✨ #شادباش | 🎉🎉🎉
🦋 سلام دختر حیدر؛ شریکة الارباب
بزرگ زاده، بیا و گدای خود دریاب...
💐 صلی الله علیک یا زینب کبری یا بنت امیرالمؤمنین (ع)
#ولادت_حضرت_زینب
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
📸 #گزارش_تصویری | #با_زائران
🔹 زیارتگاه شهدای مظلوم کربلای هویزه در بیست و هفتمین روز از آبان1402، میزبان 2 هزار و 650 زائر از استان های فارس، بوشهر، تهران، البرز و خوزستان بود.
#اخبار_هویزه
#راهیان_نور1402
#ما_متحدیم
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
📚 #کتاب_گویا |
‼️ فرصتی مناسب برای راویان و علاقه مندان آشنایی با دفاع مقدس
◀️ شما میتوانید تمامی آثار گویا شده مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس را از طریق لینک زیر به صورت #رایگان دریافت و یا به صورت آنلاین بشنوید⬇️⬇️
https://b2n.ir/entesharatmarkazdari
#هفته_کتاب
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
✍️ #خاطره | #روز_پرستار
🔺 ماجرای با حجاب شدن ۱۵۰۰ پرستار دوران دفاع مقدس و دیدارشان با امام
🔹 یادم هست یک روز در دوران دفاع مقدس خانم هاشمی رفسنجانی، خانم شهید رجایی و خانم دستغیب (نماینده مجلس) در اهواز مهمان ما بودند. مادرم به آنها گفت برویم از بیمارستان منطقه دیدن کنیم. آن زمان زیرزمین یک ساختمان با بنای محکم را در نزدیکی منزل ما به بیمارستان تبدیل کرده بودند. در بازدیدشان از بیمارستان متوجه شدند که پرستاران آنجا حجاب درست و حسابی ندارند. پرستاران با مانتوی کوتاه، آستین کوتاه، بدون شلوار و با کلاه پرستاری در حال کار کردن بودند.
🔹 خانم شهید رجایی به آنها میگوید:«این مجروحان جوان هستند و نامحرم؛ چرا با این وضعیت در مقابل آنها حاضر میشوید؟» پرستاران در پاسخ می گویند:«ما آنقدر گرفتاری داریم که فرصتی برای رسیدگی به این چیزها نداریم. اگر گرفتاری ما برایتان مهم بود، میگفتید خود آقای رجایی به اینجا بیاید.»
🔹 همین موضوع باعث شد مادرم با خانم پروین داییپور (همسر شهید حسن باقری) که البته آن موقع هنوز ازدواج نکرده بود و مسئول بسیج بود در این زمینه صحبت کند. قرار شد هفتهای یکبار به بیمارستانهای شهر سربزنند و مشکلات پرسنل را بررسی کنند.
🔹 چندین بار به بیمارستان های مختلف رفتند و با پرسنل صحبت کردند. این رفت و آمدها باعث دوستی و حرف شنوی عمیقی شد و در نهایت هم قبول کرده بودند که باحجاب شوند.
🔹 همان موقع مادرم به تهران زنگ زد و از خانم محمودی که «مادر جبههها» بود خواست تا ۱۵۰۰ مقنعه سفید تترون و خوشدوخت که لبه هایش توردوزی قشنگی شده باشد، برای پرستاران بفرستد. این سفارش فوری تحویل داده و برای بیمارستانهای شهر ارسال شد. طولی نکشید که همه پرستارها محجبه شدند.
🔹 مادرم گفت حالا که حجاب را پذیرفتند، آنها را یک دیدار خدمت حضرت امام خمینی ببریم. تقریبا ۲۰۰ نفر از آنها در یک قطار به دیدار امام رفتند و بعد هم با همسر امام دیدار کردند.
👤 راوی: مرحوم حاجیه خانم سیده خدیجه علم الهدی (خواهر شهید علم الهدی)
#روز_پرستار
#حجاب_زینبی
#مادر_شهید_علم_الهدی
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
🖼 #تصویرسازی |
🔺 همچون فرعون غرق خواهید شد...
#حریفت_منم
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
📸 #گزارش_تصویری | #مهمان_شهدا
🔹 سردار محمد امین پوررکنی، نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس و مسئول انجمن راویان دفاع مقدس سپاه حضرت ولیعصر (عج) استان خوزستان با حضور در زیارتگاه شهدای هویزه در جمع زائران دانش آموز به روایتگری پرداخت.
#اخبار_هویزه
#راهیان_نور1402
#ما_متحدیم
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
📝 #روایت_مقاومت | سوسنگرد قهرمان (6)
🔹 به سمت او دوید؛ اسلحه را از دستش کشید و گفت:
- دیوانه چه می کنی؟!
- بگذار خلاص شوم. دارم زجرکش می شوم.
- بیچاره، آن طور شهید خواهی شد، اما اگر خود کشی کنی معصیت است.
🔹 یکی از هم رزمان علی تجلایی گفت:
حلقه محاصره تنگتر میشد و تانکها از بازار کویتیهای سوسنگرد هم جلوتر آمده بودند. دشمن روی خیابان اصلی، آتش سنگینی ایجاد کرده بود. یکی از آرپیجی زن ها وسط خیابان رفت و در میان رگبار مسلسل زانو زد و با فریاد "الله اکبر" موشک آرپیجی را به هدف زد و برگشت.
🔹 کنار خیابان یک قبضه کالیبر ۵۰ داشتند که آن هم با انفجار گلوله توپ از کار افتاد. اما بچهها همچنان مثل کوه ایستاده بودند. یکی از بچههای آرپیجی زن به مسجد آمده بود که موشک آرپیجی بگیرد، اما دیگر موشک آرپیجی نداشتند. نارنجک تفنگی هم تمام شده بود و سنگینی شنی تانک ها را بر سینه خود احساس میکردند. وضع طوری شده بود که روی زمین می گشتند، فشنگ پیدا میکردند و همان را داخل خشاب گذاشته و شلیک میکردند.
🔹 صدای ناله زخمیها از مسجد و خانهها در شهر میپیچید و به راستی نالههای آنها و دعای ملت مستضعف بود که باعث میشد خداوند متعال به رزمندگان کمک کند.
نیروهای بعثی مثل دیوانه ها تمام خانهها و خصوصا ساختمان های بلند را که میدانستند ممکن است رزمندگان در آنها مستقرباشند، را به توپ و تانک بستند.
🔹 بچه ها با به جا گذاشتن تعدادی زخمی و شهید توانستند حمله شدید آنها را دفع کنند. برادران در سنگرهای سوسنگرد غریب مانده بودند و غریبانه میجنگیدند. واقعا مثل حسین (ع) در دل خود با خدای خود سخن میگفتند که آیا کسی هست ما را یاری دهد؟...
⬅️ ادامه دارد...
📚 منابع:
- کتاب گزارش به خاک هویزه
- خاطرات نصرالله ایمانی
کتاب دِین (خاطرات بچه های مسجد جزایری)
#26_آبان
#آزادسازی_سوسنگرد
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh