eitaa logo
شهدای هویزه
2.5هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
658 ویدیو
30 فایل
http://eitaa.com/joinchat/2875523072C71b2b4b72a 🌷 محفلی برای معرفی و زنده نگه داشتن یاد و نام شبیه ترین شهدا به شهدای کربلا در ایران... 🌍 خوزستان_ هویزه 🔰 کانال‌رسمی‌یادمان‌شهدای مظلوم کربلای هویزه؛ اولین یادمان دفاع مقدس ⬅️ ارتباط با ادمین: @h_media
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 | سوسنگرد قهرمان (۱) 🔹 گردان محمد بلالی و همچنین حدود یکصد نفر نیروی اعزامی از تبریز به فرماندهی علی تجلایی و سی نفر از رزمندگان کازرونی به فرماندهی اکبر پیرویان برای تقویت جبهه دشت آزادگان به آنجا آمدند. 🔹 دشمن از ۲ محور به شهر حمله کرده بود؛ يکي از طرف دهلاويه بود و يکي از طرف جاده حميديه - سوسنگرد. در دهلاويه نزديک به ۶۰ نفر از نيروهاي تبريز که مشغول دفاع بودند به شهادت رسيدند. بعدا که به محل شهادت ۲۲ نفر از بچه ها در ابوحمیظه می رفتی، می ديدی که بچه ها مانند گل هاي پرپر شده روي زمين افتاده اند. در آنجا حالت عجيبي به انسان دست می داد. شهيد دهبان در حالي که نارنجک جنگي در دستش بود بر اثر اصابت تير دوشکا به صورتش به شهادت رسيده بود. 🔹 امکانات بچه ها در آن روزها واقعا بسيار ناچيز بود. يک قوطي کنسرو لوبيا و يک تکه نان خشک سهميه ۲۴ ساعت ۲ نفر بود. آن گروهي که چند قبضه کلاشينکف داشت به عنوان مجهزترين گروه در سطح جبهه ها شناخته مي شد. 🔹 از رزمندگان اهل هویزه، بعد از ظهر ۲۲ آبان، با و رضا پیرزاده و با ماشین به سمت سپاه سوسنگرد رفتند. قاسم نیسی در سپاه هویزه ماند تا به دستور اصغر، سلاح های «ام یک» انبار سپاه را بین جوانان هویزه تقسیم کند تا مردم بتوانند از خودشان و شهرشان دفاع کنند. دم دمای غروب به سوسنگرد رسیدند. دشمن شهر را زیر آتش گلوله های توپ و خمپاره و تانک قرار داده بود. 🔹 تانک های دشمن از این محور، در پانصد متری باغ های «مشروطه» ایستاده بودند و خود را برای حمله نهایی آماده می کردند. 🔹 در سالن سپاه، نماز مغرب و عشایشان را خواندند و چند تکه نان خشک پیدا کردند و خوردند. حدس می زدند دشمن صبح حمله می کند اما در عین حال شب را آماده باش بودند. صدای انفجار توپ و خمپاره قطع نمی شد. آنها نه یک تانک در سوسنگرد داشتند و نه واحد توپخانه ای در کار بود. تنها سلاح آنهاچند تفنگ انفرادی بود و آر پی جی هفت. آن شب اصغر گندمکار تا صبح نماز خواند؛ اشک ریخت و دعا و قرآن خواند... ⬅️ ادامه دارد... 📚 منابع: - کتاب گزارش به خاک هویزه - خاطرات نصرالله ایمانی کتاب دِین (خاطرات بچه های مسجد جزایری) * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
📝 | سوسنگرد قهرمان (2) 🔹 روز ۲۳ آبانماه صدای مؤذن مسجد سوسنگرد در آن طوفان خون و آتش، بر صدای انفجار گلوله های توپ و خمپاره غلبه کرد و بیشتر و بلندتر به گوش می رسید. با تبسم به یونس شریفی گفت : - بلند شو وضو بگیر تا نماز بخوانیم. 🔹 نماز صبح را به جماعت خواندند. یونس می گفت، یکی از بهترین و با حال ترین نمازهای همه عمرش همان نمازی بود که صبح روز۲۳ آبان در سپاه سوسنگرد به جا آورد. 🔹 نماز که تمام شد، برای دفاع از سوسنگرد به سه راهی هویزه ، پشت محله مشروطه مقابل محل استقرار تانک های دشمن رفتند . آنجا یک خاکریز کم ارتفاع زده شده بود که بیش از آنکه خاکریز باشد، ترکش گیر بود. آن خاکریز چنان سست بود که اگر تیر مستقیم تانک به آن می خورد، از هم می پاشید. 🔹 وقتی آفتاب زد دیدند تا چشم کار می کند، نیروهای زرهی دشمن مستقر شده است. آنها در پانصد متری جاده سوسنگرد به هویزه بودند و تانک ها پشت جاده آرایش گرفته بودند. پنج تانک حرکت کردند و به روی جاده آمدند. چند تانک دیگر هم به طرف ابوحمیظه رفتند و جاده اهواز را قطع کردند. 🔹 سوسنگرد به طور کامل به محاصره تانک های دشمن در آمد. اولین گلوله تانک را به سمت خاکریز بچه ها شلیک کردند. کل تجهیزات آنها عبارت بود از نفری یک مسلسل کلاش و سه چهار خشاب تیر؛ یک تفنگ ۷۵ میلیمتری هم دست بچه ها بود. مقداری هم نارنجک داشتند. این همه ی سلاح آنها برای مقابله با آن همه تانک و نیروی زرهی دشمن بود. دانش نظامی همه نیروها در سطح باز و بسته کردن ژسه و کلاش بود و البته می توانستند ضامن نارنجک را هم بکشند و سه شماره بشمارند و آن را پرت کنند. اگرچه درگیری از همان طلوع آفتاب شروع شد، اما دشمن در آغاز فقط شلیک می کرد و اقدام به پیشروی نکرد. بچه ها هم در حالی که پشت خاکریز خودشان چسبیده بودند منتظر قضا و قدر الهی بودند. 🔹 دشمن کم کم و با احتیاط شروع به پیشروی به طرف خاکریز کرد و آنها با شلیک سعی می کردند به او بفهمانند که نیروی مقاومتی اینجا هست... ⬅️ ادامه دارد... 📚 منابع: - کتاب گزارش به خاک هویزه - خاطرات نصرالله ایمانی کتاب دِین (خاطرات بچه های مسجد جزایری) * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
📝 | سوسنگرد قهرمان (3) 🔹 با فرود آمدن پی در پی گلوله های خمپاره، توپ و تیربار دشمن بر سرشان، بچه ها یکی یکی زخمی و شهید می شدند. عده ای که فشنگ هایشان تمام شده بود، هاج و واج مانده بودند چه بکنند. صدای ناله مجروحان آزار دهنده بود. کسی نبود مجروحان را به جای امنی برساند و اجساد شهدا را از منطقه دور کند. صدای تانک های دشمن مثل صدای پای غول سیاهی، هراس آور بود. معدود موشک های آرپی جی که بچه های سپاه سوسنگرد داشتند، خیلی زود تمام شد و مشکلات را کامل کرد. 🔹 خون روی خاک های تشنه روان بود و جنازه ها بر زمین افتاده بودند. سه راه هویزه با آن حجم آتش وحشتناک دیگر جای ماندن نبود. کم کم دستان مدافعان از هر گونه گلوله ای خالی شد و آنها ماندند و تفنگ های خالی و از کار افتاده، اما هر طور بود تا ظهر مقاومت کردند. حوالی ظهر اکبر پیرویان فرمانده گروه اعزامی از کازرون شهید شد. 🔹 یک شیاری را شناسایی کرد که می توانست ده متر جلوتر برود، اما تا مقداری پیشروی کرد، دشمن متوجه او شد و با تیر مستقیم تانک به او شلیک کردند. ترکش ها به اصغر خوردند و او را به شهادت رساند. یونس از آنچه می دید متحیر بود. درست مثل اینکه کابوسی را در خواب می بیند. 🔹 اصغر که نماز صبحشان را با هم خواندند و تا همین چند لحظه پیش کنارشان می جنگید، غرق در خون روی زمین افتاده بود و یونس که او را این همه دوست داشت حتی نمی توانست برای جا به جا کردن جنازه اش از سر جایش تکان بخورد. او بود و همه نیروها مثل برادرشان او را دوست داشتند. او اولین فرمانده و مؤسس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هویزه بود. خاطرات، مثل فیلمی از نظرش عبور می کرد. او هنوز یک ماه نشده بود که به هویزه آمده بود و در این مدت کم بچه ها چه علاقه ای به او پیدا کرده بودند. باورش نمی شد اصغر جلوی چشمان خودش با آن وضعیت مظلومانه پاره پاره شود و به شهادت برسد، اما جنگ، بی رحم بود. عده ای شاید برای حفظ روحیه دیگران می گفتند که اصغر گندمکار به شهادت نرسیده و مجروح شده است. 🔹 فشار دشمن به اوج خود رسیده بود و هر لحظه ‌تعداد نیروها کمتر و کمتر می شد. کم کم عقب نشینی شروع شد. آنجا دیگر جای ماندن نبود. فقط ، رضا پیرزاده، ، محمود یاسین، کریم کریمی تبار و دو نفر دیگر مانده بودند. نیروهای دشمن به طرفشان می آمدند؛ کریم گفت: - الآن می رسند بالای سرمان، یکی یکی عقب نشینی کنید. ما تیر اندازی می کنیم و شما عقب بروید... ⬅️ ادامه دارد... 📚 منابع: - کتاب گزارش به خاک هویزه - خاطرات نصرالله ایمانی کتاب دِین (خاطرات بچه های مسجد جزایری) * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
💐 | 🔅 «خدمت به مردم منطقه از مهم ترین مأموریت های مهم نظامی ما مهم تر است.»- شهید علم الهدی 🔺 جناب سرهنگ پاسدار موسی حیاوی (فرمانده محترم ناحیه مقاومت بسیج سپاه هویزه) 🔹 فرماندهی سپاه هویزه مظلوم و مقاوم، موهبتی است ماندگار در امتداد خون پاک فرماندهان شهیدی چون ؛ ؛ و دیگر یاران و یادگاران شهیدشان که امروز با افتخار نصیب جنابتان گردیده است. 🔹 این توفیق جاودان را تبریک عرض نموده و امیدواریم چون گذشته در صیانت از دستاوردها، آرمان‌ها و ارزش‌های مقدس انقلاب اسلامی و همچنین مجاهدت خستگی ناپذیر در میدان سازندگی و محرومیت زدایی تحت زعامت نائب امام زمان (عج) فرمانده کل قوا، حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای (مدظله العالی) ثابت قدم مانید و آغازگر فصلی نو از صراط خدمت و مهرورزی به مردم صبور و عزیز منطقه باشید. 🔻 خانواده های شهدا، هیأت امنا، ستاد فرهنگی، مدیر و پرسنل زیارتگاه شهدای هویزه کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh