💞🔹💞🔹🍃🍃
#روشنی_مهتاب.....
#صفحه_یازده....
به قرن پنجم هجرى مى آيم، در كشور اندلس هستم، مى خواهم به ديدار استاد اندُلسى هم بروم، همان كه به نام "ابن عبدالبُر" مشهور است.
استاد اندلسى، دانشمند بزرگى است و لقب "شيخ الاسلام" را به او داده اند، او مكتب فكرى بزرگى را تأسيس نمود و همه به سخنانش اعتماد دارند. جالب است بدانيد كه او درباره زندگى ياران پيامبر كتاب ارزشمندى نوشته است.
من مى خواهم با او ديدارى داشته باشم، او اكنون در حال درس دادن است، شاگردان زيادى در كلاس درس او نشسته اند.
گوش كن! او براى شاگردان خود سخن مى گويد: "بدانيد كه بعد از پيامبر، مقام ابوبكر و عُمَر از همه مسلمانان بالاتر است. روز قيامت همه امّت اسلام براى حسابرسى حاضر مى شوند، آن روز، اعمال نيك ابوبكر و عُمَر از ديگران بيشتر خواهد بود".
من با شنيدن اين سخن تعجّب مى كنم، ابوبكر و عُمَر قبل از اسلام، ساليان سال، بت پرست بودند، امّا على(ع) حتّى براى لحظه اى هم بت نپرستيد، حال چگونه مى شود كه اعمال نيك عُمَر و ابوبكر از على(ع) بيشتر باشد؟ پيامبر در جنگ خندق فرمود: "اى مردم! بدانيد كه ضربتِ على(ع)، نزد خدا بالاتر از عبادت همه جنّ و انس است".
به هر حال، استاد اندُلسى عقايد خودش را دارد، او از دانشمندان اهل سنّت است. صلاح نيست كه من در اينجا با او در اين موضوع وارد بحث بشوم.
صبر مى كنم تا سخنان استاد تمام شود، در فرصت مناسب جلو مى روم و سؤال خود را مى پرسم:
ــ جناب استاد من شنيده ام كه گروهى از مسلمانان بعد از وفات پيامبر با ابوبكر بيعت نكردند.
ــ آرى! آن ها مى خواستند اتّحاد مسلمانان را برهم بزنند.
ــ آيا درست است كه عُمَر به خانه فاطمه(س) آمد و او را تهديد كرد؟
ــ آرى! من اين مطلب را در كتاب خود نوشته ام. شما كتاب "استيعاب" را بخوان.
در كتاب استاد اندُلسى چنين مى خوانم:
مردم با ابوبكر بيعت كردند، امّا على از بيعت با ابوبكر خودارى كرد و به خانه اش رفت. يك روز، عُمَر على را ديد و به او گفت: چرا از خانه بيرون نمى آيى و با ابوبكر بيعت نمى كنى؟
على گفت: من قسم خورده ام تا زمانى كه آيات قرآن را جمع آورى نكرده ام، جز براى نماز از خانه ام خارج نشوم...
مدّتى گذشت، به عُمَر خبر رسيد كه يكى از ياران على به خانه على مى رود. اينجا بود كه عُمَر نزد فاطمه آمد و گفت: "اى دختر پيامبر! ما به تو و پدر تو احترام مى گذاريم. به من خبر رسيده است كه ياران على در خانه تو جمع مى شوند، به خدا قسم اگر آنان يك بار ديگر به اينجا بيايند، من چنين و چنان خواهم كرد".
من با خود مى گويم كه عُمَر تصميم داشت چه كارى انجام بدهد؟ چرا استاد اندلسى، سخن عُمَر را آشكارا بيان نمى كند، چرا فقط كلمه "چنين و چنان" را آورده است؟
آيا استاد اندُلسى اين گونه مى خواهد مظلوميّت فاطمه(س) را رقم بزند؟ چرا او مثل بسيارى از نويسندگان اهل سنّت، تلاش مى كند همه حقيقت را نگويد؟
به هر حال، از سخن استاد اندُلسى مى توان فهميد كه عُمَر فاطمه(س) را تهديد كرده است.
🔹💕🔹💕🔹💕🔹💕🔹💕
💐 #شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#شهید_فوزی_شیردل
#صفحه_یازده
*: خواهر شهید فوزیه شیردل از مصاحبت با خواهرش چه خاطراتی در ذهن دارد؟
خواهر شهید فوزیه شیردل: پرستارهای بیمارستان پاوه غیر از خواهر من بومی و اکثر پزشکان نیز فیلیپینی بودند. رئیس بیمارستان به نام دکتر عارفی فردی ضدانقلاب بود که بعدها به آمریکا فرار کرد و به دلیل اعتقادات خواهرم با او خصومت و دشمنی داشت. تنها هشت ماه از پیروزی انقلاب گذشته بود ولی خواهرم با ارادتی که به امام داشت عکس ایشان را که در زیر درخت سیب نشستهاند را به دیوار اتاقش نصب کرده بود. با وجود هشدارهای دوستانش یک روز رئیس بیمارستان متوجه عکس شد و از فوزیه خواست که این عکس را بردارد اما فوزیه در جواب میگوید: «اینجا اتاق من است و دوست دارم که عکس امام بر دیوار اتاقم باشد، حاضر هستم بیست سال عمر خود را بدهم و یک تار مو از سر امام خمینی(ره) کم نشود.»
رئیس بیمارستان به خاطر این موضوع یک ماه حقوق فوزیه را کسر کرد. خواهرم یک بار در ماه و هر دفعه به مدت یک شبانه روز به ما سر میزد و برای همه سوغات میآورد اما این بار که برگشت ناراحت و دست خالی بود. پدرم که دلیل ناراحتی او و خصومت رئیس بیمارستان را متوجه شد به او گفت که چون در شهر غریب است بیشتر مراقب خودت باش.
💐 #شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
💞💞💞🍃🍃🍃
#روشنی_مهتاب
#صفحه_یازده
آن روز، هزاران فرشته به استقبال تو مى آيند و تو به سوى بهشت حركت مى كنى.
در آن هنگام، نگاه تو به گوشه اى خيره مى ماند، فرشتگان عدّه اى را به سوى جهنّم مى برند، آن ها كسانى هستند كه در دنيا گناه انجام داده اند.
تو به آنان نگاه مى كنى و عدّه اى از دوستان خود را در ميان آنان مى يابى، با خداى خويش سخن مى گويى: خدايا! تو مرا فاطمه نام نهادى، و عهد كردى كه دوستانم را از آتش جهنّم آزاد گردانى! خدايا! تو هرگز عهد و پيمان خود را فراموش نمى كنى، از تو مى خواهم امروز شفاعت مرا در حقّ دوستانم قبول كنى.
سخن تو به پايان مى رسد، اين اوج مهربانى توست، تو دوستان خود را تنها رها نمى كنى.
صدايى به گوش مى رسد، اين خداست كه با تو سخن مى گويد: اى فاطمه! حقّ با توست. من تو را فاطمه نام نهادم و عهد كرده ام كه به خاطر تو دوستان تو را از آتش جهنّم آزاد گردانم. من بر سر عهد خود هستم! اى فاطمه! امروز همه دوستان تو را از آتش عذاب خود آزاد مى كنم تا مقام و جايگاه تو براى همه آشكار شود. اى فاطمه! امروز روز توست! هر كس را كه مى خواهى شفاعت كن و با خود به سوى بهشت ببر!
و تو دوستان خود را شفاعت مى كنى و آنان همراه تو، وارد بهشت مى شوند.
* * *
هنوز به دنيا نيامده بودى، جبرئيل نزد پيامبر آمد و درباره تو براى پيامبر سخن گفت. جبرئيل به پيامبر خبر داد كه به زودى خدا دخترى به او مى دهد كه نام او در اين دنيا، فاطمه است و در آسمان ها نامش "منصوره" است.
"منصوره" در اينجا به معناى "يارى كننده" مى باشد.
چه رازى در ميان است فرشتگان تو را "منصوره" مى خوانند؟
جبرئيل براى پيامبر اين راز را آشكار كرد. اين سخن جبرئيل با پيامبر بود: "اى محمّد! دختر تو را در دنيا فاطمه مى خوانند زيرا او و شيعيان او از آتش جهنّم آزاد شده اند. دختر تو را در آسمان ها منصوره مى خوانند زيرا مؤمنان در روز قيامت به يارى او، شادمان خواهند شد".
🌹🌹🌹💞💞💞💞
💐 #شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59