eitaa logo
شهدای نیروی انسانی
292 دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
4.7هزار ویدیو
5 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadanirooensani ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الشهداء والصدیقین سلام علیکم 💢💥🔹در سحرگاه یکشنبه 27 دی ماه 1324 در یک شب سرد زمستانی ، چهار جوخه‏ ی اعدام در میدان بزرگ یک پادگان نظامی در تهران بر پا شد؛ و شهید بزرگوار سید مجتبی نواب صفوی و سه تن از همرزمان و یارانش یعنی خلیل طهماسبی ، سید محمد واحدی و مظفر ذوالقدر مظلومانه اعدام شدند؛🙈😭🙈 و خون پاکشان به زمین ریخته شد.❤💚❤ 🤲❤🤲روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد🤲❤🤲 کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 🌹 * 🌹 🌹السلام علیکم یا اولیاء الله و احبائه 🌹السلام علیکم یا اصفیاءالله و اودائه 🌹السلام علیکم یا انصار دین الله 🌹السلام علیکم یا انصار رسول الله 🌹السلام علیکم یا انصار ابی عبدالله 🌹سلام بر شهیدان راه حق 🌹سلام بر شهیدان دفاع مقدس 🌹سلام برشهیدان عزیز امینی راد 🌹سلام بر شهید والامقام 🌹 🌹 * 🕊 🌹 تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۸🕊 🌹 محل شهادت: شلمچه 🕊 🌹نام عملیات: کربلای پنج 🕊 سی و ششمین سالگرد شهادت افتخار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، شهید عزیز * را گرامی می داریم و سالروز آسمانی شدن و کسب * ایشان را به خانواده محترم شهیدان امینی راد تبریک عرض می نماییم. به ارواح طیبه و ملکوتی تمامی شهدا بویژه شهیدان عزیز محمدرضا و ابوالفضل امینی راد درود و سلام می فرستیم و از درگاه خداوند متعال تقاضای علو درجات برای آنها مسئلت می نماییم. 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹 کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🇮🇷🌹🇮 🌹 دو برادر شهید از این دو برادر، یک وصیت نامه مشترک به جا مانده است. این که چگونه «محمدرضا» و «ابوالفضل» به فکر نگارش یک وصیت نامه مشترک افتاده‌اند معلوم نیست «محمدرضا» متولد ۱۳۴۳/۹/۲۱ و «ابوالفضل» (متولد ۳۹) دو پسرِ مرحوم «محمد امین» اهل روستای «قپچاق» (از توابع «ملارد») به فاصله دو سال از یکدیگر، بال در بال ملائک گشودند. ابتدا «محمدرضا» به تاریخ 24 اسفند 1363 در عملیات «بدر» و در منطقه «شرق دجله» بر صریر شهادت تکیه زد و سپس «ابوالفضل» به تاریخ 28 دی 1365 در عملیات «کربلای5» و در منطقه «شلمچه» خلعت شهادت پوشید. این دو برادر، در دو یگان مختلف عضویت داشتند. «محمدرضا» جمعی «لشکر27 محمدرسول الله (صلوات الله علیه و آله)» و «ابوالفضل» جمعی «لشکر 10 سیدالشهدا (صلوات الله علیه و آله)» بودند. از این دو برادر، یک وصیت نامه مشترک به جا مانده است. این که چگونه «محمدرضا» و «ابوالفضل» به فکر نگارش یک وصیت نامه مشترک افتاده‌اند معلوم نیست («محمدرضا» در سال 61، وصیت نامه ای اختصاصی هم نوشته است). اما این وصیت‌نامه بدیع که قطعا حاصل هم فکری دو برادر شهید است، خواندنی و تاثیرگذار است. امید که با خواندنش، ما را به دعای خیرتان، میهمان کنید: بسم الله الرحمن الرحیم یا ایتها النفس المطمئنه / ارجعی الی ربک راضیة مرضیه / فادخلی فی عبادی / و ادخلی جنتی/ آن هنگام به اهل ایمان خطاب لطف رسد که ای نفس مطمئن و دل آرام به حضور پروردگارت باز آی که تو خشنود به او و او راضی از توست باز آی و در صف بندگان خاص من در آی و در بهشت من داخل شو بسم رب الشهدا و الصدیقین با تقدیم صمیمی ترین سلام ها و درود هایمان به تمامی شهیدان گلگون کفن و امام عزیز و امت عزیز امام و شما عزیزانمان، وصیت نامه مان را هر چند لایق آن نیسیم که برایتان وصیتی کرده باشیم به امید این که خداوند گناهمان را ببخشد و شهادت بنده گنهکارش را بپذیرد برایتان تقدیم می کنیم و امید آن داریم که با شهدای اسلام محشور گردیم و در جوار رحمت حق تعالی قرار گیریم. از شما عزیزیان تقاضا داریم که دعایمان کنید که خداوند شهادت این بندگان حقیر را بپذیرد و هم‌چنین تقاضا داریم که راه «سیدالشهدا (ع)» را به نحو احسن ادامه دهید و امام عزیز را یاری کنید و همیشه پیرو خوبی برای او باشید و اگر خدای نا‌کرده کوچک‌ترین سستی از خود نشان دهید در روز قیامت جواب گوی این همه خونی که مظلومانه در راه اسلام ریخته شده نمی توانید باشید. عزیزانمان! وقتی پیکر شهدای مظلوم را اکثراً نوجوان و جوان و حتی پیرمرد نیز می دیدیم به خدا از خودمان خجالت می کشیدیم و می گفتیم چرا مانده ایم؟ مگر مسلمان نیستیم؟ مگر نمی گوییم شیعه علی (ع) هستیم؟ مگر نمی گوییم که می خواهیم راه حسین (ع) را تداوم بخشیم؟ پس چرا همیشه [فقط] شعار آن را می دهیم؟ بشتابیم و این شعارها را به عمل ثابت کنیم. این بود که بالاخره توفیق آمدن به جبهه نصیبمان شد تا ادامه دهنده‌ی راه عزیزانمان یعنی شهدا باشیم و خوش‌حال و سر‌افراز که چون حسین وار کشته شدیم، اگر خدا بپذیرد. هرچه فکر می کردیم که خدا چگونه این همه گناهانمان را می بخشد تا از نزدیکانش گردیم [علتش] را نمی یافتیم تا این که حدیث «پیامبر اکرم (ص)» به گوشمان رسید که می فرماید: «وقتی اولین قطره خون شهید ریخته می شود، هم‌راه او تمام گناهانش آمرزیده می شود.» و این را وقتی دقیقأ دریافتیم که تمام وجودمان برای شهادت پرواز کرد و با خود گفتیم خدایا! آیا توفیق شهادت نصیبمان می شود؟ آیا ما جزو شهدا می گردیم؟ آیا با ریخته شدن خون ما تمام گناهانمان آمرزیده می شود؟ هنوز هم نمی دانیم که آیا توفیق شهادت را داشته ایم یا نه. لذا دعایمان کنید که خدا شهادتمان را بپذیرد. و باز به شما وصیت می کنیم که امام عزیز را تنها نگذارید، ما می رویم تا راه حسین (ع) و خط امام زنده باشد لذا شما با یاری امام و انقلاب راه حسین (ع) و خط امام را تداوم ببخشید. در پایان از همه تقاضای دعا برای رزمندگان و امام عزیز و ما داریم و بدانید هر چه می خواهیم مکالمه را قطع نماییم نمی توانیم ولی چه کنیم که کاغذ محدود است و وقت محدودتر. خدایا! خمینی مان را تا انقلاب مولایمان (عج) حفظ بفرما خدایا! انقلابمان را هر چه زودتر با حضور حضرت مهدی موعود (ع) به انقلابش متصل بفرما خدایا! رزمندگان ما را با پیروزی نهایی هرچه سریع تر به خانواده هایشان برگردان خدایا! گناهانمان را ببخش و ما را یک لحظه به خودمان وامگذار خدایا! به خانواده شهدا و مجروحین و مفقودین و مصدومین و اسرا و رزمندگان و مسافرین اسلام صبری عظیم و اجری جزیل عنایت بفرما خدایا! ما را از خالصان و مقربانت قرار بده بفضلک و رحمتک یا ارحم الراحمین خداحافظ 🥀🍃🍀🕊🕊🍀🍃🥀 کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🇮🇷🕊🇮🇷🌹 *🍀 السلام علیک یا اباصالح المهدی عج🍀* 🌹 🌹* فَاقْرَءُوا مَا تَيسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ (مزمل/ ۲۰) * 📖 *امروز صفحه ۳۸۴* عزیزانی که برنامه جزء خوانی دارند، 📖 *امروز جزء ۲۵ قرآن کریم* * 🌹 * 🌹 * *ان شاءالله در دنیا با قرآن مانوس و در آخرت با قرآن محشور شوید.* 🌺🍃🌸🍃🌺 کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم 🍃🌸 🌸🍃 🍃🌹 🌹🍃 و من خطبة له (علیه السلام) و فيها ينصح أصحابه: أَرْسَلَهُ دَاعِياً إِلَى الْحَقِّ وَ شَاهِداً عَلَى الْخَلْقِ، فَبَلَّغَ رِسَالاتِ رَبِّهِ غَيْرَ وَانٍ وَ لَا مُقَصِّرٍ، وَ جَاهَدَ فِي اللَّهِ أَعْدَاءَهُ غَيْرَ وَاهِنٍ وَ لَا مُعَذِّرٍ، إِمَامُ مَنِ اتَّقَى وَ بَصَرُ مَنِ اهْتَدَى. أَمَا وَ اللَّهِ لَيُسَلَّطَنَّ عَلَيْكُمْ غُلَامُ ثَقِيفٍ، الذَّيَّالُ الْمَيَّالُ، يَأْكُلُ خَضِرَتَكُمْ وَ يُذِيبُ شَحْمَتَكُمْ؛ إِيهٍ أَبَا وَذَحَةَ. و مِنها: وَ لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ مِمَّا طُوِيَ عَنْكُمْ غَيْبُهُ، إذاً لَخَرَجْتُمْ إِلَى الصُّعُدَاتِ تَبْكُونَ عَلَى أَعْمَالِكُمْ وَ تَلْتَدِمُونَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ وَ لَتَرَكْتُمْ أَمْوَالَكُمْ لَا حَارِسَ لَهَا وَ لَا خَالِفَ عَلَيْهَا وَ لَهَمَّتْ كُلَّ امْرِئٍ مِنْكُمْ نَفْسُهُ لَا يَلْتَفِتُ إِلَى غَيْرِهَا، وَ لَكِنَّكُمْ نَسِيتُمْ مَا ذُكِّرْتُمْ وَ أَمِنْتُمْ مَا حُذِّرْتُمْ، فَتَاهَ عَنْكُمْ رَأْيُكُمْ وَ تَشَتَّتَ عَلَيْكُمْ أَمْرُكُمْ؛ وَ لَوَدِدْتُ أَنَّ اللَّهَ فَرَّقَ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ أَلْحَقَنِي بِمَنْ هُوَ أَحَقُّ بِي مِنْكُمْ قَوْمٌ وَ اللَّهِ مَيَامِينُ الرَّأْيِ مَرَاجِيحُ الْحِلْمِ مَقَاوِيلُ بِالْحَقِّ مَتَارِيكُ لِلْبَغْيِ، مَضَوْا قُدُماً عَلَى الطَّرِيقَةِ وَ أَوْجَفُوا عَلَى الْمَحَجَّةِ، فَظَفِرُوا بِالْعُقْبَى الدَّائِمَةِ وَ الْكَرَامَةِ الْبَارِدَةِ. 🌹 🌹 (اين خطبه در شهر كوفه در سال 38 هجرى براى تشويق كوفيان به نبرد نهايى ايراد شد). 1️⃣. صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: خداوند پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را فرستاد تا دعوت كننده به حق، و گواه اعمال خلق باشد. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بدون سستى و كوتاهى، رسالت پروردگارش را رسانيد، و در راه خدا با دشمنانش بدون عذر تراشى جنگيد. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيشواى پرهيزكاران، و روشنى بخش چشم هدايت شدگان است. خبر از خونريزى و شكمبارگى حجّاج بن يوسف ثقفى: آگاه باشيد، به خدا سوگند پسركى از طايفه ثقيف (حجّاج بن يوسف) بر شما مسلّط مى گردد كه هوسباز و گردن كش و ستمگر است، سبزه زارهاى «اموال و داراييها» شما را مى چرد و چربى شما را آب مى كند. ابو وذحه: بس كن. (وذحه، نوعى سوسك است، چون ماجرايى با حجّاج دارد، او را «ابو وذحه» خطاب فرمود، كه اينجا جاى آوردن آن نيست «مى گويند وذحه، سوسك مخصوصى است و حجّاج را گزيد كه بدنش ورم كرد و مرد»). (و از همين خطبه است). 2️⃣. : مردم اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است با خبر بوديد، از خانه ها كوچ مى كرديد، در بيابان ها سرگردان مى شديد، و بر كردارتان اشك مى ريختيد و چونان زنان مصيبت ديده بر سر و سينه مى زديد سرمايه خود را بدون نگهبان و جانشين رها مى كرديد و هر كدام از شما تنها به كار خود مى پرداختيد، و به ديگرى توجّهى نداشتيد. افسوس، آنچه را به شما تذّكر دادند فراموش كرديد، و از آنچه شما را ترساندند، ايمن گشتيد گويا عقل از سرتان پريده، و كارهاى شما آشفته شده است. 3. تعريف يارانى كه به شهادت رسيدند: به خدا سوگند، دوست داشتم كه خدا ميان من و شما جدايى اندازد، و مرا به كسى كه نسبت به من سزاوارتر است ملحق فرمايد. به خدا سوگند، آنان مردمى بودند، نيك انديش، ترجيح دهنده بردبارى، گويندگان حق، و ترك كنندگان ستم. پيش از ما به راه راست قدم گذاشته و شتابان رفتند و در به دست آوردن زندگى جاويدان آخرت و كرامت گوارا، پيروز شدند. کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
** *🌹شهید والامقام امیرحسین بهادری🌹 "از خدا طلب شهادت می کنیم چون راه امام حسین علیه‌السلام را می رویم که خدا به او آموخته است و شهادت کام و آرزوی ماست برای اینکه شهید، مشهد تاریخ است..." کجایند مردان والفجر هشت که از خونشان دشت گلپوش گشت کجایند آنان که بالی رها داشتند گذرنامه کربلا داشتند کجایند آنان که فردایی اند همانان که فردا تماشایی اند. صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 پیکرش را با دو شهید دیگر، تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه. نگهبان سردخانه می گفت: یکی شان آمد به خوابم و گفت : جنازه ی من رو فعلاً تحویل خانواده ام ندید ! از خواب بیدار شدم . هر چه فکر می کردم کدام یک از این دو نفر بوده ، نفهمیدم ؛ گفتم ولش کن ، خواب بوده دیگه قرار بود فردا جنازه ها رو تحویل بدیم که شب دوباره خواب شهید رو دیدم. دوباره همون جمله رو بهم گفت . این بار فوراً اسمش رو پرسیدم . گفت : از خواب پریدم ، رفتم سراغ جنازه ها. روی سینه ی یکی شان نوشته بود . بعد ها متوجه شدم توی اون تاریخ، خانواده اش در تدارک مراسم ازدواج پسرشان بوده اند ؛ شهید خواسته بود مراسم برادرش بهم نخورد. کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 شهادت : ارتفاعات قمیش- 66/10/29 یادمه یه چکمه که حداقل دو شماره از پاش کوچکتر بود رو روی اتیش میگرفت و داغ داغ با زحمت پاش میکرد تا جا باز کنه پاهاش میسوخت و چکمه ها جا باز میکرد اشتیاق شهادت رو میشد از رفتارش ببینی تو پوستش نمیگنجید ✍🏿✍🏿✍🏿 راوی : 🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷