eitaa logo
•ڪاڹاݪ شھداے‌گمناݦ•🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
67 فایل
کپی مطالب≡صلوات به نیت ظهور امام زمان ارتباط با ما↯ @Shahidgomnam_s کانال دوم↯ @BeainolHarameain ڪانـاݪ‌روضـہ‌امـون↯ @madahenab ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/16670756367677
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6001048002414772713.mp3
3.25M
🎤 ❤️مولای مهربان وتوای عشق من سلام عجل ولیک الفرج آقای من سلام 💚درندبه های جمعه توراجستجوکنم زیباترین بهانه دنیای من سلام تعجیل درظهور مولا 14مرتبه @shohaday_gommnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ 🌱سلام ای همه ، تمام دلم 🌱سلام ای که به ،سرشته آب و گلم 🌱سلام دلبر، بیا و رحمی کن به پاسخی بنوازی تو قلب مشتعلم.. امام خوب هر کجا هستید با هزاران عشق و ارادت سلام ✨السّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ✨اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، ✨اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، ✨اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ @shohaday_gommnam
✨﷽✨ 📗 امير المومنين عليه السلام فرموده : تمام خير در سه چيز جمع شده است: " نگاه ✿ سكوت ✿ سخن " 🍃هرنگاهى كه پندى در آن گرفته نشود، فراموشى است. 🍃هر سكوتى كه انديشه اى در آن نباشد، غفلت است. 🍃هر سخنى كه ذكرى در آن نباشد، بيهوده است. 🌹خوشا بحال كسى كه: نگاه او پند، سكوت او انديشه و سخن او ذكر باشد، بر گناهش گريسته و مردم از شرش در امان باشند 📚نهج البلاغه حکمت ۱۸۲ @shohaday_gommnam
•ڪاڹاݪ شھداے‌گمناݦ•🇵🇸
🥀 بسم رب الفاطمه علیه السلام🥀 🌺 فردا روز جمعه است برای سلامتی و تعجیل در ظهور آقا. 🎁هدیه به ام
سلام با عنایت خداوند مهربان و لطف شما همراهان عزیز یک ختم قرآن هم‌به پایان رسید . اجر همگی با شهدا التماس دعا
🔶 زمانی که کار آزاد داشت و بنایی می‌کرد، کمتر کارگری بود که باهاش دووم بیاره، می‌گفت: 🌷 من نونی که میخورم باید حلال باشه. معتقد بود که روز قیامت باید، من از این صاحب کار طلب داشته باشم نه بدهکارش باشم. ✨کارش واقعا عالی بود و یه ذره از کارش نمی‌دزدید. هر خونه‌ ای که می‌ساخت فرض می کرد برای خودش می‌سازه، بناها که تعطیل می‌کردن، اون صبر می‌کرد و مثلا پانزده یا بیست دقیقه بیشتر کار می‌کرد تا احیانا کم کاری نکرده باشه.. فرمانده تیپ جواد الائمه (علیه‌السلام) شهادت: ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ @shohaday_gommnam
•ڪاڹاݪ شھداے‌گمناݦ•🇵🇸
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زین‌الدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه 📔کتاب ستارگان حرم کریمه - سی و نهم عراقی ها که آمدند روی دامنه ، نیروهای بالای تپه افتادند توی حلقه محاصره .شرایط سختی بود.با چندتا تانک پایین تپه ، منتظر دستور فرمانده بودیم که گفتند مجروح شده .مانده بودیم چه کار کنیم. جوان کم سن وسالی با یک لباس رنگ و رو رفته ی بسیجی آمد وگفت ((دامنه رو بگیریدزیر آتش.)) گفتم ((ما خودمون مسئول داریم ، ازتو دستور نمی گیریم.)) توی همین گیر رودار معاون فرمانده آمد.جوان رو که دید، بغلش کرد و بوسید. گفت(( هرچی ایشون می گن انجام بدید.)) تازه آن جا آقامهدی را شناختم. ✍🏻نویسنده کتاب 🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زین‌الدین ... @shohaday_gommnam ━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
5⃣3⃣ روز انتظار تا عید‌بزرگ‌ 💫پرتویی‌از علیه‌السلام @shohaday_gommnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محل شهادت : شلمچه 📌 خواهرم شما رسالت حضرت زهرا سلام الله علیها را بر دوش دارید ، حجاب خودتان را رعایت کنید .موج خروشان خون مرا به گوش تمامی مستکبران و خائنان برسانید و به آن‌ها بگویید: به خون پاک تمامی شهدا قسم ،حق مظلوم را از شما ظالمان خواهیم گرفت. همیشه به یاد خدا باشید که خداوند شما را در همه حال یار و یاور است. @shohaday_gommnam
هم اکنون فیلم سینمایی خداحافظ رفیق شبکه افق
🌟رفیق مثل رسول 🌟۴۶ روزها تبدیل به هفته و ماه شد.به محرم نزدیک شدیم،تنش ها بیشتر شدو نقطه اوج این تنش ها دهه اول محرم بود.کار از تجمع و گفتن چهار تا حرف گذشته بود.ردیف شیشه مغازه ها و بانک ها که شکسته میشد،تل آتش هایی که گوشه خیابان ها درست میشد و رد پای دشمن که هرروز بیشتر میشد،این اتفاقات را به سمت یک اغتشاش می‌برد.مهم ترین دستور حفظ جان و مال مردم عا ی ،شناخت و دست گیری سرشاخه ها و هدایت جامعه به سمت آرامش و امنیت بود.تمام نیروها با تمام توان آمادگی داشتند که برای حفظ نظام کار کنند.مثل همیشه هرکسی بسیجی تر،آماده تر بود.شروع ماه محرم،وزیدن نسیم شور و شعور حسینی به بهبود شرایط کمک کرد.عاقل ترها فهمیدند تا وقتی حسین به کوفه نرسیده باشد، مسلم ولایت دارد،اما خیلی ها هم برای شنیدن صدای ضرب سکه از پشت ولایت کنار رفتند.حمایت و اطاعت از ولایت ،اولین و مهم ترین وظیفه قلبی همه ما بود. محمد حسین‌ به من زنگ زد،گفت رسول تهدید کردند که داخل هیئت هابمب بگذارند.یا علی می آیید اینجا؟بعد از تماس محمد حسین سریع با علی هماهنگ کردم،رفتیم هیئت ریحانه.مسجد گیاهی پر از جمعیت بود.به علی گفتم؛همه جا رو حتی سطل های زباله را باید بگردیم.صدای مداحی محمد حسین می آمد.دل تو دلم نبود که بروم کنار دست محمد حسین بایستم و شروع کنم به سینه زنی، اما باید بیرون می‌ماندیم. روز چهارم ماه محرم بود که احمد، صابر،دایی مسعود و رضا گفتند:بریم مشهد.روز هشتم از مشهد برگشتیم و نماز صبح روز تاسوعا را در صنف خواندیم. مراسم که تمام شد ،به خانه آمدیم.هنوز وارد خانه نشده بودم که از محل کار تماس گرفتند و گفتند : به خاطر ادامه پیدا کردن اغتشاش و وضعیتی که پیش آمده آماده باش هستیم.درگیری ها به نقطه خودش میرسد،ولی باور اینکه درست روزهای تاسوعا و عاشورا عده ای در خیابان های تهران اقداماتی مثل آتش زدن اماکن عمومی و حسینیه ها،کتک زدن و برهنه کردن نیروهای بسیجی اهانت به مقدسات، کف و سوت زدن را انجام بدهند ،تا وقتی به چشم ندیدم،برایم راحت نبود. 🌟رفیق مثل رسول 🌟۴۷ این روزها درگیری ها بیشتر شد.با امین و مهدی هماهنگ کردم که سمت میدان هفت تیر برویم.با موتور به سمت جمعیت رفتیم.اولین سنگ که به سمتم امد،طعم تلخی به دلم ریخت.با امین و مهدی زدیم به دل جمعیت.درگیر شدیم.آن ها با سنگ،چوب و خلاصه هر چه داشتند ،می زدند. تکنیک های دفاع شخصی اینجا خیلی به درد ما میخورد،ما به سمت کسی حمله نکردیم.ولی برای دفاع از خودمان جواب مشت آن ها را با یکی دو ضربه حسابی دادیم. به مهدی گفتم:این جوری فایده نداره.ما باید بگردیم لیدرهای اینا رو پیدا کنیم.سریع چشم چرخاندم به مهدی گفتم :بدو بریم روی پل عابر،من از یه طرف میرم ،تو از طرف دیگه.اشاره کرد بیا نزدیک.با دو خودمان را به بالای پل رساندیم. کسی که به او مشکوک بودیم،درست روبروی من داشت،جلو می آمد.مهدی هم از پشت سر به او نزدیک شد. قبل از هرحرکتی دست بند را روی دست هایش زدم.سه نفری به سمت بچه های نیروی انتظامی رفتیم. تحویلش دادیم و برگشتیم سمت میدان هفت تیر. غروب قبل از اینکه برویم هیئت ریحانه،با احمد و امین رفتیم سمت خیابان دولت.حاج حسم هم آنجا بود.یک لحظه مثل فیلم های کارتنی ،اطراف ما گرد و غبار شد.فکر کنم ده نفر به یک نفر ما را می‌زدند.خدا به خیر کرد که هادی با یکی دوتا از بچه هایش،به داد ما رسید.شب ها همه مسجد گیاهی جمع می‌شدیم. بعد نماز دور هم نشسته بودیم و در مورد اتفاقات روز حرف میزدیم. شب تاسوعا من،امین و علی باهم رفتیم جماران.ما وسط سخنرانی رسیدیم. حرف های زاویه داری زده میشد که بیشتر به نیت مهیج کردن مردم بود.جمعیت کم کم مسیر جماران به سمت خیابان اصلی را پایین می آمدند.حال و هوای شعارها نشان می‌داد که بعضی دغدغه رای و نظر مردم‌را ندارند .آن ها آمده بودند که به شیشه بزنند .محاسبات خاص خودشان را کرده بودند و حاضر بودند برای به کرسی نشاندن حرفشان حسابی هزینه کنند .فقط یک چیزی را حساب نکرده بودند و آن اینکه ریشه این نظام در عاشورا است.
🌟رفیق مثل رسول 🌟۴۸ ریشه این نظام در عاشورا است و اگر بخواهند به این ریشه بزنند،قطع به یقین شکست می‌خوردند. به خیابان اصلی که رسیدند، شروع کردند به شکستن شیشه و آتش زدن اموال عمومی.اگر هم یک بسیجی به دستشان می افتاد،با کینه تمام کتکش میزدند.خدا شاهد است که دیدن این صحنه ها،آن هم در شهر خودم چقدر سخت بود.درگیری شروع شد.من،علی و امین وارد درگیری شده بودیم. با بچه ها به این نتیجه رسیده بودیم که باید تابع مسئول یا فرمانده گروه باشیم.با فاصله کمی از هم حرکت میکردیم.جمعیت روبه روی ما حداقل پنج برابر ما بود.کم کم کار از شعار و آتش زدن گذشت .سنگ و چوبی بود که در آسمان بلند میشد و به سر و تن ما میخورد.کار به درگیری تن به تن رسید.من و علی ماندیم وسط،هم زدیم و هم خوردیم.یک دفعه علی گفت:(رسول حواست را جمع کن.دست یکی دونفر چوب هست.)قبل از اینکه بخواهم حرفی به علی بزنم ،درد شدیدی در سرم پیچید.یکی از بچه ها من را کشاند تا کمی روی لبه باریک جدول بنشینم. دستی به سرم کشیدم ،شکستگی در کار نبود.برای همین سرپا شدم و خودم را به علی رساندم.یکی از بچه ها بازویم را کشید و گفت:رسول برو کنار،بدجور زدن تو سرت.باخنده گفتم :هرچه از دوست رسد نیکوست،به خصوص که از همشهریات چوب بخوری. چیزهایی که از بی سیم به ما می‌دادند،خیلی اخبار خوبی نبود.شلوغی ها به اوج خود رسیده بود.صدای کف زدن و هلهله کردن،حمله به حسینیه ها و مردم عزادار و آتش زدن پرچمدار هایی که اسامی اهل بیت ع خاصه امام حسین ع روی آن ثبت شده بود،جرقه غیرت مردم را شعله ور کرد .مردم با تمام قوا به میدان رهبری آمده بودند تا بساط نفاق و تفرقه را جمع کنند.کار به دست مردم و به فرمایش رهبری جمع شد.نهم دی تمام ملت طی یک راهپیمایی عظیم تو دهنی محکمی به دشمن داخلی و خارجی زدند.ثابت کردند به مقدسات دینی، اصل نظام و رهبری به شدت پای بند هستند. آن روز وقتی با محمدحسین،احمد،علی،مهدی، امین و .....در مسیر راهپیمایی هم قدم شده بودیم،من به این رفاقت می بالیدم که همه دریک مسیر قرار گرفتیم و از این امتحان سربلند بیرون آمدیم. ☺️ 🌸فصل هفتم.محرم ترک🌸۴۹ 🌟محرم ترک🌟اولین شهید مدافع حرم😔 با تمام شدن غائله انتخابات ،با ثبات بیشتری پیگیر کار و ادامه تحصیل شدم.داشتن استادی مثل حاج اسماعیل واقعا علاقه من را به تاکتیک چند برابر بیشتر از تخصص ها کرده بود.تمام بچه های یگان حداقل یکی از دوره های تاکتیک را با حاج اسماعیل گذرانده بودند.زمان اعلام نیاز بنا به شرایطی که وجود داشت و انتخاب مسئول رده بالاترم‌،وارد یگان تخریب شدم.حاج محمد مسئول و فرمانده مابود. نخبه هایی مثل رضا و محرم در آن مجموعه کار می‌کردند که واقعا در کنار همکاری،کلی ریزه کاری های مربوط به چک و خنثی را از این دو نفر یاد گرفتم.علاوه بر آن مهارت طراحی،ساخت و خنثی کردن تله های انفجاری از مواردی بود که با کار کردن با گروه حاج محمد به او رسیده بودم. نخبه هایی مثل رضا و محرم در آن مجموعه کار می‌کردند که واقعا در کنار همکاری،کلی ریزه کاری های مربوط به خنثی شهید بیا و دستم و بگیر: را از این دو نفر یاد گرفتم.نکته جالب اینکه بابا از نیروهای گردان تخریب لشگر سیدالشهدا بود و انگار این علاقه به صورت ارثی به من منتقل شده بود. همیشه موقع کار حاج محمد میگفت:صبرو حوصله مهم ترین اصل در این کاره و همیشه اولین اشتباه میتونه آخرین تجربه کاری شما باشه. بزرگترین حسن مجموعه کاری ما این بود که ماباید در چند زمینه مختلف صاحب مهارت و امتیاز می‌شدیم تا توانایی کار در شرایط سخت را داشته باشیم.به لحاظ سنی من از حاج محمد،محرم و رضا کوچک تر بودم،اما فکر می‌کنم با روح الله هم سن بودیم.
🌟رفیق مثل رسول 🌟۵۰ با پیش آمدن بحث بهار عربی و متشنج شدن اوضاع کشورهای همسایه،کار ماهم وارد فاز جدیدی شد و آن بالا بردن قدرت تحلیل مسائل منطقه بود.در این بین اوضاع داخلی کشور سوریه در کنار تاثیرات اوضاع منطقه با شرایطی که سوال برانگیز بود،متشنج شد‌.بحث حفظ و حراست مقدسات دینی از جمله حرم حضرت زینب س و حرم حضرت رقیه س، دفاع از مظلوم ،حفظ خط مقابله با اسرائیل و مهار کردن دشمن در بیرون از مرزهای کشور و از طرفی سوابق کمک های کشور سوریه در طی دوران دفاع مقدس و پایه گذاری صنعت موشکی کشور با بهره برداری از فرصت پیش آمده و تعهد دو کشور مبنی بر کمک در شرایط بحران و جنگ،برش های پازلی بود که لزوم حضور ما در کشور سوریه را تعریف میکرد.درست زمانی که ما از غائله فتنه ۸۸ فارغ شده بودیم ،زنگ خطر فتنه ای به مراتب وسیع تر از جریانات داخلی در کشور سوریه نواخته شد. اولین گروهی که از ایران اعزام شدند،وظیفه داشتند تا با حفظ این اصل که اجازه حضور فیزیکی نداریم،ثبات و آرامش را در شهرهای مهم مثل دمشق و حلب برقرار کنیم. اوایل دی ماه که مصادف با اوایل ماه صفر بود ،گروه بعدی انتخاب و اعزام شدیم.در این گروه من و محرم ترک هم بودیم.بارها با سخت ترین شرایط دست و پنجه نرم کردیم.محرم در مقری که داشتیم بحث آموزش دوره های رزم انفرادی ،تخریب و ....را آموزش میداد.یک روز بعد از کلاس ها از محرم‌خواستم که جزوه مربوط به تخریبش را به من به صورت امانت بدهد و در اولین فرصت از روی این جزوه کپی بگیرم.شب داخل مقرمان بودیم.من،سیدعلی و محرم کنار هم نشسته بودیم که محرم گفت؛(شهادت در غربت رنگ و بوی خاص خودش رو داره).من و سید علی حرفش را تایید کردیم و زیر همان سقف آسمان باهم قول و قراری گذاشتیم🖤.روز بیست و پنجم ماه صفر و درست در آخرین روز ماموریتمان محرم شهید شد😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 💎ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام ،، شهدای مدافع حرم وهمه ی شهدای جنگ تحمیلی.... 💠 💠 🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸 ⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜ 💠(عج)💠 ⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜ @shohaday_gommnam