#سلام_بر_ابراهیم
#قسمتچهاردهم
﷽
.باران شــدیدی در تهران باریده بود. خیابان ۱۷ شــهریور را آب گرفته بود
.چند پیرمرد می خواستند به سمت دیگر خیابان بروند مانده بودند چه کنند
،همان موقع ابراهیم از راه رسید. پاچه شلوار را بالا زد. با کول کردن پیرمردها
.آن ها را به طرف دیگر خیابان برد
ابراهیم از این کارها زیاد انجام می داد. هدفی هم جز شکستن نفس خودش
!نداشت. مخصوصاً زمانی که خیلی بین بچه ها مطرح بود
٭٭٭
همراه ابراهیم راه می رفتیم. عصر یک روز تابستان بود. رسیدیم جلوی یک
.کوچه. بچه ها مشغول فوتبال بودند
به محض عبور ما، پســر بچه ای محکم توپ را شوت کرد. توپ مستقیم به
.صورت ابراهیم خورد
به طوری که ابراهیم لحظه روی زمین نشســت. صورت ابراهیم سرخ سرخ
.شده بود
خیلی عصبانی شــدم. به سمت بچه ها نگاه کردم. همه در حال فرار بودند تا
.از ما کتک نخورند
ابراهیم همینطور که نشســته بود دست کرد توی ساک خودش. پاستیک
.گردو را برداشت
!دادزد: بچه ها کجا رفتید؟! بیایید گردوها رو بردارید
.بعد هم پاستیک را گذاشت کنار دروازه فوتبال و حرکت کردیم
توی راه با تعجب گفتم: داش ابرام این چه کاری بود!؟
گفــت: بنده های خدا ترســیده بودند. از قصدکه نزدنــد. بعد به بحث قبلی
برگشــت و موضوع را عوض کرد! اما من می دانســتم انســان های بزرگ در
.زندگیشان اینگونه عمل می کنند
٭٭٭
.در باشگاه کشتی بودیم. آماده می شدیم برای تمرین. ابراهیم هم وارد شد
.چند دقیقه بعد یکی دیگر از دوستان آمد
تا وارد شد بی مقدمه گفت: ابرام جون، تیپ وهیکلت خیلی جالب شده! تو
راه که می اومدی دو تا دختر پشــت ســرت بودند. مرتب داشتند از تو حرف
!می زدند
بعد ادامه داد: شــلوار و پیراهن شــیک که پوشیدی، ساک ورزشی هم که
!دست گرفتی. کاماً مشخصه ورزشکاری
به ابراهیم نگاه کردم. رفته بود تو فکر. ناراحت شد! انگار توقع چنین حرفی
.را نداشت
جلسه بعد رفتم برای ورزش. تا ابراهیم را دیدم خنده ام گرفت! پیراهن بلند
!پوشیده بود و شلوار گشاد
به جای ساک ورزشی لباس ها را داخل کیسه پاستیکی ریخته بود! از آن
!روز به بعد اینگونه به باشگاه می آمد
!بچه ها می گفتند: بابا تو دیگه چه جور آدمی هستی؟
.ما باشگاه می یایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم. بعد هم لباس تنگ بپوشیم
!اما تو با این هیکل قشنگ و رو فُرم، آخه این چه لباس هائیه که می پوشی؟
ابراهیم به حرف های آن ها اهمیت نمی داد
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#ربیع_الاول
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🌠☫﷽☫🌠
امام خامنهای (مدظله العالی):
خیال نکنید اگر چهار نفر که سابقه انقلابی دارند از کاروان انقلاب کنار رفتند، انقلاب غریب است؛ این انقلاب تا آخر هست و به مهدویت وصل خواهد شد و هرکس پیاده شود باخته است.
#ربیع_الاول
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
Khamenei.ir156901122_-1863649338.mp3
زمان:
حجم:
18.81M
🎙 بشنوید | بیانات رهبر انقلاب در مراسم مشترک دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری نیروهای مسلح. ۱۴۰۱/۰۷/۱۱
#ربیع_الاول
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت پانزدهم
﷽
به دوســتانش هم توصیه می کرد که: اگر ورزش برای خدا باشــد، می شــه
.عبادت. اما اگه به هر نیت دیگه ای باشه ضرر می کنین
٭٭٭
توی زمین چمن بودم. مشــغول فوتبال. یکدفعه دیدم ابراهیم در کنار سکو
،ایســتاده. سریع رفتم به سراغش. سام کردم و باخوشحالی گفتم: چه عجب
!این طرف ها اومدی؟
!مجله ای دستش بود. آورد بالا و گفت: عکست رو چاپ کردن
از خوشــحالی داشــتم بال در می آوردم، جلوتر رفتم و خواستم مجله را از
.دستش بگیرم
!دستش را کشید عقب و گفت: یه شرط داره
گفتم: هر چی باشه قبول
دوباره گفت: هر چی بگم قبول می کنی؟
گفتــم: آره بابا قبول. مجله را به من داد. داخل صفحه وســط، عکس قدی
و بزرگی از من چاپ شــده بود. در کنارآن نوشــته بود: »پدیده جدید فوتبال
.جوانان« و کلی از من تعریف کرده بود
.کنار سکو نشستم. دوباره متن صفحه را خواندم. حسابی مجله را ورق زدم
،بعد سرم را بلند کردم و گفتم: دمت گرم ابرام جون، خیلی خوشحالم کردی
راستی شرطت چی بود!؟
آهسته گفت: هر چی باشه قبول دیگه؟
!!گفتم: آره بابا بگو، کمی مکث کرد و گفت: دیگه دنبال فوتبال نرو
خوشــکم زد. با چشــمانی گرد شــده و با تعجب گفتم: دیگه فوتبال بازی
!!نکنم؟! یعنی چی، من تازه دارم مطرح می شم
.گفت: نه اینکه بازی نکنی، اما اینطوری دنبال فوتبال حرفه ای نرو
!گفتم: چرا؟
جلو آمد و مجله را از دســتم گرفت. عکسم را به خودم نشان داد و گفت
این عکس رنگی رو ببین، اینجا عکس تو با لباس و شورت ورزشیه. این مجله
فقط دست من و تو نیست. دست همه مردم هست. خیلی از دخترها ممکنه این
.رو دیده باشن یا ببینن
بعد ادامه داد: چون بچه مسجدی هستی دارم این حرف ها رو می زنم. وگرنه
کاری باهات نداشتم. تو برو اعتقادات رو قوی کن، بعد دنبال ورزش حرفه ای
.برو تا برات مشکلی پیش نیاد
.بعد گفت: کار دارم، خداحافظی کرد و رفت
.من خیلی جا خوردم. نشستم و کلی به حرف های ابراهیم فکر کردم
از آدمی که همیشه شوخی می کرد و حرف های عوامانه می زد این حرف ها
.بعید بود
هر چند بعدها به ســخن او رســیدم. زمانی که می دیــدم بعضی از بچه های
مسجدی و نمازخوان که اعتقادات محکمی نداشتند به دنبال ورزش حرفه ای
!رفتند و به مرور به خاطر جو زدگی و… حتی نمازشان را هم ترک کردند
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#ربیع_الاول
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
#ختم_روزانه
✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨
📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹.
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
#ربیع_الاول
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
#ختم_روزانه
✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨
📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹.
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
#ربیع_الاول
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمتشانزدهم
﷽
ابراهیم در یکی از مغازه های بازار مشــغول کار بود. یک روز ابراهیم را در
!وضعیتی دیدم که خیلی تعجب کردم
دو کارتن بزرگ اجناس روی دوشــش بود. جلوی یک مغازه،کارتن ها را
.روی زمین گذاشت
وقتی کار تحویل تمام شد، جلو رفتم و سام کردم. بعد گفتم: آقا ابرام برای
!شما زشته، این کار باربرهاست نه کار شما
نگاهی به من کرد و گفت: کار که عیب نیست، بیکاری عیبه، این کاری هم
که من انجام می دم برای خودم خوبه، مطمئن می شم که هیچی نیستم. جلوی
!غرورم رو می گیره
…گفتم: اگه کســی شــما رو اینطور ببینه خوب نیســت، تو ورزشکاری و
.خیلی ها می شناسنت
ابراهیــم خندید وگفت: ای بابا، همیشــه کاری کن که اگه خدا تو رو دید
.خوشش بیاد، نه مردم
٭٭٭
.به همراه چند نفر از دوستان نشسته بودیم و در مورد ابراهیم صحبت می کردیم
یکی از دوســتان که ابراهیم را نمی شــناخت تصویرش را از من گرفت و نگاه
کرد. بعد با تعجب گفت: شما مطمئن هستید اسم ایشون ابراهیمه!؟
با تعجب گفتم: خُب بله، چطور مگه
گفت: من قباً تو بازار سلطانی مغازه داشتم. این آقا ابراهیم دو روز در هفته
.سَر بازار می ایستاد. یه کوله باربری هم می انداخت روی دوشش و بار می برد
یه روز بهش گفتم: اسم شما چیه؟
!گفت: من رو یدالله صدا کنید
گذشت تا چند وقت بعد یکی از دوستانم آمده بود بازار، تا ایشون رو دید
با تعجب گفت: این آقا رو می شناسی!؟
!گفتم: نه، چطور مگه
گفت: ایشــون قهرمان والیبال وکشــتیه، آدم خیلی باتقوائیه، برای شکستن
نفسش این کارها رو می کنه. این رو هم برات بگم که آدم خیلی بزرگیه! بعد
!از آن ماجرا دیگه ایشون رو ندیدم
صحبت های آن آقا خیلی من رو به فکر فرو برد. این ماجرا خیلی برای من
عجیب بود. اینطور مبارزه کردن با نفس اصاً با عقل جور در نمی آمد
٭٭٭
مدتی بعد یکی از دوستان قدیم را دیدم. در مورد کارهای ابراهیم صحبت
.می کردیم. ایشان گفت: قبل از انقاب. یک روز ظهر آقا ابرام آمد دنبال ما
من و برادرم و دو نفر دیگر را برد چلوکبابی، بهترین غذا و ســالاد و نوشابه
.را سفارش داد
خیلی خوشــمزه بود. تا آن موقع چنین غذائی نخورده بودم. بعد از غذا آقا
ابراهیم گفت: چطور بود؟
گفتم: خیلی عالی بود. دستت درد نکنه، گفت: امروز صبح تا حالا توی بازار
!!باربری کردم. خوشمزگی این غذا به خاطر زحمتیه که برای پولش کشیدم
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#ربیع_الاول
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
کربلایی سید رضا نریمانیenc_16648834036283503239188.mp3
زمان:
حجم:
5.24M
بقیه الله نذاشتی تنها بمونه بابا
🎙کربلایی سید رضا نریمانی
#ربیع_الاول
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
1.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠چه ذکری شیاطین جن و انس
را از ما دور میکند⁉️
🎤 استاد فرحزاد
#امام_زمان
#ربیع_الاول
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمتهفدهم
﷽
سال های آخر، قبل از انقاب بود. ابراهیم به جز رفتن به بازار مشغول فعالیت
.دیگری بود
ا ً
تقریباً کســی از آن خبر نداشــت. خودش هم چیزی نمی گفت. اما کام
.رفتار واخاقش عوض شده بود
ابراهیم خیلی معنوی تر شــده بود. صبح ها یک پاســتیک مشکی دستش
.می گرفت و به سمت بازار می رفت. چند جلد کتاب داخل آن بود
یکروز با موتور از ســر خیابان رد می شدم. ابراهیم را دیدیم. پرسیدم: داش
!ابرام کجا می ری؟
.گفت: می رم بازار
ســوارش کردم، بین راه گفتم: چند وقته این پاســتیک رو دستت می بینم
!چیه!؟ گفت: هیچی کتابه
بین راه، سر کوچه نائب السلطنه پیاده شد. خداحافظی کرد و رفت. تعجب
کردم، محل کار ابراهیم اینجا نبود. پس کجا رفت!؟
بــا کنجکاوی بــه دنبالش آمدم. تا اینکه رفت داخل یک مســجد، من هم
.دنبالش رفتم. بعد در کنار تعدادی جوان نشست و کتابش را باز کرد
فهمیدم دروس حوزوی می خوانه، از مسجد آمدم بیرون. از پیرمردی که رد
:می شد سؤال کردم
ببخشید، اسم این مسجد چیه؟ جواب داد: حوزه حاج آقا مجتهدی
.با تعجب به اطراف نگاه کردم. فکر نمی کردم ابراهیم طلبه شده باشه
آنجا روی دیوار حدیثی از پیامبر نوشته شده بود: »آسمان ها و زمین و
فرشتگان، شب و روز برای سه دسته طلب آمرزش می کنند: علماء ،کسانی که
.»به دنبال علم هستند و انسان های با سخاوت
شب وقتی از زورخانه بیرون می رفتم گفتم: داش ابرام حوزه می ری و به ما
چیزی نمی گی؟
یکدفعه باتعجب برگشــت و نگاهم کرد. فهمید دنبالش بودم. خیلی آهسته
:گفت
آدم حی ِ فعمرش رو فقط صرف خوردن و خوابیدن بکنه. من طلبه رسمی
نیســتم. همینطوری برای اســتفاده می رم، عصرها هم می رم بازار ولی فعاً به
.کسی حرفی نزن
تــا زمان پیروزی انقــاب روال کاری ابراهیم به این صــورت بود. پس از
پیروزی انقاب آنقدر مشــغولیت های ابراهیم زیاد شــد که دیگر به کارهای
.قبلی نمی رسید
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#ربیع_الاول
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
مبارک باد مهدی را امامت
خدا افزون کند بر ما عنایت
خدایا عافیت ده نصرتی کن
و ما را دور از بی غیرتی کن
دل مولایمان را شاد گردان
تو این امت مطیع او بگردان
نما تعجیل در امر ظهورش
به کوری عدوی دیده کورش
همه امت به نصرت شاد گردان
تو این کشور همه آباد گردان
آغاز امامت گل سرسبد عالم هستی
بر منتظرین ظهورش مبارک🎊🌻
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#آغاز_امامت_امام_مهدی_عج_مبارک
#ربیع_الاول
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat