eitaa logo
شهداءومهدویت
6.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2هزار ویدیو
33 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
آيا تا به حال فكر كرده اى كه چه موقع به خدا خيلى نزديك شده اى؟ اگر به سخنان اهل بيت(عليهم السلام) مراجعه نماييم متوجّه مى شويم كه در دو موقع ما مى توانيم به خدا بسيار نزديك شويم: الف) موقعى كه به سجده مى رويم و در سجده با خداى خود راز و نياز مى كنيم و اشك از چشمان ما جارى باشد. ب) موقعى كه با كمك كردن به مردم و مهربانى نمودن با آنها، شادى را به قلب آنها هديه مى كنيم. به راستى كه ما چه دين كاملى داريم، و چقدر اين آيين منظم و دقيق است، هم به گريه و اشك اهميّت مى دهد و هم به شادى و شادمانى! متأسّفانه ما بيشتر به جنبه هاى اشك و گريه توجّه كرده ايم و همواره تلاش كرده ايم خدا را در ميان سجده و اشك بيابيم; امّا جور ديگر هم مى توان خدا را يافت! مى توانيم در ميان شادمانى و سرورى كه به ديگران ارزانى مى داريم، خدا را بيابيم. آيا تا به حال دقّت كرده اى كه وقتى به برادر مؤمن خود كمكى مى كنى و قلب او را خوشحال مى نمايى، آن وقت چقدر در آسمان معنويّت اوج مى گيرى! آرى، آن وقت است كه تو در آغوش مهربانى خدا هستى و خودت خبر ندارى! در آن موقع دعايت مستجاب است، قدر خودت را بدان و به آرزوهاى بلند خويش انديشه كن. به خود خداوند قسم كه راه رسيدن به او بسيار آسان است. در راهِ هم آغوشى دل ها، گام بردار و تلاش كن كه براى جامعه خود فردى مثبت باشى و همّ و غمّ تو رفع گرفتارىِ مردمى باشد كه در كنار آنها زندگى مى كنى. بيا و خدا را ميان شادى دل ها جستجو كن! 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
4.انتقاد شدید امام رضا(ع) به برادرش زید یکی از برادران حضرت رضا(ع) زید بود که به او «زیدالنّار» می‌گفتند، او بر اثر مقام‌پرستی، امامت حضرت رضا(ع) را نپذیرفت و مردم را به سوی خود دعوت می‌کرد، حضرت رضا(ع) سخنانی به او فرمود، و بعد سوگند یاد کرد که دیگر با او سخن نگوید. امام رضا(ع) در مقام انتقاد و نصیحت او فرمود: «گفتار نادانان اهل کوفه تو را نفریبد که گویند: «آتش دوزخ بر فرزندان فاطمه(س) حرام است.» بدان که این سخن مخصوص حسن و حسین(ع) است، اگر تو گمان می‌کنی که با معصیت خدا وارد بهشت می‌شوی، و موسی ‌بن جعفر(ع) نیز با اطاعت خدا، وارد بهشت می‌گردد، بنابراین تو در پیشگاه خدا گرامی‌تر از موسی بن جعفر هستی! «وَاللهِ ما یَنالُ اَحَدٌ ما عِندَاللهِ عَزَّوَجَلَّ اِلّا بِطاعَتِهِ، وَ زَعَمتَ اَنَّکَ تَنالُهُ بِمَعصِیَتِهِ، فَبِئسَ ما زَعَمتَ: سوگند به خدا هیچ ‌کس به پاداشی که در پیشگاه خداست نمی‌رسد، مگر به خاطر اطاعت از خدا، و تو گمان می‌کنی که با معصیت خدا، به آن پاداش می‌رسی، تو بد گمان کنی.» زید گفت: «من برادر و پسر پدرت هستم.» امام رضا(ع) فرمود: تو مادام که از خدا اطاعت کردی، برادر من هستی، حضرت نوح پیامبر، در مورد پسر ناخلفش گفت: «رَبِّ اِنَّ ابنِی مِن اَهلِی وَ اِنَّ وَعدَکَ الحَقُّ وَ اَنتَ اَحکَمُ الحاکِمینَ: پروردگارا پسرم از خاندان من است (پس او را از عذاب نجات بده) و وعده‌ی تو (در مورد نجات خاندانم) حقّ است، و تو از همه‌ی حکم‌کنندگان برتری.» خداوند به او فرمود: «اِنَّهُ لَیسَ مِن اَهلِکَ اِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صالِحٍ: او از اهل تو نیست، او عمل غیرصالحی است.» بنابراین خداوند، پسر نوح(ع) را به خاطر گناهش، از فرزند بودن نوح(ع) خارج ساخت. پذیرش امامت حضرت رضا(ع) از جانب احمد بن موسی(ع) یکی از برادران بلندمقام حضرت رضا(ع)، احمدبن موسی(ع) است [معروف به شاه‌چراغ که مرقد شریفش در شیراز می‌باشد] این شخصیّت بزرگوار مورد احترام مردم بود، حتی پس از شایع شدن شهادت حضرت موسی بن جعفر(ع) در مدینه، جمعی در مدینه به عنوان پذیرش امامت او به در خانه‌ی «اُمّ احمد» آمدند، و همراه «احمدبن موسی(ع)» به مسجد رفتند، از آنجا که «احمدبن موسی» دارای کرامات و مقامات ارجمند بود، مردم تصور می‌کردند، امام بعد از امام کاظم(ع) اوست، با او به عنوان امام بیعت کردند، او از مردم بیعت گرفت و سپس بالای منبر رفت و خطبه‌ای در نهایت فصاحت و بلاغت خواند، سپس فرمود: «ای مردم! شما همه با من بیعت کردید، ولی بدانید من با برادرم «علی‌بن موسی الرضا(ع)» بیعت کرده‌ام، و امام و جانشین پدرم می‌باشد، او ولیّ خداست، و بر من و شما از جانب خدا و رسولش واجب است که هر چه او به ما امر می‌کند، اطاعت کنیم.» همه‌ی حاضران سخن احمد بن موسی(ع) را پذیرفتند، و دسته‌جمعی از مسجد بیرون آمده در حالی که احمد‌بن موسی(ع) در پیشاپیش آنها بود، با هم به در خانه‌ی حضرت رضا(ع) رفتند و با آن حضرت بیعت کردند، امام رضا(ع) برای احمدبن موسی(ع)، دعا کرد، و احمدبن موسی(ع) از آن پس همواره در خدمت برادر بود، تا آن زمان که حضرت رضا(ع) به سوی خراسان حرکت نمود. احمدبن موسی(ع) در عصر خلافت مأمون عباسی، همراه جماعتی از مدینه به قصد زیارت برادرش حضرت رضا(ع)، از طریق فارس به سوی خراسان حرکت نمودند، هنگامی که «قُتلغ خان» استاندار و نماینده‌ی مأمون در شیراز از ورود او به سوی شیراز، مطّلع شد (با توجه به این که سیاست مأمون نسبت به امام رضا(ع) و امامزادگان، تغییر کرده بود) سپاهی به سوی او فرستاد، و در هشت فرسخی شیراز در محلّی به نام «خان زینان» سر راه احمدبن موسی(ع) را گرفتند، بین حضرت احمد و همراهانش با سپاه قُتلغ خان، جنگ واقع شد، در این میان یکی از یاران قُتلغ فریاد زد: «اگر شما قصد دیدار حضرت رضا(ع) را دارید او از دنیا رفت.» وقتی که یاران احمدبن موسی(ع) چنین شنیدند از اطراف او پراکنده شدند، و تنها برادرانش و چند نفر از خویشاوندانش همراه آن حضرت ماندند، احمدبن موسی(ع) با همراهان به سوی شیراز روانه شدند، دشمنان آنها را تعقیب کرده و در شیراز در همانجا که اکنون محل مرقد شریف احمدبن موسی(ع) است، او و عدّه‌ای از همراهانش را به شهادت رساندند. به این ترتیب این امامزاده‌ی وارسته و بزرگ با کمال خلوص مردم را به پذیرفتن امامت برادرش حضرت رضا(ع) فراخواند، و خود و همراهانش در راه دیدار برادر، به شهادت رسیدند، و خون جوشان او و همراهان، بذرهای گسترش تشیّع و محبّت اهل بیت(ع) را در دل‌های ایرانیان آن عصر، و اعصار دیگر پاشید. 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 eitaa.com/joinchat/177012741C
اينجا كوه صفاست، همان كوهى كه كنار كعبه است. نگاه كن! آدم(ع) را مى بينى كه بر فراز اين كوه به سجده رفته است. او در حسرت بهشت است. خوشا به حال روزى كه او در بهشت مهمان خدا بود و از همه نعمت هاى آن استفاده مى كرد، امّا شيطان او را فريب داد و او از بهشت رانده شد. آدم پشيمان است، او با خداى خويش سخن مى گويد تا گناهش را ببخشد. سجده هاى او بسيار طولانى است. او ساعت ها سر از سجده برنمى دارد، گريه مى كند و اشك مى ريزد: اى خداى مهربان! من بنده تو هستم، همواره مهربانى تو بيش از خشم توست. تو را مى خوانم تا از گناهم درگذرى كه من به خودم ظلم كرده ام! صدايى به گوش آدم مى رسد: سلام اى آدم! آدم سر از سجده برمى دارد، او كيست بر او سلام مى كند، جبرئيل را مى بيند، جواب سلام او را مى دهد. اكنون جبرئيل به او چنين مى گويد: "خدا مرا به سوى تو فرستاده است، او گفته است تا به تو ياد بدهم چگونه دعا كنى تا توبه ات قبول شود، اى آدم! تو بايد خدا را به حقّ پنج نفر قسم بدهى، پس بگو: اى خدا تو را به حقّ محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين مى خوانم". آن روز، آدم اين پنج نام را از جبرئيل شنيد، او فهميد كه اين پنج نفر نزد خدا مقامى بس بزرگ دارند، امّا وقتى آدم نام حسين(ع) را از جبرئيل شنيد، قلبش محزون شد. آدم نمى دانست چه رازى در نام حسين(ع) نهفته است. چرا با شنيدن نام او همه غم هاى دنيا به دلش آمد. رو به جبرئيل كرد و گفت: ــ اى جبرئيل! چرا با شنيدن نام حسين، حزن و اندوه به دل من آمد؟ ــ آى آدم! مصيبت حسين(ع)، بزرگ ترين مصيبت هاست. ــ آن چه مصيبتى است؟ ــ روزى فرا مى رسد كه حسين در كربلا گرفتار دشمنانش مى شود، همه ياران او كشته مى شوند و او غريب و تنها مى ماند. آن روز حسين، تشنه است و جگرش از تشنگى مى سوزد، او مردم را به يارى مى طلبد امّا مردم پاسخ او را با شمشيرها مى دهند. او مظلومانه شهيد مى شود و دشمنان، خيمه هاى زن و بچّه هايش را آتش مى زنند... و آدم(ع) اين سخنان را مى شنود، اشك او جارى مى شود... آنگاه خدا هم به احترام اشك بر حسين(ع)، توبه او را قبول مى كند. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59