هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگسیهشتم🌴
﷽
دعاى او كوتاه و مختصر است.
مسلم، بالاى بامِ بلا ايستاده است.
نگاه كن! اشك در چشمان مسلم است.
آيا مى دانى اين اشك، چه پيامى براى تاريخ دارد؟
نگاه مسلم به كجا خيره شده است؟
به راستى او چه مى بيند كه ديگران نمى توانند، ببينند؟
آيا او روزى را مى بيند كه سر مطهّر حسين(ع) را در اين شهر مى چرخانند؟
شايد او براى روزى گريه مى كند كه زينب(س) را به اسيرى مى آورند.
آيا مسلم به ياد مولايش افتاده كه اكنون به سوى كوفه در حركت است؟
همه هست آرزويم كه ببينم از تو رويى***چه زيان تو را كه من هم برسم به آرزويى؟
به لب شكسته من، سخنى به جاى مانده***تو ميا عزيزِ زهرا! به ديار بى وفايى همسفر خوبم!
سفر ما رو به پايان است. آيا موافقى در اينجا برايت حكايتى بگويم؟
روزى از روزها، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) به عقيل (پدر مسلم) نگاهى كرد و فرمود: "روزى فرا مى رسد كه فرزند تو در راه عشق به حسين(ع) شهيد مى شود و اهل ايمان بر شهادتش اشك مى ريزند و فرشتگان بر او صلوات مى فرستند".
آنگاه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) شروع به گريه كردن نمود.
گريه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) آن قدر شديد بود كه اشكِ چشمهايش بر سينه اش مى ريخت!
كسى آن روز نمى دانست كه چرا پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) اين گونه، گريه مى كند.
رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) در واقع از غريبىِ مسلم خبر داشت و بر غربت او اشك مى ريخت.
جانم به فدايت! اى غريب كوفه كه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) هم بر غربتت اشك ريخت.
به فرموده پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) اشك بر تو نشانه ايمان است.
خدا را شكر كه اشكم هنگام خواندن اين كتاب جارى شد و من نيز بر غربت تو اشك ها ريختم.
اى غريب كوفه! به اين مردم بگو:
به غريبى ام نگاه نكنيد!
اينان فرشتگان هستند كه به استقبال من آمده اند.
آنان منتظر من هستند.
اكنون به مهمانى آسمان مى روم.
آن هم رسول خداست كه دست هاى خود را باز كرده است تا مرا در آغوش گيرد!
من از اينجا به بلنداى عرش خدا مى روم!
جلّاد شمشير خود را بالا مى برد.
خداى من! پيكر بى جان مسلم...
اى مردم بى وفاى كوفه!
پيكر مهمان خود را تحويل بگيريد!
<=====●●●●●=====>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<=====●●●●●=====>
#شهیدانه
این روزها بیشتر از همیشه
شرمنده نگاه منتظرتان هستیم
آن نگاهی که گویا فریاد میزند...
خونمان را به سازش با دشمن نفروشید
افسوس...هزاران افسوس که خون دل خوردنت هایتان...یادمان رفت
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
اگر سری به گلزار شهدا زدی مطمئن باش شهدا آنقدر مرام و معرفت و جوانمردی در رگبرگهاشون جاریست که تو رو دست خالی رد نکنند
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
💢#شهدای_فراجا
🔹بی حرف و ادعا به شهادت رسیده اند
گمنام و در خفا به شهادت رسیده اند
گاهی به دست فرقه ی آدم ربا و دزد
مظلوم و بی صدا به شهادت رسیده اند
گاهی درون وادی غربت کنار مرز
بی هر چه آشنا به شهادت رسیده اند
حتی میان کوچه و پس کوچه های شهر
دور از نگاه ما به شهادت رسیده اند
🔹ما خواب راحتیم و خبر ها نمی رسد
از اینکه در کجا به شهادت رسیده اند
جان بر کفان مخلص فراجای کشورم
بی حرف و ادعا به شهادت رسیده اند
#شهدای_فراجا
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
📜|#خاطره
✨|#خلوص_نیت
بهش گفتم: پسرم حالا میموندی بعد از تمامشدن دانشگاهت میرفتی!
محمدرضا گفت: مادر، صدایِ "هل من ناصر ینصرنی" امامحسین(ع) رو الان دارم میشنوم
بعد شما میگین دوسال دیگه برم..؟!
شاید اون موقع دیگه محمدرضایِ الان نبودم..!
آخرین باری که تماس گرفت، گفت:
مادر دعاکن شهیدبشم..
مادر جواب داد: برایِ شهید شدن باید اخلاص داشتهباشی!
گفت: ایندفعه واقعا دلم رو خالص کردم و هیچ دلبستگی ندارم...!
#شهیدمحمدرضادهقان🕊️
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#سلام_امام_زمانم 💚
خواندم تو را که نگاهی کنی مرا
پاک از گناه و تباهی کنی مرا
دلبسته ام که تو مولا ز راه لطف
سوی حسین فاطمه راهی کنی مرا
#العجل_مولاے_من
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
➥ @shohada_vamahdawiat
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمتسیششم
﷽
٭٭٭
دو ماه پس از شــروع جنگ، ابراهیم به مرخصی آمد. با دوستان به دیدن او
.رفتیم
درآن دیــدار ابراهیم از خاطرات و اتفاقــات جنگ صحبت می کرد. اما از
.خــودش چیزی نمی گفت. تا اینکه صحبت از نماز وعبادت رزمندگان شــد
:یکدفعه ابراهیم خندید وگفت
.درمنطقه المهدی در همان روزهای اول، پنج جوان به گروه ما ملحق شدند
.آن ها از یک روستا باهم به جبهه آمده بودند
!چند روزی گذشت. دیدم این ها اهل نماز نیستند
تا اینکه یک روز با آن ها صحبت کردم. بندگان خدا آدم های خیلی ساده ای
بودند. آن ها نه سواد داشتند نه نماز بلد بودند. فقط به خاطر علاقه به امام آمده
.بودند جبهه
از طرفی خودشــان هم دوست داشتند که نماز را یاد بگیرند. من هم بعد از
یاد دادن وضو، یکی از بچه ها را صدا زدم و گفتم: این آقا پیش نماز شما، هر
.کاری کرد شما هم انجام بدید
من هم کنار شــما می ایستم و بلندبلند ذکرهای نماز را تکرار می کنم تا یاد
.بگیرید
ابراهیم به اینجا که رسید دیگر نمی توانست جلوی خنده اش را بگیرد. چند
:دقیقه بعد ادامه داد
در رکعت اول، وســط خواندن حمد، امام جماعت شــروع کرد سرش را
!!خاراندن، یکدفعه دیدم آن پنج نفر شروع کردند به خاراندن سر
خیلــی خنده ام گرفت امــا خودم را کنترل کردم. اما درســجده، وقتی امام
.جماعت بلند شد مُهر به پیشانیش چسبیده بود و افتاد
پیش نماز به ســمت چپ خم شــد که مهرش را بردارد. یکدفعه دیدم همه
!آن ها به سمت چپ خم شدند و دستشان را دراز کردند
!اینجا بود که دیگر نتوانستم تحمل کنم و زدم زیر خنده
از پیامبر ســؤال شــد: »کدامیــک از مؤمنین ایمانی کامل تــر دارند
فرمودند: آنکه در راه خدا با جان و مال خود جهاد کند
سردار محمد کوثری) فرمانده اسبق لشکر حضرت رسول ( ضمن بیان
:خاطراتی از ابراهیم تعریف می کرد
در روزهای اول جنگ در سرپل ذهاب به ابراهیم گفتم؛ برادر هادی، حقوق
.شما آماده است هر وقت صلاح می دانی بیا و بگیر
در جواب خیلی آهسته گفت: شما کی می ری تهران!؟
.گفتم: آخر هفته
بعدگفت: سه تا آدرس رو می نویسم، تهران رفتی حقوقم رو در این خونه ها
!بده
من هم این کار را انجام دادم. بعدها فهمیدم هر سه، از خانواده های مستحق
.و آبرودار بودند
٭٭٭
از جبهه برمی گشــتم. وقتی رسیدم میدان خراسان دیگر هیچ پولی همراهم
نبود. به سمت خانه در حرکت بودم. اما مشغول فکر؛ الان برسم خانه همسرم
و بچه هایم از من پول می خواهند. تازه اجاره خانه را چه کنم!؟
ســراغ کی بروم؟ به چه کسی رو بیندازم؟ خواستم بروم خانه برادرم، اما او
.هم وضع خوبی نداشت
.سر چهارراه عارف ایستاده بودم. با خودم گفتم: فقط باید خدا کمک کند
!من اصلاً نمی دانم چه کنم
در همین فکر بودم که یکدفعه دیدم ابراهیم ســوار بر موتور به ســمت من
.آمد. خیلی خوشحال شدم
.تا من را دید از موتور پیاده شد، مرا در آغوش کشید
چند دقیقه ای صحبت کردیم. وقتی می خواســت برود اشــاره کرد: حقوق
!گرفتی؟
.گفتم: نه، هنوز نگرفتم، ولی مهم نیست
دســت کرد توی جیب و یک دسته اســکناس درآورد. گفتم: به جون آقا
.ابرام نمی گیرم، خودت احتیاج داری
گفت: این قرض الحسنه است. هر وقت حقوق گرفتی پس می دی. بعد هم
.پول را داخل جیبم گذاشت و سوار شد و رفت
آن پول خیلی برکت داشت. خیلی از مشکلات را حل کرد. تا مدتی مشکلی
.از لحاظ مالی نداشتم
خیلی دعایــش کردم. آن روز خدا ابراهیم را رســاند. مثل همیشــه حلال .مشکلات شده بود
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
#ختم_روزانه
✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨
📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹.
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat