eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
امام زمان عج الله @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
1- سبقت عجم در پذیرش و تأیید دین ابراهیم یکی از فرزندان امام کاظم(ع) بود، ولی فرزند ناخلف بود، و در مورد امامت بعد از پدر، مزاحمت‌هایی برای حضرت رضا(ع) ایجاد می‌کرد. علی‌بن اسباط می‌گوید: به حضرت رضا(ع) ‌عرض کردم: مردی نزد برادرت ابراهیم رفته (و او را اغفال کرده) و به او گفته: «پدرت وفات نکرده است.» آیا شما نیز مانند ابراهیم، چنین عقیده‌ای دارید؟ امام رضا: شگفتا! آیا رسول خدا(ص) می‌میرد، ولی موسی (پدرم) نمی‌میرد، سوگند به خدا پدرم وفات کرد، چنانکه رسول خدا(ص) وفات کرد ولی خداوند متعال از آن لحظه‌ی رحلت پیامبر(ص) به بعد و زمان‌های بعد از آن، به‌ طور پی‌گیر این دین را بر عجم‌زادگان منّت می‌گذارد، ولی همین توفیق را از بعضی از خویشان پیامبر(ص) (به خاطر عدم شایستگی‌شان) بازمی‌دارد، همواره به عجم‌زادگان عطا می‌کند و از خویشان پیامبر(ص) بازمی‌دارد، من هزار دینار بدهکاری ابراهیم را ـ پس از آن که بر اثر ناداری تصمیم بر طلاق همسران، و آزاد نمودن بردگانش گرفته بود ـ ادا کردم (در عین حال در برابر محبّت‌های من، دست از کینه‌توزی برنمی‌دارد) چنان ‌که شنیده‌ای برادران یوسف با یوسف(ع) ‌چه کردند، یوسف چه ستم‌ها و آزارها از برادرانش دید. به این ترتیب امام رضا(ع) از برادرش ابراهیم که از خویشان پیامبر(ص) است، سخت انتقاد کرد، و عجم‌زادگان را که توفیق پذیرش دین خدا و امامان بر حق را یافته‌اند، برتر از عرب‌های کج‌اندیش دانست و ملاک برتری را به تقوا و حق‌پرستی دانست، نه خویشی و فامیل، و این خود یک گِله‌ای بود که امام هشتم(ع) از برادرش نمود با این که به او آن همه مجبت نموده بود، چنان که شاعر گوید: من از بیگانگان هرگز ننالم که با من هرچه کرد آن آشنا کرد 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
حسین آنقدر عاشق ‌ابی‌عبدالله (علیه السلام) بود که سالی دو یا سه بار کربلا می رفت. خوش قلب و مهربان بود و همیشه سعی می کرد نمازش ‌را اول‌ وقت بخواند، اما مهمترین خصوصیات اخلاقی او که زبانزد همه بود... شادی روح پاک همه شهدا @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======>
🌸💕🌸💕🌸💕🌸💕🌸 😍✋ امیرعلی: _دوشب دیگه عمو اینا میان اینجا برای خواستگاری! دستهام رو با ذوق بهم کوبیدم بازهم امیر علی تونسته بود لحظه هام رو ثانیه به ثانیه عوض کنه! -چه عالی،پس به زودی عروسی داریم!باید برم دنبال لباس مجلسی! خندید بلند _خانومِ من بزار همه چی حتمی بشه!من نمیدونم شما خانوما چرا بحث عروسی میشه سریع فکر لباس میفتین! لبهام و جمع کردم -مسخره نکن اصلاخودت بایدباهام بیای خرید لبهاش رو بازبونش تر کرد _به روی چشم،فقط اینکه... پرسشی به صورتش نگاه کردم که ادامه بده. -میخوام با بزرگترها صحبت کنم اگه بشه بریم سر خونه و زندگی خودمون.. دلم هر روز دیدنت رو میخواد! همه حرفهای امیر علی غیر مستقیم فقط یه مفهوم ساده داشت .. ❣دوستت دارم❣ سرم پایین بود که با گرفتن چونه ام نگاهم رو مجبور به دیدن صورتش کرد -تو که مخالف نیستی؟چون خیلی از عقدمون نگذشته! لبخند محوی زدم و با نگاه عاشقم فقط سر تکون دادم به نشونه منفی! نفس عمیقی کشید - خوبه،پس اول باید به فکر لباس عروست باشی،بعد لباس مجلسی! -من لباس عروس نمیخوام! براق شدو چین چین شدبین ابروهاش: _یعنی چی این حرف؟ شونه هام و بالا انداختم _یعنی من جلسه عروسی نمیخوام پوفی کرد و دست کشید پشت گردنش: _ تا حد آبرومندانه اش رو میتونم برات بگیرم! چشمهام گرد شد .. اشتباه برداشت کرده بود –امیرعلی این چه حرفیه؟! من اصلا منظورم این نبود! نگاهش ته مایه دلخوری داشت -پس این حرف یعنی چی؟! با انگشت اشاره ام بین دو ابروش رو ماساژ دادم تا اخمهاش باز بشه و موفق شدم! خندیدم - آها حالاشد!یعنی اینکه دوس دارم بجاش برم یک سفر معنوی و زیارتی! نگاهش متعجب شد -اونوقت نمیشه این سفر رو بعدش رفت؟ _خب چرا، ولی من دوس دارم به جای جلسه عروسی که فقط چند ساعته و فقط چندتاعکس ازش یادگار میمونه ونمیفهمی چطوری این ساعتها میره... برم یه سفر زیارتی و یه قلب عاشق هدیه بگیرم و برای اول زندگیمون کلی دعا جمع کنم برای خوشبختی و کنار هم بودن! چشمهاش و لبهاش مهربون میخندید با یه عاشقانه ناب! این خیابون به معنای واقعی کلمه بهشت بود، بین الحرمینی که آرزوش رو داشتم... سر که بچرخونی یه طرف حرم علمدار کربلاباشه و یه طرف حرم آقام امام حسین(ع) سرم رو تکیه دادم به شونه امیرعلی که داشت برام زیارت عاشورا می خوند! نگاهم رو چرخوندم روی گنبد طلایی و پرچم سرخشو توی دلم گفتم: _ممنونم آقا! اشکهام ریخت.. من امیرعلی رو مدیون همین آقا بودم! و چه قدر خوشبخت که به جای جلسه عروسی شده بودم مهمون این بهشت و لباس عروسم شده بود چادرنمازم!! با سجده رفتن امیرعلی من هم به سجده رفتم روی سنگهای خنک بین الحرمین وبا امیرعلی زمزمه کردم ذکر سجده شکر آخر زیارت عاشورا رو! سر که بلند کردم امیرعلی اشکهاش رو پاک کرد از روی گونه اشو به صورتم لبخند زد: - قبول باشه! من هم لبخند زدم _ممنون همچنین! -راستی مامان زنگ زد گفت هماهنگ کردن حسینیه رو برای شامواستقبال لبخند رضایت مندانه ای زدم –دستشون درد نکنه اخم مصنوعی کرد –ولی کاش جلسه عروسیمون رو هم میگرفتیم! خسته شده بودم از این حرف تکراری... کلی التماس کرده بودم تا راضی شده بودبه این سفر معنوی به جای جلسه گرفتن ... اعتراض کردم - امیرعلیییییییی خندید به صورت اخموم –خب راست میگم هر دختری آرزو داره لباس عروس بپوشه! -لباس عروس بهونه اس،هر دختری دوس داره خوشبخت باشه و من مطمئنم با این سفر قبل از شروع زندگیمون کنار تو خوشبخت ترینم! با انگشتش به نوک بینی ام ضربه زد -فیلسوف کوچولو!! مطمئنی پشیمون نمیشی که چرا یه لباس پفی و تور توری نپوشیدی؟! به شیطنت و شوخیش خندیدم: - بله مطمئنم!بچه بودم لباس عروس پوشیدم،دیگه برام عقده نمیشه خیالت راحت تازه عکسم دارم باهاش فقط جای تو خالیه تو عکس! از ته دل خندید و من سرمو تکیه دادم به شونه اش: –خوابت گرفت!؟ نفس عمیقی کشیدم -نه ...دارم فکر می کنم عطیه قراره چه ریختی خونه امو بچینه... هرچندهرجور چیده باشه سر خونه خودش تلافی میکنم! خندید -رسیدیم یکی دو روز استراحت کن بعد خودم کمکت می کنم هر جور خواستی خونه ات رو بچینی! غرق خوشی شدم از حرفش - قول دادی ها ...باز دوروز دیگه نیای خونه بگی خانوم نهار بده خسته ام!... خانوم شام بده خسته ام!خانوم حال ندارم فوتبال داره! دستش رو گرفت جلوی دهنش و از خنده شونه هاش لرزید که گفتم: _هرچند که همچینم وسایل سنگینی ندارم جابه جا کنم... مبلو که حذف کردی سرویس تخت خواب هم که نزاشتی بخرم! خنده اش و جمع کرد -آخه خونه نقلی ما مبل میخواد چیکار عزیزم؟! زمین خدا مگه چشه؟! بعدشم این همه آدم روی زمین می خوابن ماهم مثل اونا ... حالاتو روی زمین خوابت نمیبره؟! بی هوا گفتم: تو کنارم باشی من روی سنگم میخوابم! زد زیر خنده و من از جمله ای که بی پروا گفته بودم گونه هام گل انداخت و خجالت زده گفتم: _ببخشید ...نخند
دیگه! باجمع کردن لبهاش توی دهنش سعی کرد نخنده _چشم ... هنوزم به انگشتهام نگاه می کردم که چونه ام رو گرفت و مجبور شدم به نگاه گرم و مهربونش نگاه کنم آروم گفت: میتونی ساده زندگی کنی؟ نفس گرفتم این هوای بهشتی رو _چرا که نه... اصل زندگی کردن یعنی سادگی! چشمهاش رو بست و نفس عمیقی کشیدو بعدنگاه عاشقش رو به من دوخت و آروم گفت :دوستت دارم! (همه باهم:هــ😄ــورا بالاخره گفت👏 اورژانس لطفا،محیاسکته کرد⛏😐) این اولین بار بود که لا بلایِ مفهوم ها این جمله گم نشده بود ... با همه سادگی این جمله از زبون امیر علی چه رقصی به پا کرد کوبش قلبم! بلند شدو دستم رو گرفت تا من هم بلند بشم -بریم زیارت! رو به حرم حضرت ابوالفضل (ع) سلام دادیم و روبه حرم امام حسین قدمهامون رو دست تو دست هم برداشتیم و این سر آغاز یه خوشبختی بود ... پر از عطر عاشقی کنار لمس نگاه خدا! زیر لب زمزمه کردم، _از همه طعم های عشق فقط من عاشق یک طعم شدم اونم عشق با طعم سادگیِ! باهم زمزمه کردیم: خدایاشکرت! پـــ👣ــایان✋😄 🌸💕🌸💕🌸💕🌸💕 @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======>
خدايا امروزمان گذشت فردایمان را با گذشتت شیرین کن  ما به مهربانیت محتاجیم  رهایمان نكن  خدایا شب ما را با یادت بخیر کن 🌟🌙✨🌟🌙✨
بسم الله الرحمن الرحیم الهی به امید تو 🦋💖 دعای روز بیست و هشتم ماه مبارک رمضان بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ وفّر حظّی فیهِ من النّوافِلِ واکْرِمْنی فیهِ بإحْضارِ المَسائِلِ وقَرّبِ فیهِ وسیلتی الیکَ من بینِ الوسائل یا من لا یَشْغَلُهُ الحاحُ المُلِحّین. خدایا، بهره ام را در این ماه از مستحبات فراوان کن و مرا با تحقق درخواست ها اکرام فرما و از میان وسایل، وسیله ام را به سویت نزدیک کن، ای آنکه سرگرمش نکند اصرار و سماجت اصرار کنندگان. 💖🦋❤️💖🦋❤️
AUD-20210214-WA0002.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 ➡️🌷🌼💝 @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======>
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽ تو که دانی جگرم را غم هجران تو سوخت نه جگر، جان مرا ماتم فقدان تو سوخت حاصل عمر منِ زار تو دانی که چه شد؟ عمر، شب از غم و از شعله سوزان تو سوخت. #نوای_دلتنگی💔 #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ #صبحتون_مهدوے 🌼 🍃 ➥ @shohada_vamahdawiat
ا🌺﷽🌺 ☑️ 💞 نوشته:عذراخوئینی همراه بااهنگ حرکات موزون انجام می دادم موزیک که خاموش شد انگاریکی هیجان ونشاطم روازبرق کشید.مامان نگاه عاقل اندرسفیهی بهم انداخت. _چه خبره خونه روگذاشتی روسرت سرسام گرفتم. حتمادوباره میگرن به سراغش اومده بودکه عصبی نشون میداد.گونه اش رابوسیدم ودستمودورشانه اش حلقه کردم _ببخشیدمامان خوشگلم دیگه تکرارنمیشه.لبخندنازی زد_عشقمی دیگه نبخشم چی کارکنم؟. خیلی زودلحنش مهربون شدبلاخره یکی یدونه بودم ونازم خریدارداشت._بایدچندروزی دوراهنگو خط بکشی. جیغ بنفشی زدم_یعنی چی؟من که عذرخواهی کردم. _نه فدات شم حرفم علت دیگه ای داره.گوشام تیزشدوبیشترکنجکاوشدم _نیم ساعت پیش بابات زنگ زد شوهردخترخالش فوت کرده بایدبریم قم. _کدوم دخترخالش؟. _تونمی شناسی مابافاطمه خانم زیادرفت وآمدنداریم بیشترازسه،چهاربارندیدمش ولی برای احترام هم که شده بایدتومراسم باشیم. یک لحظه ذهنم هوشیارشدیادحرف های ساراافتادم_میگم مامان این فاطمه خانم همونی نیست که ساراروبرای پسرش می خواست.به فکرفرورفت بعدش لپم روکشید_اره شیطون بلاخودشه خوب یادت مونده. ژستی به خودم گرفتم وگفتم:مااینیم دیگه!! سارادخترکوچیکه عموبهرام بود ریزنقش وتپل!باچهره ای بانمک ودوست داشتنی فاطمه خانم ساراروتومهمونی دیده بودوازوقارومتانتش خوشش اومده بود حرف خواستگاری که مطرح شدزن عموی من مخالف بود!کلی هم شرط وشروط سنگین گذاشت چون می گفت نمی خوام دامادم طلبه باشه!خلاصه به نتیجه نرسیدندوبهم خورد هرچندساراهم هیچ تمایلی نداشت وباخنده می گفت یک درصد فکرکنید زن آخوندبشم! ماهم ازخنده ریسه می رفتیم!!تصورش هم محال بود ادامه دارد..... 🌻🌻🌻🌻💖🌻🌻🌻🌻 @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======> ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
همیشه لباس کهنه می‌پوشید. سر آخر اسمش پای لیست دانش‌آموزان کم بضاعت رفت. مدیر مدرسه دایی‌اش بود. همان روز عصبانی به خانه خواهرش رفت‌. مادر عباس بابایی، برادرش را پای کمد برد و ..‌ شادی روح پاک همه شهدا @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======>
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 خاطرات شهید سن شهادت: 16 سال اهل شهرستان بهبهان ⃣ عشق ابا عبدالله علیه السلام 🍃یکدفعه از داخل کوچه رد می شدیم. مادری در خانه اش را باز کرد و فرزندش را صدا زد: حسین... حسین... یک لحظه به صورت حبیب الله نگاه کردم دیدم حالش دگرگون شده و چهره اش محزون. انگار که می خواست گریه می کند. گفتم چیه حبیب الله؟ گفت هر وقت نام حسین را می شنوم منقلب می شوم. حتی کسی که از کربلا می آمد و از مزار آقا اباعبدالله علیه السلام و تل زینبیه توضیح می داد. از خود بی خود میشد و شروع می کرد به گریه کردن. 🍃پس از شهادت حبیب الله، خانمی گفت: من چند وقت پیش خوابی درباره این شهید دیدم. گفت خواب دیدم: آمده ام کنار مزار شهید. یکدفعه دیدم شهید جوانمردی کنار قبرش هویدا شد. رو کرد به من و گفت: شما اومدید سر مزار که فاتحه بخوانید؟ گفتم: بله. گفت: قبر من اینجا نیست. زمانی که به شهادت رسیدم و اینجا دفنم کردند، آمدند و من را بردند کربلا. جنازه ی من آنجاست؛ در حرم مولایم حسین علیه السلام. 📚کتاب حبیب خدا ، صفحه 97 الی 98 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======>
هرکس تو را ندارد جز بی کسی چه دارد جز بی کسی چه دارد هرکس تو را ندارد من به همه روزهای هفته نیاز دارم.... به همه ساعت ها... باتمام جزییاتش... تابگویم چقدر در نبودنت دلتنگم... اللهم عجل لولیک الفرج ↘️💖🌻🌷 @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======>
‌🌷مهدی شناسی ۲۰۰🌷 🔷زیارت آل یاسین 🔷 🌹اَنَا وَلیُُّ لَکَ بَرئُُ مِن عَدُوِّک🌹 🌼 امام صادق در جواب سوال از اینکه آیا حب و بغض جزء ایمان است؟فرمودند:"ایمان چیزی جز حب و بغض نیسـت.سـپس این آیه ی شریفه را تلاوت فرمودند:"خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهایتـان زینـت بخشیده و به عکس کفر و فسق و گناه را منفورتان قـرار داده اسـت. کسـانى کـه داراى ایـن صفاتند هدایت یافتگانند" 💠تولی و تبری، دو روی یک سکه💠 🌼به امام صادق گفتند فلانی شما را دوست دارد ولی نسبت به برائت از دشمنان شـما ضـعف دارد .حضرت در جواب فرمودند:"هیهات، کسـی کـه ادعای محبت ما را دارد، ولی از دشمنان ما بیزاری نمی جوید، دروغ می گوید." 🌼 امام رضا علیه السلام فرمودند:"کمال دینداری، ولایت مـا و بیزاری از دشمنان ما است. 💠معیار تولی و تبری، محبت امیرالمومنین علیه السلام💠 🌼 پیامبر خدا : به یکی از یاران خود فرمودند هیچ کس طعم ایمان را نمی چشد هر چند نمـاز و روزه بسیار داشته باشد مگر اینکه حب و بغض در راه خدا داشته باشد. آن صحابی پرسـید:چگونـه بفهمم که اینگونه دوستی و بغض را دارم حضرت با اشاره به امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:"دوست علی دوست خداست، پس بـا او دوسـتی کـن و دشـمن علـی ابـن ابی طالب دشمن خداست، پس با او دشمنی کن. با ولی علی دوست باش هرچند قاتل پـدر و فرزندت باشد و با دشمن او دشمن باش ولو پدر یا فرزندت باشد." 💠اهمیت تولی و تبری در دوران غیبت امام زمان عجل الله فرجه💠 🌼اشرف کائنات پیامبر خاتم در توصیف منتظران ظهور حضرت مهدی علیه السلام فرمودند:" خوشا به حـال کسـی کـه قـائم اهـل بیت مرا درک کند در حالی کـه در دوران غیبـتش او را امـام خـود قـرار داده و دوسـتان او را دوست دارد و با دشـمنان او دشـمنی مـی کنـد . او در روز قیامـت از دوسـتان و نزدیکـان مـن و از گرامی ترین افراد امت من خواهد بود." 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
ا🌺﷽🌺 ☑️ 💞 نوشته:عذراخوئینی نگاهی به اینه انداختم اوف چه جیگری شدم!تیپ مشکی هم بهم می اومد ظاهرم مثل همیشه عالی بود مانتوی کوتاه باساپورت، موهام رودورشانه ام پخش کردم بقول دوستم اگه گونی هم بپوشم بازم خوشتیپم لبخندرضایت بخشی زدم وازاینه دل کندم... بخاطرکاربابام دیرحرکت کردیم به مراسم خاکسپاری نمی رسیدیم عموم اینا زودتررفته بودند ولی قرارشدسارابامابیاد که البته هنوزراه نیوفتاده خوابش برد!منم برای اینکه حوصلم سرنره سری به فیس بوک ولاین زدم مسعودهمگروهیم کلی جوک وعکس بامزه برام فرستاده بود یکیش خیلی باحال بودصدای خندم رفت هوا. مامان باعصبانیت به سمتم برگشت! منم حق به جانب گفتم:واچیه مگه به جوک خندیدم ایرادی داره؟! شرمنده که نمی تونم تریپ غم بردارم اصلامی خوام برگردم خونه! سارادستش رودورگردنم انداخت_عزیزدلم ماکه حرفی نزدیم فقط من یکم سکته کردم که اونم اشکالی نداره فدای سرت!.ازلحنش به خنده افتادیم کلاشگردم این بودهرموقع خرابکاری می کردم شرایط روبه نفع خودم تغییرمی دادم.... نگاهی به بالاوپایین کوچه انداختم پرازماشین بودوجای خالی پیدانمی شد تاج گلی کناردرقرارداشت صوت خوش قران وصدای گریه هایی که ازخونه می اومدباهم امیخته شده بود هرقدمی که برمی داشتم سنگینی روی قلبم احساس می کردم نوشته اعلامیه توجهم روجلب کرد _جانبازشهید سیدهاشم...!!پس چراکسی دراین موردچیزی نگفت؟ به عکس خیره شدم !چهره مهربان و نورانی اش حیرت زده ام کرد حس می کردم سالهاست می شناسمش!.بی اختیارقطره اشکی ازگونه ام سرخورد باصدای مامان به عقب برگشتم که همزمان نگاهم به دوچشم جذاب وگیرادوخته شد عجب شباهتی باصاحب عکس داشت... بانیشگون سارا به خودم اومدم حالااین شازده پسرپیش خودش چه فکری می کرد ؟داشتم درسته قورتش می دادم وای گلاره گندزدی! بعدکه رفتیم داخل سارابهم گفت _طرف اسمش محسنه پسرفاطمه خانم،ولی سیدصداش می کنند اشاره ای هم به خاستگاری سه سال پیش کرد!._ یه خواهرهم داره که دوسال ازش کوچیکتره اسمش لیلاست!. ولی خدایش خیلی جذاب بود قدبلندوچهارشونه حتی وقتی ازشرم نگاهش روبه زمین دوخت هم برام خاص وجالب بود حیف نبودکه بهش جواب رد داده بودند؟!ازافکارخودم حرصم گرفت انگارنه انگار اومدم مجلس ختم حتی یادم رفت تسلیت بگم!! ادامه دارد.... ❤️❤️❤️❤️🌻❤️❤️❤️❤️ @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======>
شب‌ باجادوی پر رمزو رازش ستارگان ‌درخشانش ماه ‌تابانش ‌ازراه ‌رسید تاآرامش‌ و  عشق ‌راهدیه‌ کند برجسم وجان شما  شبتون بخیر درپناه خدای یکتا ✨🌙🌟✨🌙🌟
بسم الله الرحمن الرحیم الهی به امید تو 🦋❤️ دعای روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ غَشّنی بالرّحْمَةِ وارْزُقْنی فیهِ التّوفیقِ والعِصْمَةِ وطَهّرْ قلْبی من غَیاهِبِ التُّهْمَةِ یا رحیماً بِعبادِهِ المؤمِنین. خدایا، در این ماه با رحمتت فروگیر و توفیق و خود نگهداری نصیبم کن و از تیرگی های تهمت دلم را پاک گردان، ای مهربان به بندگان با ایمان. 💖🌹🌻🦋❤️🦋💖
AUD-20210214-WA0002.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 ➡️🌷🌼💝 @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======>
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽ تو که دانی جگرم را غم هجران تو سوخت نه جگر، جان مرا ماتم فقدان تو سوخت حاصل عمر منِ زار تو دانی که چه شد؟ عمر، شب از غم و از شعله سوزان تو سوخت. #نوای_دلتنگی💔 #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ #صبحتون_مهدوے 🌼 🍃 ➥ @shohada_vamahdawiat
ا🌺﷽🌺 ☑️ نوشته:عذراخوئینی خونه قشنگی داشتند یک باغچه نقلی زیبادرکنارحیاط درست شده بودوگلدان های پرگلی هم دراطرافش قرارداشت... فضای غم انگیزخونه منوسمت حیاط کشاند..نفس حبس شده ام روآزادکردم توفکروخیال بودم که توپی محکم به صورتم خورد!!به خودم که اومدم نگاهم به پسربچه ای افتادکه مثل گربه روی دیوارنشسته بود._توپ رومیندازی یاخودم بیام!. اخمام توهم رفت وازعصبانیت دستام رومشت کردم چقدربی ادب بود _یالابپرپایین ومثل بچه ادم درخونه روبزن وبخاطررفتاربدت عذرخواهی کن بعدهم بگوخاله جان میشه توپم روبدی؟!. خندیدوگفت:_حوصله داریا!چه خودش روهم تحویل میگیره!.نگاه عصبانیم روکه دید زبون درازی کرد. بدون اینکه جلب توجه کنم ازاشپزخونه چاقو برداشتم وزیرشالم قایم کردم وبه حیاط برگشتم ازنتیجه کارم راضی بودم بایدبراش درس عبرتی می شد تا از این به بعدبابزرگترازخودش درست رفتارکنه!. پشتم به دربودکه صدای زنگ اومدازهمون پشت توپ روبیرون انداختم حتی اینجاهم دست ازشیطنت برنمی داشتم هیچ صدایی نیومد یکم عجیب بود! سرموبه طرف دربرگردوندم امابادیدن سیدخشکم زد😱 نگاه متعجبش روازمن گرفت وبه زمین دوخت لبخندی گوشه لبش بود دیگه ازاین بدترنمی شد هول کردم وخجالت کشیدم واین بارمن سرم روپایین انداختم!!. غروب رفتیم سرخاک گریه های فاطمه خانم دل ادم روبه دردمی اورد سیدکمی دورترایستاده بود وارام اشک می ریخت😔 کنارلیلانشستم نمی دونستم تواین موقعیت چی بایدبگم بخاطرهمین فقط به نجوای سوزناکش گوش دادم _ازوقتی یادمه کلی دستگاه بهت وصل بود خوب نمی تونستی نفس بکشی امانفس مابودی سایَت بالاسرمون بودپشت وپناه داشتیم اخ باباجون نمی دونی چقدردلتنگ نگاه مهربونتم سرش رو روی قبرگذاشت وازته دل گریه کرد. دیگه نمی تونستم این صحنه روتحمل کنم تاحالاتوهمچین موقعیتی قرارنداشتم ازجمع فاصله گرفتم احتیاج داشتم کمی تنهاباشم........ ازسرخاک که می اومدیم ماشین باباخراب شد مجبورشدیم شب روبمونیم اماعمواینابرگشتند.... اهسته ازپله هاپایین اومدم می خواستم برم حیاط توفضای بسته نمی تونستم بمونم اصلاارام وقرارنداشتم سیدروی کاناپه خوابش برده بود وکتابی باجلدقشنگ کناردستش بود حسابی چشمم روگرفت کمی جلوتررفتم تاکتاب روبردارم اماپام به لبه میزبرخوردکرد ولیوان روی زمین افتاد یکدفعه هوشیارشد فاصله کمی باهم داشتیم نگاهش باچشمانم تلاقی کرد مثل برق گرفته ها ازجاپرید فقط تونستم به کتاب اشاره کنم دراتاق فاطمه خانم که بازشدبیشترهول کردم خواستم برگردم که این بارپام به لیوان خوردوپخش زمین شدم چه ابروریزی شد کم مونده بودگریم بگیره باکمک فاطمه خانم بلندشدم انگارهمه خرابکاری هام بایدمقابل چشمای سیداتفاق می افتاد!!...... ادامه دارد..... 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️🎥روایتی عجیب از شهید مدافع حرمی که عضو گروه شیطان پرستی بود چه چیزی باعث تغییر مسیر و عاقبت بخیری شد @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======>
‌‌‌‌🌷مهدی شناسی ۲۰۱🌷 🔷زیارت آل یاسین 🔷 🌹فَالْحقُّ ما رضیتُموه و الْباطلُ ما اَسخطْتُموه و الْمعرُوف ما أَمرْتُم بِه و الْمنْکَرُ ما نَهیتُم عنْه🌹 ◀️این چهار جمله در قسمت های پایانی زیارت نشان از نقطه صعود و اوج معرفت زائر دارد. ◀️این جملات هم بـر اساس ظاهری زیبا و دلنشین و هـم محتوای زیبا در هم آمیخته شده است. ◀️رودررویی دو جریان حق و باطل و تقابل منکر و معروف ملاک گـذاری مـی شـوند. در ایـن عبـارات پرمغـز،شاخص اصلی دو جریان فکری و عقیدتیِ همیشه جاری در جهان و نیز ملاک روشنی و تیره گی هر عملـی در این دنیا به زیبایی بیان شده است. 💠مفهوم حق و باطل💠 ◀️کلمه حق و باطل نقیض یکدیگرند و هر کدام را به ضد دیگری معنـا کـرده انـد مفهـوم حـق دارای ابعاد گوناگون و گسترده ای است و در ضمن اکثر آن ثبات و مطابقت با واقع لحاظ شده اسـت. ◀️حـق در حوزه ی اعتقادات و معرفت به معنای مطابق با واقع است و از آن به حقیقـت تعبیـر مـی شـود. ◀️در عرصه ی جزا و حقوق،حق به معنای چیزی است که صاحب آن شایستگی و لیاقت آن را داشـته باشـد و گاهی هم به معنای وجود بی نقص و کامل است. ◀️باطل نقیض حق و چیزی است که ثبـات و قـوام ندارد. ◀️صفت حق و باطل دو صفتى است که در اصل، مختص به اعتقاد بوده، و اگر غیر اعتقـاد را هـم به حق و یا باطل خوانده اند،با توجه به ارتباط با اعتقاد و در معنای مجازی بوده است . 💠مفهوم معروف و منکر 💠 ◀️معروف به معنای شناخته شده و هر چیزیست که عقل و فطرت سلیم با آن آشنایی دارد، و منکر معنای ناشناس، چیزیست که به دور و بر کنار از عقل و دین است.چون شناخت همه جانبه و علمى این مفاهیم و تطبیق آن بر موارد گوناگون از عهده ی افراد معمولی بر نمی آید؛ لذا دین ، معروف و منکـر را تبیین و مشخص مى کند.این دو صفت معمولا در امور عملی و جنبه های رفتاری بکار می روند. 💠امام، محور، معدن و مرجع حق💠 ◀️در این قسمت تاکید بر محوریت ولایت در حق و حقیقت و چرخش معروف و منکر برمعیار رضـایت امام است.همـان جملـه مشـهور پیـامبر کـه در حـق امیـر حـق مـدار، مـولای موحـدین امیرالمومنین فرمودند:"علی با حق است و حق با علی..." ◀️ در زیارت جامعه کبیره می خوانیم:" و الْحقُّ معکُم و فیکم و منکم و الیکم و انتم اهله و معدنه" "حق با شما و در خاندان شماست و مبدأش شما و مرجعش به سوی شماست و اهل حق و معـدن حـق شمائید" ◀️این فراز از زیارت تسلیم بودن در مقابل امام و حجت خدا را می رساند. در این قسمت به مولای خـود عـرض می کنیم، کاملا تسلیم شما هستم‌.هرچه شما به آن راضی باشید حق است و هرآنچه از آن بیزار باشید باطـل است. ◀️ ویژگی یک شیعه این است که چشم در لبان مبارک امام خود دارد و هرآنچه او امـر کنـد را بـه عنوان معروف می پذیرد و همه چیز را وابسته به امر و نهی امام و رهبر خود می داند. 💠اطاعت امام، اطاعت از خداست💠 ◀️این معرفت و تسلیم نسبت به امام و حجت خدا در واقع همان چیـزی اسـت کـه قـرآن از مـومنین نسبت به پیامبر صلوات الله علیه و آله می خواهد. ◀️ آنچه امامان به آن امر و نهی می کنند چیزی جز امر و نهی خدا نیسـت و اهـل بیـت در واقـع آشکار کنندگان و تبیین کنندگان امر و نهی خداونـد متعـال هسـتند. ◀️خلاصه اینکه در این مقام به شئون و برخی وظایف امام در روی زمین اقرار می کنیم. امـام چـون نماینـده و منصوب از طرف خداست، اراده و خواست او همان معروف اسلام است و او از هرچه اظهار تنفر کند، همان در دین الهی منکر و مبغوض خواهد بود . 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
💠راکت‌های فلسطینی آرزوی حاج‌قاسم را در خود دارد ✅رئیس شورای اجرایی حزب الله لبنان گفت، راکت‌هایی که امروز از فلسطین پرتاب شدند، امید و آرزوهای فرمانده شهید قاسم سلیمانی، حاج عماد مغنیه و سید مصطفی بدرالدین را در خود داشتند. 🔅«سید هاشم صفی الدین» رئیس شورای اجرایی حزب الله لبنان گفت که امروز، سپاه قدس دستاوردهای بزرگی را محقق می کند و از حیث دیدگاه و نگرش، به نظر می‌رسد که تماما رهاورد و نتایج اقدامات حاج قاسم سلیمانی است. 🔅ایشان فزود: توانمندی و قدرت مقاومت در فلسطین، از بعد نظامی بسیار بالاست، بسیار بیش از آنچه رژیم صهیونیستی تصور می‌کند. 🔅سید هاشم صفی الدین تصریح کرد: هدف گرفته شدن فرودگاه بن گورین، حمله ای کیفی و از برکت های دفاع از قدس بود. @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======>
خداحافظ ای ماه خوشبوی خدا خداحافظ ای ثنا و دعا خداحافظ ای دعاهای زیبا خداحافظ ای لحظات عروج خداحافظ ای گریه های شبانه خداحافظ ای بهترین ماه خدا خداحافظ ای سفره های ساده افطار خدا حافظ ای سحرهای نورانی آمدی و دل از کف ما ربودی درهای رحمت برما گشودی کاشکی باز هم میماندی ای ماه زیبای خدا باز هم بیا ما را شستشوی نما تا پاک ازتو شویم جدا پا نهیم در عید با شکوه فطر الهی این نماز و روزه مارا قبول نما ♥️پیشاپیش عید سعید فطر مبارک♥️ ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ➥ 🌹💖🌹💖🌹💖
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
2. عاقبت یکی از سران واقفیّه حسن‌بن وشّاء می‌گوید، در مرو خراسان، روزی حضرت رضا(ع) مرا طلبید، و به من فرمود: «ای حسن! همین امروز علی بن حمزه بطائنی (سرسلسله‌ی واقفیّه) مرد، و همین لحظه در قبر خودش نهاده شد، و دو فرشته (نکیر و منکر) بر سرش آمدند و پرسیدند پروردگارت کیست؟ او گفت: خدا، پرسیدند: پیامبرت کیست؟ او گفت: محمد(ص)، پرسیدند: ولیّ تو کیست؟ او گفت: علی بن ابیطالب(ع)، پرسیدند: بعد از او کیست؟ او گفت: حسن(ع) ، پرسیدند بعد از او کیست؟ او گفت: حسین(ع) ، پرسیدند: بعد از او کیست؟ او گفت: علی بن الحسین(ع)، پرسیدند: بعد از او کیست؟ او گفت: محمد بن علی(ع)، پرسیدند: بعد از او کیست؟ او گفت: موسی بن جعفر(ع)، پرسیدند: بعد از او کیست؟ زبان او گیر کرد، آن دو فرشته با تندی به او گفتند: بعد از او کیست، او سکوت کرد، پرسیدند: آیا موسی بن جعفر(ع) تو را به این (سکوت) امر کرد، سپس گرزی آتشین بر او (علی بن حمزه) زدند، قبر او از آتش، شعله‌ور شد، و همچنان تا قیامت شعله‌ور است. وَشاء می‌گوید: از محضر امام رضا(ع) بیرون رفتم، و تاریخ آن روز و آن ساعت را یادداشت کردم، طولی نکشید که از اهالی کوفه نامه آمد و از مرگ علی بن حمزه، در همان روز و همان ساعت خبر دادند. 🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
سفره دارد جمع می گردد، 😭گدا را عفو کن باز هم خوبی کن و این مبتلا 😭را عفو کن دیگر از این توبه ها دارم خجالت می کشم یا رب این شرمنده غرق خطا 😭را عفو کن بر در این خانه من بهر امیدی آمدم پس، نگیر از من تو این حال و 😭هوا را، عفو کن دست خالی آمدم، با دست خالی می روم یا کریم این روسیاهِ بی نوا را 😭عفو کن پیش مردم آبروی بنده ات را حفظ کن خوب و بد، در هم بخر، ای 😭یار، ما را عفو کن جان آقای خراسان، جان سلطان غریب هم وطن های علی، موسی 😭الرضا را عفو کن من گنهکار و تویی غفار، یا رب الحسین جان اربابم بیا این بنده ها را 😭عفو کن بوده ام این روزها مصداق فابک للحسین گریه کن های غم کرببلا را 😭عفو کن جان آن که دست و پا می زد به زیر تیغ و تیر حُرّ توبه کرده ی بی ادعا را عفو کن. 😭🤲 طاعات قبول.التماس دعا. ارسالی یکی از اعضای محترم کانال 💖🌹🌻🦋❤️