#پل_شهید_کلهر
برروی رودخانه#قلعه_چولان
#عملیات_بیت_المقدس_2
لشگر10سیدالشهداء(ع)
مشخصات پل
ارتفاع:80متر
عرض:70سانتیمتر
طول:140 متر
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
#روزگار_وصل_یاران_یاد_باد
#تخریبچی_شهید_مهدی_ضیایی
شهادت 25 دیماه 66
#عملیات_بیت_المقدس_2
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌷
🌷
🍃🌷 #عملیات_بیت_المقدس_2
مجروحی که از سرما یخ زد و شهید شد
🌷🌷 #شهید_محمد_رضا_حیدری
✍🏿 راوی: #عباس_جهانبخش
تو ی عملیات بیت المقدس 2 فکر کنم من سر تیم بچه های تخریب مامور به گردان پیاده بودم شاید گردان حضرت علی اصغر علیه السلام.
فرمانده گردان برادر رضا پور بود
شهید حیدری از یچه های تخریب مامور به واحد اطلاعات بود و از اون واحد مامور به گردان پیاده شده بود
وقتی رسیدیم بالای #قمیش خیلی سرد بود
تا صبح توی نیم متر برف یخ زده خوابیدیم
نزدیکهای صبح رفتم پیش فرمانده گردان که اجازه بگیرم تیم 3 نفره تخریب رو بیارم عقب
دیدم مجروح ها رو تو یه سنگ چین کنار هم خوابوندن
شهید حیدری مجروح بود
به نظرم دستش با جاهای دیگه تیر خورده بود و باند پیچ بود
باهاش صحبت کردم گفتم میبریمت عقب
با بچه های تخریب گشتیم پتو پیدا کردیم که بیاریمش عقب که پتو پاره شد درد زیادی داشت
لازم بود با برانکارد اون مسیر کوهستانی رو بیاد پایین
با رضاپور صحبت کردم گفت بچه های تعاون دارن میان بالا
گم شده بودند یه گلوله کلت منور زدن دیدم خیلی نزدیکن
حداکثر نیمساعت راه داشتن که به ما برسند و قطعا اونا اگه مجروحها رو برمیگردوندند سریعتر به پایین میرسیدند
من هم اعتماد کردم و بعد از خداحافظی با حیدری و فرمانده گردان با بچه ها اومدیم پایین
وقتی حدود ظهر رسیدیم به غار چیزی شنیدم که پاهام سست شد
بچه های تعاون راه رو گم کرده بودند و برگشته بودند به غار
که متاسفانه دیگه حیدری شهید شده بود
با اینکه اگر حیدری رو میاوردیم پایین و نزدیکهای غروب میرسیدیم به غار و اون شهید میشد هرگز خودم رو نبخشیدم
سرمای شدید خستگی و بیخوابی باعث شد اون تصمیم رو بگیرم
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#تخریبچیشهید_عبدالعلی_روشنی
#عملیات_بیت_المقدس_2
شهادت: ارتفاعات قمیش- 66/10/29
یادمه یه چکمه که حداقل دو شماره از پاش کوچکتر بود رو روی اتیش میگرفت و داغ داغ با زحمت پاش میکرد تا جا باز کنه
پاهاش میسوخت و چکمه ها جا باز میکرد
اشتیاق شهادت رو میشد از رفتارش ببینی
تو پوستش نمیگنجید
✍ راوی : #عباس_جهانبخش
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹
✅حکایت معراج تخریبچی شهید عبدالعلی روشنی
#شهید_عبدالعلی_روشنی
#عملیات_بیت_المقدس_2
✍ راوی : #رضا_شفیع_زاده
چند شب از عملیات بیت المقدس 2 میگذشت و چندین بار برای عملیات. و یا پاتک و کاشت #میدان_مین بالای #قمیش رفته بودیم خیلی خسته شده بودیم هوا هم خیلی سرد بود بعضی جاها برف از زانو هم بالاتر بود. بالاخره دم دمای غروب به سمت چپ قمیش رسیدیم به سمت دره رفتیم اون پایین توی فاصله 50 متری کمین عراقیها بود و دایم بدون هدف به سمت ما تیراندازی میکردند ولی چون قرار بود برای جلوگیری پاتک دشمن مین گذاری کنیم بی سرو صدا کارمان را ادامه دادیم تا اینکه تمام مینهایی رو که با خودمون برده بودیم کاشتیم . من به سمت علی روشنی رفتم او هم کارش تمام شده بود. با هم به سمت قله برگشتیم که یکی از تیرهای بیهدف دشمن به جناق سینه علی خورد و از پهلوش خارج شد .
علی خیلی سنگین بود شماره پوتینش 52 بود .به هر زحمتی بود علی رو آوردم بالای قله، که ناگهان یکی از بچههای خودی یه نارنجک به سمت ما پرتاب کرد ولی به کسی آسیبی نرسید بالاخره به کانال رسیدیم. یه برانکارد جور کردیم و با سه چهار نفر از بچهها علی رو بلند کردیم که یه نفر گفت: از مسیر اصلی خودتون نرین خیلی دوره اگه از پشت قمیش برین زودتر به بهداری لشکر عاشورا میرسین.
برای همین ما هم از مسیر پیشنهادی که اصلا نمیشناختیمش به راه افتادیم چندین بار از سخره ها پرت شدیم ولی راه رو ادامه دادیم علی خیلی درد میکشید ولی دایم زیر لب #یا_زهراء_(س) میگفت. گاه و بیگاه هم منو صدا می زد و از درد شدید صدایش میلرزید و میگفت بچهها شما بروید کار من دیگر تمومه . ....
ناگهان برف هم شروع به باریدن گرفت و با محدود کردن دید مشکلمان دوچندان شد .
بالاخره به اورژانس رسیدیم... گفتند اینجا دیگر جمع شده و کسی برای مداوا وجود ندارد فقط یه وانت تویوتا داریم که شیشه جلو هم ندارد. من قبول کردم که جلو بنشینم و مسیر را به راننده نشان بدهم چندین بار نزدیک بود به داخل دره سقوط کنیم و چند بار هم روی صخرهها رفتیم. واقعا بارش برف در شب تاریک بدون چراغ و شیشه جلوی حرکت ما رو کند کرده بود. بالاخره به اورژانس دیگهای رسیدیم، تقریبا ساعت 2 صبح بود.. از 10 شب از علی خون زیادی رفته بود .اونجا هم به سختی یک پد شکمی پیدا شد و زخم علی پانسمان شد و با یه آمبولانس تا بالای گردهرش رفتیم ولی آمبولانس خراب شد و من به ناچار به سنگر فرماندهی #لشکر_عاشورا رفتم و همه درحال خواندن #زیارت_عاشورا بودن که با خواهش و التماس و نهایتا داد و فریاد، تویوتا فرماندهی رو گرفتم و تا پایین گردهرش که اورژانس اصلی لشکر عاشورا بود رسیدیم ساعت 7 صبح بود و علی دیگر رمقی نداشت و فقط زمزمه آهستهای به گوش میرسید خوب که گوش دادم میگفت یا زهرا ....
اونجا هم همهی وسایل رو جمعآوری کرده بودند به هر زحمتی بود یکی دو تا سرم تزریق کردن و چون گروه خونی من با علی یکی بود مقداری خون بصورت مستقیم تزریق کردیم. علی به هوش اومد و میتونست حرف بزنه که دکترا گفتن باید سریع ببرینش عقب. ما دوباره راه افتادیم توی مسیر هواپیماهای عراقی با بمب خوشهای ما رو بمباران کردن که بصورت معجزه آسایی نجات پیدا کردیم ولی آمبولانس سوراخ سوراخ شد. بالاخره ساعت 12 ظهر به اورژانس اصلی #لشکر_10 رسیدیم و اونجا پزشکان خوبی داشت چند کیسه خون به علی تزریق کردند و پزشکان حاضر ما رو آرام کردند و گفتند انشاءالله دوستتان خوب میشود. وقتی هلیکوپتر آمد و علی رو سوار کردیم دیگر به ما اجازه ندادن همراه دوست و همسنگر عزیزم بروم . به ناچار با علی یه شوخی کردم گفتم یادته تو کربلای 5 تو زخم منو بستی و راهی کردی اینم جای اون ...
علی رفت.
و بعد از عملیات به سراغ او رفتم.
بیمارستان نه.....
#قطعه_29_گلزارشهدایبهشتزهراءسلامالله_علیها_ردیف_6_شماره_14
#روحش_شاد_یادش_گرامی_باد.
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹
🌹
آخرین ورق زندگی #تخریبچی_شهید_حسن_جدی
#عملیات_بیت_المقدس_2
بخوانیم و بسوزیم. که ما ماندیم و آنها رفتند.
و رفتن حقشان بود.
نه حق ما.........
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷 بخوانیم دلنوشته حسن را.....
اکنون آخرین فرصت های دنیاست،
آخرین لحظات است.
شاید که آخرین روز عمر ما نیز باشد.
و امشب با همه شبهای دیگر فرق دارد.
امشب آسمانها خون گریه خواهند کرد.
ستارگان با همه فروغ و روشنایی شان مرواریدهای خونین را خواهند برچید.
امشب شب حمله شب از خود گذشتن ، شب هدیه دادن.
خداوندا هدیه اینجانب را بپذیر.
امشب شب معراج،
شب پرواز،
شب دیدار با مهدی(عج)،
شب ایمان شب فداکاری،
شب ایثار،
شبی که گل های محمدی برچیده خواهند شد.
شب جویبارهای خون الله ، الله، الله.
🌺همه وسایلشان را آماده کردهاند و آماده رزم میباشند و گروه گروه و دسته دسته به محلهای از پیش تعیین شده حرکت میکنند و هر گروه ماموریت خاص خود را آماده انجام دادن هستند.
ما هم از#گردان_تخریب ماموریت به مهندسی یافتهایم تا معبر میان میدانهای مین بزنیم و یا احیانا معبر را گشاد کنیم.
آرامشی عجیب سراسر قلبها را فراگرفته است،
گویی که آرامتر از این ممکن نیست.
همانا یاد خدا قلبها را آرام میکند.
سبحان الله، الله اکبر، لااله الا الله.
گهگاهی در میان اینهمه هیاهو یاد خانه میافتم،
یاد خانواده عزیزم، یاد مادر ، مادری که همیشه برایم زحمت میکشید و من هرگز جبران زحمتهایش را نتوانستم بکنم.
وقتی که به یاد رنج های زندگیاش میافتم ابرهای قلبم شروع به باریدن میکند. که همه دریاهای قلبم را پر میکند. نه، نه، هرگز از یادم نمی روی مادر.
ای پدر، ای خواهر، ای برادرم حتی هجرت از این دنیای فانی هم نمیتواند فاصله بین من و شما عزیزان ایجاد کند .
اما با وجود این همه درد و رنجها و این همه گرفتاریها وقتیکه به اسلام فکر میکنم میبینم که درد اسلام بالاتر از اینهاست.
بنابراین بار دیگر عاجزانه از شما عزیزانم و همه فامیلهای عزیزم میخواهم که در شهادت من گریه نکنید. و غمگین نشوید. گریه برای اسلام باشد. گریه برای گرفتاری مسلمین باشد. و می گویم که اگر برای من اشک بریزید. قلبم را شکسته خواهید کرد.
حسن جدی 1/11/66
شهادت:عملیات بیت المقدس 2...شهادت 1/11/66
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹
🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🍃
🌺🍃🍃حسن مرد خدا بود
#تخریبچی_شهید_حسن_جدی
#عملیات_بیت_المقدس_2
شهادت 1 بهمن 1366
توی #گردان_تخریب بالاتفاق بچهها اهل معنویت بودند اما بعضیها یه سر و گردن از بقیه بلندتر بودند. شهید #حسن_جدی یکی از اونها بود.
بعضی ها به اشتباه اهل معنویت و آخرت بودن رو با گوشهگیری و دوری از اجتماعات اشتباهی میگیرند. شهید حسن جدی الگوی تمام و کمال یک رزمنده تخریبچی عارف بود.
حسن #دائم_الذکر بود یک آن از یاد خدا غافل نبود و این گرهخوردن با خدا رو هر کس که کنارش بود احسای میکرد.
حسن #دائم_الوضو بود.
حسن همیشه عطر زده و خوش بود.
حسن همیشه منظم و مرتب بود
حسن مبادی آداب بود
حسن میان بچهها بود
حسن اهل نیمهشب بود
حسن اهل تبسم بود
و در یک کلام #حسن_مرد_خدا بود
هر وقت مراسمی توی گردان بود برای برپایی هرچه با شکوهتر مراسمات کمک میکرد
اگر مسابقه ورزشی بود سعی میکرد زودتر از همه اعلام آمادگی کنه.
اگر مسابقه حفظ سورههای قرآن بود اسم حسن هم توی لیست بود
برای نظافت چادر و شستن ظروف به قول بچههای جبهه (شهردار چادر) اسم حسن همیشه اول لوح بود
در آموزشهای تخریب هم حسن از بهترین و سختکوشترینها بود.
و در عملیات هم حسن شیر بود.
روز عملیات نصر4 از نزدیک نترسی و دلاوری حسن رو دیدم. دشمن با گلولههای کاتیوشا خطمقدم رو زیر آتش گرفته بود. از شدت انفجارهای پشت سر هم، همه کلافه بودند و سینهها به زمین چسبیده بود یکعده شهید شده بودند و مجروحان هم کمک میخواستند. کسی جرات از زمینکندن را نداشت منتظر یک نفر بودند که سینه از خاک بلند کند. حسن از جا کنده شد و تجهیزات خود را رها کرد و به سمت مجروحین دوید و دیگران هم پشت سر او جلو رفتند.
حسن اهل شهادت بود و ما اهل ماندن...
و حسن شهید شد و ما اسیر..
اسیر دنیا
خدا به ما رحم کند.
خدا از تقصیرات این حقیر بگذرد من با حسن خیلی شوخی میکردم و او هم به من محبت داشت من میخواستم با این کارها حسن رو از آسمون و از ملکوت روی زمین بکشم اما حسن اصلا اهل زمین نبود. اگر روی زمین بود توی آسمون سیر میکرد...
یادش بخیر... خیلی عزیز بود.
🍃🌹🌹 #جعفرطهماسبی
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
۲۵ دی سالروز
#عملیات_بیت_المقدس_2
رمز عملیات نام مقدس بی بی دوعالم
#حضرت_زهراءسلامالله_علیها
بچه ها رفتهاند که انشاءالله بعد از نیمه شب به دشمن بعثی حمله کنند...
✳️🌟
🌟
🌱🌱🌱🌿🌿 روایت هایی که نشنیدهاید
🍃🌹🌹🌹عبور از پل افسانهای
#پل_شهید_کلهر
بر روی رودخانه #قلعه_چولان
#عملیات_بیت_المقدس_2
لشگر10سیدالشهداء(ع)
مشخصات پل
ارتفاع: 80متر
عرض: 70سانتیمتر
طول: 140 متر
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: #سردار_فضلی
هیچ رزمندهای مطلع نبود که ما از کجا عبورش میدهیم برای عبور رزمنده ها از پل مسئولی گذاشته بودیم و تاکید شده بود که نگذارید رزمنده ها متوجه شوند پل عبورشان به سمت ساحل دشمن در چه شرایطی هست.
بچه های رزمنده با همان ستونی که می آمدند بدون معطلی با فاصله یک یا دو متری از روی پل به سمت ساحل دشمن عبور میکردند.
به شکلی که هیچ رزمندهای در لحظه اولیه متوجه نمی شد که روی پلی با ارتفاع حدود 80 متر، طول 140 متر و عرض 70 سانت عبور میکند و جالب بود که خود بچه ها به هم روحیه میدادند و گاهی شده بود حدود 40 تا 50 نفر روی پل بین زمین و آسمان با تجهیزات کامل در حال عبور بودند. و در شب عملیات به حول و قوه الهی بیش از 2000 رزمنده از روی پل عبور کرده و به سمت دشمن راهی شدند.
و جالب تر این که گروهی از اسرای عراقی را که عقب می آوردند فرمانده تیپ عراقی که در بین اسرا بود اعتراض میکند که چرا ما را به بی راهه میبرید و مسیری که به سمت نیروهای ایرانی میرود غیر از این مسیر است. وقتی این فرمانده تیپ عراقی با اصرار زیاد ما به سمت ساحل می آمد دائم اصرار می کرد به رزمندگان ما که این مسیر راه به جائی ندارد.
اما وقتی به ساحل رودخانه رسید و نگاهش به پل افتاد. حیرت زده شد و گفت: همه چیز را فکر می کردیم الا این که رزمندگان ایرانی ریسکی به این بزرگی را انجام بدهند و پلی ابتکاری روی این رودخانه خروشان بزنند و عبور کنند.
🍃🌹
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
#پل_شهید_کلهر
برروی رودخانه#قلعه_چولان
#عملیات_بیت_المقدس_2
لشگر10سیدالشهداء(ع)
مشخصات پل
ارتفاع: 80متر
عرض: 70سانتیمتر
طول: 140 متر
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌷
🌷
🍃🌷 #عملیات_بیت_المقدس_2
مجروحی که از سرما یخ زد و شهید شد
🌷🌷 #شهید_محمدرضا_حیدری
✍🏿 راوی: #عباس_جهانبخش
در عملیات بیت المقدس۲ من سر تیم بچه های تخریب مامور به گردان پیاده بودم شاید گردان حضرت علی اصغر علیه السلام بود.
فرمانده گردان برادر رضاپور بود
شهید حیدری از یچه های تخریب مامور به واحد اطلاعات بود و از اون واحد مامور به گردان پیاده شده بود
وقتی رسیدیم بالای #قمیش خیلی سرد بود
تا صبح توی نیم متر برف یخزده خوابیدیم
نزدیکهای صبح رفتم پیش فرمانده گردان که اجازه بگیرم تیم 3 نفره تخریب رو بیارم عقب
دیدم مجروح ها رو تو یه سنگ چین کنار هم خوابوندن
شهید حیدری مجروح بود
به نظرم دستش با جاهای دیگه تیر خورده بود و باند پیچ بود
باهاش صحبت کردم گفتم میبریمت عقب
با بچه های تخریب گشتیم پتو پیدا کردیم که بیاریمش عقب که پتو پاره شد درد زیادی داشت
لازم بود با برانکارد اون مسیر کوهستانی رو بیاد پایین
با رضاپور صحبت کردم گفت بچه های تعاون دارن میان بالا
گم شده بودند یه گلوله کلت منور زدن دیدم خیلی نزدیکن
حداکثر نیمساعت راه داشتن که به ما برسند و قطعا اونا اگه مجروحها رو برمیگردوندند سریعتر به پایین میرسیدند
من هم اعتماد کردم و بعد از خداحافظی با حیدری و فرمانده گردان با بچه ها اومدیم پایین
وقتی حدود ظهر رسیدیم به غار خبری شنیدم که پاهام سست شد
بچه های تعاون راه رو گم کرده بودند و برگشته بودند به غار
که متاسفانه دیگه حیدری شهید شده بود
با اینکه اگر حیدری رو میاوردیم پایین و نزدیکهای غروب میرسیدیم به غار و اون شهید میشد هرگز خودم رو نبخشیدم
سرمای شدید خستگی و بیخوابی باعث شد اون تصمیم رو بگیرم
🌷
🌷🌷🌷
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#تخریبچیشهید_عبدالعلی_روشنی
#عملیات_بیت_المقدس_2
شهادت: ارتفاعات قمیش- 66/10/29
یادمه یه چکمه که حداقل دو شماره از پاش کوچکتر بود، روی اتیش میگرفت و داغ داغ با زحمت پاش میکرد تا جا باز کنه، پاهاش میسوخت تا چکمه ها جا باز میکرد.
اشتیاق شهادت را میشد از رفتارش ببینی تو پوست خودش نمیگنجید.
✍ راوی: #عباس_جهانبخش
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷