#رازحوشنودیخدا
#صفحهنهم
اين نامه امام كاظم(ع) بود و تو خود مى دانى كه به خاطر مسايل امنيتى نامه را بايد بسيار كوتاه مى نوشت و از ذكر نام خوددارى مى كرد.
من نامه را گرفتم، آن را بوسيدم و با امام(ع) خداحافظى كردم و به سوى شهر و ديار خود حركت كردم.
چون به شهر رى رسيدم به خانه خود رفتم و در فكر فرو رفتم كه چگونه اين نامه را به دست فرماندار برسانم، اگر اطرافيان فرماندار مى فهميدند كه من نامه اى از امام كاظم(ع) براى فرماندار آورده ام، هم براى من و هم براى فرماندار درد سر درست مى شد، چون نيروهاى اطّلاعاتى خليفه عبّاسى همه جا بودند و همه امور را زير نظر داشتند.
سرانجام به اين نتيجه رسيدم كه خودم به در خانه فرماندار بروم و نامه را به او تحويل بدهم.
براى همين يك شب كه هوا حسابى تاريك شده بود به طرف خانه فرماندار حركت كردم، عدّه اى از سربازان از خانه او محافظت مى كردند، آنها تا مرا ديدند از من سؤال كردند كه اين جا چه مى كنى و چه مى خواهى؟
گفتم: مى خواهم فرماندار را ببينم.
آنها با تندى به من نگاه كردند و گفتند: فردا صبح بيا و فرماندار را ببين.
امّا من بايد فرماندار را به صورت خصوصى مى ديدم ولى او هيچ شناختى از من نداشت. من نمى توانستم به سربازان بگويم كه از طرف امام كاظم(ع) نامه اى براى فرماندار دارم.
ناگهان فكرى به ذهنم رسيد، يادم آمد كه شيعيان وقتى مى خواستند حديث و سخنى از امام كاظم(ع) مطرح كنند از ايشان با عنوان "صابِر" ياد مى كردند و با اين كار، دشمنان خيال مى كردند كه آنان در مورد فردى به نام صابر سخن مى گويند.
من هم در اين جا به سربازان گفتم: به فرماندار بگوييد كه فرستاده صابر آمده است و نامه اى براى شما دارد.
سربازان با شنيدنِ سخن من به يكديگر نگاه كردند و با هم سخن گفتند. آنها خيال كردند كه من از نيروهاى مخفى حكومت هستم و براى همين در اين تاريكى شب به خانه فرماندار آمده ام و حتماً نامه محرمانه اى دارم كه بايد به فرماندار برسانم.
يكى از سربازان گفت: همين جا صبر كن تا پيام تو را به فرماندار برسانم.
من خدا، خدا مى كردم كه فرماندار متوجّه منظور من بشود و خودش بفهمد كه اين صابرى كه نامه او دست من است، امام كاظم(ع) است.
🌹🌹🌹🌹💖🌹🌹🌹🌹
#رازخشنودیخدا
#میخواهمخداراخشنودکنم
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالشهداءومهدویت
#نویسندهمهدیخدامیان
#نشرحداکثری
#التماسدعا
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#خورشیدایران
#صفحهنهم
سرپرستی امور توسط امام رضا(ع) هنگام زندانی بودن پدر
هنگامی که امام کاظم(ع) در سال 179 هـ.ق به دستور هارون، دستگیر و زندانی شد، (کمترین قولی که در مدّت زندانی بودن آن حضرت گفته شده، چهار سال بود یعنی از سال 179 تا 183) و سرانجام در زندان بغداد به شهادت رسید، در این مدّت، حضرت رضا علیه السلام در مدینه بود، و به جای پدر به رسیدگی امور میپرداخت، گرچه هنوز مقام امامت نرسیده بود، ولی کارهای امام را به نمایندگی از پدر انجام میداد، و نقش بسیار مهم، در نگهبانی فرهنگ و فقه تشیّع، و حفظ شاگردان پدر، و تشکّل شیعه داشت، آن حضرت طبق وصیّت پدر، در این مدت، شبها در خانهی پدر میخوابید و نگهبان و نگهدار خانهی پدر از نظرات مختلف بود.
شاگردان، شیعیان، بینوایان، مستمندان و نیازمندان، به محضرش میآمدند، گویی در محضر پدرش امام کاظم(ع) هستند، و حضرت رضا(ع) به امور فرهنگی، اجتماعی و مذهبی آنها رسیدگی میکرد، و به سوالات آنها پاسخ میداد، و خلاء غیبت پدر را پر میکرد، مایهی دلگرمی و تسلّی خاطر برای مراجعین بود، و در عین حال اهداف پدر را دنبال نموده و در پشت سپر تقیّه به افشاگری بر ضدّ طاغوتیان میپرداخت.
در این راستا، نظر شما را به ماجرای زیر جلب میکنم:
💖🌹💖🌹💖🌹💖🌹💖🌹
#خورشیدایران
#مسابقهویژهدههیکرامت
#هفتمینمسابقه
#شناختامامرضاعلیهالسلام
#شناختحضرتمعصومهسلامالله
#نشر_حداکثری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
#کانال_کمال_بندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#سلامبرخورشید
#صفحهنهم
سلام اى فرزند رسول خدا!
تو از نسل پيامبر هستى، تو پسر رسول خدا هستى.
شنيده ام كه گروهى گفته اند من نبايد تو را از نسل پيامبر بدانم، آن ها مى گويند: حسين، پسر دختر پيامبر است، او نوه دخترى پيامبر است. كسى كه نوه دخترى پيامبر است، از نسل پيامبر نيست!
ولى من تو را فرزند پيامبر مى دانم، تو از نسل پيامبر هستى، تو پسر پيامبر هستى.
اين باور من است و قرآن هم آن را تأييد مى كند. سخن بدون دليل نمى گويم. اكنون مى خواهم از قرآن دليل بياورم.
من مى خواهم با آن كسى كه تو را فرزند پيامبر نمى داند سخن بگويم:
ــ آيا اين آيه قرآن را شنيده اى: (ع)مِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمانَ(ع).
ــ آرى! اين آيه 84 سوره "اعراف" مى باشد.
ــ تو مى توانى معناى آن را برايم بگويى؟
ـ خدا مى گويد كه داوود و سليمان(ع) از فرزندان ابراهيم(ع) هستند.
ــ آيا مى دانى ادامه اين سخن خدا چيست؟
ــ (و زكريا و يحيى و عيسى)، يعنى زكريا و يحيى و عيسى(ع) از فرزندان ابراهيم هستند.
ــ آيا مى توانى بگويى پدر عيسى(ع) كه بود؟
ــ چه حرف ها مى زنى؟ معلوم است، خداوند عيسى(ع) را از مادرش مريم(ع)(و بدون پدر) آفريد.
ــ خوب. اگر عيسى(ع) پدر ندارد، پس از طرف مادرش به ابراهيم(ع)مى رسد، يعنى مادر او (مريم(ع)) با چند واسطه به ابراهيم(ع) مى رسد، پس معلوم مى شود قرآن، عيسى(ع) را (كه فرزند دخترِ ابراهيم(ع) است)، فرزند ابراهيم(ع) مى داند. اكنون مى خواهم بپرسم، چطور مى شود كه عيسى(ع)، فرزند ابراهيم(ع) باشد، امّا حسين(ع)، فرزند پيامبر نباشد؟ آيا فاصله مريم(ع)به ابراهيم بيشتر است يا فاصله فاطمه(ع) به پيامبر؟ مريم(ع) با چندين واسطه به ابراهيم(ع) مى رسد و خدا فرزند مريم(ع) را فرزند ابراهيم(ع) معرّفى مى كند، امّا فاطمه(ع)، دختر پيامبر است و بين او و پيامبر هيچ واسطه اى نيست، آيا باز هم مى گويى كه حسين(ع)فرزند پيامبر نيست؟
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
#سلامبرخورشید
#زیارتعاشورا
#انتخابات
#نشرحداکثری
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59