eitaa logo
شوق پرواز
1.6هزار دنبال‌کننده
724 عکس
76 ویدیو
33 فایل
🌹متفاوت ترین کانال شهدایی🌹 🔶نشر مطالب کانال باعث افتخار تیم شوق پروازاست. با شوق پرواز حرف بزن @shogh_parvaz70 نمیشناسمت‌ولی میشنوم https://daigo.ir/secret/67849807
مشاهده در ایتا
دانلود
🤲خدایا همین یوسف داور پناه برامون بسه که اون دنیا بخواد جلومون وایسه..... نیازی به میزان و قسیم النار و الجنة نیست ما جواب یوسف داور پناه رو نمیتونیم بدیم..... عاقبتمون رو به جبر به خیر کن... شبتون شهدایی💫 یاعلی مدد ✍️شوق پرواز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3️⃣ 😭صدای مادر مقر دموکرات‌ها را قرق کرده بود. 🥀یوسف صد تکه بود، اما نباید فرو می‌ریخت. باید داغ شکستن و خمیدن را به دل دموکرات‌ها می‌گذاشت. از هر طرف چشم‌ها به او خیره بود. 🥀 کنار تکه‌های بدن پسرش زانو زد و چادرش را روی خود و یوسفش خیمه کرد تا هیچ نامحرمی آن‌ها را نبیند. دست روی خاک می‌کشید تا تکه‌های بدن یوسفش را در آغوش بکشند. هرکاری می‌کرد همه‌ی یوسفش در آغوشش جمع نمی‌شد. صدای پوتین‌هایی که به سمت او می‌آمد را می‌شنید. صاحب پوتین به پهلوی مادر کوبید و در حالی که اسلحه‌اش را روی سر او فشار می‌داد گفت: «پر حرفی بسه، دفنش کن.» مادر بلند شد و محکم گفت: «کجاست بیل و کلنگتون؟ من آماده‌ام.» سرباز دوباره ضربه به او زد و گفت: «وسیله‌ای نیست. دفنش کن.» ادامه دارد.... https://eitaa.com/shogh_prvz
🥀با مهر کربلا خاکش کرد.... https://eitaa.com/shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸قسمت پایانی با سر انگشتانش زمین را می‌کند شعار می‌داد. «الله اکبر_ خمینی رهبر» وقتی گودال آماده شد. چادرش را پهن کرد و تکه‌های بدن یوسفش را بویید و بوسید و در چادرش گذاشت. چند انگشت نداشت. پی انگشت‌ها به هر سو نگاه کرد. یافت. درون چادر گذاشت. دوباره با دقت به اطراف نگاه کرد چیزی از بدن جا نمانده باشد. مشت مشت خاک بر روی بدن یوسفش می‌ریخت. 🌱آرام بگیر یوسفم، از این خاک، هزاران یوسف بر خواهد خواست. من تو را کاشتم. من تو را دفن نکردم.... https://eitaa.com/shogh_prvz
بالاسرش خانمی با چادر سیاه ایستاده بود.... https://eitaa.com/shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یوسف حجاب را همانند خون شهید میدانست https://eitaa.com/shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با چندتا از خانواده‌های سپاه توی یه خونه ساکن شده بودیم. یه روز که حمید از منطقه اومد، به شوخی گفتم: دلم می‌خواد یه بار بیای و ببینی این‌جا رو زدن و من هم کشته شدم. اون‌وقت برام بخونی؛ "فاطمه جان شهادتت مبارک!" بعدشروع کردم به راه رفتن و این جمله رو تکرار کردم. دیدم از حمید صدایی در نمی‌آد. نگاه کردم، دیدم داره گریه می‌کنه، جا خوردم! گفتم: تو خیلی بی‌انصافی هر روز میری توی آتش و منم چشم به راه تو، اون‌وقت طاقت اشک ریختن من رو نداری و نمیزاری من گریه کنم، حالا خودت نشستی و جلوی من گریه می‌کنی؟ سرش رو بالا آورد و گفت: فاطمه جان به خدا قسم اگه تو نباشی من اصلاً از جبهه برنمی‌گردم. https://eitaa.com/shogh_prvz
نگاه کودکی ات دیده بود قافله را تمام دلهره را تمام فاصله را..💔 علیه السلام تسلیت باد🖤