🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#منتظران_هوشیار
❣روایت پنجاه و هفت(زندگینامه پیامبر)
✨در مورد صلح حُدَیبیه این چنین ذکر شده است که: در سال ششم هجرت ماه ذی القعده، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به قصد عمره به سوی مکه حرکت کرده و همه مسلمانان را تشویق به شرکت در این سفر نمود، گروهی خودداری کردند، ولی جمع کثیری از مهاجران و انصار و اعراب بادیه نشین در خدمتش عازم مکه شدند.
این جمعیت که در حدود یک هزار و چهارصد نفر بودند، همگی لباس اِحرام بر تن داشتند و جز شمشیر که اسلحه مسافران محسوب می شد، هیچ سلاح جنگی با خود نداشتند. هنگامی که پیامبر به عُسفان در نزدیکی مکه رسید با خبر شد(این خبر را بِشربن سُفیان کَعبی خُزاعی که از مکه آمده بود، و از تصمیم قریش باخبر شده بود، به پیغمبر(صلی الله علیه و آله) رسانید) که قریش تصمیم گرفته اند از ورود او به مکه جلوگیری نمایند، تا اینکه پیامبر(صلی الله علیه و آله) به حُدَیبیه رسید(روستایی است در ۲۰کیلومتری مکه، که به مناسبت چاه و یا درختی که در آنجا بوده، به این نام نامیده می شد)
🍁حضرت فرمود: همین جا توقف کنید. عرض کردند در اینجا آبی وجود ندارد، پیامبر(صلی الله علیه و آله) از طریق اعجاز از چاهی که در آنجا بود آب برای یارانش فراهم ساخت.
در اینجا سُفرایی میان قریش و پیامبر(صلی الله علیه و آله) رفت و آمد می کردند، تا مشکل به نحوی حل شود. سرانجام عُروَةِ بنِ مَسعُود ثَقَفَی که مرد هوشیاری بود، از سوی قریش خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: من به قصد جنگ نیامده ام و تنها هدفم زیارت خانه خدا است، ضمنا عُروَة در این ملاقات منظره وضو گرفتن پیامبر(صلی الله علیه و آله) را که اصحاب اجازه نمی دادند، قطره ای از آب وضوی او به روی زمین بیافتد مشاهده کرد، و هنگام بازگشت به قریش گفت: من به دربار کسری و قیصر و نجاشی رفته ام، هرگز زمامداری را در میان قومش به عظمت محمد(صلی الله علیه و آله) در میان یارانش ندیدم و اگر تصور کنید که آنها دست از محمد(صلی الله علیه و آله) بردارند اشتباه بزرگی است، شما با چنین افراد ایثارگری روبرو هستید، تصمیمتان را بگیرید.
🍁در این میان پیامبر(صلی الله علیه و آله) به عُمَر بن خَطّاب پیشنهاد فرمود که: به مکه رود و اشراف قریش را از هدف این سفر آگاه سازد. عُمَر گفت: قریش با من عداوت شدیدی دارند و من از آنها بیمناکم، بهتر این است که عُثمان بن عَفّان به این کار مبادرت ورزد. عثمان به سوی مکه آمد و چیزی نگذشت که در میان مسلمانان شایع شد او را کشته اند.
در اینجا پیامبر(صلی الله علیه و آله) تصمیم به شدّت عمل گرفت و در زیر درختی که در آن جا بود، با یارانش تجدید بیعت کرد، بعدها به نام بیعت رِضوان(سوره فتح آیات۱۰الی۱۸ این بیعت را بیعت شجره و بیعت سَمُره نیز گویند) معروف شد، و با آنان عهد بست که تا آخرین نفس مقاومت کنند، ولی چیزی نگذشت که عثمان سالم بازگشت و به دنبال او، قریش سُهَیل بن عَمرو را برای مصالحه خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرستادند، ولی تاکید کردند که امسال به هیچ وجه ورود او به مکه ممکن نیست.
ادامه دارد...
#منتظران_هوشیار
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداء_ومهدویت
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 #کلیپ_صوت_صلوات
💽 سيدابن طاووس مي فرمايد:
اگراز هرعملي در #عصر_جمعه غافل شدي از صلوات ابوالحسن ضرّاب اصفهاني غافل نشو چراكه دراين دعا سري است كه خدا مارا برآن آگاه كرده است.
#التماس_دعاے_فرج 💞
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
سلام ای همه هَستیَم، تمام دلم
سلام ای که به نامت،سرشته آب و گلم
سلام حضرت دلبر، بیا و رحمی کن
به پاسخی بنوازی تو قلب مشتعلم..
امام خوب زمانم هر کجا هستید
با هزاران عشق و ارادت سلام✋
السّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ
#شهداءومهدویت
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#سلام_امام_زمانم
قلب را با بے قرارے ساختند
ابر چشمم را بهارے ساختند
انتظارت افضل اعمال من
هر ڪسے را بهر کارے ساختند
فرج مولا صلواتـــــــ
@hedye110
#یادت_باشد
#قسمتشصتیکم
🌿﷽🌿
🌷ماه رمضان حال وهوای خوبی داشتیم.
یا به خانه عمه می رفتیم یا حمید به خانه ما می آمد،بعضی از روزها هم افطاری می کردیم و به مزار شهدا می رفتیم.
روزی که خانواده عمه را برای افطاری دعوت کرده بودیم،بحث ازدواج و مشخص کردن تاریخ عروسی پیش آمد.
حمید گفت:
🍀ــ ما چون دیرتر از آقا سعید نامزد کردیم،اجازه بدید اول اونها تاریخ ازدواجشون مشخص بشه.
عمه با خنده گفت:
والا تا اونجایی که من یادم میاد موقع به دنیا اومدنتون ما فکر می کردیم فقط یه بچه است،
اول هم تو هم به دنیا اومدی،پنج دقیقه سعید به دونیا اومد،به حساب کوچیک بزرگی هم که حساب کنیم اول باید عروسی حمید رو بگیریم.
با این حال حیمد زیر بار نرفت،خیلی حواسش به این چیز ها بود.
💐وقتی تاریخ عروسی آقا سعید قطعی شد،ما هم دوم آبان را برای عروسی خودمان انتخاب کردیم.
از فردای ماه رمضان پیگیر مقدمات عروسی شدیم.
🌺تالار را هماهنگ کردیم،
طبق قرار روز عقد چهاروسلیه یعنی یخچال،تلویزیون،فرش ولباسشویی را حمید خرید،بقیه جهاز را هم تا جایی که امکان داشت حمید همراهم آمد و با هم خریدیم.
خیلی دنبال چیز های آنتیک و گران نبودیم،هر فروشگاهی که می رفتیم دنبال جنس ایرانی بودیم.
🌹نظر هر دوی ما این بود که تا جایی که امکانش هست وسایل زندگی آیندمان ایرانی باشد.
حمید روز اول خرید جهاز گفت:
وقتی حضرت آقا گفتند از کالای تولید داخل حمایت کنین ما هم باید گوش کنیم و جنس ایرانی بخریم.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#منتظران_هوشیار
❣دعا درتوحید و ستایش خداوند
فراز👇
✨﴿۲۸﴾ حَمْداً لَا مُنْتَهَى لِحَدِّهِ ، وَ لَا حِسَابَ لِعَدَدِهِ ، وَ لَا مَبْلَغَ لِغَايَتِهِ ، وَ لَا انْقِطَاعَ لِأَمَدِهِ
ستایشی که مرزش را پایانی و شمارۀ آن را حسابی و پایانش را نهایتی و مدّتش را سرآمدی، نباشد.
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بیعت با #امام_زمان سختی داره، یک شرایطی داره که باید رعایت بشه؛
ــــــــــــــــــــــــ
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
#ختم_روزانه
✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨
📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹.
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سیره_شهدا
#شهید_منصور_خادم_صادق🌷
✴️ چند دقیقه پای صحبتهای با ارزش شهید سرافراز سردار خادم صادق بنشینیم ...
✅️ اگر اعمال و دستورات دین را به یک ماشین مثل بزنیم که وسیلهایست برای رسیدن ما به خداوند، امر به معروف و نهی از منکر، حکم موتور رو داره در این ماشین.
حساب کنید اگر ماشینی، موتور نداشته باشه آیا از جای خودش حرکت میکنه⁉️
🔵 جهت مطالعه بیشتر👇
🌿بیوگرافی شهید منصور خادم صادق و ماجرای هتاکی به همسر و دختر ایشان در ششم شهریور ۱۴۰۱ به خاطر امر به معروف (بزن رو لینک)
♻️ B2n.ir/a24393
♻️ B2n.ir/d29344
چشم پاک دختری، از جملهای تر مانده است/ چشمهای پاکش اما خیره بر در مانده است
روی دیوار اتاق کوچک تنهاییاش
عکس بابایش کنار شعر مادر مانده است . . .
یاد و خاطره شهیدان گرامی باد🌷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاىَ سَلامَ مُخْلِصٍ لَكَ فِى الْوَِلايَةِ...
سلام بر تو ای مولایم،
سلام بر تو از سوی قلبی،
که جز تو در آن راه ندارد!
بپذیر سلام کسی را که قلبش،
خانه محبت توست
و چشمهایش مشتاق دیدار تو...
#شهداءومهدویت
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
❣پروردگارا
🔶بااولین قدمهایم برجاده های صبح
🔸 نامت راعاشقانه زمزمه میکنم
🔸کوله بارتمنایم خالی وموج
🔶سخاوت توجاری
الهی به امید تو💚
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@hedye110
#سلام_امام_زمانم
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شـب تار بـر مـلا خواهــــد شد
در راه، عزیـزی ست که با آمـدنش
هر قطبنمـا، قبلهنمـا خواهـد شد
#السلامعلیڪیابقیةاللهفیارضه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@hedye110
#یادت_باشد
#قسمتشصتدوم
🌿﷽🌿
🌸شانزدهم شهریور روز عروسی آقا سعید بود.
خیلی خوش گذشت ولی از رفتار حمید مشخص بود زیاد سرحال نیست.
ته چشم هایش نگرانی داد می زد،به خاطر ازدواج برادر دو قلویش یک جور خاصی شده بود.
🍎بعد از مراسم جلوی در تالار منتظرش بودم اما حمید آن قدر در حال وهوای خودش غرق بود که حواسش پرت شد ومن را بعد مراسم در حیاط تالار جا گذاشت،
چند قدم که رفته بود تازه یادش افتاد من هم هستم.
کمی ناراحت شدم،به خنده چند تا تیکه انداختم وحسابی از خجالتش در آمدم:
❤️ماشاءالله حمید آقا!به به!ببین ما با کی داریم می ریم سیزده به در!با کی داریم می ریم پیک نیک! روی دیوار کی دیواریم یادگاری می نویسیم! کی آخه زنش رو جا می ذاره حمید؟
این طور جاها دوست داشتم آب روغنش را زیاد کنم تا بیشتر تحویلم بگیرد.
به خاطر همین فراموش کردن با شرمندگی کلی معذرت خواهی کرد.
به حمید حق می دادم،بالاخره بعد از این همه سال دو برادری که با هم بزرگ شده بودند داشتند سراغ زندگی خودشان می رفتند و این خیلی سخت بود.
🌷خندیدم وگفتم:
بله حق دارین حمید آقا،منم خواهر دوقلوم ازدواج می کرد ممکن بود همچین کاری کنم،شما که جای خود داری.
بعداز عروسی آقا سعید هرجا که می رفتیم همه از عروسی ما می پرسیدند.
وقت زیادی نداشتیم.مهم ترین کارمان اجاره کردن یک خانه مناسب بود.
حمید نظرش این بود که یک خانه بزرگ اجاره کنیم.دوست داشت بهترین هارا برای من فراهم کند.
💐اولین خانه ای که رفتیم حدود۱۲۰ متربود.
خیلی بزرگ ودلبازبود با نورگیرعالی.
قیمتی که بنگاه گفته بود با پس اندازحمیدجوربود.
💐تقریبا هردوتایی خانه را پسندیده بودیم.خوشحال از انتخاب خانه مشترکمان از در بیرون آمدیم.
هنوز سوار موتور نشده بودیم که یکی ازرفقای حمید تماس گرفت.
صبحتشان که تمام شد متوجه شدم حمید به فکر فرو رفته است.
وقتی پرس و جوکردم گفت:
🌺خانم میخوام یه چیزی بگم چون باید تو درجریان باشی،اگه راضی بودی اون وقت انجام بدیم.
یکی از رفیقام الان زنگ زد مثل اینکه برای رهن خونه به مشکل خورده،پول لازم داشت.
اگرتوراضی باشی ما نصف پس اندازمون رو به دوستم قرض بدیم،بانصف بقیه اش یه خونه کوچیکتر رهن کنیم تا بعدا که پول دستمون رسید یه خونه بزرگتر اجاره کنیم.
🍀پیشنهادش را که شنیدم جاخوردم.
این پا و آن پا کردم.میدانستم باپولی که باقی می ماندخانه چندان خوبی نمیتوانیم اجاره کنیم.
پیش خودم دو دوتا چهارتا که کردم دیدم دریک خانه کوچک در محله های پایین شهرهم میشود خوش بود.
🌹ازآنجایی که واقعا این چیزها برایم مهم نبود،برای همین خیلی راحت همانجا قبول کردم.
میدانستمبیشترخرجعروسیواجارهخانهرویدوشحمیداستنمیخواستماولزندگیتحتفشارباشد.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#یادت_باشد
#قسمتشصتسوم
🌿﷽🌿
🌸با پولی که مانده بود چند تا بنگاه سر زدیم،خیلی سخت می شد با این مبلغ خانه اجاره کرد.
🌷مشاور املاک فلکه((شهید حسن پور))به ما آدرس خانه ای را داد که داخل خیابان نواب بود.
با حمید آدرس به دست راه افتادیم،از پیرمردی که داخل کوچه روی صندلی جلوی خانه خودشان نشسته بود آدرس منزل((آقای کشاورز))را پرسیدیم،
از نوع نگاه وپاسخ پیرمرد مسن متوجه اختلال حواس او شدیم.
💐کمی که جلوتر رفتیم خانه را پیدا کردیم،این اولین خانه ای بود که بعد از نصف شدن پول پس اندازمان می خواستیم ببینیم.
یک ساختمان دو طبقه که در نگاه اول خیلی قدیمی و کوچک به نظر می رسید.
حمید زنگ خانه را زد وکمی بعد پیرزنی چادر به سر بیرون آمد،بعد از سلام واحوال پرسی حمید اجازه خواست خانه را ببینیم.
چون مستاجر داشت وخانه به هم ریخته بود حمید داخل خانه نیامد.
🌺من پذیرایی،آشپزخانه واتاق را دیدم وپسندیدم،خانه دلنشین وزیبایی در طبقه خیلی نُقلی وجمع و جور بود.
صاحب خانه هم طبقه بالا زندگی می کرد.
در که باز می شد یک پذیرایی بیست متری،اتاق خواب کوچک هجده متری که با چهارچوب های مشبک چوبی از پذیرایی جدا می شد.
🍀آشپزخانه دوازده متری با حیاط کوچک و جمع جور که در ورودیش از پذیرایی باز می شد،
دستشویی طبقه ما هم داخل حیاط بود،داخل حیاط یک ردیفگلدان های شمعدانی چشم نواز بود.
این خانه با توجه به پولی داشتیم برای شروع زندگی خوب بود.
🌹از خانه که بیرون آمدم به حمید گفتم:
همین جا خوبه،من پسندیدم
حمید همان روز خانه را با هفت میلیون قرض الحسنه به عنوان پول پیش وماهی نود وپنج هزار تومان اجاره،قولنامه کرد.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
رهبر معظم انقلاب اسلامی:
🔹 بروید سراغ کارهای نشدنی تا بشود… تصمیم بگیرید بر برداشتن کارهای سنگین تا بردارید «و لا یخشون احداً الا الله»
خب، زحمتهایش چه؟ رنج هایش چه؟ محرومیتهایش چه؟
جوابش این است که:
«و کفی بالله حسیبا»
خدا را فراموش نکن
خدا حسابت را دارد.
🔹 در میزان الهی رنج تو، محرومیت تو، کف نفس تو، حرصی که خوردهای، زحمتی که کشیدهای، کاری که کردهای، خون دلی که خوردی، دندانی که روی جگر گذاشتی؛ این ها هیچ وقت فراموش نمی شود.
🌸🌼🌸🌼🌸🌼
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#دعای_غریق
به زودی گریبان گیر شبهات خواهید شد، نه راهنمایی دارید و نه نشانهی آشکاری! رهایی پیدا نخواهید کرد، مگر دعای غریق را بخوانید.
بحارالانوار، جلد ۵۲، صفحه ۱۴۹، باب ۲۲
✨یَا الله یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ✨
#خدایا_مارا_مؤمن_بمیران
#خدایا_دوستت_دارم
@hedye110
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#منتظران_هوشیار
❣دعا درتوحید و ستایش خداوند
فراز👇
✨﴿۲۹﴾ حَمْداً يَكُونُ وُصْلَةً إِلَى طَاعَتِهِ وَ عَفْوِهِ ، وَ سَبَباً إِلَى رِضْوَانِهِ ، وَ ذَرِيعَةً إِلَى مَغْفِرَتِهِ ، وَ طَرِيقاً إِلَى جَنَّتِهِ ، وَ خَفِيراً مِنْ نَقِمَتِهِ ، وَ أَمْناً مِنْ غَضَبِهِ ، وَ ظَهِيراً عَلَى طَاعَتِهِ ، وَ حَاجِزاً عَنْ مَعْصِيَتِهِ ، وَ عَوْناً عَلَى تَأْدِيَةِ حَقِّهِ وَ وَظَائِفِهِ .
ستایشی که رشتۀ اتّصال به طاعت و بخشش و عامل رضایت و خشنودیاش و وسیلۀ آمرزشش و راهی به سوی بهشتش و حفاظت کننده از کیفرش و امان از خشمش و مددکاری بر طاعتش و مانع و سدّی از نافرمانیاش و کمکی بر ادای حق و عهد و پیمانش، باشد.
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بسم_الله_الرحمان_الرحیم
یاعلی ابن موسی الرضا علیه السلام
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَاالْمُرْتَضَى
الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ
وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ
صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً
زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً
كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ
#ساعت_عاشقی
#شهداءومهدویت
#پیشنهاد_دانلود
↶【به ما بپیوندید 】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
💠 حیف نیست آدم ترس از خدا را ول کند، از دشمن بترسد!!؟
🌷 فرمانده لشگر ۵۵ ویژه شهدا
شهید محمود کاوه
🌱ولادت: ۱۳۴۰/۳/۱ ،مشهد مقدس
🕊شهادت: ۱۳۶۵/۶/۱۱ ،ارتفاعات ۲۵۱۹ منطقه عمومی پیرانشهر - عملیات کربلای ۲
▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️ا
🌿 #مثل_شهيد_كاوه_باشيم....
🌷در قسمتی از ارتفاع، فقط یک راه برای عبور بود. محمود کاوه را بردم همان جا، گفتم: دیشب تیربارچیِ دشمن مسلسلش را روی همین نقطه قفل کرده بود، هیچ کس نتونست از این جا رد بشه. گفت: بریم جلوتر ببینیم چه کاری می تونیم انجام بدیم. رفتیم تا نزدیک سنگر تیربارچی. محمود دور و بر سنگر را خوب نگاه کرد. آهسته گفتم:...
🌷....آهسته گفتم: اول باید این تیربار را خفه کنیم، بعد نیروها را از دو طرف آرایش داده و بزنیم به خط. جور خاصی پرسید: دیگه چه کاری باید بکنیم؟! گفتم: چیز دیگه ای به ذهنم نمی رسه. گفت: یک کار دیگه هم باید انجام داد. گفتم: چه کاری؟ با حال عجیبی جواب داد: توسل؛ اگه توسل نکنیم، به هیچ جا نمی رسیم
(راوی: همرزم شهید)
📚 منبع: حکایت فرزندان فاطمه ١، ص ٣٤
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
آلـــــــــوده ایم
حضرت باران ظهور ڪن
آقا تو را قسم
به شهیدان ظهور ڪن
همیشه دلم
برای شما تنگ می شود
پیـــــــــداترین
ستارهی پنهان ظهور ڪن
امام خوب زمانم
هر ڪجا هستی
با هزاران عشق سلام♥️
#السلامعلیڪیابقیهالله✋
#شهداءومهدویت
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
#یادت_باشد
#قسمتشصتچهارم
🌿﷽🌿
🌸فردای روزی که صاحب خانه خبر داد مستاجر قبلی خانه را خالی کرده با حمید رفتیم که دستی به سر و روی خانه بکشیم.
❤️اولین بار با خودمان آینه وقرآن ویک قاب عکس از امام خامنه ای بردیم،این قاب عکس همان عکسی بود که با هم برای خانه مشترکمان پسندیده بودیم.
حمید گفت:
باید اول حضرت آقا خونه ما رو ببینن.
قرآن را وسط طاقچه گذاشتیم،یک طرف آینه یک طرف هم قاب عکس.
🌷حمید دو قدم عقب تر از طاقچه چند دقیقه ای خیره به عکس حضرت آقا نگاهی کرد وگفت:
می بینی آقا چقدر توی دل برو ونورانیه،به خاطر ایمان زیاده،
حاضرمهرکاریبکنمولییهلحظهلبخندازرویچهرهآقاکنارنره.
🌷خانه ای که اجاره کرده بودیم نیاز به نظافت داشت،از قبل کلی وسلیه برای تمیز کردن دیوار ها وکف اتاق ها گرفته بودم.
از سطح آب گرفته تا اسکاج ودستمال وشیشه شور.
چند روزی کارمان همین بود،بعد از ظهرها حمید که از سرکار می آمد با هم برای تمیز کردن خانه می رفتیم.
این کار ها برایم حس خیلی خوبی داشت،احساس اینکه وارد یک زندگی مشترک می شویم خوشایند بود.
💐روز دوم مشغول تمیز کردن شیشه ها بودم که متوجه زنگ در شدم.
از شیشه پنجره عمه را دیدم که با یک جعبه شیرینی وارد حیاط شد.
خانه آن قدر قدیمی و کوچک بود که وقتی عمه دید گفت:
فرزانه اینجا را چه جوری پسند کردی؟عقلت رو دادی دست حمید؟
تعجب کرده بود که یک تازه عروس همچنین جایی را پسندیده باشد،گفتم:
🌺بنده خدا حمید هیچ تقصیری نداره،من خودم اینجا رو دیدم و پسندیدم.
خیلی های دیگر هم به من ایراد گرفتند ولی من ککم نمی گزید.
می گفتم:
ما همین جا هم می تونیم بهترین زندگی رو داشته باشیم.
هیچ کس متوجه اصل ماجرا واین که ما نصف پولمان را قرض دادیم نشد.
🌹به حمید گفته بودم:
هر کسی خرده گرفت که چرا این ساختمان رو اجاره کردی بگو فرزانه پسندیده،من همه مسئولیت انتخاب اینجا رو قبول می کنم.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#صحیفه_سجادیه
❣دعا درتوحید و ستایش خداوند
فراز👇
✨﴿۳۰﴾ حَمْداً نَسْعَدُ بِهِ فِي السُّعَدَاءِ مِنْ أَوْلِيَائِهِ ، وَ نَصِيرُ بِهِ فِي نَظْمِ الشُّهَدَاءِ بِسُيُوفِ أَعْدَائِهِ ، إِنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيدٌ
ستایشی که به وسیلۀ آن، در گروه سعادتمندان از دوستانش، به خوشبختی و سعادت برسیم؛ و به سبب آن با شمشیر دشمنانش در سلک شهیدان قرار گیریم. همانا او یار بندگان و خدای ستوده خصال است.
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
#ختم_روزانه
✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨
📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹.
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat