فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖🌹🌟🌙✨💖🌹
خدایا..
در انتهای شب
قلبهای مهرباڹ دوستانم رابه
تو مي سپارم باشد که با یاد تو به آرامش
رسیده و فارغ از دردها و رنجها
طلوع صبحي زیبا را به نظاره بنشینند
شبتون_بخیر
💖🌹🌟🌙✨🌹💖
AUD-20210214-WA0002.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد ❤️
با صدای استاد : 👤فرهمند
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
➡️🌷🌼💝
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
☑️ #داستانعاشقانهمذهبی
#سجده_عشق
نوشته:عذراخوئینی
#قسمتسیوچهارم
صدای زنگ تلفن تو خونه پیچید زود کفش هام رو در اوردم وبه سمت تلفن دویدم نزدیک بود زمین بخورم!._الو..محسن..تویی؟.
صدای خنده بهمن ازاون ور خط اومد حرصم گرفت _هنوزنیومده؟!پس بهش خوش گذشته که فراموشت کرده!. باعصبانیت گفتم:_ خوب اگه اینطوره توچرانمیری؟! مهمون داعشی ها میشی حسابی ازت پذیرایی می کنند! امثال محسن جونشون روکف دستشون گذاشتند تاما امنیت داشته باشیم.واقعا برای طرز فکرت متاسفم.
_خیلی خوب بابا چرازود جبهه میگیری؟زنگ زدم خداحافظی کنم می خوام برم آلمان، شاید هم برنگردم ولی هیچ وقت ازت ناامید نمیشم! اگه.....۰_مواظب حرف زدنت باش حدواندازه خودت روبدون!.گوشی روباحرص کوبیدم روتلفن.چیزهایی که می شنیدم عذابم میداد امامطمئن بودم محسن برمی گشت و ازاین طعنه ها خلاص می شدم.بغضم ترکید واشکام جاری شد.چندوقتی می شدکه ازش بی خبربودم قبلاتاجایی که امکان داشت زنگ میزد همین که صداش رومی شنیدم خیالم راحت میشد اما حالا می ترسیدم اتفاقی براش افتاده باشه!
دلم که می گرفت سراغ دفترخاطراتم می رفتم ناگفته های دلمو می نوشتم دفتر واشک شاهد دلتنگیم بودند
"محسن جان عیدنزدیکه امامن هیچ هیجانی ندارم.نمی دونی چقدر رویاپردازی می کنم مثلاموقع تحویل سال سفره هفت سین می چینیم، باهم نمازمی خونیم بعدش ازلای قران اولین عیدی رو بهم میدی.منم لبخندمیزنم ومیگم ایشالا سال خوبی داشته باشیم پرازخیروبرکت.توهم باصدای بلندمیگی الهی آمین.خوشبختی یعنی همین.حتی اگه تاابدهم طول بکشه منتظرت می مونم...
مامانم سینی غذا رو روی میز کنار تخت گذاشت._ازصبح هیچی نخوردی مریض میشی.یکم به خودت برس. در اتاق رو که باز کرد انگارچیزی یادش افتاد برگشت سمتم:_راستی لیلازنگ زده بود گفت آماده باش تایک ساعت دیگه میرسه ایشالاخوش خبرباشه!. قلبم تند تندمی زد خواستم حرفی بزنم اما نتونستم هیچ صدایی ازگلوم خارج نمیشد تکونی به خودم دادم و سمت کمد رفتم مانتویی که دم دست بود روبرداشتم مامانم باتعجب به حرکاتم نگاه می کرد.مانتو روازدستم کشید.:_ اول غذا بخورتایکم جون بگیری هنوزکه نیومده سریع اماده میشی!عقلم کارنمی کردنمی دونستم بایدچی کارکنم دلم گواهی بدی میداد اصلا آروم وقرار نداشتم........
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه ، از خیابانی که نیست
می نشینی رو به رویم خستگی در می کنی
چای می ریزم برایت ، توی فنجانی که نیست
باز می خندی وَ می پرسی که : حالت بهتر است ؟
باز می خندم که : " خـــــیلی " ... گرچه ... می دانی که نیست !
شعر می خوانم برایت واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت ، می شود آیا کمی
دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست ؟
وقتِ رفتن می شود با بغض می گویم : نرو ...
پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست
می روی و خانه لبریز از نبودت می شود
باز تنها می شوم با یاد مهمانی که نیست
رفته ای و بعدِ تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی ... کار آسانی که نیست
شاعر: بی تا امیری نژاد "
ادامه دارد....
#انتخابات
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
💐آقا جان سلام
💖الا که راز خدایی،خدا کند که بیایی
💖تو نور غیب نمایی،خدا کند که بیایی
💖شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید
💖سرآید و تو برآیی،خدا کند که بیایی
💖دمی که بی تو سرآید خدا کند که نیاید
💖الا که هستی مایی،خدا کند که بیایی
💖فسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلها
💖تو دست عقده گشایی،خداکند که بیایی
💖زچهره پرده برافکن به ظلم شعله درافکن
💖تو دست عدل خدایی،خدا کند که بیایی
💖نظام هردوجهانی امام عصرو زمانی
💖یگانه راهنمایی،خدا کند که بیایی
💖تو مشعری عرفاتی،تو زمزمی تو فراتی
💖تو رمز آب بقایی،خدا کند که بیایی
💖دل مدینه شکسته حرم به راه نشسته
💖تو مروه ایی تو صفایی،خدا کند که بیایی
💖به سینه ها تو سروری به دیده ها همه نوری
💖به دردها تو دوایی،خدا کند که بیایی
مولا جان
💖ترا به حضرت زهرا،بیا زغیبت کبری
💖دگر بس است جدایی،خدا کند که بیایی....
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#او_خواهد_آمد
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
10.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_زمان عجل الله
#جمعه
#ظهور
#انتخابات
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
7.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❎ مشت محکم!
🎥 بازخوانی موضوع انتخابات در وصیت نامه شهدا
#ایران_قوی
#انتخابات
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
#سلامبرخورشید
#صفحهدوم
گفتى كه دلت مى سوزد، تو هم مى خواهى از زيارت حسين(ع) بهره ببرى.
آيا مى خواهى به تو كارى ياد بدهم كه ثواب سفر كربلا داشته باشد؟
اگر تو اين كار را انجام بدهى، خدا به تو هم ثواب آن دو هزار حجّ را بدهد!
چرا با تعجّب نگاهم مى كنى! چرا باور نمى كنى؟
من ضمانت مى كنم. من امام معصوم هستم، ضمانت مى كنم كه خدا آن ثواب را به تو بدهد.
مگر تو باور ندارى كه من معصوم هستم و هرگز گزافه نمى گويم.
روز عاشورا كه فرا رسيد، صبر كن تا ساعت حدود 10 صبح بشود، آنگاه اگر مى توانى از شهر خود خارج شو، به بيابان برو، اگر نمى توانى كافى است كه از خانه خارج شوى و به زير آسمان بروى.
اكنون رو به كربلا بايست و با دست به سوى حسين(ع) اشاره كن و سلام كن، سلامى كه با تمام توجّه تو همراه باشد، با همه وجودت به امام شهيد خود سلام كن.
بعد از آن، دشمنان ما را لعنت و نفرين كن، از خدا بخواه تا عذاب كسانى كه حسين(ع) را با لب تشنه شهيد كردند به عذاب سخت خود گرفتار كند.
نمى شود ما را دوست داشته باشى و هم با دشمن ما، دوست باشى. اگر با ما دوست هستى، بايد با دشمنان ما دشمن باشى. اين يك قانون است.
سپس دو ركعت نماز بخوان و بعد از آن بر حسين(ع) اشك بريز، اشك بر مظلوميّت كسى كه براى دين خدا قيام كرد و همه هستى خود را در راه خدا فدا نمود.
سعى كن كه روز عاشورا، روز غم و اندوه تو باشد، وقتى به دوستان خود مى رسى، به آنها يادآورى كن كه روز عاشورا، روز غم و اندوه است، روز مصيبت است، يادت باشد كه به اهل خانه خود هم، اين نكته را يادآورى كنى.
اگر تو اين كارها را انجام بدهى، ضمانت مى كنم كه خدا براى تو ثواب دو هزار حجّ بنويسد.
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
#سلامبرخورشید
#زیارتعاشورا
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
💢به این میگن برادر
🔹توی میدان میوه و تربار سنندج یک حجره خریده بودم. اول کارم بود و نیاز به پول داشتم. حسین با این که برادر کوچکترم بود مبلغ قابل توجهی به من داد. خودش چیزی نگفت ولی وقتی پرس و جو کردم فهمیدم سهم زمین اش را فروخته و از سودی که هر سال نصیب اش می شده صرف نظر کرده است
➥ @shohada_vamahdawiat
☑️ #داستانعاشقانهمذهبی
#سجده_عشق
نوشته:عذراخوئینی
#قسمتسیوپنجم
نگاهی به ساعت مچی دستم انداختم انگار زمان به کندی پیش می رفت یاشایدهم برای من دیرمی گذشت،ازاسترس زیاد رنگ و روم پریده بود اصلانمی تونستم به خودم مسلط باشم. موبایل رو ازکیفم دراوردم وشمارش روگرفتم تابوق خورد قطع شد!! ازدورماشینی رودیدم که واردکوچه شد جلوتر رفتم یک لحظه احساس کردم محسن برام دست تکون داد! اما لیلاپشت فرمون بود نگاهش رنگ نگرانی گرفت،لبخندکمرنگی زدم وبدون هیچ حرفی سوارماشین شدم...
سرم روبه شیشه تکیه داده بودم بارون شدیدی می اومد.باانگشتم روی شیشه بخارگرفته قلب کوچیک کشیدم،این مسیربرام آشنابود انگارقبلااومده بودم.بغض داشت خفم می کرد طاقت نیوردم وگفتم:_بلاخره نگفتی چی شده کجاداریم میریم؟!. ماشین روکنارخیابان نگه داشت نیم نگاهی به من انداخت وباصدای که سعی می کرد عادی جلوش بده گفت:_محسن برگشته!!.
خشکم زد!دهانم ازحیرت بازموند دلم می خواست یک باردیگه جملش روتکرارکنه ازخوشحالی داشتم بال درمی آوردم
یکدفعه بلندزد زیر گریه!! بابهت نگاهش کردم سردرگم شده بودم برای چی گریه می کرد؟!.، چنددقیقه ای گذشت یکم آرومتر شد بینیش روبالا کشیدواشکاش روپاک کرد_من یه عذرخواهی بهت بدهکارم! حتی اگه نبخشی هم حق داری!،تمام این مدت ازمحسن خبرداشتیم می دونستیم که مجروح شده،نمیخوام کارم روتوجیه کنم ولی خودش نخواست به توچیزی بگیم....از بیمارستان که مرخص شد رفتیم خونه داییم....
دیگه چیزی نمی شنیدم دنیا روسرم خراب شد،ازعصبانیت دندونم روبهم فشردم وباناراحتی گفتم:_چطوردلت اومدمخفی کنی! مگه ندیدی جلوی چشمات ذره ذره آب شدم،فکرنمی کردم اینقدر بی احساس باشی !دیگه نمی تونستم نفس بکشم فضای ماشین حالم روبدمی کرد سریع پیاده شدم اشکام باقطره های بارون یکی شده بود جلوی اولین تاکسی روگرفتم باید باهاش حرف میزدم.......
ادامه دارد...
↘️💖🌻🌷
#انتخابات
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖🌹🌟🌙✨💖🌹
خدایا..
در انتهای شب
قلبهای مهرباڹ دوستانم رابه
تو مي سپارم باشد که با یاد تو به آرامش
رسیده و فارغ از دردها و رنجها
طلوع صبحي زیبا را به نظاره بنشینند
شبتون_بخیر
💖🌹🌟🌙✨🌹💖