eitaa logo
شهدا و ایثارگران صفادشت
200 دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
5 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا، و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadasafadasht ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
روح مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی شاد. @shohadasafadasht
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺 🍀 🍀 امروز برابر است با ✨ 15 خرداد 1399 ه.ش ✨ 12 شوال 1441 ه.ق ✨ 4 ژوئن 2020 میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 نیست خدائی جز الله، فرمانروای حق و آشکار 🔸صفحه 31 🔸جزء 2 جهت سلامتی و و هدیه به روح 🌺🍃🌸🍃🌸🍃🌼🍃🌺 @shohadasafadasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هنگامی که عالِم با ایمانی از دنیا برود، در اسلام رخنه‌ و شکافی ایجاد می‌شود که با هیچ چیز قابل جبران نیست . 📚 اصول کافی یاد و خاطره ، مخصوصا قیام خونین 🌹 🌹 گرامی باد . 🥀🕊🌹🏴🌹🏴🌹🕊🥀 @shohadasafadasht
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺 🍀 🍀 امروز برابر است با : ✨ 16 خرداد 1399 ه.ش ✨ 13 شوال 1441 ه.ق ✨ 5 ژوئن 2020 میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 🔸صفحه 32 🔸جزء 2 جهت سلامتی و و هدیه به روح 🌺🍃🌸🍃🌸🍃🌼🍃🌺 @shohadasafadasht
🌹🕊🥀💐🥀🕊🌹 خدایا ... مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران عقل توجیهشان می کنم ببخش . 🥀🕊💐🌹💐🕊🥀 @shohadasafadasht
✨شجاعت و غیرت ایرانی!✨ مهدی شیرزادی در کتاب «تا آخرین فشنگ» این‌گونه از دلاوری و شجاعت و کشوردوستی شهیدان، سرجوخه مصیب ملک‌محمدی، سرباز وظیفه عبدالله شهریاری و سرباز وظیفه سیدمحمد رایی هاشمی که در کنار پل مرزی جلفا ۴۸ ساعت در مقابل لشکر ۴۷ شوروی مقاومت کردند، نقل می‌کند. ساعت ۴ صبح روز سوم شهریورماه سال ۱۳۲۰ به سرجوخه ملک‌محمدی در پاسگاه مرزبانی جلفا در آذربایجان‌ شرقی خبر می‌دهند لشکری عظیم از ارتش سرخ شوروی به سوی مرز می‌آید و قصد دارد از «پل آهنی» گذشته و وارد کشور شود. سرجوخه خبر را به تبریز مخابره می‌کند و از آنجا هم به تهران. از پایتخت دستور می‌آید که پادگان را تخلیه کنید و بدون هیچ مقاومتی اجازه ورود ارتش شوروی را بدهید. سرجوخه جسور خطاب به سربازانش می‌گوید: «هر کسی می‌خواهد، برگردد. من اینجا می‌مانم. می‌خواهم از کشور مقابل اجنبی‌ها دفاع کنم.» ملک‌محمدی همراه با سرباز عبدالله شهریاری، سیدمحمد رایی هاشمی و سرباز دیگری هم قسم می‌شوند و می‌مانند. هنگامی که نخستین نفربر شوروی قصد عبور از پل آهنی را دارد سرباز شهریاری بسوی راننده آن شلیک می‌کند و سرباز روس را از پای درمی‌آورد. درگیری سنگینی بین نیروهای کاملاً مسلح ارتش شوروی و سرجوخه و ۳ سربازش درمی‌گیرد. این درگیری به گفته شاهدان ماجرا که مشروح آن در اسناد آکادمی نظامی روسیه هم موجود است، ۴۸ ساعت به طول می‌انجامد و در نهایت سرجوخه محمدی همراه با دو سرباز دیگرش عبدالله شهریاری و سیدمحمد رایی هاشمی زیر آتش شدید توپخانه لشکر ۴۷ شوروی به شهادت می‌رسند. نفر چهارم برای رساندن خبر ورود لشکر ۴۷ به دستور سرجوخه ملک‌محمدی ساعتی پیش از شهادت همرزمانش بسوی تبریز رفته بود. سرلشکر نوویکف، فرمانده لشکر ۴۷ شوروی وقتی متوجه می‌شود که سربازان ایرانی کشته شده‌اند از پل آهنی عبور می‌کند و وارد خاک کشور می‌شود. او وقتی فهمید ۴۸ ساعت است که تنها با ۳ سرباز جنگیده، به نشانه احترام یکی از درجه‌هایش را از روی دوشش باز کرد و روی سینه سرجوخه محمدی گذاشت و از چوپانی خواست ۳ سرباز شجاع را به شیوه مسلمانان کنار پل آهنی دفن کند. تدفین این ۳ سرباز به‌ خاطر وطن‌پرستی‌شان با تشریفات نظامی از سوی لشکر ۴۷ ارتش دشمن صورت گرفت. ۶۰ سال بی‌خبری آن سوی ماجرا این که خانواده‌‌های ۳ژاندارم ایرانی نزدیک به ۶۰ سال از آنها بی‌خبر ماندند. آنها تصور می‌کردند پدرشان از سوی روس‌ها اسیر شده‌ و در اردوگاه‌های کار اجباری در سیبری زیر فشار کار طاقت‌فرسا از دنیا رفته‌اند؛ غافل از این که مزار ۳ سربازی که در کنار پل آهنی جلفا یعنی درست روی خط مرزی ایران و نخجوان است، مزار آنهاست. بالاخره پس از چند ماه تلاش و پیگیری موفق شدم فرزند سرباز شهریاری را در شهر کوچک «باسمنج» در نزدیکی تبریز پیدا کنم. پسری بسیار پیرتر از پدر. چند ساعتی طول کشید تا پرسان پرسان خانه حاج محمدعلی شهریاری را در مرکز شهر پیدا کنم. به اتفاق یکی از اقوام او به مقابل خانه قدیمی‌اش می‌روم. پیرمردی کوتاه قامت و لاغراندام که عرق‌گیر سرمه‌ای رنگی روی سرش دارد در را باز می‌کند. تعارف‌ می‌کند به خانه‌اش. می‌گویم خبرنگارم و از تهران آمده‌ام. با خنده می‌‌پرسد: «خیر باشد، خبری شده؟» حاج محمدعلی ۸۵ ساله فارسی بلد نیست و باید با زبان آذری با او صحبت کنم. دو صندلی چوبی را زیر درخت گیلاس وسط حیاط می‌گذارم و عصر بیست و سومین روز ماه رمضان شروع می‌کنم به مصاحبه‌ای که بی‌صبرانه ماه‌ها انتظارش را کشیده‌ام. از او می‌خواهم درباره پدرش برایم بگوید و این که وقتی برای خدمت سربازی به هنگ مرزی جلفا رفته چند ساله بوده و تا جایی که ذهنش یاری می‌کند از آن زمان بگوید. می گوید: «پدرم وقتی به خدمت رفت ۸ ساله بودم، برادر بزرگترم ۱۰ ساله و خواهر کوچکترم ۴ ساله و مادرم هم پا به ماه بود. آن زمان یعنی زمان رضاشاه که بتازگی ارتش راه انداخته بودند، می‌آمدند روستا و هر کسی را پیدا می‌کردند، می‌بردند برای سربازی. برایشان اهمیتی نداشت چه کسی را می‌برند؛ مجرد است یا مثل پدر من ۳۶ ساله با ۳ بچه. اگر کسی پول درست و حسابی می‌داد او را از اجباری معاف می‌کردند. به هر حال پدرم و چند نفر دیگر را بردند پادگان تبریز. ۶ ماه تبریز بود و از آنجا به هنگ مرزی جلفا منتقل شد. پیش از مرگش ۲ بار خانه آمد و قبل از این که از او بی‌خبر بمانیم، نامه‌ای برایمان فرستاد که چند ماهی است حقوق نداده‌اند و چند تا از گوسفندها را بفروشیم و برایش پول بفرستیم. مادرم وصیت کرده بود وقتی مرد، توی قبر نامه پدرم را هم روی پیشانی‌اش بگذارند ولی متأسفانه یکی دو سال قبل از فوتش نامه گم شد. چند روز بعد از نامه پدرم هواپیماهای شوروی را توی آسمان روستا می‌دیدیم. وقتی هواپیماها از آسمان می‌گذشتند زن و بچه‌ها از ترس جیغ می‌زدند و فرار می‌کردند. می‌گفتند روس‌ها پادگان تبریز و مراغه را بمباران کرده‌اند و می‌‌خواهند به ایران حمله کنند
. در آن بلبشو نتوانستیم برای پدرمان پول بفرستیم. چند هفته بعد ارتش شوروی وارد باسمنج هم شد. آن زمان باسمنج روستا بود. وقتی وارد روستا شدند به زبان آذری می‌گفتند: «یولداش، یولداش» یعنی ما با شما دوستیم. تعدادی از سربازان شوروی ترک زبان و مسلمان بودند، کاری به‌ کار مردم نداشتند و از ما یونجه و سیب‌زمینی می‌گرفتند.» بر اساس مستندات تاریخی وقتی ارتش شوروی در جریان جنگ ‌جهانی دوم وارد ایران شد ۶ هزار و ۵۰۰ تن از کسانی که در جریان مقاومت در برابر اشغال کشور مقابل آنها ایستادگی کرده ‌بودند پس از بازداشت به اردوگاه‌های کار اجباری در سیبری و قزاقستان فرستاده‌ شدند. برخی از این اسرا در اردوگاه‌‌های کار اجباری از دنیا رفتند و برخی دیگر اگر چه زنده ماندند اما هرگز نتوانستند به کشور بازگردند. حاج محمدعلی ادامه حرف‌هایش را می‌گیرد و می‌گوید: «زمانی که ارتش شوروی وارد کشور شد وضعیت درست و حسابی نداشتیم. آن موقع مثل الان جاده‌ها آسفالت نبود و کسی ماشینی نداشت که ما را ببرد جلفا. برای رفتن به مرز باید با قاطر یا اسب می‌رفتیم؛ گذشته از این که یکی دو روز زمان می‌برد، ورود مردم هم به منطقه مرزی ممنوع بود. از طرفی هم جز یک عموی بیمار کسی را نداشتیم که برود و از پدرمان خبری بیاورد. بعدها شایعه کردند که خیلی از سربازان را برای کار به اردوگاه‌‌های کار اجباری برده‌اند شوروی. ما هم پیش خودمان گفتیم حتماً پدر را هم برده‌اند آنجا. یکی دو ماه بعد از اشغال ایران وضع‌مان خیلی خراب شد. هیچ نان و غذایی برای خوردن نبود. قحطی آمده‌ بود. پدرم ۴ تکه زمین داشت با گله‌ای گوسفند و گاو. یادم نمی‌رود مادرم برای تهیه یک کیسه سیب‌زمینی مجبور شد یکی از زمین‌ها را بفروشد. در طول ۳ - ۲ سالی که نظامیان روس اینجا بودند نیمی از دارایی‌هایمان را برای زنده ماندن از دست دادیم. همه گندم و لبنیات و گوشتی که تولید می‌شد از مردم می‌گرفتند و به نظامی‌های اجنبی می‌دادند که داخل کشور بودند یا در شوروی مقابل آلمانی‌ها می‌جنگیدند. دوره بسیار سخت و تلخی بود، خبری از پدرمان نداشتیم و قحطی، زندگی‌مان را هر روز سخت‌تر از روز گذشته می‌کرد.» به‌ گفته تنها فرزند به‌جا مانده ژاندارم شهریاری، آنها تا پیش از سال ۸۰ که به‌طور اتفاقی موفق به شناسایی مزار پدرشان شدند، سال‌ها منتظر بازگشت او بوده‌اند یا لااقل خبری از مرگ وی. مادرشان دو سال پیش از انقلاب نتوانست تاب بیاورد و در سن ۵۵ سالگی و برادر و خواهر کوچکترش هم قبل از شناسایی مزار شهید شهریاری از دنیا رفتند. - فکر می‌کردید که مزار پدرتان در نوار مرزی جلفا باشد؟ - نه، از چند نفری شنیدیم که او در اردوگاه کار اجباری سیبری است و همانجا هم از دنیا رفته. - مادرتان چطور؟ - هیچوقت نمی‌خواست این حرف‌ها را باور کند. وقتی در خانه‌ را می‌زدند چارقد سرش می‌کرد و می‌دوید جلوی در. تا زمانی که از دنیا رفت چشمش به در بود. هر روز دور از چشم ما گریه می‌کرد. آن قدر گریه کرد که اواخر عمرش چشمانش جایی را نمی‌دید. بنده خدا دق کرد. مادرم برای ما، هم مادر بود هم پدر. با بدبختی بزرگ‌مان کرد. - مزار پدرتان را چطور پیدا کردید؟ - سال ۸۰ شبکه تبریز برنامه‌ای نشان می‌داد از ۳ ژاندارم که سال ۱۳۲۰ و هنگام ورود ارتش شوروی به شهادت رسیده‌اند. دوربین روی سنگ‌ قبرها رفت و با تعجب دیدیم روی یکی از سنگ قبرها نوشته شهید ژاندارم عبدالله شهریاری. آن قدر شوکه شده بودیم که همگی گریه ‌کردیم. روز بعد رفتیم جلفا و از نزدیک قبرها را دیدیم و بعد از ۶۰ سال پدرمان را پیدا کردیم. وقتی مرزبانی متوجه شد که ما جزو خانواده یکی از ژاندارم‌ها هستیم دو خانواده دیگر را هم پیدا کردند. - چه زمانی متوجه شدید پدرتان و همرزمانش دست به چه کار بزرگی زده‌اند. - دقیقاً نمی‌دانستیم پدرمان چگونه شهید شده تا این که در مرزبانی گفتند پدرم و ۳ ژاندارم دیگر هم‌قسم می‌شوند که بمانند و جلوی ارتش شوروی را بگیرند. وقتی چیزی نمی‌ماند که فشنگ‌هایشان تمام شود، سرجوخه ملک محمدی به پدرم می‌گوید که تو ۴ تا بچه‌داری و برگرد عقب و خبر را به پادگان تبریز بده ولی او قبول نمی‌کند و می‌گوید مگر خون من رنگین‌تر از شماست که برگردم عقب؟ بالاخره قرعه به اسم نفر چهارم می‌افتد. او همه ماجرا را برای‌مان تعریف کرد و گفت که پدرم با برنو راننده نفربر را از پای درآورده. با شنیدن حرف‌هایش احساس غرور ‌کردم. دیگر صدای تیراندازی از سوی خاک ایران نمی‌آید. سربازان ارتش سرخ شوروی که تا چند دقیقه قبل پاسگاه و سنگرهای سربازان ایرانی را زیر آتش شدید توپخانه گرفته بودند، دیگر شلیکی نمی‌کنند. چند سرباز برای بررسی این که آیا همه سربازان ایرانی کشته شده‌اند یا نه، با احتیاط از پل آهنی عبور می‌کند. دقایقی بعد یکی از آنها سکوت را می‌شکند و می‌گوید همگی‌شان کشته شده‌اند. سرلشکر نوویکف به این سوی مرز می‌آید و با تعجب می‌بیند در طول ۲ روز تبادل آت
ش تنها با ۳ ژاندارم جنگیده است. سال‌‌ها بعد مردی سنگتراش روی مزار این ۳ سرباز وطن سنگ قبری گذاشت و به پاس احترام و وطن‌پرستی‌شان نوشت: هر چند آغشته شد به خون پیرهن ما شد جامه سربازی ما هم کفن ما شادیم ز جانبازی خود در دل خاک پاینده و جاوید بماند وطن ما». @shohadasafadasht
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺 🍀 🍀 امروز برابر است با : ✨ 17 خرداد 1399 ه.ش ✨ 14 شوال 1441 ه.ق ✨ 6 ژوئن 2020 میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 ای پروردگار جهانیان 🔸صفحه 33 🔸جزء 2 جهت سلامتی و و هدیه به روح 🌺🍃🌸🍃🌸🍃🌼🍃🌺 @shohadasafadasht
چون فرصت دست دهد به سوى هدف خود بشتاب ، و هيچ فرصتى مانند روزهاى فراغتِ همراه با تندرستى نيست . 📚 ميزان الحكمه جلد ۹ ، صفحه ۹۵ @shohadasafadasht
🌹 #پیامکی_از_بهشت🌹 🌹به هموطنانم عرض کنید که هیچوقت زیر بار ظلم و جور بیگانگان نروند. 🌹به برادرانم عرض کنید که نگذارند اسلحه من بر زمین بیفتد. 🌹به رهبر عظیم الشان من بگوئید اگر صد جان داشتم هر صد تای آنرا در رکابش و برای دفاع از او فدا می کردم ولی افسوس که یک جان بیش ندارم. 🌹شهید گرانقدر 🌹 🌹افتخار صفادشت🌹 🌹 #شهیدمحمدقاسم_نورافکن 🌹 #روح_شهیدان_نورافکن_شاد 🌹 #یادشان_گرامی_باد🌹 @shohadasafadasht
🌴کلمات قصار نهج البلاغه 🌹حکمت شماره 242 و قال عليه‌السلام اِتَّقِ‌ اللّهَ‌ بَعْضَ‌ التُّقَى وَ إِنْ‌ قَلَّ‌، وَ اجْعَلْ‌ بَيْنَكَ‌ وَ بَيْنَ‌ اللّهِ‌ سِتْراً وَ إِنْ‌ رَقَّ‌. امام عليه السلام فرمود: تقوا و پرهيزكارى پيشه كن هر چند كم باشد و ميان خود و خدا پرده‌اى قرار ده هر چند نازك باشد. شرح و تفسير تمام پرده‌ها را پاره مكن! امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه، افراد ضعيف الايمان را از پرده‌درى كامل برحذر مى‌دارد و مى‌فرمايد:«تقوا و پرهيزكارى پيشه كن، هر چند كم باشد و ميان خود و خدا پرده‌اى قرار ده، هرچند نازك باشد»؛ (اتَّقِ‌ اللّهَ‌ بَعْضَ‌ التُّقَى وَ إِنْ‌ قَلَّ‌، وَ اجْعَلْ‌ بَيْنَكَ‌ وَ بَيْنَ‌ اللّهِ‌ سِتْراً وَ إِنْ‌ رَقَّ‌) . روشن است كه مخاطب در اين كلام حكمت‌آميز، اولياء اللّه و پاكان و نيكان و پرهيزكاران سطح بالا نيستند، بلكه مخاطب، توده‌هاى مردمند كه گاه لغزشى براى آن‌ها پيدا مى‌شود و به گناه نزديك شده و يا آلوده مى‌گردند. گاه در ميان آن‌ها كسانى يافت مى‌شوند كه همۀ پرده‌ها را پاره كرده و به اصطلاح، همه ی پل‌هاى پشت سر خويش را ويران مى‌سازند و رابطۀ خود را به كلى با خدا قطع مى‌كنند. امام عليه السلام به آن‌ها خطاب كرده، مى‌فرمايد: اگر لغزشى هم پيدا كرديد، پرده‌درى كامل نكنيد؛ لااقل بخشى از تقوا را حفظ‍‌ كنيد كه اميد است شما را به سوى خدا بازگرداند و توفيق توبۀ كامل پيدا كرده از هرگونه گناه پاك شويد. تقوا مانند بسيارى از فضايل اخلاقى، داراى درجات متفاوتى است؛ گاه به‌قدرى والاست كه به سرحدّ عصمت مى‌رسد و گاه به اندازۀ تقواى بزرگانى مى‌رسد كه در درجات بعد از معصومين عليهم السلام قرار داشته‌اند؛ مانند سلمان‌ها و ابوذرها و علماى راستين، و گاه به‌قدرى ضعيف مى‌شود كه صاحبش را بر لب پرتگاه قرار مى‌دهد. در قرآن مجيد به اين‌گونه افراد اشاره شده و در آيۀ ١٠٢ سورۀ «توبه» مى‌خوانيم: «وَ آخَرُونَ‌ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ‌ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللّهُ‌ أَنْ‌ يَتُوبَ‌ عَلَيْهِمْ‌ إِنَّ‌ اللّهَ‌ غَفُورٌ رَحِيمٌ‌» ؛ و گروهى ديگر، به گناهان خود اعتراف كردند و كار خوب و بد را به هم آميختند. اميد مى‌رود كه خدا توبۀ آن‌ها را بپذيرد. به يقين، خداوند آمرزنده و مهربان است!». واژۀ «سَتر» (پرده) در واقع كنايه از حاجب و مانعى است كه انسان را از طغيان باز مى‌دارد و جملۀ «وَ إنْ‌ رَقَّ‌» (هرچند نازك باشد) اشاره به ضعيف بودن اين حاجب و مانع است. مرحوم «مغنيه» در شرح نهج البلاغۀ خود در جلد ٤، صفحۀ ٣٦١ مى‌گويد: «گفتار امام عليه السلام مخصوصاً براى زمان ما كه عوامل گناه و شهوت‌پرستى زياد شده است صادق است؛ آن‌ها كه دست كم، اندكى از تقوا و ايمان داشته باشند همان مقدار إن‌شاءاللّه مايۀ نجاتشان مى‌شود. وى سپس به اين حديث معروف نبوى اشاره كرده كه مى‌فرمايد: «يَأْتِي عَلَى النَّاسِ‌ زَمَانٌ‌ الصَّابِرُ عَلَى دِينِهِ‌ مِثْلُ‌ الْقَابِضِ‌ عَلَى الْجَمْرَةِ‌ بِكَفِّه؛ زمانى بر مردم فرا مى‌رسد كه آن كس كه دين و ايمان خود را حفظ‍‌ مى‌كند مانند كسى است كه شعلۀ آتشى در كف دست خود نگاه داشته باشد». در حديث ديگرى آمده است: «لِلْعامِلِ‌ مِنْكُمْ‌ بِطاعَةِ‌ اللّهِ‌ مِثْلُ‌ أجْرِ خَمْسينَ‌ فَقالَ‌ رَجُلٌ‌ مِنَ‌ الصَّحابَةِ‌ مِثْلُ‌ أجْرِ خَمْسينَ‌ مِنّا أوْ مِنْهُمْ‌؟ قالَ‌: بَلْ‌ مِنْكُمْ‌؛ كسانى كه در آن زمان اطاعت فرمان خدا مى‌كنند معادل پاداش پنجاه نفر به آن‌ها داده مى‌شود. يكى از صحابه عرضه داشت: پنجاه نفر از آن‌ها يا از ما؟ حضرت فرمود: از شما». در آيات قرآن مجيد اشاره‌هاى ديگرى نيز به امثال اين گروه شده است؛ از جمله در آيۀ ٣١ سورۀ «نساء» مى‌خوانيم: «إِنْ‌ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ‌ عَنْهُ‌ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ‌ سَيِّئاتِكُمْ‌ وَ نُدْخِلْكُمْ‌ مُدْخَلاً كَرِيماً» ؛ اگر از گناهان بزرگى كه از آن نهى مى‌شويد پرهيز كنيد، گناهان كوچك شما را مى‌پوشانيم؛ و شما را در جايگاه خوبى وارد مى‌سازيم». همچنين در آيۀ ٣٢ سورۀ «نجم» مى‌خوانيم: «اَلَّذِينَ‌ يَجْتَنِبُونَ‌ كَبائِرَ الْإِثْمِ‌ وَ الْفَواحِشَ‌ إِلاَّ اللَّمَمَ‌ إِنَّ‌ رَبَّكَ‌ واسِعُ‌ الْمَغْفِرَةِ‌» ؛ آنان كه از گناهان بزرگ و اعمال زشت دورى مى‌كنند، جز گناهان صغيره (كه گاه آلودۀ آن مى‌شوند)؛ آمرزش پروردگار تو گسترده است». كوتاه سخن اين‌كه اگر انسان راه خطا را مى‌رود لااقل بايد چنان باشد كه روى برگشت به درگاه خدا و تقاضاى عفو را داشته باشد و تمام پل‌ها را پشت سر خود ويران نسازد. به گفتۀ شاعر: گرت هواست كه معشوق نگسلد پيوند نگاه دار سر رشته تا نگه دارد. @shohadasafadasht
توضیحات وزارت اطلاعات درباره آزادی نظامی آمریکایی مدیرکل ضدجاسوسی وزارت اطلاعات: 🔹مایکل وایت یکی از نظامیان آمریکایی بود که دوسال قبل با پوشش توریست وارد کشور گردید. 🔹وی قصد داشت برای تأمین فرصت جاسوسی؛ با روش‌های فریبنده و ارتباط با اتباع ایرانی، پوشش حضور خود در کشور را بدست آورد که توسط ضد جاسوسی وزارت اطلاعات شناسائی و دستگیر گردید؛ این درحالی است که هم زمان با شکایت شاکی خصوصی نیز مواجه شد. 🔹نهایتاً پس از گذشت حدود دو سال ازمحکومیتش به دلیل تشدید بیماری و دلایل انسانی و طی فرآیند قضایی از کشور اخراج گردید. 🔸برخی سیاسیون آمریکایی در نظر داشتند از فوت مایکل وایت به دلیل بیماری مزمن حداکثر بهره برداری سیاسی را علیه جمهوری اسلامی ایران و در قالب یک بمب خبری بعمل آوردند که با آزادی وی؛ این فرصت رفتار غیر انسانی نیز از آنان سلب گردید. @shohadasafadasht
مذاکره‌‌ مستقیمی درکار نبوده / کارشکنی هوک در جریان تبادل 🔹در حالی‌که «پامپئو»، وزیر خارجه آمریکا در توییتی مدعی شده که «برایان هوک»، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران، مذاکره‌کننده گفتگوهای منجر به تبادل زندانیان ایران و آمریکا بوده است، اطلاعات رسیده خلاف این ادعا را نشان میدهد: 🔸 در طول مذاکرات تبادل، به هیچ‌وجه مذاکره مستقیمی بین ایران و آمریکا صورت نگرفته و طرف سوییسی مذاکره می‌کرده است. 🔸 برخلاف ادعای پامپئو، برایان هوک در طول مذاکرات دائما دنبال کارشکنی برای بهم‌خوردن پروژه تبادل بوده است. نهایتا هم هوک هر مانعی که میتوانسته ایجاد کرده تا زمان تبادل تا جایی که می‌شود به تاخیر بیفتد @shohadasafadasht
🌷🕊🥀💐🥀🕊🌷 فکرش را بکن فرمانده باشی ، شخصی سیلی محکمی به تو بزند ، آنوقت در اوج سرخ شدن صورتت ، بامهربانی او را بغل کنی و نگذاری دوستانت به او آسیبی بزنند، کارش را هم با لبخند راه بیندازی، او هم عاشقت شود که گویا بعداً هم شده است . آری این است پیامبر مهربانی جبهه ها مسیح کردستان 🌷🕊🥀💐🥀💐🥀🕊🌷 @shohadasafadasht
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺 🍀 🍀 امروز برابر است با : ✨ 18 خرداد 1399 ه.ش ✨ 15 شوال 1441 ه.ق ✨ 7 ژوئن 2020 میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 ای صاحب جلال و بزرگواری 🔸صفحه 34 🔸جزء 2 جهت سلامتی و و هدیه به روح 🌺🍃🌸🍃🌸🍃🌼🍃🌺 @shohadasafadasht
فاعِلُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ وَ فاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْهُ؛ خوبى كننده بهتر از خودِ خوبى و بدى كننده بدتر از خودِ بدى است. 📙 نهج البلاغه، حكمت ۳۲ @shohadasafadasht
آبشار هم با تمام زیبایی و اقتدارش برای رسیدن به "مقصود" فرو میریزد گاهی باید درخود شکستن را تجربه کرد، تا به دریای معرفت رسید. @shohadasafadasht
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺 🍀 🍀 امروز برابر است با : ✨ 19 خرداد 1399 ه.ش ✨ 16 شوال 1441 ه.ق ✨ 8 ژوئن 2020 میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 ای برآورنده ی حاجت ها 🔸صفحه 35 🔸جزء 2 جهت سلامتی و و هدیه به روح 🌺🍃🌸🍃🌸🍃🌼🍃🌺 @shohadasafadasht
🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸 🌹السلام علیکم یا اولیاء الله و احبائه🌹 🌹السلام علیکم یا اصفیاءالله و اودائه🌹 🌹السلام علیکم یا انصار دین الله 🌹 🌹السلام علیکم یا انصار رسول الله🌹 🌹السلام علیکم یا انصار ابی عبدالله🌹 🌹سلام بر شهیدان راه حق 🌹 🌹سلام بر شهیدان دفاع مقدس 🌹 🌹سلام بر شهیدان بخش صفادشت🌹 🌹سلام بر شهید عزیز 🌹 🍀 #اسماعیل_خرقانی 🍀 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 🍀🌸 #بیستم_خرداد 🌸🍀 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 🌸❤️ #سالروز_تولد ❤️🌸 🌸❤️ #آسمان_نشین_شهرمان 💎 افتخار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و بخش صفادشت 🌹 #شهید_والامقام 🌹 ❤️ #اسماعیل_خرقانی❤️ را گرامی می داریم و این روز خجسته را به خانواده محترم شهید تبریک و تهنیت عرض می نماییم. 🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸 به ارواح طیبه و ملکوتی تمامی شهدا بویژه شهدای عزیز صفادشت مخصوصا این شهید عزیز درود و سلام می فرستیم و از درگاه خداوند متعال تقاضای علو درجات برای آنها مسئلت می نماییم. #روحش_شاد_یادش_گرامی_باد. 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 💐💐💐💐💐💐💐💐💐 @shohadasafadasht97
┈┈••✾❀🕊💚🕊❀✾••┈┈ ✍️مطلب معرفتی 🔰جایگاه معرفت در عمل🔽 ❇️معرفت اصل و ریشه هر حرکت و فعالیتی می باشد. 📌 مثلاً : ما اگر شناختی نسبت به پول و دارایی و موقعیت های اجتماعی نداشتیم، دنبال آن نمی دویدیم و شبانه روز خود را صرف رسیدن هر چه بهتر و بیشتر به آن نمی کردیم. 💢 و یا اگر از شیر درنده و مار سمی هراسانیم و فرار می کنیم بخاطر معرفتی است که نسبت به مضرات و صدمات و خطرات آن داریم. 💎معرفت محبت آورده و محبت عامل حرکت و فعالیت می باشد. 💠امیرمؤمنان ع فرمودند: ⭕️ای كميل! هيچ حركتى نيست جز اينكه در آن به معرفت (شناسائى صلاح و فساد و خير و شرش) نيازمند هستی. 📚تحف العقول ص 171 🔶پس ما مجموع شناختها داریم و این شناختها تعیین کننده سمت و شدت حرکت ما هستند. 🔷در بین این مجموعه معرفت و شناخت خدا از همه معارف مهمتر و برتر و بالاتر هست. ⁉️چرا که سعادت دنیا و آخرت انسان به شناخت و معرفت خدا گره خورده است . ✨مَعْرِفَةُ اللَّهِ أَعْلَى الْمَعَارِفِ. (معرفت خدا بالاترین معارف است) 📚عيون الحكم و المواعظ ص ۴۸۶ 💢اگر ما در امورات دنیوی شناخت نداشته باشیم، در امر دنیوی معطل می مانیم. 💎 و اگر خدای خود را نشناسیم ، بزرگترین ضرر و آسیب را خواهیم دید چرا که سعادت دنیا و آخرت خود را در فرامین او نمی یابیم و ابدیت ما در معرض خطر می افتد. ✳️ یک فرد اگر معرفت نسبت به خدا و باورهای دینی نداشته باشد. به راحتی دین خود را از دست می دهد. 💠مولا علی علیه السلام فرمودند :حِفْظُ الدِّينِ ثَمَرَةُ الْمَعْرِفَة ❇️ميوه ی معرفت نگه داشتن دین است. 📚غرر الحكم و درر الكلم ؛ ص۸۵ ❇️یکی از عوامل قوی دین گریزی افراد نداشتن شناخت کافی از دین است. ⭕️حفظ دین نیازمند داشتن معرفت دینی است. ⏪و نتیجه بی معرفتی نسبت به آموزه های دینی؛ گمراهی است. ⭕️اگر بنیه های یک ساختمان محکم نباشد ، با کمترین لرزش و زلزله ای فرو خواهد ریخت. 💢اگر سدّی مقاوم نباشد ، با کمترین فشار آب؛ فرو می ریزد ، و سیل همه کس و همه چیز را می برد. ✳️شخص جاهل(نادان) زود گول می خورد و براحتی فریب داده می شود. 🔰 اگر شما وارد بازار کسب و کار شوید و اشراف کامل به معاملات و چم وخم آن نداشته باشید و یا شروع به کاری بکنید که مهارت و اطلاع کافی از آن ندارید ، هرکس براحتی با اظهار نظر شما را منحرف و اغفال می کند و سرمایه شما را به اسم راهنمایی و ارشاد ، از دستتان خارج می نماید. . 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍 @shohadasafadasht
مرحوم میرزا علی اکبر دامغانی دوست صمیمی دوران طلبگی امام خمینی رحمت الله علیهما اما ادامه مطلب 👇
شما دوست دارید دست کدام دوست در لحظه های محتوم انتهایی روی سرتان باشد؟ ✍🏻محمود فرجامی ✅گفته می‌شود یک روز پیش از درگذشت آیت‌الله خمینی، میرزا علی‌اکبر معلم دامغانی، دوست دیرینه‌اش را به درخواست مرحوم خمینی ره بر بالینش می‌برند. میرزا علی‌اکبر سالها بود با داشتن اجتهاد و مقام عال عرفان لباس روحانیت را کنار گذاشته بود. ✅وی پیرو مکتب تفکیک بود و با خمینی ره و با اصحاب پانزده خرداد مرزبندی جدی داشت. پیش از انقلاب، لباس ما مردمان عادی را پوشید و فقیرانه زندگی کرد. ✅امروز هی به این عکس نگاه می‌کنم و هی به آرامش دامغانی فکر می‌کنم. اینجا گویی تمام مناعت جهان است که دستش را آنچنان روی سر عظیم‌ترین آیت‌الله جهان ره گذاشته است. دستش را ببینید، آرامشش را ببینید. خمینی کبیر هم که باشی دست یک دوست باید هنگام مرگ روی سرت باشد. شما دوست دارید دست کدام دوست در لحظه محتوم روی سرتان باشد؟ ادامه 👇
عارف واصل میرزا علی اکبر معلم دامغانی از دوستان صمیمی امام خمینی ره بود. قدر مشترکشان در ابتدا، شاگردیِ آیت‌الله آقا شیخ عبدالکریم حائری یزدی بود اما در ادامه راهشان جدا می شود میرزا علی اکبر معلم دامغانی سرانجام به سوی مکتب مشهد و قزوین (مکتب تفکیک) رفت و امام خمینی(ره) به جانب فلسفه و عرفان (مخصوصاً در مکتب تهران). مرحوم معلم پس از جنگ جهانی دوم و بعد از خروج متفقین از ایران برای چند سالی در تهران اقامت گزید و بنا به مصالحی از کسوت روحانیت بیرون آمد. مرحوم معلم در ایام عزاداری سالار شهیدان حسین بن علی (ع) مرحوم معلم لباس سیاه بر تن می کرد و حالاتی غیر از حالات روزهای معمولی داشت مرحوم علی اکبر معلم برای علما و اساتید احترام خاصی قائل بود و از مصاحبت و مجالست با آنان لذت می برد. مرحوم معلم با طبیعت و دشت و صحرا انس و الفتی زیاد داشت او تسبیح نباتات و گیاهان را در برابر معبود و معشوق خویش از اعماق وجودش درک می کرد. وی دو برادر کوچکتر از خود هم داشته که علی معلم شاعر معاصر فرزند برادر وی می باشد. نقل است وقتی بیماری امام بالا گرفت، ایشان به حاج احمد آقا فرمودند «پیکی را بفرستید دنبال آقای معلم». طبق نقل فاطمه مصطفوی عروس امام و همسر حاج احمد، آقای معلم یک روز قبل فوق به بیمارستان رسیده و وارد اتاق امام می‌شود، هیچ سخنی بین ایشان رد و بدل نمی‌شود. ولی آقای معلم دقایقی آنجا می‌مانند و در آخر جلو می‌روند و دست بر پیشانی امام می‌گذارند، زمزمه‌ای می‌کنند نقل شده است امام ره از آقای معلم می‌خواهد برایشان دعا کند. عاقبت به خیر شوند. آقای معلم سپس خارج می‌شوند. نزدیکان امام می‌بینند با اینکه قبل آن حال امام بسیار بد بود اما از وقتی آقای معلم آمد بسیار حال خوب و بانشاطی پیدا کرده‌اند. پس از خروج از اتاق، آقای معلم متاثر شده و گریه می‌کنند. و در گوش حاج احمد آقا می‌گویند به یک روز نمی‌رسد که پدرتان از دنیا می‌روند. (البته نقل است قبل ترها نیز امام ره با دیدین این دوست دیرین حال خوش می یافت و وقتی از وی دلیل این حال خوش و الفت را می‌پرسند ایشان فرمایند: نمی‌دانم چرا اینقدر ما همدیگر را دوست داریم؛ با اینکه در سنین جوانی هر یک در وادی خاصی بودیم، ولی خیلی همدیگر را دوست داریم.) همچنین گفته شده است بسیاری از علما، بزرگان و دوست داران وادی سلوک و عرفان به ویژه پس از موضوع فوق خود را به دامغان و نزدیک حضرت ایشان می‌رساندند برای گرفتن و شنیدن رمز، سر، ذکر، دستورالعمل، ختم و خلاصه هر چیزی که به نوعی در مسیر معرفت «میانبر» باشد ولی ایشان در همه این برخوردها شبیه همان پاسخی را می‌دادند که از آیت الله بهجت در موارد مشابه شنیده‌ایم. همان «عمل به ظواهر دین» همان «انجام واجبات و ترک محرمات» یعنی نبود میانبر! و تاکید بر مجاهدت و عمل به دانسته‌ها. ادامه 👇
مرحوم میرزا علی اکبر‌معلم ره در یکی از معدود گفتگوهای خود در مورد واقعه مذکور و برخی موضوعات دیگر اینچنین گفته است: 1- در مورد صحبت دیدار پایانی در بیمارستان و گذاردن دست به پیشانی امام ره، مصاحبه کننده می‌پرسد: «حاج آقا حالا می‌شود بگویید چه دعایی خواندید؟» آقای معلم می‌گویند «حالا یک دعایی خواندم دیگر، یک چیزی در عقیده ی خودم خواندم» بعد تاکید می‌کنند «البته نه یک دعای خاص، از همین دعاهای معمولی، همین ها که در کتاب های دعا موجود است. همین صلوات و بسم الله. منتها باید اعتقادش باشد. همین‌ها، ولی هرکسی نمی تواند آن اثرش را بگیرد.» 2- اگرچه «عموم اهل عرفان و حکمت خیلی با شریعت میانه‌ خوبی ندارند اما امام خمینی ره با اینکه عمیقا متبحر در حکمت و عرفان بودند دقیقا به احکام شریعت پایبند و مقید و معتقد بودند و نه تنها واجبات و محرمات شرعی، بلکه به مستحبات هم. از جمله مثال زدند به اینکه امام پس از وضو دستشان را خشک نمی‌کردند (یکی از مستحبات معروف وضو) 3- یکی از ویژگی‌های امام خمینی «بی ادعا زیستن» و «گمنامی جستن» بود. «با آنکه پس از پیروزی انقلاب مقام بسیار بالایی داشتند و در همه ویژگی‌ها، فوق‌العاده بودند و شاید درست نبود مثل منی را خیلی تحویل بگیرند اما درست عین زمان طلبگی با من برخورد کردند و اصلاً قبل و بعدِ انقلاب در رفتار ایشان تفاوتی ایجاد نشد. در حالی که دیگران عموما این طوری نیستند. عموما تا به جایی می‌رسند باد می‌کنند و ورم می‌کنند و نمی‌دانند چه کار کنند!». 4- در پاسخ به پرسش پرسشگر در باب گفت و گوهای اجرایی (مربوط به حکومت) یا سیاسی با ایشان، مرحوم معلم تاکید می کند: «هیچ گاه وارد عالم سیاست و اهل سیاست نبوده‌ام و امام هم با من درباره سیاست صحبت نمی‌کردند». اکثر گفت و گوی ما هم به مسائل معرفتی طی می‌شود. 5- پرسشگر از حال ایشان پس از وفات امام می‌پرسد. آقا میرزا علی اکبر‌معلم می‌فرمایند «تنها چیزی که متاثرم می‌کرد این بود که دیگر کسی مثل ایشان پیدا نمی‌شود که معنای درد را بفهمد. بیشتر آدم‌های مدعی، مست و منگ‌اند و اگر برایشان از دردت سخن بگویی، چیزی نمی فهمند.» پرسشگر می‌گوید «پس شما بعد از امام خیلی تنها ماندید؟» که ایشان به سرعت پاسخ می‌دهد «نه خیر. هیچکس تنها نمی‌ماند. خدا با همه هست. اگر کسی به خدا معتقد باشد تنها نمی‌ماند.» ادامه 👇
6- وقتی بحث شعرهای امام و رموز عرفانیشان مطرح می‌شود، آقای معلم می‌فرمایند: «یک جا در مورد شعر «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم» بحث بود، من هم تفسیرم را گفتم و گفتم نباید اینقدر معنایش کنید. معنای شعر ظاهر است و نمی‌خواهد سعی کنید به زور سراغ تاویل عرفانی بروید.» یعنی تاکید کردند این یک غزل عاشقانه است! و نه خیلی عارفانه! بعد تصریح کردند «خیلی از صحبت های خدا هم همینطور است. ظاهر است و معلوم است. اما آنقدر ظاهر و آشکار است که پنهان می‌شود. اسم اعظم همه جا هست ولی همه دارند دنبالش می‌گردند. مسائل شرع روشن است و مخفی نیست، خودمانیم که مخفیش می‌کنیم. تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز». 7- کلاً هر جا پرسشگران می‌خواهند سراغ حکایت‌های راز‌آمیز و مسائل نگفتنی و نهفتنی بروند، جناب معلم به لطایف‌الحیلی از بیانشان طفره می‌روند. یکجا یکی از پرسشگران به شوخی و تعریض می‌گوید «مثل اینکه حاج آقا ما را محرم نمی‌دانند». آقای معلم می‌فرمایند «نه اینطور نیست. این روزگار روزگار محرمیت نیست. در این زمانه دیگر نمی‌شود خیلی حرف ها را گفت.» در اینجا به تفسیر سوره حمد امام خمینی ره اشاره می شود. 8- حتماً ماجرای تفسیر سوره حمد امام خمینی را می‌دانید. این تفسیر امام ابتدای انقلاب از تلویزیون هر هفته پخش می‌شد. تفسیری که به خاطر شدتِ رنگ و بوی عرفانیش -گرچه اهل عرفان و فلسفه را حسابی سر ذوق آورده بود- اما به خاطر اعتراضات شدید بخشی از اهل شریعت ادامه پیدا نکرد. با این حال در این مصاحبه وقتی صحبت به تفسیر سوره حمد امام می‌رسد، جناب آقای معلم می‌گویند: «این تفسیر بیش از آن نباید ادامه پیدا می‌کرد و خوب شد دیگر پخش نشد» وقتی با تعجب مصاحبه کنندگان مواجه می‌شوند، می‌گویند: «هر حرفی به درد هر آدمی نمی خورد. واقعیات و حقیقیات عالم به جای خود محفوظ، ولی ظواهر هم باید محفوظ بماند» ایشان مثال می‌زنند «در حقیقت بسیاری از مردم اصلاً شبیه آدم نیستند، اما آیا هرکسی می‌تواند و باید این را ببیند؟ اگر ببیند که دیگر نمی‌تواند برود بین مردم!». 9- پرسشگر می‌پرسد «به نظر شما در میان اذکار کدام ذکر از همه بالاتر و موثرتر است؟» ایشان پاسخ می دهند: «مراد از ذکر یادآوری است. یادآوری این نکته که خدا هست و حساب و کتاب هست. اشتغال به ذکر یعنی توجه به خدا، نه اشتغال به خود ذکر و غفلت از خدا. باید توجه به خدا باشد نه ذکر. حتی در نماز هم اگر توجه به خدا نباشد، نماز، نماز نیست.» پینوشت: باری این بود حکایت امام خمینی و آقا علی اکبر معلم دامغانی. امام عالم‌گیر بود و معلم گوشه‌گیر. امام اسوه اهل عرفان بود و معلم افتخار اهل تفکیک. با این حال آقای معلم ولایت امام خمینی را با همان معنای عرفانیش (والاترین معنای ولایت) تایید می‌کرد و امام هم جناب معلم را با همین تفاوت ظاهر در مسلک و طریقتش احترام می‌گذاشت. و به او علاقمند بود گفت: جان شیران و سگان از هم جداست متحد جان‌های مردان خداست رحمة الله عليهما @shohadasafadasht
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺 🍀 🍀 امروز برابر است با : ✨ 20 خرداد 1399 ه.ش ✨ 17 شوال 1441 ه.ق ✨ 9 ژوئن 2020 میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 ای مهربانترین مهربانان 🔸صفحه 36 🔸جزء 2 جهت سلامتی و و هدیه به روح 🌺🍃🌸🍃🌸🍃🌼🍃🌺 @shohadasafadasht
مَن أسرَعَ فِي الجَوابِ لَم يُدرِكِ الجَواب هر کس در دادن پاسخ شتاب نماید ، از دادن پاسخِ درست باز ماند . غرر الحكم ،حدیث ۸۶۴۰ @shohadasafadasht