیری، همان حالت تحوّل دائمی، همان حالت باید در جمهوری اسلامی وجود داشته باشد والّا جمهوری اسلامی نیست؛ حکومت اسلامی نیست؛ انقلاب یک امر مستمر است. ✍امام خامنه ای_ ۹۴/۶/۲۵
💠 جمهوری اسلامی یك منظومه است جمهوری اسلامی - كه از انقلاب اسلامی برخاسته است - یك واحدی است كه داری دو بعد است: اسلامی بودن و مردمی بودن؛ هم اسلامی است، هم مردمی است. و مردمی است، چون اسلامی است؛ چون اسلام دین جامعه است. دین مسئولیت همگانی است؛ اسلام دین تك تك افراد و اشخاص به حیث خودشان فقط نیست؛ آن هم هست، اما افراد به حیث اجتماعشان هم مورد خطاب اسلامند. اسلام یك دین مردمی است؛ یك دینِ مسئولیت عمومی است؛ بنابراین مردمی بودن از خود اسلامی بودن برمی‌‌آید. اسلامی هم هست؛ چون خدای متعال منت گذاشته است: «بل اللَّه یمنّ علیكم أن هداكم للإیمان»؛ منت گذاشته بر ما، هدایت كرده ما را به این ایمان؛ پروردگار به مردم ما، به خود ما منت گذاشته، ما را به این دین هدایت كرده؛ لذا جمهورِ ما اسلام را میخواهند و این دین الهی را بحمداللَّه خدای متعال به ما داده است. بنابراین «جمهوری اسلامی» است؛ یك منظومه است، یك مجموعه است، یا بگوئیم واحدِ دارای ابعادی است كه این ابعاد باید با همدیگر مورد ملاحظه قرار بگیرد و با هم باشد؛ این درهم‌‌تنیدگی باید حفظ بشود. هر كدام از این جهات تضعیف بشود، كل و مجموعه تضعیف شده است. مسئله‌‌ی ولایت هم پایبندی به همین مجموعه است؛ چه ولایت معصومین (علیهم السّلام)، چه ولایت فقیه كه دنباله‌‌ی ولایت معصومین و ادامه‌‌ی او هست. مسئله‌‌ی پایبندی به این مجموعه و رعایت حفظ این مجموعه در كشور و در نظام است، كه زاویه‌‌ای پیدا نكند، مشكلی برایش به وجود نیاید، در او تنقیصی و تبعیضی حاصل نشود، با همین جامعیت حركت كند و پیش برود. و این اسلام ناب هم كه در فرمایش امام بود، ناظر به همین است؛ چون امام اسلام ناب فرمودند، در مقابل اسلام آمریكائی. اسلام آمریكائی فقط آن نیست كه آمریكاپسند باشد؛ هر چیزی كه خارج از این اسلام ناب است؛ اسلام سلطنتی هم همین جور است، اسلام التقاطی هم همین جور است، اسلام سرمایه‌‌داری هم همین جور است، اسلام سوسیالیستی هم همین جور است، اسلامهائی كه با شكلها و رنگهای مختلفی عرضه بشود و آن عناصر اصلی در او وجود نداشته باشد، همه‌‌اش مقابل اسلام ناب است؛ در واقع اسلام آمریكائی است. انسان مشاهده میكند در این معارضه‌‌هائی كه با نظام در طول این سی سال انجام گرفته، این اسلامهای گوناگون حضور داشته‌‌اند؛ هم اسلام التقاطی وجود داشته، هم اسلام سلطنتی وجود داشته، هم اسلام سوسیالیستی وجود داشته؛ انواع و اقسام این اسلامها در مواجهه‌‌ی با نظام جمهوری اسلامی وجود داشته‌‌اند. خوب، در این نگاه به اسلام و درك و فهم از اسلام، فرد و جامعه با هم ملاحظه میشوند، معنویت و عدالت با هم ملاحظه میشوند، شریعت و عقلانیت با یكدیگر ملاحظه میشوند، عاطفه و قاطعیت در كنار هم دیده میشوند؛ اینها همه باید باشد. قاطعیت در جای خود، عواطف در جای خود، شریعت در جای خود، عقلانیت - كه آن هم خارج از شریعت البته نیست - در جای خود؛ همه در كنار هم بایستی مورد استفاده قرار بگیرند؛ انحراف از این منظومه‌‌ی مستحكم، موجب انحراف از نظام اسلامی خواهد بود. ✍امام خامنه ای، ۱۳۸۸/۰۷/۰۲
💠آگاهی برای چنین نظامی، مثل آب و هوا، لازم و واجب است ✍ رهبرانقلاب، ۱۳۷۵/۰۲/۱۳ نظام جمهوری اسلامی یک نظام مردمی است و کسی نمی تواند این را منکر شود. مخالفين ما هم نمی توانند این را منکر شوند. حداکثر این است که مردم را تخطئه میکنند و میگویند «مردم نفهمیدند و با این مسؤولین و این نظام، صفا کردند.» نظام مردمی، جز با آگاهی مردم ممکن نیست پیش برود. نظام دیکتاتوری، نظام کودتایی، نظام تحمیلی که با مردم سر و کاری ندارد، برایش مهم نیست که مردم بفهمند یا نفهمند. چه آن جا که شمشیر حاکم است و چه آن جا که سرمایه حاکم است، فرقی نمیکند. بنابراین، برای آن نظام، آگاهی مردم مهم نیست. [اما] نظام مردمی، مستغنی از آگاهی مردم نیست. باید مردمش را آگاه کند. منظور، تبلیغات نیست که حرفهای خودش را پیوسته به خورد مردم دهد؛ نه، بلکه مردم باید اهل تحلیل شوند تا بفهمند که نظام برایشان مفید است. آگاهی برای چنین نظامی، مثل آب و هوا، لازم و واجب است.
💠عدالت میخواهد... اگر قرار است کاری در فضای عملی و میدانی انجام شود باید مبتنی بر مباحث نظری باشد، امام علی ع میفرمایند که من می خواهم پرچم عدالت دست افرادی باشد که اهل فکر و تحلیل هستند، این تعبیر صریح نهج البلاغه است. اگر من و شما که ادعای عدالتخواهی داریم تامل و مطالعه و این ابتدائیات را کنار بگذاریم به روزمرگی دچار می شویم و عدالتخواهی تبدیل به یک دکان و دستگاهی برای دیده شدن تبدیل می شود، آنوقت دیگر مهم نیست این عدالتخواهی برای مردم و جامعه آب و نان دارد یا نه! مهم این است که برای شخص خودمان اب و نان داشته باشد! عدالتخواهی گام به گام است باید انباشت تجربیات صورت بگیرد. حتی حکومت امام زمان هم همینطور است، سال دهم حکومت ولی عصر نسبت به سال اول پیشرفته تر و عادلانه تر است سال از انقلاب ما گذشته است الان باید به یک جمع بندی برسیم تا بتوانیم بعد از آن به یک تجدید مطلبی برسیم! باید مجموعه تجربیات، درس ها و عبرت های خود را جمع بندی کنیم یکی از مهم ترین فلسفه های وجودی تشکیلات همین است که ما نباید از همانجایی شروع به کار کنیم که قبلی ها شروع کرده بودند، باید از اشتباهات و تجربیات آن ها درس و عبرت بگیریم، حتی اگر قرار است اشتباه کنیم باید اشتباهات جدیدی صورت بگیرد نه اینکه اشتباهات قبلی تکرار شود. چه شد که عاقبت حکومت امام علی ع آن چیزی که باید نشد و به آن فرجام دچار شد؟ چرا در ظاهر شکست خورد و حکومت به دست کسی مثل معاویه افتاد؟! ما با یک جامعه ای مواجه هستیم که عدالتخواه ترین فرد تاریخ در راس آن قرار داشت ولی حکومتش شکست خورد. حال چه کسی را متهم کنیم؟ حکومت علی مغلوب جنگ نرم شد. در یک جنگ روانی کار به جایی رسید که علی ع را به شهادت رساندند! چرا مردم با علی همراهی نکردند؟ دلسوزتر و عدالتخواه تر از امیرالمومنین برای آحاد جامعه مگر وجود داشت؟ اگر سازوکارهایی وجود دارد برای اخلال رابطه بین مردم و عدالتخواه ترین حکومت های عالم، این ساز و کارها باید کشف و خنثی شود مشکل حکومت علی ع این بود که کسی نبود با این ساز و کارها مخالفت کند، آنها هم که مخالفت می کردند تک به تک حذف می شدند،رویش هایی هم جای آنها را نگرفت پس در جامعه علی ع از آن ها که باید تحلیل، روشنگری و توجیه می کردند، یک عده شهید شدند، یک عده کردند، یک عده دچار و شدند، یک عده هم خودشان را فروختند آیا جمهوری اسلامی نمیتواند به چنین آسیب هایی دچار شود؟ اتفاقا جامعه امروز ما در یک چنین شرایطی قرار دارد بنده بیش از همه با تحجر مبارزه کردم اما آیا قرار است به اسم مبازره با بخش مهمی از تهدیدها و خطرهای انقلاب را فراموش کنیم؟! یادمان نرود که چه ضربه محکم و مهلکی میخواست به این انقلاب بزند! در عرض دوسال ذخیره شیعه را جارو کردند، بهشتی و رجایی و باهنر و... را همین التقاطی ها به شهادت رساندند. امروز روزی است که باید تاریخ انقلاب را در جامعیت خودش مرور کنیم، که متحجرین و التقاطیون چه کردند؟ خطیر و جدی بودن مسئله را درک کنید، همتتان را مضاعف کنید و به میدان بیایید، نگویید به ما چه مربوط است! عدالت میخواهد نه بچه سوسول و نه افراد لات ✍وحیدجلیلی در چهلمین نشست جنبش عدالتخواه دانشجویی
💠تقلیل مشکلات به رهبری و ولایت‌بسندگی: دو روی سکه محافظه‌کاری و اسلام سلطنتی! 🔺جریانی، در توهم دفاع از ولایت، هرگونه نقد، پاسخ‌خواهی، دادخواهی و اصلاح سیستم را ضدیت می‌شمارد و اگر از سوپور سر کوچه هم انتقاد شود، می‌گوید سوپور زیرمجموعه سرسوپورهاست، او ذیل شهرداری و... تا رهبری و امام زمان جلو می‌رود؛ لذا انتقاد از نحوه جمع‌آوری زباله در فلان کوچه، در حکم محاربه با امام زمان است! از تقدم ولایت بر عدالت ، ولایت‌بسندگی، تسری ولایت و... سخن گفته و در نهایت اشکالات را توجیه می‌کنند. 🔺جریان دیگر، همه ناکارآمدی‌ها و عقب‌گردها را به رهبری و نظام نسبت می‌دهد. 🔹هر دو نگاه یک پایه و نتیجه دارند؛ انگار شأن و سیره رهبری دخالت در تمام امور کشور است یا رهبری مستقل از اراده مردم و مسئولین در تمامی تصمیم‌گیری‌ها می‌تواند دخالت ‌کند. مردم، نخبگان و مسئولین عناصری منفعل‌اند و مانند ربات به‌وسیله رهبر هدایت می‌شوند. در یک کلمه تعریف سلطنتی از حکومت اسلامی و ولایت ارائه می‌دهند. 🔺هر دو جریان، با منفعل انگاشتن مردم، مسئولین و نخبگان، مسئولیت را از خود سلب، عافیت‌طلبی را توجیه، امکان نقد و اصلاح را منتفی می‌کنند. غیرواقع‌بینانه در توجیه/ نفی کارنامه رهبری و نظام سخن می‌گویند، بدون آنکه برای اصلاح وضعیت موجود و اصلاح لایه‌های مختلف نظام تلاش کنند. درنهایت تنها به حفظ وضع موجود کمک کرده و نارضایتی مردم را افزایش می‌دهند. 🔺ولایت نه یک سیستم سلطنتی بالا به پایین که نظامی دوطرفه است، رهبری جهت‌گیری‌های کلی را مبتنی بر آموزه‌های دینی اعلام کرده و بر اساس ظرفیتی که مردم، نخبگان و مسئولین از خود نشان می‌دهند، جمع‌بندی کرده و نظام را پیش می‌برد. زمانی‌که ظرفیت عمومی هست مثلاً انرژی هسته‌ای حق مسلم می‌شود و زمانی‌که ناکارآمدی اقتصادی و درگیری در بحث‌های سیاسی مردم را خسته کرده، نرمش قهرمانانه و حتی اجازه به اصرار مسئولین به عقب‌نشینی از بعضی خط قرمزها. مردم و نخبگان در این چارچوب، وظیفه ظرفیت‌سازی، امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر و دادخواهی مظلوم را برعهده دارند. 🔺رهبری کنونی جمهوری اسلامی، ضمن حمایت از مسئولین حاکم در دوره‌های مختلف (که تغییرات 180 درجه‌ای داشتند)، خود جهت‌گیری‌های اصلاحی را در هر دوره طرح کرده و پی‌گرفته است. طرح و پیگیری عدالت‌خواهی و مقابله با فقر و فساد و تبعیض، مقابله با جنگ نرم دشمن برای تغییر محاسبات مردم و مسئولین، پیگیری آرمان‌های بزرگ رو به جلویی مانند پیشرفت، تمدن اسلامی و نهضت تولید علم؛ آن‌هم در دوره‌هایی که این گفتمان‌ها موردتوجه نبوده نمونه آن است. 🔺از سوی دیگر آیت‌الله خامنه‌ای پیشتاز مسئولین در ارتباط‌گیری با مردم و نخبگان بوده و نه‌تنها خود مستقیماً پای صحبت‌های مردم و نخبگان نشسته، بلکه آزادترین و تندترین جلسات جمهوری اسلامی را آن‌هم در ملتهب‌ترین دوران‌ها با جوانان و نخبگان داشته است؛ نظیر جلسات جنجالی پرسش و پاسخ با گردانندگان نشریات دانشجویی و دانشجویان دانشگاه‌های تربیت مدرس و شهید بهشتی. متعدد هم سخنرانان دیدارهای دانشجویی و نخبگان یا افرادی خودجوش از درون جمعیت بلند شده‌اند و رهبری ضمن تحمل نقد تلخ طلبکارانه و بعضاً نفی آنان، منطقی و مستدل تندترین نقدهای آنان را پاسخ گفته و خود رأسا در بسیاری موارد در سخنرانی‌های عادی دیگر خود، با شبهاتی ازاین‌دست در افکار عمومی مواجه شده است و حتی از اشتباه خود و نظام در مواردی سخن گفته است. 🔺پرسش و نقد رهبری و نظام ممنوع نیست و حتی خود رهبری در موارد متعدد آن را تجویز کرده است؛ اما مسئله و اولویت اصلی پیگیری عملکرد مسئولینی است که جهت‌گیری‌های درست نظام و رهبری را پیگیری نمی‌کنند، اقدامات اصلاحی انجام نمی‌دهند، حتی علناً خلاف جهت آن حرکت می‌کنند. بعضاً در موضع اپوزیسیون قرار می‌گیرند یا انتساب خویش به رهبری یا منصوب بودن از جانب رهبری و... را دستاویزی برای فرار از پاسخگویی و توجیه عدم انجام حرکات اصلاحی قرار می‌دهند، یا با طرح مسائل دسته دوم و حاشیه‌ای از هر اقدام اصلاحی شانه خالی می‌کنند یا راه آن را می‌بندند. 🔹بدنه منفعل متدین و حزب‌اللهی نیز به‌جای پیگیری این جهت‌گیری‌ها از مسئولین و فعالیت در این مسیر منفعلانه عمل کرده و برای خوبش توجیهاتی از این جنس می‌تراشد و در یکی از دولبه قیچی می‌نشیند. 🔺بجای آنکه چون بنی‌اسرائیل به رهبری بگوییم تو و خدایت با هم بجنگید و ما سر جای خودمان هستیم این پرسش را از مسئولین و از خود بپرسیم که ما برای این جهت‌گیری‌ها و مشکلات چه کرده‌ایم؟ آیا جهت‌گیری‌های درست را پیگیری کرده‌ایم؟ آیا برای رهبری ظرفیت ساخته‌ایم که بتواند ورود مؤثرتری بکند؟ که یکی از این موارد اصلاح، شفافیت و نظارت عمومی بر نهادهای ذیل رهبری و سایر نهادهای عمومی غیردولتی است. ✍️ محمدصادق شهبازی
💠اسلام ناب در جدال با تحجر و التقاط 🔹هویت انسان انقلاب اسلامی در غیریت با تحجر و تجدد شکل گرفته بود. طبیعی بود که نیروی اجتماعی انقلاب هم در تقابل با این دو جریان قرار بگیرد. صورت‌بندی تحجر، تجدد و در برابر آن‌ها یک نیروی فکری پویا که هویت خود را در از انقلاب اسلامی می‌گیرد و در انقلاب اسلامی می‌جوید، صورت‌بندی نیروهای فکری اجتماعی دست‌کم نیم قرن اخیر ماست. 🔹رهبر انقلاب هشدار می‌دهند که مراقب باشیم تصویر ما از اسلام و دینداری نشود یک سری «مناسک میان‌تهی» و دیگر اسلام را آن‌چنان که باید، به عنوان «عقیده و جهاد» نبینیم. 🔹رهبر انقلاب استدلال می‌کنند که «مدرسه انقلاب» و مکتب امام خمینی عبارت است از درگیری با اسلامی که می‌خواهد به مثابه ضلع تزویر و «در خدمت زر و زور» باشد؛ و تلاش برای سربرکشیدن اسلامی که هم با «فرعون‌ها» و قدرت‌مندان مقابله کند و هم با ثروت‌مندانی که در لوای انقلاب و توحید رشد می‌کنند و بعد در مقابل اصل حرکت می‌ایستند که استعاره قرآنی آن «قارون» است. 🔹چرا منابر و تریبون‌ها و پژوهش‌هایی که در زمینه تفکر اسلامی وجود دارد، هشدارهای اصیل انقلاب اسلامی درباره تبدیل شدن تفکر اسلامی به ابزار زر و زور و تقابل با اسلام مناسک میان‌تهی و مضامینی از این قبیل را بازتولید نمی‌کند؟ یکی از زمینه‌های این وضعیت این است که در پژوهش و گفتارهای مذهبی زمانه ما و به طور مشخص در فرهنگ عمومی دینی، تحجر یا دست‌کم بی‌تفاوتی نسبت به تحجر رشد کرده است. از آن طرف در سطوحی دیگر که بیشتر الیت بروکرات‌ها و تکنوکرات‌ها هستند، تجددزدگی و التقاط با آموزه‌های سرمایه‌داری رشد کرده است و این‌ها زمینه‌های انقلاب ارتجاعی است. 🔹در یک جامعه نابرابر و طبعاً ناهم‌بسته یا از هم‌گسیخته، هیچ پروژه‌ای جلو نمی‌رود مگر پروژه‌های ارتجاعیِ کسانی که مستظهر به تکاثر ثروت و قدرت هستند. در این‌جاست که رهبر انقلاب اسلام ناب را به عنوان «اسلام عدالت‌خواه» تعبیر می‌کنند. یا بارها و بارها می‌گویند ما در زمینه عدالت اجتماعی دچار «عقب‌ماندگی» هستیم. 🔹با انقلاب اسلامی می‌دانند، چقدر به این مسئله‌ها فکر می‌کنند؟ این‌ها صورت امروزین جنگ اسلام ناب اسلام آمریکایی است و ما در جبهه‌هایی از این جنگ مغلوبه شدیم. 🔹وقتی سال‌هاست رهبری از مجلس خبرگان رهبری و چه بسا تمام نخبگان اجتماعی یک ارزیابی اسلامی از وضعیت عدالت خواسته‌اند، و جواب نگرفته‌اند؛ وقتی یک دهه است از حوزه و دانشگاه رشته عدالت‌پژوهی خواسته‌اند و جوابی نیامده است؛ وقتی ارزیابی ایشان مبتنی بر عقب‌ماندگی در عدالت پژواک لازم را در محیط‌های نخبگانی پژواک لازم را ندارد؛ وقتی حتی اصل ارزیابی وضعیت عدالت یا اصل نابرابری و عدالت، مسئله عمومی ما نیست؛ یعنی باید بر راهبردهای ضد ترمیدوری تمرکز بیشتری بکنیم و متوجه باشیم که انقلاب ارتجاعی، بر خلاف انقلاب تکاملی، خیلی آرام و تدریجی اتفاق می‌افتد. 🔹رسانه‌های یک درصدی، آدم‌های حزبی، مسائل جزئی و فرعی مرتب تولید غفلت می‌کند و این باعث می‌شود ما این اصول را فراموش کنیم. باعث می‌شود دستگاه تحلیلی ما با این مفاهیم کار نکند و ما این تعابیر را به عنوان ابزارهای مفهومی و تحلیلی به کار نبریم. 🔹مفهوم «اسلام سرمایه‌داری» یا «مفهوم اسلام پابرهنگان»، در ادبیات دینی علاقه‌مندان به انقلاب کجاست؟ آیا اگر ایده «اسلام سرمایه‌داری» یک مفهوم جان‌دار بود و بسط و شرح لازم را پیدا کرده بود، امروز وضعیت ما در «عقب‌ماندگی در عدالت» به آن‌جا می‌رسید که رهبر انقلاب به تعبیر خودشان مجبور به اعتراف و عذرخواهی شوند؟ 🔹این همه منابر و مجامع پژوهش اسلامی، که گاهی این همه با مقولاتی مثل تمدن اسلامی و مراحل تمدن اسلامی و غیره بازی می‌کنند و جمله‌سازی می‌کنند؛ اگر دنبال پروژه‌بازی نیستند و به ادبیات امام خمینی علاقه‌مند هستند، چرا یک‌بار درباره تحجر و مقدس‌مآبی، درباره جنگ فقر و غنا و درباره اسلام سرمایه‌داری حرف نمی‌زنند؟ اگر مسئله‌شان ایده‌های رهبری است چرا از اسلام مناسک میان‌تهی و اسلام عدالت‌خواه و عقب‌ماندگی در عدالت نمی‌گویند؟ مگر ایده‌های کلیدی و پرتکرار رهبر انقلاب نیست؟ چرا تنها به نوشتن انشانویسی درباره تمدن اسلامی و دولت اسلامی علاقه نشان می‌دهند؟ ✍مجتبی نامخواه
💠محافظه کاری قتلگاه انقلاب ‏_کار، طرف‏دار وضع موجود است؛ از هر تحولى بیمناک است؛ هرگونه و تحولى را برنمى ‏تابد و از تحول و دگرگونى مى ‏ترسد؛ ... حالت خواب‏ رفتگى و تن دادن به آنچه در جریان عمومى سیاسى و اقتصادى دنیا دارد مى‏ گذرد و شدن به آن، خطر بزرگ جامعه‏ ماست و اگر کسى درست بفهمد و بیندیشد، مى‏ فهمد که باید با یک تحرک و تحول، این وضع را دگرگون کرد؛ هم در زمینه‏ مسائل اقتصادى، هم در زمینه‏ مسائل سیاسى. تا مى‏ گوییم و عقلانیت، عده ‏اى مى ‏گویند مواظب باشید، دست از پا خطا نکنید، عقل را رعایت کنید؛ نبادا یک حرف آن‏چنانى بزنید که در دنیا آن‏طورى بشود؛ نبادا یک کار آن‏چنانى بکنید که دنیا ‏آرایى کند. این‏ها عقلانیت محافظه کارانه است؛ من به این اصلًا اعتقاد ندارم. (۸شهریور ۸۴) من معتقدم محافظه‏ کارى و اکتفاى به آنچه که داریم و نداشتن همت و بلندپروازى در همه‏ زمینه‏ هاى فکر و فرهنگ، است. انقلاب اساساً یعنى گام بلند، که پشت سرش باید گامهاى بلند دیگرى برداشته شود.(۱۲ آذر ۷۹) ✍امام خامنه ای
💠جنگی که بود، جنگی که هست! 🔹آن روزها كه در جبهه هر زيارت عاشورا مقدمة عملياتي بود كه خون قلب بسيجيها را به خود مي‌خواند، ضد انقلابهاي مذهبي هزار هزار بار ذكر گفتند و توسل پيدا كردند و اشك ريختند و خون از دماغ هيچ‌كدامشان نيامد. ضد انقلابهاي مذهبي دوست داشتند براي حسيني گريه كنند كه به تاريخ پيوسته است و به حماسه‌اي دخيل ببندند كه تمام شده باشد. 🔹و اين روزها چه بسيار ضد انقلابهاي انقلابي كه مي‌خواهند همان بلايي را كه ضد انقلابهاي مذهبي بر سر بزرگ‌ترين حماسة تاريخ آوردند در مورد پژواك ايراني آن كه «هشت سال دفاع مقدس» مي‌نامندش تكرار كنند. مي‌خواهند در سوگ «جنگي كه بود» ، «جنگي كه هست» را بپوشانند و بفراموشانند. 🔹جنگي دوست‌داشتني. كه مي‌توان از آن خاطره‌هاي راست و دروغ تعريف كرد مي‌توان برايش جلوي انواع و اقسام دوربينها و ميكروفنها آه كشيد. جنگي براي صلح. جنگي براي دفاع از وطن. جنگي در تراز جنگ ويتنام يا كره يا كوبا يا... «ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر كرده‌ايم. ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت كرده‌ايم. ما در جنگ پرده از چهرة تزوير جهان‌خواران كنار زديم. ما در جنگ به اين نتيجه رسيده‌ايم كه بايد روي پاي خودمان بايستيم. ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شكستيم. "و از همة اينها" مهم‌تر استمرار روح اسلام انقلابي در پرتو جنگ تحقق يافت." 🔺"اسلام انقلابي" كه امام مهم‌ترين بركت جنگش مي‌داند چيست؟ و چه جايگاهي در مجموعه برنامه‌ها و مراسمهاي هفتة دفاع مقدس و مناسبتهاي مشابه دارد؟ 🔹به احترام خون شهدا خواهرم حجابت، برادرم نگاهت و ديگر هيچ! شده است كه در كنار ده هاهزار تابلو و پوستر و ... كه چنين شعاري رادر ‌خود جاي داده‌اند حتي يك‌بار ببينيد كه مخاطبان را براي ارزش و آرمان ديگري به خون شهدا قسم داده باشند؟ 🔹مثل اينكه: به احترام خون شهدا بيت‌المال را غارت نكنيد. به احترام خون شهدا كوخ ‌نشينها را دريابيد. به احترام خون شهدا در برخورد با مفسدين اقتصادي اين همه استخاره نكنيد. به احترام خون شهدا مبارزه با فقر و فساد و تبعيض را به رسميت بشناسيد. به احترام خون شهدا "سرمايه‌داري + 17 ركعت" را اسلام انقلاب معرفي نكنيد. به احترام خون شهدا.... 🔹برگزاري مراسمهاي خنثي و يادبودهاي نوستالژيك براي هشت سال جهاد جانانه فرزندان خميني به چه نتيجه‌اي در گسترش رفتار علوي، مبارزه با فقر و فساد و تبعيض، رسيدگي به محرومان و مستضعفان و كاهش اختلاف طبقاتي و ... انجاميده است؟ اصلاً قرار بوده است كه چنين رويكردي در كار فرهنگي براي دفاع مقدس غالب شود يا برعكس قرار بر اين است كه به جامعه يادآوري كنيم كه مي‌توان از شهدا حرف زد و اهل مبارزه هم نبود. 🔹آيا در عمل بايد به ملت تفهيم كرد كه نسبت شهادت و عدالتخواهي تباين است و اين دو مفهوم در قاموس اسلام ناب آمريكايي هيچ ربطي با هم ندارند و قرار نيست بعد از هر ياد و ذكري از شهدا موتور آرمانخواهي در جامعه جا بگيرد و با استناد به سلوك و سيرة شهدا و بسيجيان واقعي دست مطالبة مردم يقة اصحاب قدرت را براي وفا به عدالت در عرصه‌هاي فردي و اجتماعي بچسبد و چرخة ثروت ـ قدرت را با مشكل مواجه كند؟ 🔹قرار نيست مفهوم و پيام و آرمان دفاع مقدس در ميدان جنگ فقر‌و‌غنا، جنگ پابرهنه‌ها و مرفهين بي‌درد مرور شود و به نتايج خطرناك و حركت‌آفرين برسد؟! قرار نيست كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا باشد و هر زميني و هر زمينه‌اي كار حسيني بطلبد؟! ✍وحید جلیلی
6.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 انیمیشن بازی تاج و تخت - ۱ این قسمت: مال بابام!
🔴 پرسش: علت روبوسي رهبري با مولانا سميع الحق در اجلاس سران غيرمتعهدها چه بود؟ مگر مولانا سركرده طالبان نيست؟ مگر طالبان گروه تروريستي نيست؟ شبهه اي كه اللهياري طرح كرده و براي بنده سوال شده و همچنين از شبهه هاي ديگر ايشون وجود دفتر حكمتيار در تهرانه كه خواهشمندم روشنم كنين ممنون. ✅◀️ پاسخ در ارتباط مولانا سميع الحق بايد عرض نماييم: ❗️اولا مولانا سميع الحق مؤسس مدرسه دارالعلوم حقانيه و رهبر جمعيت علماي اسلام و رئيس شوراي دفاع پاكستان است. وي در ميان طالبان افغان و پاكستاني از نفوذ زيادي برخوردار است. اما اين بدان معنا نيست كه وي به لحاظ تشكيلاتي رهبر گروه طالبان و يا سركرده ي آنان باشد. 👌 ❗️ثانيا در مورد دعوت سميع الحق به اجلاسي در تهران بايد بگوييم گرچه جمهوري اسلامي با طالبان و افكار و عملكرد آنان مخالف است ، اما به دنبال جلوگيري از همراهي آنان با داعش و افتادن آنها به اين عرصه است . زيرا طالبان با همه افراطي گري و ديدگاههاي وهابيت ، با داعش و عملكرد آنها مخالف بوده و خود را از آنان جدا مي دانند . 👈 از اين رو جمهوري اسلامي تلاش مي كند كه از گرايش و همراهي احتمالي اين دو جريان در افغانستان بكاهد و اين در راستاي حفظ امنيت كشور و كاهش تهديدات است . و گذشته از اين، سميع الحق، سركرده و رهبر طالبان نيست كه دعوت از وي به معني به رسميت شناختن طالبان و افكار و عملكرد آنها باشد. بله نفوذ وي در ميان طالبان پاكستان و افغانستان قابل انكار نيست و همين مساله ، دليل و انگيزه ي جمهوري اسلامي ايران براي دعوت از وي بوده است. ⬅️ بديهي است كه بسياري از افكار و باور هاي افرادي مانند سميع الحق درباره ي جمهوري اسلامي ايران و همچنين كليت تشيع ، قطعا اشتباه بوده و برخي از اين تصورات معلول عملكرد انحرافي برخي منتسبين به تشيع و شبكه هاي ماهواره اي به ظاهر شيعي يا همان به تعبير رهبر انقلاب ، تشيع لندني مي باشد. ◀️ جمهوري اسلامي بر اساس راهبرد كلان خود در وحدت مسلمين ، خود را موظف مي بيند در راستاي كم كردن اختلافات و و انگيزه هاي تفرقه افكنانه، علما و شخصيت هاي اسلامي در سرتاسر جهان را در اين جهت با خود همسو نمايد و افكار ناصحيح آنان پيرامون تشيع را اصلاح نمايد تا از اين رهگذر نقش بي بديلي در حفظ وحدت، جلوگيري از جنگ هاي فرقه اي و حفظ خون شيعيان در كشورهايي نظير پاكستان و افغانستان ايفا نمايد. ❗️ثالثا ملاقات رهبري معظم انقلاب با مولانا سميع الحق نيز در روند اجلاس مذكور به وقوع پيوسته و رهبري طبق سنت حسنه ي خود بعد از اتمام سخنراني دقايقي به ميان مدعوين آمده و با آنان ملاقات هاي كوتاه و عمومي داشته است كه سميع الحق نيز در بين مدعوين بوده و طبيعي است لحظاتي با وي نيز ملاقاتي انجام گرفته است. ❗️مقصود اينكه ملاقات رهبري انقلاب با وي ملاقاتي رسمي ، دو جانبه و با هدف خاصي نبوده است بلكه وي نيز مانند ساير مدعوين به نشست مورد تفقد رهبر معظم انقلاب قرار گرفته اند. همين ديدار چند ثانيه اي، وسيله اي براي بدخواهان نظام اسلامي و معتقدين به تشيع لندني شده است كه آن را طعني براي نظام اسلامي بدانند در حالي كه دعوت از فرد مذكور و تفقد رهبري از وي دقيقا در راستاي سياست راهبردي نظام اسلامي در نزديك نمودن دل هاي گروه هاي مختلف اسلامي به همديگر و نظام جمهوري اسلامي ايران بوده است. 👈 در رابطه ي با وجو دفتر حكمتيار در تهران نيز بايد متذكر شويم: حكمتيار در سال هايي نه چندان دور در كنار مرحوم برهان الدين رباني – كه توسط گروه هاي افراطي كشته شد- يكي از مجاهدين افغانستان عليه استعمار شوروي و استبداد داخلي افغانستان به شمار مي رفت. حكمتيار در سالهاي حكومت طالبان به ايران پناهنده شد و در تهران ساكن شد و وجود دفتر احتمالي وي در تهران مربوط به اين دوره و يا زماني قبل تر از آن است كه وي به عنوان نخست وزير افغانستان در كنار برهان الدين رباني ، رئيس جمهور ، در صحنه ي سياسي افغانستان حضور داشته است. اما وي پس از سقوط طالبان و خروج از ايران عليه جمهوري اسلامي ايران موضع گرفت. وي هم اكنون در تهران داراي هيچ دفتري نمي باشد و جمهوري اسلامي ايران نيز هيچ گونه رابطه اي با وي ندارد. ❗️تمام شبهه هاي شيعه ي انگليسي؛ اللهياري نيز مبتني بر مغالطه اي ايست كه در سخنان اين شخص حقير و پست وجود دارد. اللهياري، شخصيت فعلي حكمتيار – كه فردي آشوب طلب و از جمله ي افراد كوبنده ي در طبل تفرقه ي بين مسلمين بوده و دقيقا داراي شخصيتي مانند اللهياري مي باشد – را معرفي نموده و وي را داراي دفتري در تهران معرفي مي نمايد ، در حالي كه دفتر احتمالي وي در تهران و روابط وي با جمهوري اسلامي ايران ،
مردم ایران!؟ 🔹تاریخ معاصر ایران را بررسی کنید، از تا پایان که آخرین دوره پادشاهی در ایران بوده است، مجموعا ۹ شاه به قدرت رسیده اند. 🔸نکته جالب اینجاست، از این ۹ پادشاه فقط ۳ نفر با مرگ طبیعی دوران سلطنتشان به پایان رسیده است. 🔹۶ پادشاه یا توسط مردم شده اند مثل ناصرالدین شاه، یا با دخالت کشورهای خارجی از کشور فرار کرده و تبعید شده اند مثل محمدعلی شاه و رضاشاه پهلوی. 🔸و یا با مردم از قدرت کنار رفته اند مانند: محمدرضا پهلوی. 🔹این تصور که عموما مردم ایران شاه دوست بوده اند، تصور اشتباهی است. تاریخ می گوید ایرانی ها هر بار که توانسته اند در برابر مستبد مقاومت کرده اند. 🔸امروز، عده ای در مورد چنین تصویرسازی میکنند که او شاه خدمتگزار و محبوبی بود و از اواخر سال ۵۶ به دلیل نابسامانی ها با عمومی مردم مواجه شد. 🔹در حالی که محمدرضا در طول سلطنت ۳۷ ساله خود در برهه های مختلف با ، و طراحی کودتا مواجه بود. 🔸اولین بار سال ۱۳۲۷ در دانشگاه تهران ترور شد، مردم در سال ۳۱ و ۳۲ در تظاهرات سراسری مجسمه های شاه را پایین کشیدند و شاه به بغداد فرار کرد. 🔹در سال ۴۲ با کشتار سنگین مردم معترض را سرکوب کرد. در دهه پنجاه اوج فعالیت ساواک برای شناسایی و سرکوب مخالفین بشمار میرفت. 🔸همه این موارد یعنی نظام پهلوی در طول ۳۷ سال سلطنت محمدرضا مداوم اما غیرمستمر با اعتراضات مردمی روبرو بوده است. انقلاب اسلامی محصول چند ماه تظاهرات و یا صرفا افزایش گرانی ها و تورم نبود. تاریخ را بطور یک مجموعه باید مورد تحلیل قرار داد.
-732553471_-210775.pdf
حجم: 906.7K
🌺 کتاب مخصوص « ده جلسه سخنرانی کوتاه روشمند ویژه دهه فجر »