eitaa logo
•ڪاڹاݪ شھداے‌گمناݦ•🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
67 فایل
کپی مطالب≡صلوات به نیت ظهور امام زمان ارتباط با ما↯ @Shahidgomnam_s کانال دوم↯ @BeainolHarameain ڪانـاݪ‌روضـہ‌امـون↯ @madahenab ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/16670756367677
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روشنای دل من ، حضرت خورشید سلام السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُحْیِیَ مَعَالِمِ الدِّینِ وَ أَهْلِهِ ... سلام بر تو و نَفَس مسیحایی تو که روح زندگی را در کالبد مردۀ نشانه های دین خدا می دمد تا قلب اهالی ایمان با تپشی عاشقانه زندگی حقیقی را از سر بگیرند ... مدهوشم از این عطر پراکندۀ سیب این است همان رایحۀ روح‌ فریب گفتم : که شبِ فراق ، طولانی شد گفتند : بخوان «اَلَیسَ صُبحُ بِقَریب» ... اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ
📗 📿وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ تَکُنْ مِنْ أَهْلِهِ، وَأَنْکِرِ الْمُنْکَرَ بِيَدِکَ وَلِسَانِکَ، وَبَايِنْ مَنْ فَعَلَهُ بِجُهْدِکَ 🔸امر به معروف کن تا اهل آن باشى و با دست و زبانت منکر را انکار نما و از کسى که عمل بد انجام مى دهد با جديت دورى گزين» ✍جمله اوّل اشاره به اين است که چون انسان، ديگران را امر به معروف مى کند، اگر خودش اهل معروف نباشد در پيش وجدان خويش شرمنده مى گردد. به علاوه از مردم نيز خجالت مى کشد که بگويند او آمر به معروف است در حالى که خودش عامل به منکر است. مجموع اين امور سبب مى شود که با امر به معروف انسان تدريجاً در سلک عاملان به معروف درآيد.جمله «وَأَنْکِرِ الْمُنْکَرَ ...» اشاره به مراتب نهى از منکر دارد که در اينجا براى آن دو مرحله ذکر شده نخست انکار به قلب و بيزارى از منکر در درون دل و جان، هرچند ظالمان دست و زبان انسان را ببندند. مرحله دوم انکار با زبان و مرحله سوم جلوگيرى عملى از منکرات. بسيارى از فقها اين مرحله را وظيفه حکومت اسلامى وحاکم شرع دانسته اند و مرحله اوّل و دوم را وظيفه عموم مردم.جمله وَبَايِنْ مَنْ فَعَلَهُ بِجُهْدِکَ ممکن است اشاره به جايى باشد که نهى از منکر اثر نمى گذارد، در چنين مواردى انسان بايد مجلس منکر را ترک گويد و از عاملان به منکر دورى گزيند. 📘 @shohaday_gommnam
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیالَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️ :))☺️ @shohaday_gommnam
| زیارت با احترام او! | رفته بودیم قم. موقع پیاده شدن از اتوبوس پایش طوری در رفته بود که نمی‌توانست راه برود؛ برایش صندلی چرخ دار آوردم. تا حرم با ویلچر بردمش. نزدیک ضریح که رسیدیم نگذاشت جلوتر بروم. گفت: بی احترامیه که نشسته جلوی حضرت معصومه (علیهاالسلام) بروم. به سختی از ویلچر بلند شد؛ لنگ لنگان و با تکیه به دیوار خودش را به ضریح رساند و زیارت کرد. راوی: پدر شهید اَلسَّـلامُ عَلَیْـڪِ یــٰا فاطمـه معصـومـه(سلام‌الله) پ.ن: عکسِ آن زیارت... . @shohaday_gommnam
0⃣4⃣ روز انتظار تا عید‌بزرگ‌ 💫پرتویی‌از علیه‌السلام @shohaday_gommnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•ڪاڹاݪ شھداے‌گمناݦ•🇵🇸
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زین‌الدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه 📔کتاب ستارگان حرم کریمه - سی ویکم تارسیدیم گفتند((فرمانده دستور داده کسی روی خط الراس نره)) صبح که شد، چشم باز کرده و نکرده ، نگاهم افتاد به جوانی کم سن وسال ، رفته بود بالای خط الراس وبا دوربین منطقه را برانداز می کرد. با حرص سرش داد زدم (( بیا پایین اخوی ، می خوای همه مون رو به کشتن بدی؟)) نگاهی کردو پرسید((عصبانی هستی ؟)) جواب دادم ((چرا نباشم؟ از گردان ۱۸۰ نفره مون خیلی ها شهید شدن.)) گفت ((کدوم گردانی؟)) گفتم ((ضدزره)) خندید((پس بچه تهرانی؟)) کفری شدم از سوال کردن هایش .گفتم ((شلوغ بازی نکن بیا پایین.))سرو صدا که بلند شد، بچه ها از سنگر زدند بیرون . تا آمدپایین یکی از بچه ها بغل گرفت و بوسیدش ، پیشانی ام را بوسیدو گفت ((خسته نباشی .بچه های شما خوب عمل کردن.)) وقتی رفت گفتند(( حتماً نشناختیش که هرچی از دهنت در اومد بهش گفتی؟)) پرسیدم ((مگه کی بود؟ )) گفتند((آقا مهدی زین الدین، فرمانده لشکر.)) - سی و دوم رفتم پای یکی از قبضه های ۱۲۰ برای سرکشی عراق ، زمین و زمان را به هم دوخته بود. نگاه کردم به بچه ها ، دیدم حسابی سرحالند و قبراق ، پرسیدم ((چه خبر؟)) گفتند((آقا مهدی این جا بود. زیراین آتیش سنگین اومده بود سربزنه . چند دقیقه ای نشست؛ احوال پرسی کردو رفت.)) تنهایی با موتور آمده بود. 🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زین‌الدین ... @shohaday_gommnam ━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
◈🌹◈ ✦ همیشه به ما سفارش میکرد؛ می‌گفت: اگه میخواید قیامت، جلوی سلام‌الله‌علیها روسفید باشین، نبـــاید گوش به حرف دیگران بدید و روی مُـــد رفتار کنین، نباید بگید عُرف جامعه فلان‌ حرف رو میگه یا فلان چیز رو میخواد، باید نگاه کنین به آیات قرآن و زندگی حضرت زهرا سلام‌الله‌عليها، ببینین اونها چی میگن، همون کار رو بکنین. ✍🏻به روایت مادر ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄ @shohaday_gommnam
•ڪاڹاݪ شھداے‌گمناݦ•🇵🇸
🌟رفیق مثل رسول 🌟۱۸ مدافع حرم شهید محمد حسن خلیلی 🌟 نویسنده:شهلا پناهی لادانی. صدای زنگ تلفن باعث شد حرف بابا ناتمام بماند.سریع رفتم که جواب تلفن را بدهم.صدای روح الله را شنیدم،خیلی خوشحال شدم.شروع کردم به حرف زدن با روح الله. به روح الله گفتم:داداش گوشی رو میدم به مامان باهم حرف بزنید‌.بابا سبد سبزی خوردن و پارچ شیررا اورد،از دستش گرفتم و داخل سفره گذاشتم.بابا هم رفت کنار مامان نشست تا بتواند با روح الله حرف بزند. هرچهار نفرمان به شدت به هم وابستگی عاطفی داشتیم.این وابستگی ،این روزها که روح الله برای گذراندن یک دوره آموزشی از ما دور شده بودبیشتر خودش را نشان می داد.مامان سر سفره افطار و سحر همیشه میگفت :امسال جای روح الله حسابی خالیه،بابا هم هرروز که از سرکار برمی‌گشت، اولین سؤالش بعد سلام و احوال پرسی این بود که،روح الله زنگ نزده؟ مامان بعداز خداحافظی با روح الله گوشی را به دست بابا داد،سریع رفت سمت آشپزخانه، می‌دانستم الان بغض دارد ،اما تمام سعی خودش را می کرد که ما متوجه نشدم. بلند شدم پشت سرش رفتم،نگاهی به من کرد و گفت:بچه برای پدرومادر همیشه بچه است،حتی اگر قد بکشه و مرد بشه.همین طور که حرف میزد،چشم هایش قرمز شد. بابا صدام کرد،بیا بابا جان،روح الله کارت دارم.گوشی را گرفتم ،گفتم:جانم.مثل همیشه روح الله کلی بهم سفارش کرد،مراقب خودت باش.حواست به درست و دوستات باشه. چشم که میگفتم ،مطمئن بود که به حرف یا سفارشی که می‌کند گوش میدهم. جویای حال و احوال فرید،فرزاد و پدرام شد. خندید و گفت:خیالم از بابت آزمایشگاه تو و فرید ناراحته..نه دیگه قول دادم و حواسم را جمع کنم.بعداز خداحافظی با روح الله ،رفتم وضو بگیرم.پیش خودم گفتم:امشب حتما به فرید میگم که گزارش کارهای مارو برادرش فرزاد به روح الله می ده. یک دفعه یاد سفارش آقا مرتضی افتادم که میگفت:موقع وضو ذکر بگید تا حواستون جمع باشه،دست و صورتم را خشک کردم .دو مرتبه با نیت و تمرکز بیشتری وضو گرفتم. 🌟رفیق مثل رسول 🌟۱۹ شهید محمد حسن خلیلی طبق برنامه همیشگی افطار کردیم و بعد افطار سریع آماده شدیم که به مسجد برویم.مامان دو تا لقمه کتلت با سبزی خوردن آماده کرد ‌و در کیسه فریزری کوچک گذاشت،بسته را به دستم داد،این دو تا لقمه رو ببر باهم بخورید.وقتی رسیدم سر کوچه دیدم فرید منتظر ایستاده.من و فرید همه چیزمان باهم یکی بود،بخصوص علاقه ای که هردوی ما به آقا مرتضی داشتیم...نماز که تمام شد برای جلسه هفتگی به پایگاه بسیج رفتیم.من و فرید مثل همیشه بغل دست یکدیگر نشستیم.آقا مرتضی آمد و یک سلام کلی به همه بچه ها کرد.آقا مرتضی مربی پایگاه بسیج ما بود که ما دوره های کار با سلاح،راپل،کوه و صخره نوردی...را با ایشان گذرانده بودیم.یکی از محاسن دوره نوجوانی ،انتخاب کردن یک قهرمان است.فکر که نه،مطمئنا آقا مرتضی قهرمان من و فرید بود.یکی از تاثیرات مثبت این دوره و آموزش ها این بود که ایشان روی بحث خودسازی و اخلاق دینی خیلی کار می‌کردند. جلسه با هم خوانی قرآن شروع شد. برنامه کلاس های بعد از ماه مبارک که بیشتر مربوط به برنامه های دهه فجر میشد را اعلام و گفتند:یک برنامه صعود و یک برنامه راپل جز برنامه های دهه فجر نوشته شده. شنیدن این خبر برای من و فرید خیلی عالی بود چون هر دو به کوهنوردی و راپل خیلی علاقه داشتیم.جلسه که تمام شد، من و فرید سریع شال و کلاه کردیم،آمدیم جلوی مسجد.تا جلوی خانه آقا مرتضی همراهش میرفتیم.توی راه مثل هرشب کلی به ما سفارش می‌کرد که اخلاق بسیجی داشتن ،مهم تر از لباس بسیجی داشتن است.خودش واقعا همین طوری بود. آن شب آقا مرتضی به ما یک خبر خیلی خوب داد.شنیدن آموزش کار با اسلحه برای ما طعم عیدی عید فطر را داشت.خیلی ذوق کردیم. لقمه ها و خوردیم و از هم خداحافظی کردیم. 🌟رفیق مثل رسول 🌟۲۰ وقتی رسیدم خانه سفره شام پهن بود یکی دو لقمه خوردم رفتم نشستم سر درس های فردا.بعد از اتمام درس، بلوزروح الله رو تا کردم وسرجایش گذاشتم. بوی ادکلن هایش که به مشامم می‌رسد بیشتر دلتنگش میشدم . هربار پیش خودم میگفتم این بار که زنگ زد،بگم دلم براش تنگ شده .اما هربار کهزنگ میزد نمی‌دانم چرا نمیگفتم ..😔 نگاهی به عکس هر دو مان میکردم که فکر کنم کنار اروند گرفته بودیم. من یکساله و روح الله پنج ساله بودیم.❤️ سحرباصدای مامان بیدار شدم .مامان گفت،رسول بیا اینجا... گفت نگاه کن داره برف میاد ،درست مثل روزی که تو به دنیا اومدی😍 من که ۲۰اذر به دنیا اومدم ،بله اذان صبح روز ۲۰آذر .درست روز ولادت امام حسن عسکری ع❤️❤️ آن زمان ما کیانشهر، درشهرک جمهوری زندگی میکردیم انقدر. خوش قدم بودی که اولین برف زمستانی با تو باریدن گرفت❄️🌧 آن سحر چشم هایم را به امید لطف خدا روی هم گذاشتم ،چشم که باز،کردم خاله ات صورتم را بوسید.گفت چشمت روشن پسرت به دنیا اومد..😍 دلم میخواست مثل روح الله یک اسم خاص و زیبا داشته باشی.
•ڪاڹاݪ شھداے‌گمناݦ•🇵🇸
🌟رفیق مثل رسول 🌟۱۸ مدافع حرم شهید محمد حسن خلیلی 🌟 نویسنده:شهلا پناهی لادانی. صدای زنگ تلفن باعث شد
اسم رسول را دوست داشتم،چون روز ولادت امام حسن عسگری به دنیا آمده بودی ،اسمت را در شناسنامه محمدحسن گذاشتیم،اما در خانه رسول صدایت می کردیم. 🌟رفیق مثل رسول 🌟۲۱ شهید محمد حسن خلیلی سفره سحری را پهن کردیم،بابا پرسید:جلسه بسیج چه خبربود؟با ذوق گفتم :بعداز ماه رمضان کلاس آموزش سلاح داریم. نگاهی به من کرد و گفت:رسول من مخالف بسیج رفتنت نیستم،اما خودت میدونی بارها گفتم:درس. -چشم،برای درس ها که من و فرید باهم برنامه ریزی کردیم،مطمئن باشید از درس کم نمیذارم،قول میدم. اگه میشه یکی دوتا جزوه یا یک سری عکس به ما بدید که هفته دیگه سر کلاس کم نیاریم. _به شرط وفای عهد. صبح موقع بیرون آمدن از خانه مامان مثل هرروز تا پشت در ورودی آمد.کلی هم سفارش کرد که مراقب خودت باش.من این بدرقه کردن های مامان را خیلی دوست دارم. مسیر راه مدرسه درست از جلوی پایگاه بسیجی رد میشد که مامان عضو فعال آن بود. یاد روزهایی افتادم که کوچک تر بودم،اگر کاری پیش امد،میرفتم جلوی در،صدایم را کمی مردانه تر میکردم و میگفتم:یا الله. میشه خانم افروز و صدا کنید. خانم ساسانی یا خانم نظری شوخی میکردند:می‌گفتند:این صدای مردونه چیه؟تو هنوز کوچیکی، یاالله برا چی میگی؟ از همان بچگی خیلی روی ارتباطم با نامحرم حساس بودم.حالا هم که بزرگتر شدم،حساسیتم بیشتر شده،همیشه از خدا میخواهم،کمک کند که این اخلاقم را حفظ کنم. 🌟رفیق مثل رسول 🌟۲۲ شهید محمد حسن خلیلی یکی دو روز بعد بابا یک جزوه کامل در مورد شناخت و کار سلاح ژ_سه و کلاش آورد.باذوق به فرید زنگ زدم. شب بعداز نماز رفتیم پایگاه بسیج.فرید هم یک سری کامل عکس و مطلب جمع آوری کرده بود.رضا یکی از بچه های پایگاه،وقتی آن همه اطلاعات را دید پرسید:اینارو از کجا آوردین؟فرید هم جواب داد:پدر و برادر هردوی ما سپاهی هستند.به خاطر علاقه زیادی که من و فرید به مباحث نظامی به خصوص شناخت سلاح های روز دنیا و تجهیزات انفجاری مثل بمب و مین داشتیم،یک مجموعه شامل(عکسهای نظامی از نیروها و تجهیزات نظامی ارتش دنیا،جزوه های کاربردی برای رده سنی خودمان،یک دفترچه کد و رمز که دو نفری نوشته بودیم و علائم یا اعدادش را فقط خودمان متوجه میشدیم،یک دفترچه فرمول موادی که با ترکیب آن ها می‌توانستیم چاشنی های ضعیف درست کنیم برای آزمایشگاه شیمی که در زیرزمین خانه دوست مشترکمان اتابک داشتیم و از همه مهم و سری تر جعبه ای بود که داخل آن پوکه فشنگ ،خرج های ضعیف تله هایی که خودمان درست میکردیم و برای آزمودنش به کوه های اطراف باغستان (کرج)میرفتیم).
✨﷽✨ 💎ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام ،، شهدای مدافع حرم وهمه ی شهدای جنگ تحمیلی.... 💠 💠 🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸 ⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜ 💠(عج)💠 ⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜ @shohaday_gommnam
اعمال قبل از خواب :) شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃 کانال شهدای گمنام 👇 @shohaday_gommnam ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
کانال شهدای گمنام 👇 @shohaday_gommnam ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 📖 صفحه۳۳ شرکت در ختم قرآن برای فرج @shohaday_gommnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام امام زمانم السَّلامُ عَلَيْكَ يا غَوْثَ الْمُسْتَغيثينَ ... سلام بر تو ای مولایی که دستگیر درماندگانی ... بشتاب ای پناه عالم که زمین و زمان درمانده شده ... مولای من ! چه شود که نازنینا ، رُخ خود به ما نمایی به تبسّمی ، نگاهی ، گرهی ز دل گشایی به کدام واژه جویم صفت لطیف عشقت که تو پاک تر از آنی که درون واژه آیی اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ
📗 وَ أَحْمَدُ اللّهَ وَ أَسْتَعِينُهُ عَلَى مَدَاحِرِ الشَّيْطَانِ وَ مَزَاجِرِهِ وَالاِعْتِصَامِ مِنْ حَبَائِلِهِ وَ مَخَاتِلِهِ 🤲🏻 خداى را ستايش مى کنم و از او براى کارهايى که موجب طرد و منع شيطان است کمک مى جويم و براى مصون ماندن از گرفتار شدن در دام ها و فريب هاى شيطان يارى مى طلبم ✍امام عليه السلام در اين دو جمله از خداوند، توفيق اطاعت و عبادت و پرهيز از گناه و معصيت مى طلبد; زيرا «مداحر» و «مزاجر» شيطان و به تعبير ديگر، امورى که او را از انسان دور مى سازد، چيزى جز اطاعت فرمان خدا نيست و «حبائل» و «مخاتل» (دام ها و فريب هاى) شيطان چيزى جز گناهان و معاصى نيست و به يقين بدون يارى خداوند و امدادهاى الهى نه اطاعت ممکن است و نه پرهيز از گناه; چرا که راه اين دو بسيار سخت است و پر پيچ و خم. 📘 @shohaday_gommnam