6.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حاج قاسم میگفت: فاصلهی هاشمی با رهبری از زمین تا آسمان است!
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
11.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تنها خلبان ایرانی که صدام او را به دو نیم تقسیم کرد😭شهیدعلیاقبالی دوگاهه💐اللهمصلعایمحمدوالمحمدوعجلفرجهم💐💐....
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
💐شهید محسن زیارتی
شهیدی که در برزخ گره گشایی می کند!
بسیاری از دوستان محسن که مشکلاتی داشتند، با محسن در میان می گذاشتند و او هم مشغول حل این مشکلات معنوی می شد.
استاد پناهیان ادامه داد: من در موضوع قبر سوالاتی داشتم و نمی دانستم از که بپرسم تا اینکه یک شب محسن آمد و سوال مرا هم پاسخ داد...
📙برگرفته از کتاب بازگشت. اثر گروه شهید هادی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
شـده ام در پی تو در به درٺ آقاجان
کی رسد برمنِ مسکین نظرت آقاجان
کی شود تا که عیان بر سر راهم گذری
بر نگاهـم که بیفتـد نظـرٺ آقاجان
#نوای_دلتنگی💔
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_بسیار_زیبا
مرحوم #مجتهدی_تهرانی
کمک به فقرا و اثار ان در قبر و قیامت
#حتماببینید
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#هفتشهرعشق
#نهمینمسابقه
#صفحههشتادپنجم
خبرى در خيمه ها مى پيچد. همه با عجله سجّاده هاى نماز خود را جمع مى كنند و به سوى خيمه خورشيد مى شتابند. امام ياران خود را طلبيده است.
بيا من و تو هم به خيمه امام برويم تا ببينيم چه خبر شده است و چرا امام نيمه شب همه ياران خود را فرا خوانده است؟
چه خيمه باصفايى! بوى بهشت به مشام جان مى رسد. ديدار شمع و پروانه هاست! همه به امام نگاه مى كنند و در اين فكراند كه امام چه دستورى دارد تا با جان پذيرا شوند. آيا خطرى اردوگاه حق را تهديد مى كند؟
امام از جاى خود برمى خيزد. نگاهى به ياران خود كرده و مى فرمايد: "من خداى مهربان را ستايش مى كنم و در همه شادى ها و غم ها او را شكر مى گويم. خدايا! تو را شكر مى كنم كه به ما فهم و بصيرت بخشيدى و ما را از اهل ايمان قرار دادى".
امام براى لحظه اى سكوت مى كند. همه منتظرند تا امام سخن خود را ادامه دهد: "ياران خوبم! من يارانى به خوبى و وفادارى شما نمى شناسم. بدانيد كه ما فقط امشب را مهلت داريم و فردا روز جنگ است. من به همه شما اجازه مى دهم تا از اين صحرا برويد. من بيعت خود را از شما برداشتم، برويد، هيچ چيز مانع رفتن شما نيست. اينك شب است و تاريكى! اين پرده سياه شب را غنيمت بشماريد و از اين جا برويد و مرا تنها گذاريد".
با پايان يافتن سخن امام غوغايى به پا مى شود. هيچ كس گمان نمى كرد كه امام بخواهد اين سخنان را به ياران خود بگويد.
نگاه كن! همه، گريه مى كنند. اى حسين! چقدر آقا و بزرگوارى!
چرا مى خواهى تنها شوى؟ چرا مى خواهى جان ما را نجات دهى؟
آتشى در جان ها افتاده است. اشك است و گريه هاى بى تاب و شانه هاى لرزان! كجا برويم؟ چگونه كربلا را رها كنيم؟
وقتى حسين اين جاست، بهشت اين جاست، ما كجا برويم؟!
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#محرم
#امامحسینعلیهالسلام
#دههمینمسابقه
#نشر_حداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
💖🌹🦋
این پنج تومان را بگیر
از بچه های گردان حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام لشکر 10 بود؛ شهید علی لطفی نسب.
وقتی می دید یکی از دوستان با وجود دسترسی به آب به خودش نمی رسد و تر و تمیز نمی گردد و تنبلی می کند، دست می کرد جیبش و یک پنج تومانی درمی آورد و می گذاشت کف دست طرف و با اصرار می گفت: « اینو بگیر! »
و وقتی او می گفت آخر برای چی. این را چکارش کنم؟ دستش را می زد به پشتش و می گفت: « بگیر یک حمام برو، بدو بارک الله. »
مجله شمیم عشق، صفحه:62، شماره مجله:31
#طنزجبهه
#میشهخندیدبدونمسخرهقومیتها
#میشهخندیدبدونغیبتکردن
#میشهخندیدبدونحرفهایرکیک
#میشهخندیدبدونگناهکردن
#میشهباهمخندید
#میشهباادبخندید
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#نیمهیتاریک
#پارتدوم
بقیهاش را نشنیدم؛ دفتر را دادم و محدثه گرفت و فقط سرش را تکان داد. محدثه با من فرق دارد. من کلا خوشم
نمیآید ذهنم را درگیر مسائل سیاسی کنم مگر اخباری که خودم دوست دارم؛ مثل اخبار نظامی و امنیتی. محدثه
اما کلا فازش سیاسی هست.
من حتی آن موقع هم که محدثه این حرفها را زد، نفهمیدم چه خبر است. الان دارم یک چیزهایی حدس
میزنم؛ یک چیزهایی مثل اعتراض. در مغزم کلمه اعتراض را سرچ میکنم و میرسم به دی ماه نود و شش. آن
سال هم رفته بودیم راهپیمایی نهم دی که درگیری شد. من بودم و نرجس و بقیه مردم. از بالای پل فردوسی، یک
لکه سیاه وسط زایندهرودِ خشکیده میدیدیم که داشتند علیه نظام شعار میدادند. میدان انقالب هم درگیری بود.
نرجس در عالم نوجوانیاش هیجان داشت و میخواست بماند و من به زور دستش را میکشیدم که از معرکه
بیرونش ببرم؛ امانت مردم بود.
آن سال خیلی زود همه چیز تمام شد. با خودم میگویم حتما امسال هم زود تمام میشود. از یک نفر که قدمی
آنطرفتر ایستاده میپرسم: چرا اتوبوس و تاکسی نیست؟ خبریه؟
طوری نگاهم میکند که گویا یک نفر از اصحاب کهفم. انگار میخواهد بگوید کجای کاری؟ اما جملهاش را
قورت میدهد و میگوید: بخاطر گرون شدن بنزین اعتصاب کردن. قرار شده همه ماشیناشونو توی خیابون خاموش
کنن.
این مدلی اش را فقط در اخباری که از کشورهای اروپایی منتشر میشد شنیده بودم! الان جا دارد ذوق کنم که مثل
اروپاییها مردممان بلدند با اعتصاب کل سیستم حمل و نقل را تعطیل کنند؟!
تشکری میپرانم و دست میبرم داخل کیفم تا با خانه تماس بگیرم و بگویم اوضاع قمر در عقرب است. با دست
کیفم را میگردم؛ اما دستم به صفحه لمسی گوشی نمیخورد. یادم میافتد امروز گوشیامرا در خانه جا گذاشتهام.
لبخند میزند و گوشیاش را میدهد. شماره خانه را میگیرم. به بوق دوم نرسیده، مادر جواب میدهد. بهتر از من
از اوضاع باخبر است که صدایش از نگرانی میلرزد. میپرسم: مامان حالا چطوری برگردم خونه؟
-باید پیاده بیای. بابابزرگ هم امروز از سی و سه پل تا خونهشون پیاده رفته، همه راها بستهس.
-بابا نمیتونه بیاد دنبالم؟
-دارم میگم خیابونا بستهس! باباتم کلی وقت گیر کرده بود تا تونست برسه خونه.
☘
💐☘
💐💐☘
💐💐💐☘
💐💐💐💐☘
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat