#ماموریت_بچه_های_تخریب
#عملیات_کربلای_4
4 دیماه 1365
#منطقه_مقابل_خرمشهر
#لشگر_10_سیدالشهداء_علیه_السلام
راوی : #جعفر_طهماسبی
ماموریت #بچه_های_تخریب که به گردان ها مامور میشدند علاوه بر #باز_کردن_معابر_و_موانع. ماموریت انفجار در طول مسیر عبور گردان ها رو هم داشتند. به جهت اینکه ماموریت #لشگر_سیدالشهداء(ع) عبور از حد #لشگر41 ثارالله و حمله به #شهر_ابوالخصیب بود باید از منطقه ای رد میشدند که نخلستانهای پر حجم و آبراه های عریض و طویل وجود داشت و تدبیر شده بود که برای سریع رد شدن نیروها ، با انفجار نخل ها پلی رو آبراه ها قرار بگیرد و قبل از اینکه دشمن خودش رو پیدا کند به او حمله کنیم.
تیمهای مامور شده به گردانها #کمربند_های_ انفجاری رو حمل میکردند که داخل آن با #خرج_انفجاری پودرآذر پر شده بود و در موقع نیاز باید مواد رو دور نخل محکم و انفجار می شد.
#بچههای_تخریب برای عملیات کربلای 4 آمادکی خوبی کسب کرده بودند و از همه جهت توجیه شده بودند.
قبل از مامور شدن تیم های تخریب به گردان ها #شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده تخریب لشکر 10 همه مسوول تیمها رو در زیر پل "هفتی هشتی" جمع کرد و آخرین مطالب رو یادآوری نمود و روی #نقشه_هوایی که روی زمین پهن بود نقطه ای رو توی #شهر_ابوالخصیب عراق نشون داد. ظاهر منبع آب بود و فرمود فردا صبح اونهایی که زنده و سالم موندن در این نقطه همدیگه رو میبینیم و تعهد شرعی از بچه ها گرفت که بعد از انجام ماموریت واگذار شده دنبال درگیری با دشمن نرند و در محل مورد نظر حضور پیدا کنند.
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
#تبریک_سال_1366
فرمانده گردان تخریب لشگر10سیدالشهداء(ع)
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
سال 1366 آخرین سالی بود که شهید سید محمد بهار را تبریک میگفت و تابستان همان سال از کوههای سربه فلک کشیده ماووت به قلب پاکش ترکشی نشست و مسافر آسمان شد.....
بر فرس تند باد هرکه تو را دید گفت
برگ گل سرخ را باد کجا میبرد.
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
#ضجه_فرمانده
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
در #حسینیه_الوارثین
🔸 روزهای اول سال 65 بود یکماهی بود که از شهادت شهید #حاج_عبدالله فرمانده تخریب لشکر۱۰ میگذشت.
بچه ها هنوز باورشون نشده بود که دیگه حاج عبدالله بین ما نیست. یه روز شهردار چادر بودم و بایستی از صبح تا غروب ظرف ها رو میشستم و غذا را توزیع میکردم. شام رو خوردیم و ظرف ها رو جمع کردم و رفتم سمت منبع آب که پشت #حسینیه_الوارثین بود و اون ها رو شستم و به سمت چادرمون که روبروی حسینیه بود حرکت کردم.
مقابل درب حسینیه که رسیدم صدای نالهای که چه عرض کنم #صدای_ضجهای شنیدم که میخکوبم کرد.
صدا از داخل حسینیه بود. از لای در نگاه کردم دیدم یکی زیر نور ضعیف لامپ داخل حسینیه روبروی #عکس_شهدا نشسته و زانوهاش رو بغل کرده و داره گریه میکند. از صدای هق هق گریهاش فهمیدم شهید #حاج_سید_محمد_زینال_حسینی است.
کنجکاو شدم که سر از کارش دربیارم. دویدم سمت چادر و ظرف ها رو گذاشتم و برگشتم به سمت حسینیه.
پشت درب حسینیه یه گوشهای که کسی من رو نبینه نشستم و نجوای فرمانده مون شهید سید محمد رو با شهدا گوش دادم.
فقط همین مقدار یادم مونده که با گریه، به عکس شهید #حاج_عبدالله خیره شده بود و میگفت: حاج عبدالله عزیز من رو تنها گذاشتی، دعا کن بتونم این مسئولیتی که به عهده من گذاشتن بر بیام و روز قیامت شرمنده شما نباشم.
🔹 #هیچی_از_شرمندگی_شهدا روز قیامت برای ما سخت تر نیست
انشاءالله شرمنده شهدا نباشیم
روای: جامانده از شهدا: جعفرطهماسبی
🍃🌹🌹
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani