eitaa logo
شهدای نیروی انسانی
295 دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
4.7هزار ویدیو
5 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadanirooensani ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
💐🌷🌹🕊🌹🌷💐 ای ... عاشقانه شربت را نوشیدید و ما ملتمسانه نیازمند زیبای شماییم. گاهی که ما اسیران رویا، از غفلت بیدار شویم. ای پوشان بی ادعا! از خسته شده ایم ، دلمان حال می خواهد .. تازه، با نسیمی از شما کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 آتش میزند دل ‌خسته‌ام را و باز پریشان می شوم در لباست ... نازنینا گم شده‌ام در زمان و باز خاطرم را در یادت آرام می کنم ، بخند تا بهم نریزد ... شادی روح و کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🕊🌴🌹🍀🌹🌴🕊 آتش میزند دل‌خسته‌ام را وباز پریشان میشوم در لباست... نازنینا گم شده‌ام در زمان و باز خاطرم را در یادت آرام میکنم، بخند تا بهم نریزد.... شادی روح و کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 فرزند کوچکم ریحانه خانم (2 ساله) حدود 15روز بعد از بود که بسیار تب کرد و مریض شد. هرچه کردیم خوب نشد؛ دارو، دکتر و... هیچ اثر نمی کرد و تب ریحانه هم‌چنان بالا می رفت. تـب بچم اونقـدر زیادشـده بـود که نمی دانستم چه کنم و ترسیدم که بلایی بر سر بچه‌ام بیاد. کلافه بودم. غم از یک طرف و بیماری و تب ریحانه نیز از یک طرف؛ هر دو بر دلم سنگینی می‌کرد. ترسیده بودم. با خودم می‌گفتم نکنه خدا، بلایی بر سر بچه‌ام بیاد و مردم بگند که نتونست بعد از بچه‌هاشو نگه داره... این فکرها و کلافگی و سردگمی حالم رو دائم بدتر می‌کرد. شب جمعه بود. به آقا ابا عبدالله الحسین (ع) توسل کردم. زیارت عاشورا خواندم. رو کردم به حرم اباعبدالله (ع) و شروع کردم به صحبت با سالار شهیدان... با گریه گفتم یا امام حسین، من می دونم امشب شما با همه تو کربلا دور هم جمع هستید. من می دونم الان پیش شماست... خودتون به بگید بیاد بچه اش رو شفا بده... چشمام رو بستم گریه می کردم و صلوات می فرستادم و همچنان مضطر بودم. در همین حالات بود که یک خوش در کل خانه پیچید. بیشتر از همه جا بچه‌ام و لباسهاش این عطر رو گرفته بودند. تمام خانه یک طرف ولی بچه‌ام، بسیار این بوی خوش را می داد، به طوری که او را به آغوش می کشیدم و از ته دل می بوییدمش. چیزی نگذشت که دیدم داره تب ریحانه پایین میاد. هر لحظه بهتر می‌شد تا این که کلا تبش پایین اومد و همون شب خوب شد. فردا تماس گرفتم خدمت یکی از علمای قم (آیت الله طبسی) و این ماجرا را گفتم و از علت این عطر خوش سوال کردم. پاسخ این بود که چون در شب جمعه کربلا هستند و پیش اربابشون بودند عطر آنجا را با خودشون بهمراه آورده‌اند. راوی : کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani