eitaa logo
شهدای نیروی انسانی
314 دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
6.1هزار ویدیو
8 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadanirooensani ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🍃 🌺🍃🍃حسن مرد خدا بود شهادت 1 بهمن 1366 توی بالاتفاق بچه ها اهل معنویت بودند اما بعضی ها یه سر و گردن از بقیه بلند تر بودند. شهید یکی از اونها بود. بعضی ها به اشتباه اهل معنویت وآخرت بودن رو با گوشه گیری و دوری از اجتماعات اشتباهی میگیرند. شهید حسن جدی الگوی تمام وکمال یک رزمنده تخریبچی عارف بود. حسن بود یک آن از یاد خدا غافل نبود و این گره خوردن با خدا رو هرکس که کنارش بود احسای میکرد حسن بود. حسن همیشه عطر زده و خوش بود بود حسن همیشه منظم ومرتب بود حسن مبادی آداب بود حسن میان بچه ها بود حسن اهل نیمه شب بود حسن اهل تبسم بود و در یک کلام بود هروقت مراسمی توی گردان بود برای برپایی هرچه باشکوه تر مراسمات کمک میکرد اگر مسابقه ورزشی بود سعی میکرد زودتر از همه اعلام آمادگی کنه. اگر مسابقه حفظ سوره های قرآن بود اسم حسن هم توی لیست بود برای نظافت چادر و شستن ظروف به قول بچه های جبهه(شهردارچادر) اسم حسن همیشه اول لوح بود در آموزش های تخریب هم حسن از بهترین و سخت کوش ترین ها بود. و در عملیات هم حسن شیر بود. روز عملیات نصر4 از نزدیک نترسی و دلاوری حسن رو دیدم. دشمن با گلوله های کاتیوشا خط مقدم رو زیر آتش گرفته بود. از شدت انفجارهای پشت سر هم همه کلافه بودند و سینه ها به زمین چسبیده بود یکعده شهید شده بودند و مجروحان هم کمک میخواستند.کسی جرات از زمین کندن را نداشت منتظر یک نفر بودن که سینه از خاک بلند کند. حسن از جا کنده شد و تجهیزات خود را رها کرد و به سمت مجروحین دوید و دیگران هم پشت سر او جلو رفتند. حسن اهل شهادت بود و ما اهل ماندن... و حسن شهید شد و ما اسیر.. اسیر دنیا خدا به ما رحم کند. خدا از تقصیرات این حقیر بگذرد من با حسن خیلی شوخی میکردم و او هم به من محبت داشت من میخواستم با این کارها حسن رو از آسمون واز ملکوت روی زمین بکشم اما حسن اصلا اهل زمین نبود. اگر روی زمین بود توی آسمون سیر میکرد... یادش بخیر...خیلی عزیز بود. 🍃🌹🌹 # جعفرطهماسبی کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹 🌹 آخرین ورق زندگی بخوانیم و بسوزیم. که ما ماندیم و آنها رفتند. و رفتن حقشان بود. نه حق ما......... 🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷 بخوانیم دلنوشته حسن را..... اکنون آخرین فرصت های دنیاست، آخرین لحظات است. شاید که آخرین روز عمر ما نیز باشد. و امشب با همه شبهای دیگر فرق دارد. امشب آسمانها خون گریه خواهند کرد. ستارگان با همه فروغ و روشنایی شان مرواریدهای خونین را خواهند برچید. امشب شب حمله، شب از خود گذشتن ، شب هدیه دادن. خداوندا هدیه اینجانب را بپذیر. امشب شب معراج، شب پرواز، شب دیدار با مهدی (عج)، شب ایمان شب فداکاری، شب ایثار، شبی که گل های محمدی برچیده خواهند شد. شب جویبارهای خون الله ، الله، الله. 🌺همه وسایلشان را آماده کرده اند و آماده رزم می باشند و گروه گروه و دسته دسته به محل های از پیش تعیین شده حرکت می کنند و هر گروه ماموریت خاص خود را آماده انجام دادن هستند. ما هم از ماموریت به مهندسی یافته ایم تا معبر میان میدانهای مین بزنیم و یا احیانا معبر را گشاد کنیم. آرامشی عجیب سراسر قلبها را فراگرفته است، گویی که آرامتر از این ممکن نیست. همانا یاد خدا قلبها را آرام می کند. سبحان الله، الله اکبر، لااله الا الله. گهگاهی در میان این همه هیاهو یاد خانه می افتم، یاد خانواده عزیزم، یاد مادر ، مادری که همیشه برایم زحمت می کشید و من هرگز جبران زحمت هایش را نتوانستم بکنم. وقتی که به یاد رنج های زندگی اش می افتم ابرهای قلبم شروع به باریدن می کند. که همه دریاهای قلبم را پر می کند. نه، نه، هرگز از یادم نمی روی مادر. ای پدر، ای خواهر، ای برادرم حتی هجرت از این دنیای فانی هم نمی تواند فاصله بین من و شما عزیزان ایجاد کند . اما با وجود این همه درد و رنجها و این همه گرفتاری ها وقتی که به اسلام فکری می کنم می بینم که درد اسلام بالاتر از اینهاست. بنابراین بار دیگر عاجزانه از شما عزیزانم و همه فامیل های عزیزم میخواهم که در شهادت من گریه نکنید. و غمگین نشوید. گریه برای اسلام باشد. گریه برای گرفتاری مسلمین باشد. و می گویم که اگر برای من اشک بریزید. قلبم را شکسته خواهید کرد. حسن جدی ۱۳۶۶/۱۱/۱ شهادت: عملیات بیت المقدس ۲ تاریخ ۱۳۶۶/۱۱/۱ 🌺 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 شهادت عملیات کربلای یک شهادت 10 تیرماه 65 ✍️✍️✍️راوی: از گلهای بود کمتر هم ازش یاد میشه . صفای عجیبی داشت اما ظاهرش نشون نمیداد. ولی در باطن و خفا ارتباط عمیقی با خدا داشت. غلامحسین میون لشگر10 یه نمک دیگری داشت. حدود یکی دو ماه قبل از عملیات با یه عده از بچه های تخریب به منطقه عملیاتی رفتیم و در خط مستقر شدیم. لحظه ورود به منطقه عملیاتی مهران با حالت تضرع و با دیدگانی اشک الود به من گفت: چند بار جور شد که برم (شهید شم) ولی آمادگیش رو نداشتم . اما این دفعه آماده ام ... با اطمینان گفت که من توی این عملیات شهید میشم... و رفت و شهید شد. روحش شاد 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹 🌹 آخرین ورق زندگی بخوانیم و بسوزیم. که ما ماندیم و آنها رفتند. و رفتن حقشان بود. نه حق ما......... 🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷 بخوانیم دلنوشته حسن را..... اکنون آخرین فرصت های دنیاست، آخرین لحظات است. شاید که آخرین روز عمر ما نیز باشد. و امشب با همه شب‌های دیگر فرق دارد. امشب آسمان‌ها خون گریه خواهند کرد. ستارگان با همه فروغ و روشنایی شان مرواریدهای خونین را خواهند برچید. امشب شب حمله شب از خود گذشتن ، شب هدیه دادن. خداوندا هدیه اینجانب را بپذیر. امشب شب معراج، شب پرواز، شب دیدار با مهدی(عج)، شب ایمان شب فداکاری، شب ایثار، شبی که گل های محمدی برچیده خواهند شد. شب جویبارهای خون الله ، الله، الله. 🌺همه وسایل‌شان را آماده کرده‌اند و آماده رزم میباشند و گروه گروه و دسته دسته به محل‌های از پیش تعیین شده حرکت می‌کنند و هر گروه ماموریت خاص خود را آماده انجام دادن هستند. ما هم از ماموریت به مهندسی یافته‌ایم تا معبر میان میدان‌های مین بزنیم و یا احیانا معبر را گشاد کنیم. آرامشی عجیب سراسر قلبها را فراگرفته است، گویی که آرامتر از این ممکن نیست. همانا یاد خدا قلبها را آرام می‌کند. سبحان الله، الله اکبر، لااله الا الله. گهگاهی در میان این‌همه هیاهو یاد خانه می‌افتم، یاد خانواده عزیزم، یاد مادر ، مادری که همیشه برایم زحمت می‌کشید و من هرگز جبران زحمت‌هایش را نتوانستم بکنم. وقتی که به یاد رنج های زندگی‌اش می‌افتم ابرهای قلبم شروع به باریدن می‌کند. که همه دریاهای قلبم را پر می‌کند. نه، نه، هرگز از یادم نمی روی مادر. ای پدر، ای خواهر، ای برادرم حتی هجرت از این دنیای فانی هم نمی‌تواند فاصله بین من و شما عزیزان ایجاد کند . اما با وجود این همه درد و رنج‌ها و این همه گرفتاری‌ها وقتی‌که به اسلام فکر می‌کنم می‌بینم که درد اسلام بالاتر از اینهاست. بنابراین بار دیگر عاجزانه از شما عزیزانم و همه فامیل‌های عزیزم می‌خواهم که در شهادت من گریه نکنید. و غمگین نشوید. گریه برای اسلام باشد. گریه برای گرفتاری مسلمین باشد. و می گویم که اگر برای من اشک بریزید. قلبم را شکسته خواهید کرد. حسن جدی 1/11/66 شهادت:عملیات بیت المقدس 2...شهادت 1/11/66 کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹 🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🍃 🌺🍃🍃حسن مرد خدا بود شهادت 1 بهمن 1366 توی بالاتفاق بچه‌ها اهل معنویت بودند اما بعضی‌ها یه سر و گردن از بقیه بلندتر بودند. شهید یکی از اونها بود. بعضی ها به اشتباه اهل معنویت و آخرت بودن رو با گوشه‌گیری و دوری از اجتماعات اشتباهی می‌گیرند. شهید حسن جدی الگوی تمام و کمال یک رزمنده تخریبچی عارف بود. حسن بود یک آن از یاد خدا غافل نبود و این گره‌خوردن با خدا رو هر کس که کنارش بود احسای می‌کرد. حسن بود. حسن همیشه عطر زده و خوش بود. حسن همیشه منظم و مرتب بود حسن مبادی آداب بود حسن میان بچه‌ها بود حسن اهل نیمه‌شب بود حسن اهل تبسم بود و در یک کلام بود هر وقت مراسمی توی گردان بود برای برپایی هرچه با شکوه‌تر مراسمات کمک می‌کرد اگر مسابقه ورزشی بود سعی می‌کرد زودتر از همه اعلام آمادگی کنه. اگر مسابقه حفظ سوره‌های قرآن بود اسم حسن هم توی لیست بود برای نظافت چادر و شستن ظروف به قول بچه‌های جبهه (شهردار چادر) اسم حسن همیشه اول لوح بود در آموزش‌های تخریب هم حسن از بهترین و سخت‌کوش‌ترین‌ها بود. و در عملیات هم حسن شیر بود. روز عملیات نصر4 از نزدیک نترسی و دلاوری حسن رو دیدم. دشمن با گلوله‌های کاتیوشا خط‌مقدم رو زیر آتش گرفته بود. از شدت انفجارهای پشت سر هم، همه کلافه بودند و سینه‌ها به زمین چسبیده بود یک‌عده شهید شده بودند و مجروحان هم کمک می‌خواستند. کسی جرات از زمین‌کندن را نداشت منتظر یک نفر بودند که سینه از خاک بلند کند. حسن از جا کنده شد و تجهیزات خود را رها کرد و به سمت مجروحین دوید و دیگران هم پشت سر او جلو رفتند. حسن اهل شهادت بود و ما اهل ماندن... و حسن شهید شد و ما اسیر.. اسیر دنیا خدا به ما رحم کند. خدا از تقصیرات این حقیر بگذرد من با حسن خیلی شوخی می‌کردم و او هم به من محبت داشت من می‌خواستم با این کارها حسن رو از آسمون و از ملکوت روی زمین بکشم اما حسن اصلا اهل زمین نبود. اگر روی زمین بود توی آسمون سیر می‌کرد... یادش بخیر... خیلی عزیز بود. 🍃🌹🌹 کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
تبریک سال 1366 سردار حاج علی فضلی فرمانده لشگر10 سیدالشهداء(ع) به رزمندگان کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
💐🌷 بعد از اينكه سال دوم دبيرستان را قبول شدم به سركار رفتم بعد از 45 روز آن كار راترك كردم و به رفتم و من چون متولد 1349 بودم، نمي گذاشتند و براي همين در فتوكپي شناسنامه دست كاري كردم و ما را به (ع) معرفي كردند. در (ع) تهران كه مي خواستند ما را تقسيم بكنند، يكي از نماينده هاي به آنجا آمده بود و از ماموریت در جبهه گفت و من داوطلب اعزام به تخریب شدم. به گردان تخريب رفتم و همان اول با معاون گردان صحبت كردم كه وقتي مدرسه ها باز شد من بايد بروم و او هم قبول كرد و من 45 روزي ماندم و با بچه ها انس گرفتم واحتياجات جبهه و خودم را ديدم و بالاخره قسمت اين بود كه ما آنجا بمانيم. در آنجا كلاس هاي آشنائي با مين مي گذاشتند و كلاسهاي آر پي جي و تيراندازي هم داشتيم شروع شد و ما به منطقه رفتيم ولي قسمت نبود كه در این عمليات شركت كنيم و بعد از عمليات يكسري از بچه ها را به مشهد بردند بعد از اينكه از مشهد آمديم گردان براي بچه ها آموزش گذاشت و ما در آن شركت كرديم و تا اينكه قرار شد شروع بشود و يكسري از بچه ها را بردند كه ياد بگيرند و من هم رفتم و 10-15 روز بيشتر طول نكشيد و آماده عملیات شدیم. در به عنوان به گردان مامور شدیم. معبر ما به نام (س) بود. شب عملیات قبل از ما تعدادی از جلو رفته بودند تا موانع رو بشکافند و معبر برای عبور غواصان ایجاد کنند. قبل از رسیدن گروهانی که ما همراهش بودیم عملیات لو رفت. 8 رده سیم خاردار جلوی ما بود و هر رده باز 8 رديف سيم خاردار داشت كه 4 تا روي آب و 4 تا زير آب ، و يكسري از مين ها هم زیر آب بودكه يكي از بچه ها ، پايش روي مين رفت و شهيد شد. از طرف فرماندهي گردان فرمان رسيد كه به هر نحوي هست بقیه راه را باز كنند حتي اگر بايد روي سيم خاردار بخوابند به علت آتش دشمن تعدادی از بچه ها شهید و مجروح شده بودند. قرار شد برای حمله به دشمن و رسیدن به در گروه های 5 و 10 نفره با استفاده از به دشمن حمله کنیم و از موانع عبور کرده و به دژ برسیم. يكي از بچه هاي جلوی ستون قرار گرفت و يكي از پشت سر او و من هم پشت سر ايشان و چند نفر ديگر هم پشت سر من ایستادند و به یک ستون حرکت کردیم برای عبور از موانع. هنوز چند متری نرفته بودیم که آتش دشمن به سمت ما قفل شد و در یک لحظه با تیر اندازی دشمن داخل آب برادر اطلاعات عمليات شهيد شد و نفر جلوی من هم که از بچه های خودمون بود تير به سرش خورد و شهيد شد. من سر ستون بودم و مسیر رو ادامه دادم هرچه جلو میرفتم آتش تیربارهای دشمن سنگین و دقیق تر میشد تا جایی رسیدیم که پشت سرم رو نگاه کردم و دیدم کسی نیست. تعدادی مجروح و شهید شده بودند و همان لحظه هم احساس کردم دست چپم سنگین شد. تیر به دستم خورده بود. دیدم دستم دیگه کار نمیکنه و خودم رو روی آب سر دادم تا به خاکریزی که سمت راست معبر بود و پای یکی از مجروحین رو هم گرفتم و به خاکریز چسبیدیم. چند ساعتی گذشت. هوا به شدت سر بود و خون زیادی از ما رفته بود و همه‌ی وجودمان رو سرما گرفته بود. تیم های که جلو رفته بودند داشتند برمی‌گشتند. دستور رسیده بود که غواص ها عقب بیایند. اونها به داد ما رسیدند و کمک کردند و ما ما را روي آب هل دادند و قايق آمدند و ما سوار شديم. ما رو با آمبولانس به اهواز و از آنجا هم به مشهد اعزام شدیم و در بیمارستان مشهد ادامه عمليات را از تلويزيون نگاه كرديم. 45 روز دستم توي گچ بود و بعد از طی شدن ایام درمان مجددا به برگشتم و برای عملیات بعد اعلام آمادگی کردم. کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani