eitaa logo
پاسخ به شبهات|سعید سپاهی
5.4هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
816 ویدیو
247 فایل
ارسال شبهه @tadbir73 https://tadbirrr.blogfa.com/ هر سوال و شبهه ایی داری بدون تعارف بپرس
مشاهده در ایتا
دانلود
شاهپور دوم معروف به شکارچی اعراب: نهمین ‌پادشاه‌ ساسانی، بیشترین‌ زمان‌حکومت را داشت.وی هفتاد سال‌ بر ایران‌ حکومت ‌کرد و جالب ‌است ‌بدانید زمانیکه ‌در شکم ‌مادرش ‌بود به شاهی ‌رسید و بزرگان ‌تاج‌ را بر روی ‌شکم‌ مادرش ‌نهادند، بزرگ‌ قبایل‌ عربستان، ابن ‌مخلب‌ نام‌ داشت ‌وی ‌در زمانیکه‌ شاهپور هفت ‌ساله‌ بود به ‌ایران‌ حمله ‌کرد و بعد قتل‌ و غارت فراوان ‌،در همان‌ جنوب ‌ایران ۱۲۰۰۰۰ زن ومرد و کودک ‌را به اسیری‌ گرفت ‌تا‌ برده ‌و کنیز کند، بعد چند روز راهپیمایی ‌آذوقه ‌آنها‌ تمام‌ شد و وی ‌باکمال ‌بیرحمی‌،تمام ‌آنها را گردن ‌زد ‌و بکشورش ‌بازگشت، هفت ‌سال ‌بعد دوباره‌ به تصور‌ اینکه هنوز شاهپور بچه ‌است ‌و او میتواند با خیال ‌راحت‌ به غارت‌ بپردازد،تدارک ‌حمله ‌به ایران‌را ديد. اینبار شاپور خود سرداری ‌سپاه ‌را برعهده‌ گرفت‌ وجزو معدود دفعاتی‌است که شاه دستور میدهد ‌‌بهیچ ‌عنوان اسیر نمیگیریم، (در این ‌زمان‌ شاپور ۱۴‌ ساله‌است) شاپور سپاه‌ عرب ‌را بین‌ دجله ‌و فرات‌ گیر انداخته دستور تخریب‌ پلها را صادر نمود تا‌ هیچ عربی نتواند بگریزد؟ این جنگ‌‌ همانروز غروب‌ به پایان‌ رسید و از لشکر اعراب هیچکس سالم باقی‌ نماند بدستور شاپور ابن‌مخلب ‌را که قدی ‌بلند و بي قواره و صورتی آبله چرده بود ‌ ‌‌از بین زخمیها‌ پیدا کرده ‌نزد وی آوردند ‌ شاپور علت‌ حمله‌ را پرسید و‌ وی‌ علت‌ را گرسنگی ‌اعراب ‌و بچه‌ بودن‌ شاه ‌‌‌ عنوان ‌کرد، شاپور بوی‌ گفت‌ اگر اعلام ‌میکردید ما به شما‌ آذوقه ‌میدادیم! و در جواب ‌سوال شاهپور که‌ چرا دفعه ‌قبل‌ اسیران ‌راقتل‌ عام ‌کردید،گفت‌ خوراکمان ‌رو به پایان ‌بود‌ ونمیتوانستیم ‌آنها را سیر کنیم‌، شاپور پرسید؛ چرا آزادشان‌ نکردید که‌ بروند شاه‌ عرب ‌کمی ‌ درنگ کرد و در پاسخ ‌گفت‌ بفکرم ‌نرسید؟!؟!؟!‌ شاپور دستور داد شانه‌هایش ‌را سوراخ‌ کرده ‌و از آن ‌طنابی‌ گذرانده ‌و بر سر در شهر آویختند، و از آن‌ پس ‌دستور داد که‌ هر عربی‌ را در مرزهای ‌ایران‌ یافتند بهمین‌ روش‌ مجازات‌ کنند، و اینچنین ‌شد که‌ اعراب لقب ذوالاکتاف ‌را به‌ شاپور‌ دادند (یعنی‌:صاحب‌کتف‌ها) روحش شاد و *یادش‌گرامی*باد مرد باش کپی کن 🔆🔆پاسخ:🔆🔆 1️⃣ داستان غیرواقعی و عجیب و غریبی که اینجا نقل شده، گزیده ی یکی از رمان های تاریخی ذبیح الله منصوری، در کتاب "سرزمین جاوید" است، که هیچگونه اعتبار تاریخی ندارد و در دکان هیچ عطاری جز دکان خود پیدا نمی شود. [1] می دانیم که منصوری در ترجمه ی کتاب ها به متون اصلی وفادار نبود و بسیاری از مطالب ترجمه شده، در واقع از تخیل وی سرچشمه می گرفت. بنابرین نوشته های وی آن اعتبار تاریخی مورد نظر را ندارند. 2️⃣ اصل واقعه ی حملات گروهی از به جنوب ایران و مقابله ی در برابر آنان از مسلمات تاریخی است و در منابع مختلفی مانند متن زرتشتی "بندهشن" و شاهنامه ی فردوسی آمده است،اما خالی از داستان پردازی ها و افسانه سرایی ها هم نیست. در مورد شخصیت و زندگانی شاپور دوم ساسانی نیز، وضع به همین منوال است. مثلا حکایت گذاشتن تاج شاهی بر شکم مادر شاپور دوم، یکی از همین افسانه هاست. جالب است که حتی منصوری نیز در کتاب خود آن را روایتی ضعیف شمرده است. [2] اما کشتار 120 هزار نفری، اسیران ایرانی به دست اعراب، حتی در نوشته های تخیلی منصوری هم نیست و وی تنها به کثرت اسرا اشاره کرده است. بنابراین کذب بودن آن آشکار است. 3️⃣ در رمان تاریخی منصوری، نام فرمانده اعراب در حمله به قسمت های جنوبی ایران، "قروه بن مخلب" است، نامی که البته نشانی در تاریخ ندارد و تنها نام نزدیک، "ابن مخلب" لقب محمد بن اسماعیل است، که در زمان حمله ی ابوطاهر قرمطی به مکه در سال 317 هجری، امیر آنجا بوده است. [3] اما در منابع دیگر نام سردسته ی اعراب "طایر غسانی" ذکر شده است. 4️⃣ در باره ی ملقب شدن شاپور دوم به "ذوالاکتاف" اقوال مختلفی موجود است. و قول معروف همان است که شاپور دوم پس از پیروزی بر اعراب مهاجم، اقدام به سوراخ کردن کتف ایشان کرده است که البته روشی بیرحمانه بوده است. فردوسی سروده است👇 ✅به دژخیم فرمود تا گردنش زند به آتش اندر بسوزد تنش ✅سر طایر از ننگ در خون کشید دو کتف وی از پشت بیرون کشید ✅هرآنکس کجا یافتی از عرب نماندی که با کس گشادی دو لب ✅ز دو دست او دور کردی دو کفت جهان ماند از کار او در شگفت ✅عرابی ذوالاکتاف کردش لقب چو از مهره بگشاد کفت عرب...[4]
اما برخی تاریخ نگاران، نظر دیگری دارند چنانکه "پیرنیا" (شاید در مقام توجیه) نوشته است👇 «نوشته اند که شاپور بسیار بی رحمانه با اسرای عرب رفتار کرد؛ به حکم او شانه ی آنها را سوراخ کرده ریسمانی از آن می گذرانیدند و از این جهت معروف به ذوالاکتاف شد، و لکن محققان جدید، بر این عقیده اند که این نسبت دروغ است. این لقب را از این جهت به شاپور داده اند که شانه ی او پهن بود. بعدها چون جهت لقب او فراموش شده بود، این روایت را جعل کردند تا جهتی برای آن درست کرده باشند». [5] منصوری نیز در کتاب خود با آوردن نظرات برخی محققان اروپایی، در صحت قولی که بالاتر ذکر شد، اظهار تردید کرده است. [6] ✳️👈 نتیجه ی سخن اینکه👉✳️ چنین مطالبی،اعتبار تاریخی چندانی ندارند و البته در راستای طرح های باستان ستایی، برتری جویی نژادی و عرب ستیزی منتشر می شوند و نباید محل اعتنا باشند. 📚 پی نوشت ها ⬇️⬇️⬇️ 1️⃣سرزمین جاوید، ج 4، چ 11، ص 2183. 2️⃣همان، ص 2174. 3️⃣التنبیه و الاشراف مسعودی، ص 373. 4️⃣شاهنامه، بخش پادشاهی شاپور ذوالاکتاف. 5️⃣تاریخ ایران، حسن پیرنیا، چ 3، ص 195. 6️⃣سرزمین جاوید، از ص 2193 تا 2195.
میدانید چرا اسکندر مقدونی بر سنگ کورش کبیر گریست؟ اﺳﮑﻨﺪﺭ ﻣﻘﺪﻭﻧﯽ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺣﻤﻠﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺗﺨﺖ ﺟﻤﺸﯿﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﺗﺶ زﺩ ﻭ جنایت های بسیار نمود... ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﻘﺒﺮﻩ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺭﻓﺖ، ﺑﺎﮐﺘﯿﺒﻪ ﺍﯼ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺁﻥ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﺮﺩﻥ مقبرﻩ ﮐﻮﺭﻭﺵ کبیر ﻣﻨﺼﺮﻑ ﺷﺪ... ( اﯼ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺮ ﺧﺎﮎ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﯼ... بداﻥ ﻭ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺵ که ﭘﺎﯼ ﺑﺮ ﺧﺎﮎ ﮐﺴﯽ نهاﺩﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ زﻧﺪﮔﯽ، ﻧﮕﺎﻫﺒﺎﻥ ﻧﯿﮑﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻭ ﮔﻔﺘﺎﺭ و ﮐﺮﺩﺍﺭ ﻧﯿﮏ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ... ﺑﺪﺍﻥ ﺷﻬﺮﯾﺎﺭﯼ ﻣﻦ ﻣﻮﺟﺐ ﺁﺯﺍﺭ ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﯿﮕﻨﺎﻫﯽ ﻧﺸﺪﻩ... ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﭘﺎﺭﺱ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﮔﺴﺘﺮﻩ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺗﻮﺍﻥ ﺯﻭﺭﮔﻮﯾﯽ ﺑﺮ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ... ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺍﺭﺗﺶ ﻣﻦ، ﺍﺭﺗﺶ ﺭﻫﺎﯾﯽﺑﺨﺶ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯼ ﺳﺘﻤﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﭼﺸﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﺗﺎﺝ ﻭ ﺗﺨﺖ ﻭ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﯾﺎﺭ ﻭ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻧﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩﻡ... ﭘﺲ ﺑﻪ ﭘﺎﺱ ﻧﯿﮑﻮﯾﯿﻬﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﻭﺟﺐ ﺧﺎﮎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺑﺒﺨﺶ... ) *همیشه جاوید کوروش کبیر* ایرانی نیستی اگه کپی نکنی زنده باد ایران و ایرانی 🔆🔆پاسخ:🔆🔆 اینجا هم مثل سایر مطالبی که از سوی کوروش گرایان و از زبان وی به جهت بالا بردن مقام و منزلت این شاه هخامنشی جعل میشود، شاهد یک جعل ناشیانه هستیم. با رجوع به منابع تاریخی، روشن می شود چنین مطلبی صحت ندارد و آنچه که در این منابع آمده به شرح زیر است⬇️⬇️⬇️ 1⃣ اسکندر مقدونی پس از تصرف ایران، نه تنها قصد تخریب مقبره ی کوروش (صرف نظر از اینکه همین بنای فعلی منتسب به وی بوده یا خیر) را نداشته، بلکه کسانی را که به آن بی احترامی کرده بودند، مجازات نمود. 👈بعد از چندی اسکندر از اینجا (هلیل رود) از راه سیرجان به پاسارگاد رفت و مطلع شد که قبر کوروش را نبش کرده اند. [1] 👈اسکندر نسبت به آن دخمه، احترام قائل شد و آنان را که در غیاب او به آنجا دستبرد زده بودند، مجازات نمود. [2]✅🌺 2⃣ متن کتیبه ای که در مقبره ی کوروش بوده، چه بوده است؟ 👈آریان (مورخ یونانی) پس از توصیف مقبره ای که در وسط باغهای سلطنتی پاسارگاد واقع بوده، به شرح زر و زیور و البسه ی قیمتی و قالی های ارغوانی و جواهر گرانبهاي دیگر دخمه پرداخته، می نویسد⬅️« در این جا کتیبه ای به خط پارسی نوشته بودند که مضمون آن چنین بود: "ای مرد فانی،من کوروش پسر کمبوجیه هستم. من دولت امپراطوری را بنا کردم و حکمران آسیا بودم. به این مقبره ی من رشک مبر."» 👈(اما) به روایت پلوتارک، اسکندر پس از خواندن کتیبه دستور داد، ترجمه ی یونانی آن را بنویسند ⬇️ " که ای مرد هرکه باشی و از هرجا بیایی _زیرا می دانم خواهی آمد_ من کوروشم که برای پارسی ها این دولت وسیع را بنا کردم. پس به این زمین کمی که تن مرا می پوشد، رشک مبر." [3] 👈(اسکندر) چون به پارس رسید ... آگاهی یافت که خوابگاه کوروش را باز کرده و آن را تهی ساخته اند. پولیماخوس که این کار را کرده بود، الکساندر فرمان داد او را بکشتند... بر گور کوروش چنین عبارت هایی نوشته: ای مرد هر کسی تو هستی و از هر کجا می آیی ( زیرا می دانم که تو خواهی آمد ) من کوروش بنیادگزار پادشاهی پارس می باشم. از این اندک زمینی که تن مرا پوشانیده بر من رشک مبر. خواندن این جمله الکساندر را تکان داده او را به ناپایداری کارهای آدمیان متوجه ساخت و دستور داد که در زیر عبارت معنای آن را به یونانی نقش کنند. [4]✅🌺 3⃣ ادعا شده،کوروش نوشته بوده است⬅️«من جز به اندیشه و گفتار و کردار نیک با کسی رفتار نکرده ام. چطور می توانیم بپذیریم کوروش سخنی بر مبنای اعتقادات زرتشتی بیان کرده در حالی که ❗️در هیچ یک از نقل قول هایی که به کوروش مربوط می شود، سخنی از آیین زرتشتی و یا نامی از زرتشت نرفته است. ‼️در اوستا و هیچ یک از متون زرتشتی نامی از کوروش برده نشده است. ❗️‼️زرتشتیان مردگان خود را به خاک نمی سپردند و بسان کوروش مقبره و بارگاه نداشتند. ‼️‼️در کتیبه ی مشهور فتح بابل، به صراحت از خدایان بابلی به ویژه "مردوک" ستایش شده و کوروش پیروزی و پادشاهی خود را مدیون او می داند.کوروشی که به فرمان مردوک، اقدام به برگرداندن بت ها و پیکره ی خدایان سومر، اکد و ... به معابدشان کرده و در بازسازی آنها کوشیده است، قطعاً نمی تواند یکتاپرست بوده باشد. [5] بد نیست در اینجا اضافه کنیم که جیمز هوپ مولتون، (1917_1863) محقق انگلیسی،که کتب و مقالات بسیاری درباره ی زندگانی زرتشت به رشته ی تحریر درآورده است، در فصل دوم کتاب ⏪"دین زرتشتی نخستین" ،با استناد به سخن هرودوت، کوروش را (برخلاف داریوش)، نه زرتشتی که به احتمال بسیار طبیعت پرست(پرستنده ی قوای طبیعی)می داند.[6]✅🌺 4⃣ ادعا کرده اند که، کوروش نوشته است⬅️«هیچ انسان بی گناهی را آزار نداده است و ارتش وی، یار و پشتیبان انسان های ستمدیده بوده است».
⁉️🤔چطور می توان پذیرفت که، در جریان لشکرکشی های کوروش به سرزمین ها و اقوام دیگر مانند مادها، کادوسیان، کلدانیان، اورارتوها، عیلامیان، ساگارتیان، کاسی ها، ماساگت ها و ... هیچ ستمی بر بی گناهی نرفته و از دماغ کسی خونی نیامده باشد؟ طبق منابع تاریخی⬇️ 🔵 غارت شهرهای لیدیایی ها و بردگی ایشان (پادشاهی هخامنشیان، پی یر بریان) 🔴غارت هگمتانه و اسارت مادها (تاریخ ایران کمبریج، ایلیا گرشویچ) ⚫️کشتار و آتش زدن خانه های مردم نینوا (کوروش نامه ی گزنفون) ⚪️ گرفتن باج و خراج سنگین، از مردمان دریای بالا (مدیترانه) تا دریای پایین (خلیج فارس) و همه ی شهرنشینان و چادرنشینان و بوسه زدن ایشان بر پای وی [7] تنها نمونه هایی هستند بر نقض اینگونه ادعاها. ✳️پی نوشت ها✳️👇 1(حسن پیرنیا، ایران باستان، چ 92، ص 139). 2(هارولد لمب، کوروش بزرگ، ترجمه ی رضازاده ی شفق، چ 82، ص 388). 😔دکتر سید حسن صفوی، اسکندر و ادبیات ایران، چاپ 64، ص 220 و 221). 4(ایرانیان و یونیان به روایت پلوتارخ، ترجمه ی احمد کسروی، ص 327 و 328). 5(بندهای 32، 33 و 38 منشور کوروش). 6(همایون همتی، معرفی کتاب دین زرتشتی نخستین، ماهنامه ی کتاب ماه دین، ش 14، ص 36). 7(بندهای 29و30).
به نام خداوند جان و خِرَد کزین برتر اندیشه بر نگذرد فردوسی خود خردگراست و عاشق خرد و فلسفهٔ خرد است. او خرد را سرچشمه و سرمایهٔ تمام خوبی‌ها می‌داند. به باور وی حتی زندگی یا ناراحتی آن، غم‌ها و شادی‌ها، همه بر اثر بود و نبود خرد است و شخص خردمند چون برنامهٔ زندگی بسیار مرتب و منظم دارد همیشه در حال پیشروی است و به آرامی به اوج انسانیت که هدف نهایی آدمی است می‌رسد: ازو شادمانی و زویت غمی است وزویت فزونی و زویت کمی است کسی کو خرد را ندارد ز پیش دلش گردد از کردهٔ خویش ریش فردوسی قهرمانان راستین شاهنامه را کسانی می‌داند که خرد را معیار اندیشیدن قرار می‌دهند و هیچ‌گاه بازیچهٔ دست این و آن نمی‌شوند و برعکس بی‌خرد کج‌رو است و به هدف نمی‌رسد. در نبرد زندگی و میدان جنگ آن پیروز است که خرد دارد و همان‌طور که نابینا از دیدن خوبی‌ها و زیبایی‌های طبیعت بی‌بهره است بی‌خرد نیز از دیدن زیبایی معنوی بهره‌ای ندارد. خرد چشم جان است چون بنگری تو بی‌چشم شادان جهان نسپری فردوسی برای شناسایی خرد و این‌که خرد چیست و با چه وسیله‌ای می‌توان آن را دریافت و از آن سود جست و چه دگرگونی‌هایی ممکن است خرد در وضع تنی و روانی انسان ایجاد کند، ویژگی‌هایی چند برای خرد و خردمند برمی‌شمارد: نخستین نشان خرد آن بود که از بد همه ساله ترسان بود بداند تن خویش را در نهان به چشم خرد جست راز جهان خرد افسر شهریاران بود همان زیور نامداران بود بداند بد و نیک مرد خرد بکوشد به داد و بپیچد ز بد خداوند هوش و زمان و مکان خرد پروراند همی با روان دوتامنبع اینجاقراردادیم باتحقیقات بدست امده ازخودشاهنامه که فردوسی مسلمان شیعه ویاسنی نبوده وهیچ ارادتی به اسلام واهلبیت نداشته بطورمثال بااینکه تاارامگاه رضاچندین فاصله ای نداشته وبخوبی رضارومیشناخته حتی یک بیت درشاهنامه به ایشون اختصاص نداده 🔆🔆پاسخ:🔆🔆 1⃣ خردگرایی فردوسی و گرامیداشت خرد در شاهنامه ی او، به گمان برخی از محققان متاثر از جریان فکری معتزله بوده و البته با باورهای شیعی وی، در تضاد نبوده است. کما اینکه اهمیت بالای اندیشیدن و خردورزی در مکتب اسلام روشن است. برخی نیز با استناد به سروده هایی چند از حکیم توس، برآنند خردی که فردوسی در شاهنامه از آن سخن می داند، از نوع اعتزالی آن نیست و بلکه اندیشه های وی چنانکه از سروده هایش پیداست، در پیوند مستقیم با فرهنگ شیعی قرار دارد. yon.ir/2Nw2 yon.ir/cJq9 2⃣ اینجا دو مقاله معرفی کرده اند از دو فرد نه چندان نام آشنا، که در آنها کوشش شده در اسلام و باورهای شیعی "فردوسی" تشکیک ایجاد شود. ما هم در مقابل می توانیم چندین مقاله و پژوهش معتبر، از خوشنام ترین محققان و شاهنامه پژوهان معاصر معرفی کنیم، که روی مسلمان و شیعه بودن وی اصرار دارند و تنها اختلافشان در زیدی، اسماعیلی یا دوازده امامی بودن فردوسی است⬇️
👈1."مذهب فردوسی" ⏪(از دکتر احمد مهدوی دامعانی، مجله ی گلچرخ ش 8 و 9). 👈2."مذهب فردوسی و ادیان در شاهنامه"⏪( از پروفسور سید حسن امین، مجله حافظ، ش 27). 👈3."دین و مذهب فردوسی" ⏪(از دکتر محمود امید سالار، پایگاه اینترتتی مهر میهن). 👈4."امام علی و خاندانش در شاهنامه ی فردوسی"⏪( از دکتر منصور رستگار فسایی، مجله ی ادبستان، شماره ی 54). 👈5."عقیده ی دینی فردوسی"⏪(از استاد محیط طباطبائی، مجله ی مهر، ش 17 و 18). 👈6."معرفی قطعات الحاقی شاهنامه"⏪( از دکتر جلال خالقی مطلق، مجله ی ایران نامه، ش 9). 👈7."ادبیات فارسی و سخنان حضرت امیر(ع)"⏪( از دکتر سید جعفر شهیدی، مجله ی آینده، ش 11 و 12). ✅🍀 شیعه بودن فردوسی،اکنون مورد اجماع بیشتر شاهنامه پژوهشان است و حتی فرضیه ی زرتشتی بودن او نیز دیگر خریداری ندارد. ✅🍀 3⃣ در این مختصر، مجال نقد کامل مقالات یادشده نیست، اما با این حال چند مورد را به اختصار می آوریم👇 ⁉️چگونه سراینده ی اثری که درونمایه ی آن رها از قید و بندهای کیش پرستی و کیش زدگی است، ناگهان در دیباچه ی اثرش، مانیفست اعتقادی تندی در دین و دینداری (به سود تشیع) صادر می کند؟ ✅پاسخ👈ابتدا باید گفت⬅️"منظور فردوسی از به نظم درآوردن شاهنامه، تدوین و نظم اساطیر و تاریخ ایران باستان و زنده کردن نام پهلوانان و پادشاهان ایرانی بوده است و موضوع کار او ربطی مستقیم با ادیان پیش از اسلام یا ابراهیمی و به طریق اولی، مذاهب و فرق اسلامی نداشته و آنچه او از ادیان مختلف در شاهنامه گفته است، بر سبیل استطراد است." ⏪(مقاله ی دوم، ص 15). با این وصف 👇 اولا )👈از آنجا که شاعر،در خلال داستان ها و از زبان شخصیت ها به ادیان و کیش های مختلف نظر داشته، اگر ستایش و نکوهشی متوجه آنها باشد، کلام قهرمانان داستان هاست و شاعر به حکم رعایت امانت، نظر خود را دخالت نداده است. ثانیاً)👈ستایش خدا و پیامبر اسلام(ص)،و بعضا خلفای بعد از وی در سرآغاز یا میانه ی ابیات، شیوه ی معمول شاعران و مثنوی سرایان مسلمان ایرانی بوده، ⏪«چنانکه اسدی توسی در گرشاسب نامه، عطار در منطق الطیر، سعدی در بوستان، سنایی در حدیقه الحقیقه، مولوی در مثنوی و نظامی گنجوی در خمسه و البته شاعران شیعی مذهب نیز از مدح امیرالمؤمنین(ع) چشم پوشی نکرده اند». ✅✅🍀 ⁉️اگر فردوسی شیعه مذهب بوده، ابیات ستایش سه خلیفه ی دیگر در ابتدای شاهنامه چه می کند؟ ✅پاسخ👈 طبق پژوهش های استاد خالقی مطلق ⏪(مقاله ی ششم، ص 28 تا 31). این چهار بیت الحاقی هستند. استاد 6 دلیل عمده برای اثبات الحاقی بودن آنها آورده اند. ایشان همانجا می نویسد⬅️ "مذهب فردوسی، هم به حکم آنچه در تمثیل دریا و هفتاد کشتی ( در دیباچه ی شاهنامه ) آمده و هم به حکم گزارش همه ی کسانی که از قدیم درباره ی مذهب او گزارش کرده اند، تشیع بوده و علت اختلاف او با محمود نیز بیش از هر چیز همین اختلاف مذهبی بوده که نظامی عروضی در چهارمقاله بدان اشاره کرده است." همچنین پروفسور سیدحسن امین می نویسد⬅️ "فردوسی به قراین حالی و مقالی مسلمانی شیعی (نه سنی) معتزلی ( و نه اشعری ) است. مهم ترین سند ما بر این امر، رواج شیعی گری در خاستگاه فردوسی و به ویژه شهر طوس است." ⏪( مقاله ی دوم، ص 30). ✅🍀 ⁉️استاد فریدون جنیدی در تصحیح خود از شاهنامه، همه ی ابیات موجود در ستایش پیامبر(ص) و چهار خلیفه را افزوده به شاهنامه می داند. ✅پاسخ👈به قول شاهنامه پژوه معاصر استاد ابوالفضل خطیبی وقتی ⬅️"از نظر آقای جنیدی بیش از نیمی از شاهنامه سروده ی فردوسی نیست" چه توقعی باید از ایشان داشت؟ و به قول استاد سجاد آیدنلو⬅️"این کار برخلاف شیوه ی متداول در تصحیح علمی-انتقادی متون ... و به رغم سی سال زحمت علاقه مندانه ویراستار آن، متاسفانه فاقد اعتبار علمی است".🍀✅ yon.ir/e7Na yon.ir/5ySx ⁉️فردوسی با وجود نزدیکی به آرامگاه امام هشتم (ع) در توس، نامی از وی نبرده است. ✅پاسخ👈پیشتر گفتیم که موضوع شاهنامه،تاریخ ایران باستان است و روشن است ضرورتی نداشته فردوسی در اثر ماندگار خود، از تک تک امامان شیعه یا امام رضا (ع) که دویست سال پیش از وی زندگی را بدرود گفته بود، نامی بیاورد به ویژه که شیعه ی دوازده امامی بودن او محل تردید است. اما اسناد و شواهد کافی برای مسلمان و شیعه بودن او به آن اندازه هست که به این دلیل نتوان بر وی خرده گرفت. ✅🍀 ⁉️فردوسی از زبان شخصیت هایی چون یزدگرد ساسانی و رستم فرخ زاد، از آیین تازیان (اسلام) بدگویی کرده است. ✅پاسخ👈 کم سوادی نویسنده ی مقاله و کینه ی او نسبت به اسلام،از همین سخن پیداست. ظاهرا نویسنده خبر نداشته خالق شاهنامه، اثر خود را از منابعی چون خدای نامه و متون زرتشتی و ساسانی گرفته و ناقلی امین نسبت به مندرجات آنان بوده و نقل این نکوهش ها از زبان دیگران، لزوما اعتقاد وی نبوده است.
در همین موضوع استاد جلال الدین همایی می نویسد⬅️ "فردوسی در نقل روایات و ضبط وقایع، خواه تاریخی و خواه داستانی، همه جا کمال امانت و راستی را بکار برده و متن حوادث را هیچ کم و زیاد نکرده است." ⏪(مقالات ادبی، ج 1، چ اول، ص181). همچنین استاد محیط طباطبایی می نویسد⬅️ "فردوسی که از کم و بیش شدن یک سخن بر داستانی می گوید مرا مصیبتی است ( اشاره به بیت گر از داستان یک سخن کم بدی/ روان مرا جای ماتم بدی ) ممکن نیست چیزی جعل کند و همه ی این مطالب و حوادث که در شاهنامه ی او هست در شاهنامه ی منصوری و کتاب های باستانی دیگر وجود داشته است... فردوسی ناقل داستان است نه مبدع اشخاص و افکار و اگر تصرفی در معنی هم شده مربوط به اسلوب تعبیر است. جان کلام را به همان صورتی که در اصل داستان بود، حفظ کرده ...اگر ستایش یا نکوهش در ضمن مطالب هست مربوط به عقیده ی شخصی او نیست بلکه نتیجه ی ترتیب و ترکیب قضایا و مسائل تاریخی کتاب اوست...🌺 فردوسی از دین اسلام،به دو شکل در شاهنامه ذکر می کند⬇️ ❗️ به صورت مستقل یعنی از زبان خود در آغاز و انجام داستان ها و دیباچه ی کتاب چیزهایی می گوید که بی شک عقیده ی شخصی اوست. ‼️ در ضمن داستان ها، در چند مورد اشاره به اسلام کرده و یا در اینجا دیگر عقیده ی خود او دخالتی ندارد هرچه هست از زبان پهلوانان است و ناگزیر در اصل مأخذ او یافت میشده است." ⏪( مقاله ی پنجم، صفحات 639، 643، 644، 652 ). ✅🍀 4⃣ ⁉️جریان اسلام ستیز سلطنت طلب و باستانگرا برای ایجاد شک و تردید در باورهای دینی جوانان و القای تفکرات مسموم خویش چه کسی را بهتر از حکیم فردوسی و شاهنامه اش برای سوء استفاده و بهره برداری می شناسد؟ پایه گذاری این جریان در عصر👇 «پهلوی اول و با کوشش برخی روشنفکران آن دوران بوده که سعی در تضعیف اندیشه های دینی و رواج شوونیسم و ناسیونالیسم افراطی داشته اند». در نگاه فعلی این جریان، حکیم فرزانه ی توس، چهره ای خداناباور، بی دین، زرتشتی، اسلام ستیز و مشابه آنها پیدا کرده و در باورهای وی تشکیک می شود، بلکه به حکم توجهی که ایرانیان به او و اثر بی مانندش دارند، درباره ی اعتقادات مذهبی خود دچار شک و تردید شوند و فایده ی این تشکیک هم، همین است!🍀✅ yon.ir/o09l yon.ir/egN9
ایران نیاز به یک رضا شاه دیگر دارد تا همان گونه که به زور زنان ایرانی را از بند حجاب مسخره عربی رها ساخت, به زور این ملت را از جهل و نادانی نیز رها سازد وگرنه با روشنگری و ملایمت, میلیون ها سال زمان میبرد تا این مردم دست از ستایش تازیان(داعش) بر دارند و نه همچون یک برده بلکه چون یک انسان یک ایرانی زندگی کنند. 🔆🔆پاسخ:🔆🔆 پاسخ در قالب "پرسش و پاسخ"⬇️ 1⃣ ایرانیان چه کسانی را ستایش می کنند؟ پاسخ⬅️ در ایران، کسی داعش را ستایش یا حمایت نمی کند، یقیناً منظور از تازیان! در این متن، پیامبر مکرم اسلام (ص) و اهل بیت (ع) آن جناب است، که عشق و علاقه ی ایشان در قلب هر ایرانی، با هر مذهب و قومیتی ریشه دوانیده است. ایرانیان نیز از دیرباز، مورد توجه پیامبر بزرگوار اسلام و امامان شیعه بوده اند. 🔶yon.ir/2t4r خشم دین ستیزان، به سبب این عشق و علاقه ی همیشگی و بی حرمتی آنان، نسبت به اهل بیت پیامبر، امری طبیعی است.😊 2⃣ آیا این ستایش و علاقه از روی جهل و نادانی است؟ پاسخ⬅️اردات قلبی ایرانیان، به اسلام و خاندان رسالت، سابقه و دلایلی بسیار دارد. دشمنان این را می دانند، اما خود را عمدا به نفهمی زده اند. به قول استاد شهید مطهری⬇️ "ایرانیان که مردمی باهوش و صاحب فرهنگ و تمدن بودند، روح و معنای اسلام و پاسخ نیازهای خود را در خاندان رسالت یافتند، چراکه تنها آنان روح عدالتجویی ایشان را سیراب می کردند". 🔶yon.ir/el8x 🔶yon.ir/2lz5 🔶yon.ir/0U8z 3⃣ آیا ایرانیان چون مسلمان و شیعه اند مثل برده زندگی می کنند؟ پاسخ⬅️ارمغان دین اسلام و مکتب تشیع، به جهانیان و مخصوصاً ایرانیان، آزادیخواهی، عدالت طلبی، دین مداری و معنویت بود. نقش بارز تفکر شیعی،در شکل گیری قیام ها و نهضت های مردمی (مانند انقلاب اسلامی) قابل انکار نیست و "پاسداشت هرساله ی نهضت عاشورا" در بین شیعیان ایرانی و دلدادگان حسینی، از همین تفکر سرچشمه می گیرد. 🔶yon.ir/h1p1 🔶yon.ir/8x66 4⃣ آیا با زور و فشار می شود تحولی در جامعه ایجاد کرد؟ پاسخ⬅️ در متن شبهه، به خوبی به سیاست های اجباری و زورگویانه ی رضاشاه پهلوی اشاره شده است. 😂بارزترین نمونه ی این سیاست ها، رواج دادن فرهنگ غرب و "کشف حجاب" بود، که به دلیل مغایرت داشتن با ارزش های فرهنگی و اعتقادی جامعه، نه تنها مورد استقبال عموم قرار نگرفت بلکه موجب بیشتر شدن شکاف بین ملت و حکومت شد.😊 🔶yon.ir/4w6t 5⃣ آیا حجاب در بین ایرانیان ریشه در فرهنگ اعراب دارد؟ پاسخ⬅️تایید این سخن، به معنای آن است که، ایرانیان تا پیش از ظهور اسلام،نسبت به پوشش بانوان بی اعتنا بودند و این اسلام بود که، حجاب را در بین مردم، اجباری کرد، اما داده های تاریخی و آثار باستانی خلاف این موضوع را اثبات می کنند، و واقعیت آن است که، حجاب و پوشش کامل در بین زنان ایران باستان هم، از اهمیت بالایی برخوردار بود، تا آنجا که مورخ مشهوری چون «ویل دورانت»⬅️« ایران را منشأ اصلی پراکندن حجاب در جهان می داند». 🔶yon.ir/5Rj7 🔶yon.ir/F1y8 6⃣ آیا ایرانیان نمی دانند چطور زندگی کنند و باید دیگران راه و روش آنان را به ایشان بیاموزند؟ پاسخ⬅️نکته ی مهم اینجاست، که شبهه افکنان فکر می کنند روش زندگی و تفکر مردم باید بر اساس نظرات و دستورات آنان، شکل بگیرد و این بدترین نوع توهین، به شعور ایرانیان هوشمند است.😡
فردوسی بزرگ سی سال زحمت کشید تا زبان پارسی را زنده نگهدارد اما مردمان امروز در آرامگاه او فاتحه عربی میخوانند❗️ احمد کسروی 🔆🔆پاسخ:🔆🔆 1⃣ اینکه این سخن واقعاً از کسروی صادر شده، اطمینان نداریم اما با اندیشه های قوم گرایانه ی وی، مطابقت دارد. افکار ملی گرایانه ی افراطی و برتری دادن ملیت یا زبانی بر اقوام و زبان های دیگر، از جمله دسیسه های جبهه ی استعمار است و کسروی نیز از نخستین تئوریسین های آن به شمار می رود. yon.ir/HYjn 2⃣ زبان فارسی، فراز و فرود بسیاری را تجربه کرده است، و در این میان نقش فردوسی در پویایی آن انکارناپذیر است. فردوسی، با خلق شاهنامه و به نظم کشیدن داستان های کهن ایران، خدمت بزرگی به فرهنگ ما ایرانیان کرده است اما اینگونه نیست که، اگر فردوسی نبود زبان فارسی به سبب تسلط اعراب و یا گسترش زبان عربی از بین می رفت. چراکه این زبان حتی پیش از وی زبانی زنده، شیوا، شیرین و پرگوینده بوده و زبان عربی نیز زبان دین ما و در دروه ای در ایران،زبان اصحاب علم و هنر بوده است. 3⃣ این سخن از کسروی یا هرکس دیگر بوده باشد،یقیناً بر پایه ی این بیت منسوب به فردوسی استوار شده است⬇️⬇️⬇️ "بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی". اما آیا این بیت واقعاً سروده ی فردوسی بوده است؟ در پاسخ باید گفت⬇️ اولا )این بیت طبق پژوهش ها،در بسیاری از نسخه های کهن شاهنامه دیده نمی شود و شاید اقتباسی از این بیت شاعر باشد که گفته است⬇️⬇️⬇️ "من این نامه فرخ گرفتم به فال بسی رنج بردم به بسیار سال" yon.ir/MXx4 ثانیاً) بیت مورد بحث، اشاره ی سراینده ،به زنده نگه داشتن "تاریخ و فرهنگ ایرانیان" است، نه زبان فارسی و زبان در اینجا به عنوان وسیله، معرفی شده است. yon.ir/0uDz 4⃣ طبق داده های تاریخی، فردوسی مسلمان، شیعه و علاقمند به اهل بیت (ع) بوده است. yon.ir/gfMX اگر امروز ایرانیان مسلمان، برای شادی روان این شاعر پرآوازه، فاتحه می خوانند، چه زیانی متوجه تاریخ، تمدن و فرهنگ ایشان می شود و آیا چه آسیبی به اثر بزرگ فردوسی می رسد؟ این پرسشی است که سازندگان این یاوه گویی ها، پاسخی برای آن ندارند. 5⃣ اینقدری که دشمنان دین،از نژاد یا زبان عربی،تنفر دارند، خود فردوسی نداشته است و با اینکه خود را،ملزم به استفاده از واژگان فارسی می دانسته، اما در صورت لزوم از واژگان عربی نیز، بهره می جسته است. در متن شاهنامه، بیش از هشتصد واژه ی عربی شناسایی شده است. http://yon.ir/FKg2 حاصل سخن اینکه⬇️⬇️⬇️ فاتحه ی عربی خواندن ایرانیان، بر سر مزار فردوسی، نه مشکلی برای زبان فارسی پیش می آورد و نه منافاتی با اندیشه ها و کوشش های فردوسی دارد. تنها مشکل اصلی اینجا، دشمنی آشکار و نهان همفکران امثال کسروی، با دین و مذهب ایرانیان است!
🔴 فاجعه‌ "جهل مقدس" 🔸 ۴۱۱سال پيش، در روز ۱۷فوريه‌ی سال ۱۶۰۰ميلادي، "جوردانو برونو" فيلسوف ايتاليايي پس از گذراندن ۸سال در سياهچال‌های خوفناک دادگاه انگيزاسيون (تفتيش عقايد) در ميدان كامپو دی فيوری شهر رم زنده زنده در آتش سوزانده شد. برونو كسی بود كه از حق تمام انسان‌ها براي انديشيدن بدان‌گونه كه دلشان می‌خواست، دفاع می‌كرد. 🔸قبل از اينكه جوردانو در آتش سوزانده شود، جلادان پاپ براي اينكه او را از گفتن سخنان كفرآميز از نظر دادگاه انگيزاسيون بازدارند، زبانش را مثله كردند. اين سرنوشت اغلب فلاسفه و دانشمندان دوره‌ تفتيش عقايد كليسای كاتوليک بود. 🔸نوشته اند كه وقتي برونو را به يك ميله‌ آهنين بسته بودند و انبوهي از هيزم براي سوزاندن او جمع كرده بودند، او هم ساكت بود و تسليم شده بود و چيزی نمی‌گفت؛ ولی اتفاقی افتاد كه يک جمله‌ گفت كه در تاريخ باقی ماند. 🔸آن اتفاق اين بود كه ناگهان ديدند پيرزنی نزديک شد و تكه هيزمي در دست داشت و با آوردن نام خدا بر لب، آن را به روي هيزم‌ها انداخت. برونو سكوتش را شكست و گويی عمل اين پيرزن مغز استخوانش را سوزانده بود، گفت: «لعنت بر اين جهل مقدست!» 🔸مهمترين و يا لااقل یکی از اهم آفت‌های اجتماعی نه‌تنها در منطقه‌ی اسلامي بلكه شايد بتوان گفت در سراسر جهان که جوامع ديني از آن رنج می‌برند، جهل مقدس است (جهل مقدس جهلی است كه بُعد قدسی دارد). 🔸در چنين جهلی، شخص جاهل در جهل می‌سوزد، ولي براي خدا می‌سوزد. گرسنگي، فقر، فلاكت، بيماری، جنگ و دشمنی، جنايت، آدمكشی، ايذا و آزار به همنوع، همه را به قصد قربت تحمل می‌كند و جالب اين است كه از هرگونه روشنگری هم می‌هراسد، آن هم برای خدا!‌ 🔸در جهل قدسی، شخص جاهل با نهادی همراه می‌شود به نام «اعتقاد»؛ يعنی برای چنين انسانی اعتقاد به جای تفكر می‌نشيند. اعتقاد از ريشه‌ «عقد» يعنی بستن است. شخصی كه به امری معتقد می‌شود، فكرش را گره كرده و معتقداتش را خط قرمز خويش می‌سازد. 🔸كسانی كه به جهل مقدس گرفتار می‌شوند، جاهلانه برای خويشتن، خدا می‌سازند، خدايی كه ناخودآگاه مجموعه‌ای از خواسته‌هاي خود آنان است. 🔸جهل مقدس همراه با اعتقادهاي ديني است؛ ولي ديني كه نه براساس تعقل بلكه براساس هواهای نفسانی، انسان معتقد می‌شود و بالاترين جنايت را ممكن است مرتكب شود در حاليكه خيال می‌كند برای خداست و متقرب الی الله می‌شود. 🔸يكی از آفات اجتماعي كه من مايلم آن را فاجعه‌ تأسفبار براي جوامع ديني امروز بنامم، جهل مقدس است؛ جهلی كه قهرمانانش دست به مهمترين جنايات می‌زنند، به خيال آنكه كاري كه می‌کنند مورد خواست خداست و آنان برای خدا تلاش می‌کنند.‌ در يونان باستان، جنگ ميان خدايان بود و در ادوار بعد در قالب جنگ اديان شكل گرفت. در تاريخ اسلام جنايات و خونريزی‌هايی كه به بار آمد، همه معلول همين نوع جهل است. 🔸امروز در جامعه‌ ايران نيز جهل مقدس گاه منشأ فاجعه می‌شود، كه به ذكر يك نمونه بسنده می‌کنیم. ♦️در دادنامه‌ی ۱۷۲ ۱۶/۲/۱۳۸۲ پرونده‌ی كلاسه‌ی ۱۱۳۱-۸۱-۹ دادگاه عمومی كرمان، از قول متهمين قتل‌های محفلی كرمان مكرراً اين مطلب آمده است که در مورد برخی مقتولين با تسبيح استخاره گرفتيم و چون عدد۶ آمد و عدد۶ به معنای لزوم تعجيل در عمل است، تصميم گرفتيم كه او را بكشيم و كشتيم❗️ 🔸گاهی اوقات جهل كه لباس تقدس می‌پوشد، يک ملت را در تاريكي و جهنم ابدی فرو می‌برد. نمونه‌اش در زمان ما، مردم كره‌شمالی هستند. 🔸در كشور كره شمالی مردمی زندگی می‌کنند كه از حداقل شرایط حيات يک انسان برخوردار نيستند؛ ولی تبليغات حاكميت فكر آنان را چنان ساخته كه خيال می‌کنند در بهشت برين‌اند! اين افراد در تاريكي هستند؛ ولي قدرت مشت آهنين، اجازه‌ روشنگری به هيچ فردی نمی‌دهد. 🔸در كره شمالي تنها كسي كه حق فكر كردن دارد، رهبر حكومت است كه فرمانده‌ بزرگ ناميده می‌شود. وقتي فرمانده‌ بزرگ درباره‌ مسئله‌ای حرفی زد، ديگر هيچكس حق ندارد در آن زمينه اظهارنظر كند!
پاسخ 🔵 اگر بخواهیم در یک جمله این متن را خلاصه کرده باشیم، به نظر می رسد دو نوع برداشت می شود از آن کرد. ✔️ اول اینکه بعضی از به ظاهر دینداران به اسم دین، راه عقل و تفکر و اندیشه را بر خود بسته و کورکورانه خرافه پرستی می کنند و متعصبانه به جهالت خود رنگ روحانی و قداست می زنند. ✔️دوم اینکه اساساً خود دین و عقاید دینی منشاء جهالت و کج روی و تعصب احمقانه است و ذاتا باور مذهبی با عقلانیت تعارض و تضاد دارد. ❗️اگر منظور نویسنده ی متن اولین تلقی باشد و اگر بخواهیم منصف باشیم، این باور و کُنش های عقیدتی وجود دارد و خود نویسنده از اتفاق جواب خود را در قسمتی از متن داده. آنجا که میگوید: «جهل مقدس همراه با اعتقادهای دینی است. ولی دینی که نه بر اساس تعقل بلکه بر اساس هوای نفسانی، انسان معتقد می شود...» این نظر اقرار به این دارد که پس ما دین عقلانی هم می توانیم داشته باشیم و ذاتا خود دین اقتضای جهالت و به قهقرا بردن انسان را ندارد و دینی که برخواسته از هوس‌ها باشد نتیجه اش این همه فاجعه و جنایات است. پس دین تقسیم می شود به عقلانی و غیر عقلانی. 👈 اما سوال ما اینجاست چطور این نویسنده از رفتارهای عقاید خرافی و منحرف و باطل مثل مسیحیت و یا احیاناً رفتار یک مسلمان غیر ملتزم و نافهم نسبت به دین اسلام، این کج روی ها و جهالت ها را یک باره به اسلام نسبت می‌دهد!!! بلکه جهل مقدس را مهم ترین افت اجتماعی ابتدا بین مسلمانان می داند!!!! اینجاست که انسان به انصاف و غرض و اطلاعات دینی نویسنده راجع به دین مبین اسلام شک میکند. به هرحال اگر منظور برداشت اول است که خود قرآن هم به آن اشاره کرده و صدها بار از جهالت و عقلانیت و انسانیت و....صحبت کرده و با تمام جهالت ها مبارزه کرده، که در محل خود بسیار مستند و مشروح بحث شده است. اما اگر منظور تلقی دوم باشد و حقیقتاً نگاه نویسنده به اسلام عزیز این باشد که اوج بی انصافی و بی اطلاعی و غرض ورزی او را ثابت می کند. در مورد نسبت جهل و دین اسلام و خرافه گرایی و تقدس های جاهلیت بسیار قلم فرسایی شده و برای هر مسلمان عادی هم روشن است. به هر حال روشن شد هر کدام از دو منظور بالا مقصود نویسنده باشد در مورد اسلام تیرش به خطا رفته و اندیشه اش ناصواب بوده است و دامن اسلام و مسلمانان واقعی و معتقد راستین از تمام این تهمت هایی که روا داشته شد، پاک و منزه است. ❗️اما باید یک حقیقت مهم را هم اینجا متذکر شد و آن اینکه اساساً نسبت جهل و تقدس در اسلام چگونه است؟ جهل که از نظر اسلام مذموم ترین و پست ترین ویژگی های انسان است و یکی از مهم ترین اهداف دین و پیامبران الهی، زدودن جهل است چگونه می تواند مقدس باشد!؟ 👈چند روایت: رسول خدا (ص): 🔺دلى كه در آن حكمت نيست، مانند خانه ويران است، پس بياموزيد و تعليم دهيد، بفهميد و نادان نميريد. براستى كه خداوند، بهانه اى را براى نادانى نمى پذيرد. امام على (ع): 🔺بزرگ ترين مصيبت ها، نادانى است. 🔺هيچ آيينى، با جهل و نادانى رُشد نمى كند. 🔺جهل و نادانى در انسان، زيان بارتر است از بيمارى خوره در بدن.  امام صادق (ع): 🔺میان ایمان و کفر فاصله ای جز نادانی نیست. این روایات شریف قسمت کوچکی از روایات بسیار در مذمت جهل هستند. به هر حال با استفاده از قرآن و روایات می شود فهمید که یکی از مهم ترین دلایل کفر، خود جهل است و شخص جاهل حتی اگر عابد هم باشد تشبیه به حماری شده است که دور خود می چرخد... ❗️و حرف آخر اینکه باید اعتراف کرد بله، جهل برای دین ستیزانی بسیار مقدس و مهم است که تنها راه انحراف افراد را در دروغ پردازی و تهمت و جاهل نگه داشتن آنها می بینند و متزورانه علم آگاهی و پیروی از عقل را بر افراشته اند. غافل از اینکه روز به روز دستشان برای همگان رو می شود و رسوا میشوند و این دین مبین اسلام است که مدافع آگاهی و علم و عقل انسانهاست، چرا که روشن است در صورت آگاهی، افراد حتماً تابع دین راستین و بر حق اسلام خواهند شد. ✍
فلسفه ی آتش در کیش زرتشت ایرانیان باستان آتش پرست نبودند بر خلاف آنچه که شایع شده است زرتشتیان آتش پرست نیستند، بلکه از آنجا که آتش بزرگترین پاک کننده و در عین حال پاک ترین ونورانی ترین عنصر است ، آنرا رمز و سمبل اهورامزدا می دانند . زرتشت با انتخاب آتش بعنوان نشانه ی کیش خویش از پیروان خود خواسته است که : 1-همچون آتش پاک و درخشان باشند . 2- همانگونه که پیوسته شعله های آتش رو به بالا می رود پیروان وی نیز به سوی بالا یعنی به طرف روحانیت انسانیت و ترقی و تعالی عروج یابند. 3-بدانسان که زبانه های آتش هیچگاه به سوی پایین میل نمی کند آنها نیز بکوشند تا مجذوب خواهش های نفسانی نشوند و پیوسته آمال بزرگ و معنوی را در مد نظر داشته باشند . 4- همانطور که آتش چیز های ناپاک را پاک می کند و خود آلوده نمی شود آن ها نیز با بدی بستیزند بی آنکه خود را آن بیالایند. 5- آتش با هر چه بر خورد کند آنرا نیز چون خود درخشان می سازد به همین گونه زرتشتی نیز باید پس از برخورداریاز فروغ دانش و بینش دیگرانرا از فروغ نیکیاشا بهره مند گرداند. 6- آتش منبع زیبایی و اساس حیات و فعال و بیقرار است وتا باز پسین دم حیات لحظه ای از کوشش باز نمی ایستد . انسان نیز باید یک پارچه شور و شوق باشد و دمی از کار و کوشش دست نکشد . آتشی که درون آدمی رااز آلودگی پاک می کند چیزی جز (اشا ) نیست که از طریق رعایت اصول سه گانه ی (اندیشه ی نیک ،گفتار نیک ،کردار نیک ) بدست می آید . در ایران باستان آتشکده ها تنها جای عبادت نبود بلکه بعنوان دادگاه درمانگاه و دبستان نیز ازآنها استفاده می شد .در آتشکده ها موبدان به دادرسی می پر داختند و بیماران روحی و جسمی علاج می شدند .علاوه بر اینها هر آتشکده مجهز به کتابخانه ای جامع بود و در آنجت کودکان دروس دینی را فرا می گرفتند. 🔆🔆پاسخ:🔆🔆 1⃣ با نگاهی به اوستا و متون_پهلوی در می‌یابیم که در دین زرتشتی، آتش صاحبِ اراده و مظهر اهورامزدا است، یعنی: به عنوان پسر اهورامزدا و تمثیل وی پرستش می‌شود، نیایش شده و نماز گزارده می‌شود. 🙌 2⃣ منابع فراوان تاریخی گویای این هستند که زرتشتیان به معنی واقعی، آتش را پرستش می‌کردند. به عنوان نمونه به اعتراف موبدان از جمله موبد جهانگیر اوشیدری، رئیس سابق انجمن موبدان تهران که رجوع میکنیم متوجه میشویم منظور از آذر همان آتش است : در نتیجه «آذر پرست» یعنی آتش پرست! (موبد جهانگیر اوشیدری، دانشنامه مزدیسنا، نشر مرکز، تهران، چاپ پنجم ۱۳۸۹، ص 60) حتی بزرگان و فرهیختگان ایران زمین، زرتشتیان را «آتش پرست» خطاب نمودند. مثلا در شاهنامه: بآب و بآتش ميازيد دست/مگر هيربد مردِ «آتش پرست»‏ 3⃣ شواهد نشان می دهد، خود زرتشت آتش نمی پرستیده، و آتش را فقط رمزی قدوسی و نشانی گرانبها از اهورا مزدا می‏دانسته، نه پسر اهورامزدا! و همچنین پرست نبوده، یعنی آفرینش تمام موجودات را برحسب مشیت و اراده متعال می‏دانسته. در آیه آخر گات‏ها صراحتاً اهورامزدا را موجب و موجد نور و ظلمت - هر دو - می‏داند. اما پس از او، مذهب زرتشت، تحریف گشته و مذهب شده؛ مذهب «» و «»؛ «خالق خیر» و «خالق شرّ». و این هر دو همواره در حال نبردند. البته نویسندگان جدید زردشتی که می‌بینند ذهن امروز جهان، توحید را می‌ستاید و می‌پرستد، تلاش می‌کنند از آن چهره توحیدی بسازند. (توجه شود 👻 در آیین زرتشتی، همان در اسلام نیست، چراکه اسلام معتقد نیست، شیطان چیزی خلق کرده، بلکه شیطان خود خداوند است.) (عبدالله مبلغی، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج‏1، ص 341) https://telegram.me/roshangarii/3556 تفاوت آتش و کعبه مقایسه تقدیس آتش با توجه حین نماز به سمت کعبه، مقایسه غلطى است. هیچ مسلمانى هر چند عامى باشد، آنگاه که به سوى کعبه براى نماز مى ایستد در خاطرش خطور نمى کند که مى خواهد با این عمل کعبه را تعظیم و تکریم و تقدیس کند. اسلام که کعبه را قبله نماز قرار داده به این معنى نیست که مردم در حین نماز کعبه را تقدیس کنند و لهذا در ذهن هیچ مسلمانى تقدیس کعبه خطور نمى کند. از این جهت درست مثل این است که به مسلمانان مى گفتند هنگام نماز همه رو به نقطه جنوب بایستید که مفهومى جز این که در حین عبادت همه وضع واحدى داشته باشند ندارد. (ص 250 ـ 251)