eitaa logo
شهداءومهدویت
7.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
آدم‌ازیه‌جایی‌به‌بعد دلش‌هیچی‌رونمیخواد... بجزیه‌دلِ‌سیرگریه روی‌سنگ‌فرشای‌بین‌الحرمین ❤️ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🔸شهید سیدمرتضی آوینی: ☝️🏻سربازان امام زمان(عج) از هیچ چیز جز گناهان‌شان نمی ترسند. @shohada_vamahdawiat                  
﷽❣ ❣﷽ به تمنّای طلوع تو جهان چشم به راه به امید قدمت کون ومکان چشم به راه رخ زیبای تو را یاسمن آینه به دست قدّ رعنای تو را سرو جوان چشم به راه ... 💚 ➥ @shohada_vamahdawiat
عید میـلاد دو رهبر آمد💐 دو فروغ حسن داور آمد💐 عیــد سلطان انبیـا آمــد 💐         صـــادق آل مصطفـــی آمـــد💐 @shohada_vamahdawiat                  
﷽ تابســتان ۱۳۵۸ بود. بعد از نماز ظهر و عصر جلوی مســجد سلمان ایستاده بودیم. داشتم با ابراهیم حرف می زدم که یکدفعه یکی از دوستان با عجله آمد !و گفت: پیام امام رو شنیدید؟ !با تعجب پرسیدیم: نه، مگه چی شده؟ گفت: امام دستور دادند وگفتند بچه ها و رزمنده های کردستان را از محاصره .خارج کنید بافاصله محمد شاهرودی آمد و گفت: من و قاسم تشکری و ناصرکرمانی عازم کردستان هستیم. ابراهیم گفت: ما هم هستیم. بعد رفتیم تا آماده حرکت .شویم ســاعت چهارعصر بود. یازده نفر با یک ماشــین بلیزر به ســمت کردستان حرکت کردیم. یک تیربار ژ۳، چهار قبضه اسلحه و چند نارنجک کل وسائل .همراه ما بود بســیاری از جاده ها بســته بود. در چند محور مجبور شدیم از جاده خاکی عبور کنیم. اما با یاری خدا، فردا ظهر رســیدیم به سنندج. از همه جا بی خبر .وارد شهر شدیم. جلوی یک دکه روزنامه فروشی ایستادیم ابراهیم پیاده شــد که آدرس مقر ســپاه را بپرسد. یکدفعه فریاد زد: بی دین این ها چیه که می فروشی!؟ با تعجب نگاه کردم. دیدم کنار دکه، چند ردیف مشــروبات الکلی چیده .شده. ابراهیم بدون مکث اسلحه را مسلح کرد و به سمت بطری ها شلیک کرد بطری های مشــروب خرد شد و روی زمین ریخت. بعد هم بقیه را شکست و با عصبانیت رفت ســراغ جوان صاحب دکه. جوان خیلی ترسیده بود. گوشه .دکه، خودش را مخفی کرد ابراهیم به چهره او نگاه کرد. با آرامش گفت: پســر جون، مگه تو مسلمون نیســتی. این نجاست ها چیه که می فروشــی، مگه خدا تو قرآن نمی گه: »این »۱ .جوان سرش را به عامت تأیید تکان داد. مرتب می گفت: غلط کردم، ببخشید .ابراهیم کمی با او صحبت کرد. بعد با هم بیرون آمدند ۳جوان مقر ســپاه را نشــان داد. ما هم حرکت کردیم. صدای گلوله های ژ سکوت شهر را شکسته بود. همه در خیابان به ما نگاه می کردند. ما هم بی خبر .از همه جا در شهر می چرخیدیم. بالاخره به مقر سپاه سنندج رسیدیم جلوی تمام دیوارهای ســپاه، گونی های پر از خاک چیده شده بود. آنجا به .یک دژ نظامی بیشتر شباهت داشت! هیچ چیزی از ساختمان پیدا نبود هــر چــه در زدیم بی فایده بــود. هیچکس در را باز نمی کرد. از پشــت در :می گفتند: شهر دست ضد انقابه، شما هم اینجا نمانید، بروید فرودگاه! گفتیم !ما آمدیم به شما کمک کنیم. لااقل بگوئید فرودگاه کجاست؟ یکی از بچه های ســپاه آمد لب دیوار و گفت: اینجــا امنیت نداره، ممکنه ماشین شما را هم بزنند. سریع از اینطرف از شهر خارج بشید. کمی که بروید .به فرودگاه می رسید. نیروهای انقابی آنجا مستقر هستند ما راه افتادیم و رفتیم فرودگاه. آنجا بود که فهمیدیم داخل سنندج چه خبر .است. به جز مقر سپاه و فرودگاه همه جا دست ضد انقلاب بود 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
خورشید جهان سر زد بارون رحمت امشب اومد..._۲۰۲۲_۱۰_۱۳_۲۰_۰۹_۵۰_۴۲۶.mp3
6.13M
🔊 💐 خورشید جهان سر زد بارون رحمت امشب اومد... کربلایی‌سیدرضا 🌺 ویژهٔ ولادت (صلی الله علیه و آله) و (علیه السلام) عیدتوووون مبارک😍 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
💢شهادت ۲ مدافع امنیت در بیرم لارستان 🔹سحرگاه امروز ۲ اغتشاشگر حین شعارنویسی با گشت بسیج بیرم روبه‌رو شده و اقدام به تیراندازی با کلت کمری می‌کنند. در این تیراندازی سرگرد نورالدین جنگجو و طلبه بسیجی احمدرضا عرفانی‌‍‌نیا از بسیجیان بیرم به درجه رفیع شهادت نائل آمدند ➥ @shohada_vamahdawiat
بر غمزده گان بابِ نجات است صلوات بر مرده دلان آبِ حیات است صلوات پیغمبرِ ما بَه که چه زیبا فرمود سر چشمه خیر و برکات است صلوات! (ص)❤️ (ع)💚 💐 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای نابودیِ ایران، اول باید ایرانِ خود را سیاه نشان دهیم چگونه این پروژه توسط دشمن در حال انجام است؟ @shohada_vamahdawiat                  
﷽❣ ❣﷽ وَمـَن‌هَـرروز درانتظارِآمَدنت‌هَستم؛ هَرلحظہ‌بیشتـَر‌حِس‌می‌ڪُنم ڪه‌آمَدنت‌نَزدیك‌اَسـت ڪه‌بی‌قَراریِ‌دِل‌هـٰا‌، خودگـواهِ‌ایـن‌مُدعاسـت . 💚 . °صَلَۍاللّھُ‌عَلَیْڪ‌یـٰاصـٰاحِبَ‌الـزّمـٰان 💚 ➥ @shohada_vamahdawiat
﷽       سه گردان از سربازان ارتشی آنجا بودند. حدود یک گردان هم از نیروهای ســپاه در فرودگاه مســتقر بودند. گلوله های خمپاره از داخل شــهر به سمت .فرودگاه شلیک می شد برای اولین بار محمد بروجردی را در آنجا دیدیم. جوانی با ریش ها و موی .طائی. با چهره ای جذاب و خندان برادر بروجردی در آن شــرایط، نیروها را خیلی خوب اداره می کرد. بعدها .فهمیدم فرماندهی سپاه غرب کشور را بر عهده دارد روز بعد با برادر بروجردی جلســه گذاشــتیم. فرماندهان ارتش هم حضور داشتند. ایشــان فرمودند: با توجه به پیام امام، نیروی زیادی در راه است. ضد انقاب هم خیلی ترســیده. آن ها داخل شــهر دو مقر مهم دارند. باید طرحی .برای حمله به این دو مقر داشته باشیم صحبت های مختلفی شــد، ابراهیم گفت: اینطور که در شهر پیداست مردم هیچ ارتباطی با آن ها ندارند. بهتر اســت به یکی از مقرهای ضد انقاب حمله .کنیم. در صورت موفقیت به سراغ مقر بعدی برویم .همه با این طرح موافقت کردند. قرار شــد نیروها را برای حمله آماده کنیم اما همان روز نیروهای سپاه را به منطقه پاوه اعزام کردند. فقط نیروهای سرباز .در اختیار فرماندهی قرار گرفت ابراهیــم و دیگر رفقا به تک تک ســنگرهای ســربازان ســر زدند. با آن ها صحبت می کردند و روحیه می دادند. بعد هم یک وانت هندوانه تهیه کردند و بین سربازان پخش کردند! به این طریق رفاقتشان با سربازان بیشتر شد. آن ها .با برنامه های مختلف آمادگی نیروها را بالا بردند صبح یکی از روزها آقای خلخالی به جمع بچه ها اضافه شد. تعداد دیگری از بچه های رزمنده هم از شهر های مختلف به فرودگاه سنندج آمدند. پس از آمادگی لازم، مهمات بین بچه ها توزیع شد. تا قبل از ظهر به یکی از مقرهای ضد انقاب در شــهر حمله کردیم. ســریع تر از آنچه فکــر می کردیم آنجا .محاصره شد. بعد هم بیشتر نیرو های ضد انقاب را دستگیر کردیم از داخل مقر بجز مقدار زیادی مهمات، مقادیر زیادی دلار و پاســپورت و شناسنامه های جعلی پیدا کردیم! ابراهیم همه آن ها را در یک گونی ریخت و .تحویل مسئول سپاه داد مقــر دوم ضد انقاب هم بدون درگیری تصرف شــد. شــهر، بار دیگر به دست بچه های انقابی افتاد. فرمانده سربازان، پس از این ماجرا می گفت: اگر چند سال دیگر هم صبر می کردیم، سربازان من جرأت چنین حمله ای را پیدا .نمی کردند. این را مدیون برادر هادی و دیگر دوســتان همرزم ایشان هستیم .آن ها با دوستی که با سربازها داشتند روحیه ها را بالا بردند در آن دوره، فرماندهان بســیاری از فنون نظامی و نحوه نبرد را به ابراهیم و دیگــر بچه ها آموزش دادند. این کار، آن هــا را به نیروهای ورزیده ای تبدیل .نمودکه ثمره آن در دوران دفاع مقدس آشکار شد ماجرای سنندج زیاد طولانی نشد. هر چند در دیگر شهرهای کردستان هنوز .درگیری های مختصری وجود داشت ما در شــهریور ۱۳۵۸ به تهران برگشتیم. قاسم و چند نفر دیگر از بچه ها در .کردستان ماندند و به نیروهای شهید چمران ملحق شدند ابراهیم پس از بازگشــت، از بازرســی ســازمان تربیت بدنی به آموزش و .پرورش رفت البته با درخواســت او موافقت نمی شد، اما با پیگیری های بسیار این کار را به نتیجه رســاند. او وارد مجموعه ای شد که به امثال ابراهیم بسیار نیاز داشته و .دارد @shohada_vamahdawiat                  
✅ آثار و برکات صلوات ✍ آیت‌الله بهجت می‌فرمودند: «به قصد همه آثار و برکات صلوات، از جمله عشق به اهل‌بیت علیهم‌السلام بسیار صلوات بفرستید. عشق به آن‌هاست که علاقه به لذت‌جویی‌های مادی را از بین می‌برد». «خدا می‌داند چه آثاری در ذکر صلوات هست» 📚 بهجت‌الدعاء، ص٣۵۶ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
‌❓❓امام زمان عجل الله فرجه چگونه بر جهان مسلط می شوند؟ ✅از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده: «إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهاوَ اسْتَغْنَى الْعِبَادُ عَنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ»؛ هنگامی که قائم ما قیام کند، زمین به نور پروردگارش روشن و بندگان خدا از نور آفتاب بی‌نیاز می‌شوند»! ✅ از این تعبیر چنین بر می‌آید که مسأله نور و انرژی آنچنان حل می‌شود که در روز و شب از پرقدرت‌ترین نورها که می‌تواند جانشین نور آفتاب گردد، بهره‌گیری می‌کنند. ✅آیا باز باید به این موضوع شکل اعجاز دهیم، در حالی که برنامه زندگی روزمره _ آن هم به طور مستمر- باید بر سنن طبیعی دور بزند، نه بر اعجاز؛ که اعجاز یک امر استثنایی و برای مورد ضروری و فوق‌العاده است، آن هم در مسیر اثبات حقانیت دعوت نبوت یا امامت. ✅به هر حال، در عصر هیچ پیامبری زندگی عادی مردم بر اساس اعجاز جریان نداشته است؛ بنابراین، تکامل علوم و صنایع به حدی خواهد رسید که مردم با رهبری آن رهبر بزرگ قادر به کشف منبع نور و انرژی فوق‌العاده‌ای که حتی می‌تواند جانشین نور خورشید گردد، می‌شوند. ⁉️آیا در چنین اوضاع و شرایطی سلاح مردم برای تأمین صلح و آزادی و عدالت می‌تواند از نوع سلاح‌های قرون پیشین باشد و اصولاً تناسبی در میان این دو وجود دارد؟ @shohada_vamahdawiat                  
‌‌‌⁉️چرا امام زمان(عجل الله فرجه) غایب هستند؟ ✅ اگر مثلا سر کوچه‌ای لامپ نصب ‌کنند و هر سری بشکند، وقتی این کار تکرار بشود، دیگر لامپ بعدی را نصب نمی‌کنند؛ ✅وقتی ۱۱ امام معصوم (علیهم السلام) که هر یک چراغ هدایت بودند را، کشتند، خدا امام دوازدهم را در پرده غیبت نگه داشت. ✍استاد قرائتی @shohada_vamahdawiat                  
💢عادت به تنهایی 🔹یک جلسه ماهیانه قرآن داشتیم که هربار آن را در خانه یکی از بردارها و خواهرهایم برگزار می کردیم. یک صفحه قرآن می خواندیم و اگر در تفسیر آیات نکته بود توضیح داده می شد. همیشه پای ثابت این جلسه بود ولی این اواخر خودش را کنار می کشید و بهانه می آورد که مأموریت دارد. انگار می خواستند مرا به تنها بودن عادت بدهد . . . شهید میثم ملایی کندلوسی شهادت 1394/6/17 علت شهادت: درگیری با قاچاقچیان درقیام دشت تهران @shohada_vamahdawiat
﷽❣ ❣﷽ 🔅السَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخائِفُ.. . 🌱سلام بر تو ای مولای معصوم من، که بدون هیچ جرم و خطایی، از شّر دشمنان آواره بیابان ها شده ای! سلام بر تو و بر غربت و تنهایی ات! 💚 ➥ @shohada_vamahdawiat
﷽ ابراهیم می گفت: اگر قرار اســت انقاب پایدار بماند و نسل های بعدی هم .انقابی باشند باید در مــدارس فعالیت کنیم، چرا که آینده مملکت به کســانی ســپرده !می شودکه شرایط دوران طاغوت را حس نکرده اند وقتی می دید اشــخاصی که اصاً انقابی نیســتند، به عنوان معلم به مدرسه .می روند خیلی ناراحت می شد ًمی گفــت: بهترین و زبده ترین نیروهای انقابی باید در مدارس و خصوصا !دبیرستان ها باشند ،برای همین، کاری کم دردسر را رها کرد و به سراغ کاری پر دردسر رفت !با حقوقی کمتر امــا به تنها چیــزی که فکر نمی کرد مادیات بود. می گفــت: روزی را خدا .می رساند. برکت پول مهم است.کاری هم که برای خدا باشد برکت دارد به هر حال برای تدریس در دو مدرســه مشــغول به کار شــد. دبیر ورزش دبیرســتان ابوریحان)منطقه۱۴( ومعلــم عربی در یکی از مــدارس راهنمائی .محروم )منطقه ۱۵( تهران تدریس عربی ابراهیم زیاد طولانی نشد. از اواسط همان سال دیگر به مدرسه !راهنمائی نرفت! حتی نمی گفت که چرا به آن مدرسه نمی رود یک روز مدیر مدرسه راهنمائی پیش من آمد. با من صحبت کرد و گفت تو رو خدا، شما که برادرآقای هادی هستید با ایشان صحبت کنید که برگردد !مدرسه! گفتم: مگه چی شده؟ کمی مکث کرد و گفت: حقیقتش، آقا ابراهیم از جیب خودش پول می داد !به یکی از شاگردها تا هر روز زنگ اول برای کاس نان و پنیر بگیرد ًآقای هادی نظرش این بود که این ها بچه های منطقه محروم هســتند. اکثرا .سر کاس گرسنه هستند. بچه گرسنه هم درس را نمی فهمد مدیر ادامه داد: من با آقای هادی برخورد کردم. گفتم: نظم مدرسه ما را به هم ریختی، در صورتی که هیچ مشکلی برای نظم مدرسه پیش نیامده بود. بعد .هم سر ایشان داد زدم و گفتم: دیگه حق نداری اینجا از این کارها را بکنی .آقای هادی از پیش ما رفت. بقیه ساعت هایش را در مدرسه دیگری پرکرد .حالا همه بچه ها و اولیا از من خواستند که ایشان را برگردانم ،همه از اخاق و تدریس ایشان تعریف می کنند. ایشان در همین مدت کم برای بسیاری از دانش آموزان بی بضاعت و یتیم مدرسه، وسائل تهیه کرده بود .که حتی من هم خبر نداشتم با ابراهیم صحبت کردم. حرف های مدیر مدرسه را به او گفتم. اما فایده ای .نداشت. وقتش را جای دیگری پر کرده بود ابراهیم در دبیرستان ابوریحان، نه تنها معلم ورزش، بلکه معلمی برای اخاق .و رفتار بچه ها بود دانش آموزان هم که از پهلوانی ها و قهرمانی های معلم خودشان شنیده بودند .شیفته او بودند درآن زمان که اکثر بچه های انقابی به ظاهرشان اهمیت نمی دادند ابراهیم .با ظاهری آراسته وکت وشلوار به مدرسه می آمد .چهره زیبا و نورانی، کامی گیرا و رفتاری صحیح، از او معلمی کامل ساخته بود در کاســداری بســیار قوی بود، به موقع می خندید. به موقع جَذَ به داشت .زنگ های تفریح را به حیاط مدرسه می آمد اکثر بچه ها در کنارآقای هادی جمع می شدند. اولین نفر به مدرسه می آمد و .آخرین نفر خارج می شد و همیشه در اطرافش پر از دانش آموز بود در آن زمان که جریانات سیاســی فعال شده بودند، ابراهیم بهترین محل را .برای خدمت به انقاب انتخاب کرد فرامــوش نمی کنم، تعــدادی از بچه ها تحت تاثیر گروه های سیاســی قرار .گرفته بودند. یک شب آن ها را به مسجد دعوت کرد با حضور چند تن از دوســتان انقابی و مســلط به مســائل، جلسه پرسش و پاســخ راه انداخت. آن شب همه سؤالات بچه ها جواب داده شد. وقتی جلسه !آن شب به پایان رسید ساعت دو نیمه شب بود ســال تحصیلی ۵۹-۵۸ آقــای هادی به عنوان دبیر نمونه انتخاب شــد. هر .چندکه سال اول و آخر تدریس او بود اول مهر ۵۹ حکم اســتخدامی ابراهیم برای منطقــه ۱۲ آموزش و پرورش .تهران صادر شد، اما به خاطر شرایط جنگ دیگر نتوانست به سر کاس برود درآن سال مشغولیت های ابراهیم بسیار زیاد بود؛ تدریس در مدرسه، فعالیت در کمیته، ورزش باســتانی وکشتی، مســجد و مداحی در هیئت و حضور در بســیاری از برنامه های انقابی و…که برای انجام هر کدام از آن ها به چند نفر !احتیاج است 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋 @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 @shohada_vamahdawiat                  
واااااااااای چه کانالیه این کانال😊🌻 خدائی نیای ضرر کردی😔😊 از گرفته تا کلا برای خودش باشی و نیای تو این کانال☺️ از محالاته😊 eitaa.com/joinchat/3378184385Cded59ab28c امام رضائی ها کجائید📣📣📣📣📣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴شهدای فراجا: 💢پدری که درشب عروسی فرزندش به شهادت رسید 🔹سردار شهید یوسف‌رضا ابوالفتحی متولد یکم فروردین ۱۳۳۴ در روستای عسگرآباد از توابع شهرستان نهاونداستان همدان، مجاهد دلیر و بزرگواری که تمام زندگی خود را وقف این مرز و بوم کرد وحتی در عزیزترین روز زندگیش، دست از مجاهدت برنداشت و در شب ازدواج فرزندش درحالی که فرمانده ناحیه انتظامی فارس بود با شنیدن خبر گروگان‌گیری بعضی از کارکنان توسط اشرار، همان شب راهی منطقه لارستان شد و در یازدهمین روز اسفند ماه سال ۱۳۷۸ بر اثر نقص فنی هلی‌کوپتر و سقوط در دریاچه مهارلو به جمع جان دادگان راه حق وحقیقت و شهدای مظلوم نیروی انتظامی پیوست. پیکر پاک شهید ابوالفتحی، روز پانزدهم اسفند در قطعه ۲۹بهشت زهرا (سلام الله علیها) قطعه سرداران، در جوارصیاددلها،امیر شهید علی صیاد شیرازی جای گرفت. @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🌴 🌴 🌴 مسلم تك و تنها به جنگ با يك سپاه آمده است و آن چنان شجاعتى از خود نشان مى دهد كه همه آنها از ترس فرار مى كنند. ابن اَشْعث، پيكى براى ابن زياد مى فرستد كه نيروى كمكى برايم بفرست من نمى توانم در مقابل مسلم مقاومت كنم. ابن زياد نيروى كمكى مى فرستد و براى او اين چنين پيغام مى دهد: "مادرت به عزايت بنشيند! چگونه است كه يك سپاه نمى تواند يك نفر را دستگير كند؟". ابن اشعث چون اين سخن ابن زياد را مى شنود مى گويد: "مثل اين كه ابن زياد نمى داند مرا به جنگ كسى فرستاده است كه شجاعت را از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) به ارث برده است". مسلم با شجاعتى تمام به دفاع ادامه مى دهد و هيچ كس را توان مقابله با او نيست. كار به جايى مى رسد كه ديگر هيچ كس جرأت نمى كند به مسلم نزديك شود. فرمانده نيروهاى ابن زياد درمانده مى شود. در اين هنگام فكرى به ذهن او مى رسد، او فرياد مى زند: اى مردم! اگر سكّه طلا مى خواهيد، روى بام خانه خود برويد و مسلم را سنگ باران كنيد، نخل هاى خرما را آتش بزنيد و بر سر و صورت مسلم پرتاب كنيد. صحنه غريبى است! پذيرايى از مهمان با سنگ و آتش! همان كسانى كه تا ديروز براى بوسيدن دست مسلم با هم دعوا مى كردند، اكنون سنگ به دست گرفته و به مسلم سنگ مى زنند! اين كارِ كوفيان، دل مسلم را به درد مى آورد، زيرا فقط كافران به اين صورت سنگ باران مى شوند. اگر كسى مسلم را نمى شناخت، خيال مى كرد كه اهل كوفه دارند كافرى را سنگ باران مى كنند. اينجاست كه مسلم فرياد مى زند: "اى مردم كوفه! براى چه سنگ بارانم مى كنيد؟ نكند خيال مى كنيد من كافر شده ام؟! بدانيد من مسلمانم و از اهل بيت پيامبر شما هستم، آيا اين گونه حقِّ پيامبر خود را ادا مى كنيد؟". امّا قلب اين مردم سياه شده است و اين سخنان در دل آنها اثر نمى كند. سنگى مى آيد و به پيشانى مسلم اصابت مى كند و صورت مسلم با خون پيشانى اش رنگين مى شود. مسلم خون پيشانى خود را پاك مى كند. نمى دانم، آيا او مى داند، همين كوفيان سنگ به پيشانى امام حسين(ع)خواهند زد؟! سنگ ديگرى به لب و دندان او اصابت مى كند و دندان هاى او را مى شكند. تشنگى بر او غلبه كرده است، چند ساعت است كه با اين نامردها مى جنگد، خون زيادى از بدنش رفته است، آفتاب گرم كوفه بر بدنش مى تابد. امّا دريغ از يك قطره آب! مسلم به آنان مى گويد: "اى مردم كوفه، من مهمان شمايم، آيا مهمان خود را تشنه مى گذاريد؟". جانم فداى لب هاى تشنه ات، اى مسلم! كسى جواب تو را نمى دهد، خسته اى; امّا هنوز محكم قدم بر مى دارى. دشمنان به تو دشنام مى دهند; امّا از نگاه تو مى هراسند. سنگ به تو پرتاب مى كنند; امّا از صداى تو بر خود مى لرزند... لشكر كوفه از دستگيرى مسلم نا اميد شده اند. در اين ميان فرمانده لشكر رو به مسلم مى كند و مى گويد: ــ اى مسلم! اگر دست از جنگ بردارى، در امان من هستى. ــ آيا من در امان خواهم بود؟ ــ آرى، من از طرف امير كوفه به تو امان مى دهم. اينجاست كه مسلم به فكر فرو مى رود و با خود مى گويد: درست است كه اين مردم بى دين هستند; امّا عرب كه هستند و در ميان عرب رسم بر آن است كه چون به شخصى امان مى دهند تا پاى جان بر سر حرف خود مى ايستند. https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
به یكی از جانبازانی كه روشندل بود گفتم : دوست نداشتی یك بار دیگر دنیا را ببینی؟! حداقل انتظار داشتم بگوید : چرا یک‌ بار دیگر می‌خواستم دنیا را ببینم ، اما او پاسخ داد : نه !! پرسیدم : چطور؟! گفت : در مورد چیزی كه به خدا دادم و معامله كردم نمی‌خواهم فكر بكنم.! بدنم می لرزید ، فهمیدم كه عجب آدم‌هایی در این دنیا زندگی می‌كنند ، ما كجا ، اینها کجا ... "شهید سید مرتضی آوینی” ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌ @shohada_vamahdawiat                  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 رهبرمعظم انقلاب حفظه‌الله: اگه صد مورد خیانت خواص را هم دیدید ناامید نشوید؛ ان شاءالله همه شما نابودی تمدن منحط آمریکایی و صهیونیسم را خواهید دید.🤲 @shohada_vamahdawiat                  
﷽❣ ❣﷽ يک روز نسيم خوش خبر مي آيد بس مژده به هر کوي و گذر مي آيد عطر گل عشق در فضا مي پيچد مي آيي و انتظار سر مي آيد😍 💚 ➥ @shohada_vamahdawiat