فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تبریک دختران فلسطینی به مادر شهدا 😔
کاش مادر ما به جای تو بود.
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#صحیفه_سجادیه
❣دعا در صلوات و درود بر رسول خدا و بیان اوصاف آن حضرت
فراز👇
✨﴿۴﴾ كَمَا نَصَبَ لِأَمْرِكَ نَفْسَهُ
چنانکه جانش را برای فرمانت به زحمت انداخت.
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
ای یوسفـ💚ـ
گم گشته دل
در کجایی؟
چشمان بر در مانده
گریان است بی تـ❤️ـو
سلام یوسف زهرا ...
#شهداءومهدویت
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
#یادت_باشد
#قسمتهشتادچهارم
🌿﷽🌿
🍃یک ماهی از عروسی گذشته بود که حسن آقا ما را برای پاگشا شام دعوت کرد.
در حال آماده شدن نگاهم به حمید افتاد که مثل همیشه با حوصله در حال آماده شدن بود.
هر بار برای بیرون رفتن داستانی داشتیم،
تیپ زدنش خیلی وقت می گرفت.
🌼عادت داشت مرحله به مرحله پیش برود،اول چندین بار ریشش را شانه زد،جوراب پوشیدنش کلی طول کشید،چند بار عوض کرد تا رنگش را با پیراهن وشلواری که پوشیده ست کند بعد هم یک شیشه ادکلن را روی لباس هایش خالی کرد.
نگاهم را از او گرفتم وحاضر وآماده روی مبل نشستم تا حمید هم آماده شود،بعد از مدتی پرسید:
خانوم تیپم خوبه؟بوکن ببین بوی ادکلنم رو دوست داری؟
گفتم:کُشتی منو با این تیپ زدنت آقای خوش تیپ،بریم دیر شد.
🌻اما سریال آماده شدن حمید همچنان ادامه داشت ،
چندین بار کتش را عوض کرد،پیراهنش را جا بجا کرد و بعد هم شلوارش را که می خواست بپوشد روی هوا چند بار محکم تکان داد،
با این کارش صدایم بلند شد که:
حمید گَردو و خاک راه ننداز،بپوش بریم.
بارها می شد من حاضر و آماده سر پله ها می نشستم،جلوی در می گفتم:
((زود باش حمید،زود باش آقا!)).
🍎در نهایت قرار گذاشتیم هر وقت می خواستیم بیرون برویم از نیم ساعت قبل حمید شروع کند به آماده شدن!
تازه بعد از نیم ساعت که می خواستیم سوار موتور بشویم می دیدی یک وسلیه را جا گذاشته.
❤️یک بار سوییچ موتور،یک بار کلاه ایمنی،یک بار مدارک،وقتی برمی گشت باز هم دست بردار نبود،دوباره به آینه نگاهی می کرد و دستی به لباس هایش می کشید.
بعد از مهمانی عمه هزار تا گردوی دو پوست تازه به ما داد که فسنجان درست کنیم.
🌷به خانه که رسیدیم گردو ها را کف آشپزخانه پهن کردم تا بعد از خشک شدن آن ها مغز را کنم.بگذریم از اینکه تا این گردو ها خشک بشوند حمید بیشتر از صدتایش را خورده بود.
توی پذیرایی جلوی تلویزیون می نشست ،به گردو ها نمک می زد و می خورد.
روز سه شنبه دانشگاه برنامه داشتیم،از اول صبح به خاطر برگزاری همایش کلا سر پا بودم.
💐ساعت دوازده بود که حمید زنگ زد و گفت که برای یکسری کار های بانکی مرخصی گرفته و الان هم رفته خانه.
پرسید برای ناهار به خانه می روم؟گفتم:
حمید جان ما همایش داریم احتمالا امروز دیر بیام،تو ناهار تو خوردی استراحت کن.
🌺ساعت پنج عروب بود که به خانه رسیدم،حمید مثل مواقع دیگری که من دیرتر از او به خانه می رسیدم تا کنار در استقبالم آمد.
از در پذیرایی که وارد شدم به حمید گفتم:
از بس سرپا بودم و خسته شدم حتی یه دقیقه هم نمی تونم بایستم.
بعد هم همان جا جلوی در نقش زمین شدم.
کمی که جان گرفتم به حمید گفتم:
ببخش امروز که تو زود اومدی من برنامه داشتم نتونستم بیام،حتما تنهایی توی خونه حوصلت سر رفته از بیکاری.
🌹جواب داد:همچنین هم بیکار نبودم،یه سر بری آشپزخونه می فهمی.
حدس زدم که ناهار گذاشته یا برای شام از همان موقع چیزی تدارک دیده باشد.
وارد آشپزخانه که شدم تمام خستگیم در رفت،با حوصله اکثر گردو ها را مغز کرده بود و فقط چندتایی مانده بود.
وقت هایی که حوصله اش می گرفت کار هایی می کرد کارستان،گفتم:
🌸حمید جان خدا خیرت بده،با این وضعیت کلاس و دانشگاه مونده بودم با این همه گردو چکار کنم.
حمید در حالی که با خوشحالی مغز گردو های داخل سینی را این طرف وآن طرف می کردگفت:
فرزانه ببین چقدر گردو داریم،یعنی تو می تونی هر روز برای من فسنجان درست کنی!
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
4_5902049577472624406.mp3
2.42M
♨️چرا غیبت #امام_زمان عج برای ما عادی شده؟
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #عالی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
📣 رکوردزنی در کودککشی!
🔸رژیم صهیونیستی طی ۹۶ ساعت ۳۳۰ کودک و نوزاد فلسطینی را به خاک و خون کشیده شده و به شهادت رسانده.
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
🌱قائم آل نور، يا مهدی
عطر سبزِ حضور، يا مهدی...
🌱تا هميشه صبور می مانيم
در هوای ظهور، يا مهدی...
#سلامعزیززهرا 💚
#شهداءومهدویت
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
#یادت_باشد
#قسمتهشتادپنجم
🌿﷽🌿
🌻دی ماه سال 92 حمید بیست روزی خانه نبود،برای ماموریت رفته بود خارج قزوین.
نزدیک امتحاناتم بود،دل تنگی و دوری از حمید نمی گذاشت روی درس وکتابم تمرکز کنم.
ده روز اول خانه پدرم بودم،غروب روز یازدهم راهی خانه خودمان شدم.
هم می خواستم سری به خانه و زندگی مان بزنم هم این که فکر می کردم شاید دیدن خانه مشترکمان کمی از دل تنگی هایم کم کند.
🍎 وارد خانه که شدم همه چیز سرجاش بود،
البته به همراهه کلی گردو و خاک که روی همه وسایل نشسته بود.
می دانستم حمید که برگردد کمک می کند تا دستی به سر و روی خانه بکشم،خانه بدون حمید خیلی سوت و کور بود.
داشتم به گلدان روی اوپن آب می دادم که با دیدن یک مارمولک کنار دیوار آشپزخانه نصفه جان شدم.
❤️سریع پریدم روی مبل نمی دانستم چکار کنم مارمولک دو تا چشم داشت دو تا هم قرض گرفته بود به من نگاه می کرد.
از جایش تکان نمی خورد،می خواستم حاج خانم کشاورز را صدا کنم.
بعد پیش خودم گفتم الکی این پیرزن را هم اذیت نکنم،باید یک جوری شر این مارمولک بدپلیه را از خانه وزندگی مان دور می کردم.
❤️ترسم را قورت دادم،از مبل پایین آمدم و لنگه دمپایی را برداشتم،با هزار بدبختی مارمولک را کشتم.
بعد از آن کلی گریه کردم،شاید گریه ام بیشتر به خاطر تنهایی بود،این مسائل برایم آزار دهنده بود.
سختی دوری از حمید و ماموریت های زیادی که می رفت یک طرف،تحمل این طور چیز ها هم به آن اضافه شده بود،با خودم گفتم:
من در این زندگی مرد می شوم!
💐این بیست روز با همه سختی هایش گذشت،اول صبح یک لیست از وسایل مورد نیاز خانه را نوشتم و بعد از خرید همه را به سختی به خانه رساندم.
برای ناهار هم فسنجان درست کردم،معمولا بعد از هر ماموریت با پختن غذای مورد علاقه اش به استقبالش می رفتم.
به خاطر این که دندان هایش را ارتونسی کرده بود معده حساسی داشت.
🌺خیلی از غذای ها به خصوص غذا های تند را نمی توانست بخورد،با اینکه من غذا های تند را دوست داشتم اما به خاطر حمید خودم را عادت داده بودم که غذای تند درست نکنم.
اولین چیزی که بعد از ماموریت یا هر بار افسر نگهبانی داخل خانه می آمد دستش بود که یک شاخه گل داشت.
همیشه هم گل طبیعی می خرید،آن قدر تعداد گل هایی که خریده بود زیاد شده بود که به حمید گفتم:
🌹عزیزم شما که خودت گلی،بابت این همه محبتت ممنون،ولی سعی کن به جای گل طبیعی گل مصنوعی بگیری که بتونیم نگه داریم،چون ما اینجا مستاجریم زیاد جای بزرگی نداریم که من بتونم این همه گل رو خشک کنم.
🌸بعد از شستن دست و صورتش وقتی سفره غذا را دید اولین کاری که کرد مثل همیشه از سفره عکس انداخت و زیان تشکرش بلند شد.
با همان لباس ها سر سفره نشست
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
.
طوفان اقصی بهپا شد، خالی است جای تو سردار
وقت قیام و حماسه است، برخیز سردار کرّار
ای کاش بودی و با تو آزاد میشد فلسطین
شد راه آزادی قدس با خون سرخ تو هموار
✍️#محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۲/۰۷/۲۱
ساعت به وقت #حاجقاسم
۰۱:۲۰ 💔
هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاجقاسم سلیمانی صلوات
#ألّلهُمَّصَلِّعَلىمُحَمَّدٍوآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#وقت_سلام 🤚🕗
ارباب ما تو هستی و سلطان ما تویی
خورشید مشرقی خراسانِ ما تویی
رازی میان چشم تر و گنبد طلاست
آقا دلیل چشمِ گریان ما تویی
السَّلامُ عَلَیکَ یٰا أبَاالجَواد یٰا عَلیِّ بنِ مُوسَی الرِّضٰا
#السلام_علیک_یاامام_رئوف💚
#یاامام_رضاجانم❤️
#شهداءومهدویت
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
تـ💚ـو باقی مانده حقی
به زیتون و زمان سوگند
تمام عصـرها با تـ❤️ـو
معاصر میشود روزی
سلام امـ💚ـام عصر و زمان ....
#شهداءومهدویت
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
#یادت_باشد
#قسمتهشتادششم
🌿﷽🌿
🌻وسط غذا خوردن بودیم که نگاهش به گوشه آشپزخانه افتاد،یک جعبه پلاستیکی میوه که بیرون آن را نایلون کشیده بودم را دید.
پرسید:
این جعبه برای چیه؟لونه کفتر درست کردی؟
گفتم:
🌷نه آقا،چون زمستونه برف و بارون میاد این جعبه رو درست کردم که گوشه حیاط باشه،دمپایی ها رو بذاریم زیر این جعبه خیس نشه.
لبخندی زد و گفت:
ما که فکر نکنم حالا حالا بتوینم خونه بخریم،ان شاءالله نوبت ما که بشه میریم خونه سازمانی اونجا دیگه برای استفاده از سرویس بهداشتی مجبور نیستیم سرمای حیاط رو تحمل کنیم.
💐به حمید گفتم:
با اینکه این خونه کوچیک وقدیمیه،گاهی وقتا هم که تو نیستی مارمولک پیدا میشه ولی من اینجا رو درست دارم،
باصفاست،بی روح نیست،تازه حاج خانم و اقای کشاورز هم که همیشه محبت دارن،این چند وقت که تو نبودی چند باری پرسیدن پس پسرمون کجاست؟سراغ تو رو می گرفتن.
حمید گفت:
آره واقعا محبت دارن،ما رو مثل دختر و پسر خودشون می بینن.
بعد هم پرسید:
راستی خانوم من نبودم اجاره رو دادی؟
گفتم:
آقا اجاره ما که دهم هر ماهه.
🌺حمید گفت:
چون دوست دارم خوش حساب باشیم اجاره رو چند روز زودتر بدیم بهتره،یادت باشه همیشه قبض آب و برق و گاز رو هم دقیق حساب کنیم و سهم خودمون رو به موقع بدیم.
🍀بعد از غذا کمی استراحت کرد،بیدار که شد گفت:
این چند وقت نبودم دلم برای گلزار شهدا تنگ شده.
گفتم:
اگر خسته نیستی پاشو بریم چون منم این چند وقت نشده که برم.
لباس پوشیدیم و راه افتادیم،چون هوا سرد بود موتور نبردیم.
به گلزار شهدا که رسیدیم سرمزار شهید حسین پور چند تا خانم استاده بودند،حمید جلوتر نیامد
گفتم:
ما که نمی دونیم اون خانما کی هستن،مثل بقیه بریم جلو فاتحه بخونیم.
🌸گفت:
نه خانوم،شاید اون خانما از اعضای خانواده شهید باشن،بخوان چند دقیقه ای خلوت کنن،ما جلو بریم معذب میشن،از همین در ورودی گلزار شما نیت بکنی اون شهید خودش ما رو می بینه،نیازی نیست حتما بریم سر مزار،یا دست بذاریم روی سنگ مزار شهید.
ان موقع این حرف حمید را شیر فهم نشدم،ولی بعد ها خیلی خوب معنای خلوت کنار سنگ مزار را فهمیدیم!
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از عاشقانِ امام رضا علیه السلام
سلام دوستان عزیز
ضمن تشکر از همه ي کسانی که در ختم صلوات شرکت کردند خدمت شما دوستان عزیز عرض کنم تعداد صلوات های دیروز به ۱۹۵۸۰ تا رسید آجر همه با امام رضا علیهالسلام 🌺🌸🌹
@Yare_mahdii313
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#صحیفه_سجادیه
❣دعا در صلوات و درود بر رسول خدا و بیان اوصاف آن حضرت
فراز👇
✨﴿۵﴾ وَ عَرَّضَ فِيكَ لِلْمَكْرُوهِ بَدَنَهُ
و بدنش را در راه وجود مقدّست در معرض ناراحتی قرار داد.
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕ یک فیلم زیرخاکی و کمتر دیده شده از شهید زین الدین و شهید دل آذر
🔹️ در این فیلم کوتاه "سردار شهید مهدی زین الدین" سوار بر موتور و درحال سرکشی به مناطق عملیاتی است.
◇ آنچه مشخص است حدوداً یک سال قبل از "شهادت حاج مهدی" در خط مقدم عملیات والفجر چهار تصویر برداری شده است
◇ فرد روبروی "شهید زین الدین" در تصویر "شهید دل آذر" است که به گفته برخی حاضرین در این عملیات ، حاج مهدی در این لحظات پس از بی خوابی چند روزه در پاتک های سنگین نیروهای بعثی در حال رسیدگی به امور در خط اول عملیات است و واگذاری خاموش کردن آتش دشمن به شهید دل آذر با قبضه خمپاره شصت که در آن تبحر داشت.
#شهید_مهدی_زین_الدین🌷
#شهید_محمدجواد_دل_آذر🌷
#عملیات_والفجر_چهار
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
4_5875506181367139501.mp3
12.06M
#بسم_الله_الرحمان_الرحیم
یاعلی ابن موسی الرضا علیه السلام
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَاالْمُرْتَضَى
الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ
وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ
صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً
زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً
كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ
#ساعت_عاشقی
#شهداءومهدویت
#پیشنهاد_دانلود
↶【به ما بپیوندید 】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
سخت دلتنگ تـ💚ـوام
صبر ندارم چه کنم
حیف وصد حیف که
بین من و تو فاصله هاست
گرچه دانم که به دامانِ
تـ❤️ـو دستم نرسد
باز هم در دل من
حسرت کم حوصله هاست
سلام حضرت دلبـ💚ـر ....
#شهداءومهدویت
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat