#نیمهیتاریک
#پارتبیستدوم
ابوالفضل هم صفحه گوشی اش را میبندد. نگاهی به دفتر میاندازد و میگوید: واقعا ممنونم مامان.
-بابت چی؟با چشمانی لبریز از ذوق به بشری نگاه میکند: بابت این که بشری رو هم نوشتی.
صورت بشری زیر نگاه ابوالفضل گل میاندازد. لب میگزد و با چشم و ابرو اشاره میکند که یعنی جلوی بقیه
زشت است این حرفها. ابوالفضل اما زده است کانال عاشقانه و بیتوجه به رنگ به رنگ شدن بشری، نگاهش
میکند. این بشرایی که من نوشته ام، همه جا جسور و شجاع است و فقط به ابوالفضل که میرسد اینطور خجالتی
میشود؛ مثل دختر چهارده ساله.
حاج حسین میگوید: اگه واقعاً میخوای تشکر کنی، برو از خدا تشکر کن که مامان رو خلق کرد و ماها رو
گذاشت توی مغزش!
حورا بالای سرمان میایستد و روی دفتر خم میشود: ولی من از دستت دلخورم یکم. زیاد اذیتم کردی.
عباس هم همراهی میکند: من رو هم همینطور. بلائی نموند که سرم نیاورده باشی.
با چشمان گرد نگاهشان میکنم. رمان عباس را که هنوز ننوشته ام؛ اما حورا حق دارد بابت زندگی سختی که داشته،
الان حسابی از دستم شاکی باشد. نمیدانم چه بگویم. عباس میخندد: اشکال نداره. همین که عاقبت به خیر شدیم
بخشیدیمت.
نورا یکباره میآید و کاسه کوزه بحثمان را بهم میریزد: خب این حرفا رو ول کنین. بگین باید با بهزاد چکار
کنیم؟
دوباره نگاهها برمیگردد به سمت من. از این که همه از من راه حل بخواهند و نگاهها به دهان من باشد استرس
میگیرم. من که عقل کل نیستم!
چند ثانیه فکر میکنم و بالاخره زبان میچرخانم: نمیدونم باید چکار کنیم؛ اما میدونم که نمیشه تا ابد اینجا
بمونم.
-یعنی باید باهاش روبه رو بشی؟
این را اریحا میگوید. حاج حسین خیره است به نقطهای نامعلوم و دارد بلند فکر میکند: نمیشه یه شبه نابودش
کنی؛ زمان میبره. اما باید مهارش کنی. نباید بذاری بهت غلبه کنه.
☘
💐☘
💐💐☘
💐💐💐☘
💐💐💐💐☘
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#آسمانیها
آب کاربراتور
راه را گم کرده بودم. وسط بیابان، پنج، شش روز، غذا و آب نداشتم. گرسنگی را می شد تحمل کرد اما تشنگی را نه.
در میان راه به چند ماشین خراب رسیدم، هرچه گشتم داخل ماشین آب نبود. شلنگ کاربراتور یکی از آن ها را با سرنیزه سوراخ کردم. آبش گرم بود، بدمزه و بدرنگ اما چاره ای نبود. هرچی آب داشت با ولع خوردم و حالم جا آمد.
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
مداحی آنلاین - نامه امام زمان (عج) برای شیخ مفید - استاد رفیعی.mp3
1.02M
♨️نامه امام زمان (عج) برای شیخ مفید
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #رفیعی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#هفتشهرعشق
#یازدهمینهمینمسابقه
#صفحهدویست
يَسار و سالم، دو غلام ابن زياد به ميدان آمده اند و مبارز مى طلبند.
كيست كه به جنگ ما بيايد؟ حبيب و بُرَير از جا برمى خيزند تا به جنگ آنها بروند، ولى امام، شانه هايشان را مى فشارد كه بنشينند.
عبد الله كَلْبى همراه همسر خود، به كربلا آمده است. او وقتى كه شنيد كوفيان به جنگ امام حسين(ع) مى آيند، تصميم گرفت براى يارى امام به كربلا بيايد. آرى! او همواره آرزوى جهاد با دشمنان دين را در دل داشت.
اكنون روبروى امام حسين(ع) ايستاده است و مى گويد: "مولاى من! اجازه بدهيد تا به جنگ اين نامردان بروم".
امام به او نگاهى مى كند، پهلوانى را مى بيند با بازوانى قوى. درست است اين پهلوان بايد به جنگ آن دو نفر برود. لبخند بر لب هاى او مى نشيند و براى رسيدن به آرزوى خود در دفاع از حسين(ع) سوار بر اسب مى شود.
ــ تو كيستى؟ تو را نمى شناسيم.
ــ من عبد الله كلبى هستم!
ــ چرا حبيب و بُرَير نيامدند؟ ما آنها را به مبارزه طلبيده بوديم.
ناگهان عبد الله كلبى شمشير خود را به سوى يسار مى برد و در كارزارى سخت، او را به زمين مى افكند.
سالم، فرصت را غنيمت شمرده به سوى عبد الله كلبى حملهور مى شود. ناگهان شمشيرِ سالم فرود مى آيد و انگشتان دست چپ عبد الله كلبى قطع مى شود.
يكباره عبد الله كلبى به خروش مى آيد و با حمله اى سالم را هم به قتل مى رساند. اكنون او در ميدان قدم مى زند و مبارز مى طلبد، امّا از لشكر كوفه كسى جواب او را نمى دهد.
نمى دانم چه مى شود كه دلش هواى ديدن يار مى كند.
دست چپ او غرق به خون است. به سوى امام مى آيد. لبخند رضايت امام را در چهره آن حضرت مى بيند و دلش آرام مى گيرد. رو به دشمن مى كند و مى گويد: "من قدرتمندى توانا و جنگ جويى قوى هستم".
عمرسعد دستور مى دهد كه اين بار گروهى از سواران به سوى عبد الله كلبى حمله ببرند. آنها نيز، چنين مى كنند، امّا برق شمشير عبدالله، همه را به خاك سياه مى نشاند.
ديگر كسى جرأت ندارد به جنگ اين شير جوان بيايد. عمرسعد كه كارزار را سخت مى بيند، دستور مى دهد تا حلقه محاصره را تنگ تر كنند و گروه گروه بر عبد الله كلبى حمله ببرند.
دل همسرش بى تاب مى شود. عمود خيمه اش را مى كند و به ميدان مى رود. خود را به نزديكى هاى عبد الله كلبى مى رساند و فرياد مى زند: "فدايت شوم، در راه حسين مبارزه كن! من نيز، هرگز تو را رها نمى كنم تا كنارت كشته شوم".
اى زنان دنيا! بياييد وفادارى را از اين خانم ياد بگيريد! او وقتى مى فهمد كه شوهرش در راه حق است، او را تشويق مى كند و تا پاى جان كنار او مى ماند.
امام اين صحنه را مى بيند و در حق همسر عبدالله دعا مى كند و به او دستور مى دهد تا به خيمه ها برگردد.
همسر عبدالله به خيمه باز مى گردد، امّا دلش در ميدان كارزار و كنار شوهر است. سپاه كوفه هجوم مى آورند و گرد و غبار بلند مى شود، به طورى كه ديگر چيزى را نمى بينم.
عبد الله كلبى كجاست؟ خداى من! او بى حركت روى زمين افتاده است. به يقين روحش در بهشت جاودان، مهمان رسول خداست.
زنى سراسيمه به سوى ميدان مى دود. او همسر عبد الله كلبى است كه پيش از اين شوهرش را تشويق مى كرد. او كنار پيكر بى جان عزيزش مى رود و زانو مى زند و سر همسر را به سينه مى گيرد. خون از صورتش پاك مى كند و بر پيشانى مردانه اش بوسه مى زند; "بهشت گوارايت باشد". اشك از چشمان او مى ريزد و صداى گريه و مرثيه اش هر دلى را بى تاب مى كند.
اين رسم عرب است كه زنى را كه مشغول عزادارى است نبايد آزار داد، امّا عمرسعد مى ترسد كه مرثيه اين زن، دل هاى خفته سپاه را بيدار كند. براى همين، به يكى از سربازان خود دستور مى دهد تا او را ساكت كند.
غلام شمر مى آيد و عمود چوبى بر سر او فرود مى آورد. خون از سرِ او جارى مى شود و با خون صورت همسرش آميخته مى گردد.
خوشا به حال تو كه تنها زن شهيد در كربلا هستى! امّا به راستى، چقدر زنان جامعه من، تو را مى شناسند و از تو درس مى گيرند؟ كاش، همه زنان مسلمان نيز، همچون تو اين گونه يار و مددكار شوهران خوب خود باشند. هر كجا كه در تاريخ مردى درخشيده است، كنار او همسرى مهربان و فداكار بوده است.
عبد الله كلبى تنها شير مرد صحراى كربلاست كه كنار پيكر خونينش، پيكر همسرش نيز غرق در خون است. آن دو كبوتر با هم پرواز كردند و رفتند.
بيا و عشق را در صحراى كربلا نظاره گر باش.
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#محرم
#امامحسینعلیهالسلام
#یازدههمینمسابقه
#نشر_حداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
دست ما را گیر ای منجی دوران و زمان
غیرِ تو دیگر پناهی نیست ما را در جهان
دل خوشیمان بودن در راه و لبخند شماست
حالِ دلهامان نگر ای مهدی صاحب زمان
جور و ظلم اشقیا را بین که بر ما میکنند
خسته و زارند از این غصه هر پیر و جوان
لشکر سفیانیان را بین که یورش برده است
رحم او کی میکند بر کودک و خُرد و کلان
سر به سجده می برد نادم به هر روز و شبی
کی تو پایان میدهی این رنج و این آه و فغان
همه با هم زمزمه می کنیم دعای الهی عظم بلاء به نیت تعجیل در فرج مولایمان امام زمان علیه السلام ان شاء الله
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🔴 رفاقت با امام زمان علیه السلام
🔵 آیت الله کشمیری(ره):
🌕 روزی یک ساعت با حضرت خلوت کنید. متوجه حضرت بشوید.«زیارت آل یاسین» را بخوانید،سپس بگویید یا صاحب الزمان ادرکنی توسل بکنید به ایشان، یک خرده یک خرده رفاقت پیدا میشود.❇️👇
🔴 حضرت آیت الله مصباح یزدی در پاسخ به فردی که درخواست موعظه و نصیحت کرده بود فرمودند:
🔵 بسم الله الرحمن الرحیم
آسان ترین ، شیرین ترین و مفید ترین کاری که می شناسم توجه به وجود مقدس ولی عصر عجل الله فرجه است.
📚 محمد تقی مصباح یزدی
╭❣
╰┈➤
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🌷مهدی شناسی ۳۰۲🌷
🌹القوامون لله🌹
🔸زیارت جامعه کبیره🔸
🍃در واقعه ی عاشورا،ﻓﺮﺷﺘﻪﻫﺎ از شدت تَاَثُّر ﺗﻌﺒﯿر تندی به کار می برند و ﺍﺯ شدت غم ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺗﻢ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ: ﺁﯾﺎ ﻏﺎﻓﻞ ﻫﺴﺘﯽ؟ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺍﺭﺩ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ؟
🍃ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺁﻥﻫﺎ ﻭﺣﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﻣﻦ. ﻣﻦ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮔﺮﻓﺖ. ﺑﻌﺪ،خداوند ﺣﻠﻘﻪﯼ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻓﺮﺷﺘﻪﻫﺎ ﺑﻪ ﺁﻥﻫﺎ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﻠﻘﻪ ﯾﮏ ﮐﺴﯽ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ.به امام زمان که با قیامش انتقام امام حسین علیه السلام را خواهد گرفت.
🍃 ﺑﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺎﺱ قائم ﺍﺳﻤﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻫﻤﻪﯼ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﻗﺎﺋمند.
🍃 ﻗﺎﺋﻢ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺑﺎﻻﺗﺮ از آنند. ﻗﻮﺍمند. ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﺷﺎﻥ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﮔﯽ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍست.یعنی با وجود هر سختی به پای تحقق اهداف خداوند ﻣﯽﺍﯾﺴﺘﻨﺪ.
🌹 ﺍﻟْﻌَﺎﻣِﻠُﻮﻥَ ﺑِﺈِﺭَﺍﺩَﺗِﻪ🌹
🍀امام ﺍﺯ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﻣﻄﯿﻊ ﺧﺪﺍست و ﻫﺮ ﭼﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﭼﺸﻢ. ﺍﺯ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ انسانی است که ﻫﺮ ﺣﺮﻓﯽ ﻣﯽﺯند،ﺧﻮﺩش ﻋﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﺪ و ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﺑﻨﺪد.
🍀 ﺍﯾﻦ ﻃﻮﺭﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ امام ﻓﻘﻂ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧد بلکه با ﺍﻧﮕﯿﺰﻩﯼ ﺍﻟﻬﯽ ﻋﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﺭﻭﯼ ﻫﻮﺍ ﻭ ﻫوس ﻭ ﻧﻔﺴﺎﻧﯿﺖ ﺧﻮﺩش ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ.
🍀ﮐﺎﺭ ﺁﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺷﺪ ﻣﺮﯾﺪ
ﺑﻬﺮ ﮐﺎﺭ ﺍﻭ ﺯ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﺮﯾﺪ
🍀ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻣﺮ ﺩﺍﯾﺮ ﺷﻮﺩ ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺧﺪﺍ در هر شرایطی خداوند را انتخاب می کنند.
🦋🌻☘🦋🌻☘
#مهدی_شناسی
#قسمت_302
#جامعه_کبیره
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
برات وصل امضاء می شد ای کاش
گره از کار دل وا می شد ای کاش
برای دیدنت ای حضرت اشک
دو چشمانم چو دریا میشد ای کاش
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
➥ @shohada_vamahdawiat
#نیمهیتاریک
#پارتبیستسوم
مغزم فقط پیغام خطا میدهد؛ نمیتوانم فکر کنم. فکر کردن مال دنیای واقعی ست. دنیایی که قوانین حاکم بر آن
منظم و از پیش تعیین شده اند؛ نه الان که اصلا نمیدانم چی واقعی ست و چی خیالی. شخصیتهای رمانم که خیالی بودهاند واقعی شده اند و حالا یکیشان میخواهد جلوی من بایستد و شاید حتی به من آسیب بزند. اصلا نکند دارم
خواب میبینم؟ شاید در همین شلوغیها چیزی خورده توی سرم و بیهوش شده ام. شاید روی صندلی های آزمایشگاه
خوابم برده. شاید... شاید هم واقعی ست.
عباس که میبیند به یک نکته خیره شده ام میگوید: ما واقعی هستیم. انقدر شک نکن مامان!
چشم میچرخانم سمتش و با گیجی نگاهش میکنم. چرا انقدر دوست دارد به من بگوید مامان؟ شاید چون خودم
هم دوست دارم یک پسر مثل عباس داشته باشم. همیشه خاطرات مادران شهدا را بیشتر از همسران شهدا دوست
داشتم و دارم. این که یک دسته گل درست کنی، همه جوره دورش بگردی، عمرت، محبتت، زندگی ات، خودت
را برایش خرج کنی و برای سیدالشهدا هدیه بفرستی، واقعاً عاشقانه ترین داستان روی زمین است. یک چیزی بیشتر
و برتر از فدا شدن. این محبت را هم فقط مادرها میفهمند؛ فقط دخترها. خب دخترها هم مادرهای بالقوه اند دیگر!
دفترم را باز میکنم و بالای اولین صفحه سپیدی که میبینم مینویسم: بهزاد نمیتواند به خانه امن ما برسد. به خانه
خودمان هم همینطور.
بشری گردن میکشد تا ببیند چه نوشته ام. نوشته را چشمخوانی میکند و میپرسد: فکر میکنی اثر داره؟
شانه بالا میاندازم که شاید. میگویم: حالا دیگه خونه خودمون هم امنه. منو برسونید خونه.
عباس میزند زیر خنده: حتی اگه امن هم باشه نمیتونیم برسونیمت. یه نگاه به وضع خیابونا بنداز!
☘
💐☘
💐💐☘
💐💐💐☘
💐💐💐💐☘
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
4_6008015019189472407.mp3
4.15M
❣مناجات #امام_زمان
غرق در اندوه و غمم رفته ز کف چاره من
جمعه شد و منتظرم ، پس چه شد اَلوَعده وفا
🎤کربلای جواد_مقدم
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⏪نشانه های حتمی ظهور امام زمان (عجل الله فرجه)
#استاد_جعفری
#علائم_ظهور
#امام_زمان
#سخنرانی_کوتاه
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat