📸 نماز اول وقت حاج قاسم سلیمانی قبل از افطار
⭕️ قبل از افطار، نماز میخواندند. میگفتند: نزدیک افطار، عطش انسان برای آب و غذا زیاد میشود؛ در این لحظهها اجر این نماز بیشتر است!
#حاجقاسم
#سرداردلها
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🚨 *مراسم میهمانی لاله های زهرایی*
گرامیداشت سالگرد شهادت شهید غلامعلی دست بالا
🎙سخنران: حجت الاسلام پور ابراهیم
#بامداحی برادر *کربلایی محمد شریف زاده* 💢
#مکان : *◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام*
#زمان : ◀️ *پنجشنبه ۱۸ فروردین / از ساعت ۱۸*
⬇️⬇️⬇️⬇️
🚨👈 *مراسم طبق دستورالعمل ستاد استانی کرونادر #فضای_باز و با رعایت فاصله گذاری اجتماعی و پروتکل های بهداشتی برگزار میشود*
🔺🔺🔺🔺🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🔹🔹🔹🔹
پخش زنده با اینترنت رایگان از لینک:
http://heyatonline.ir/heyat/120
🔺🔺🔺🔺🔺
لطفا *مبلغ مجلس شهدا باشید*
🌙 #ماه_رمضان
🗓 #دعای_روز_چهارم_ماه_رمضان
🌹 #یادشهید حاج منصور خادم صادق
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌱گاهے از آن بالا...
نگاهے به ما اسیران
،دنیا ڪنید؛
دیدنےشده حال خسته ما
و چشمـ های پر از حسرتمـان!🍂
تا آسمـان....✨
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🔹همه چیزش از ماه شعبان بود..... ولادت..... جانبازی و شهادتش.
می گفت دوست داشتم آن احساس حضرت عباس(ع) در وجودم باشد. اول دستم را بدهم بعد به شهادت برسم...
🔹گرد و خاک انفجار که نشست، شعبان را دیدم دستش کنارش افتاده بود. دست دیگرش را در خون میزد و به صورت می کشید می گفت:« نمی خواهم دشمن فکر کند زردی رویم ذره ای به خاطر ترس است.»
#شهید شعبان علی عفیفه
#شهدای_فارس
#ایامﺷﻬﺎﺩﺕ
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹🌹🌹🌹🌹:
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_مهدی_زارع*
* #نویسنده_حمید_سجادی_منش*
* #قسمت_چهارم*.
هر چند نمی توانست بخواند اما مثل اینکه آن را بفهمد می شکفت. برای ما انس و الفتش با قرآن و نماز عجیب نبود،چون پدری داشت که عمرش را برای کسب تقوا و راهنمایی مردم سپری کرده بود و در واقع این فضائل حاصل دانههای خیری بود که کاکاجان در دل و جان روستاییان کاشته بود.
روزها و شبهای زیادی سپری شدند تا سرانجام ماه مبارک رمضان فرا رسید.جمشید که کلاس دوم دبستان را تازه تمام کرده بود با شور و شوقی باورنکردنی به استقبال روزه رفت. اما با مخالفت ما روبرو شد.ولی اشتیاق عجیبی در وجودش داشت در جریان داشت که حرف های ما را ندیده می گرفت.فکر می کنم روز چهارم بود که نزدیکی های اذان صبح با عجله برخاستم و برای تهیه غذا به طرف آشپزخانه رفتیم تا زودتر سحری را آماده کنیم. اما چراغ را روشن دیدم و حس کردم یک نفر از در پشتی بیرون رفت. راستش ترسیدم که نکند کسی وارد خانه شده باشد. برای همین به طرف در رفتم.در تاریکی چیزی معلوم نبود با اینکه نگران بودم دوباره به خودم جرات دادم و داد زدم: کیه؟
کسی جوابم را نداد. وقتی برای بار سوم بلندتر صدا زدم صدایی از دل تاریکی آمد: «عمو جان منم جمشید»
نفس راحتی کشیدم.هنوز از اضطرابم کاسته نشده بود که جلو آمد و نور کم رنگ فانوس قسمت هایی از چهره اش را روشن کرد. او هم کمی ترسیده بود.
گفتم :پسرجون این موقع شب؟!
او که تازه لقمه اش را قورت داده بود سرش را پایین انداخت و گفت: غذا میخوردم
گفتم :بچه جون این نصف شبی چه وقت غذا خوردن ؟!مگه روز را از تو گرفتند؟!
سرش را کمی بالا آورد. نگاهم در نگاهش گره خورد .گفت :با اجازتون غذا خوردم که روزه بگیرم.
قطره اشک روی گونه هام لغزید غم دلم را فشرد. از پنجره آسمان را نگاه کردم. به یاد پدر مرحومش افتادم.داغ برادر غم عجیبی است. او هم بیش از سن و سالش می فهمید .شمع محفل اهالی روستا بود حالا بچهاش شمع زندگی ما.
#ادامه دارد....
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ | #انقطاع
🔻بِكَ عَرَفْتُكَ، وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِي عَلَيْكَ
خدایا من تو را، به تو شناختم
وقتی کار گیر میکرد بچها نگاهشون توحیدی میشد مقتدا به امام....
🎙حاج حسین یکتا
#ماه_رمضان
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از سردار شهید دکتر خانمیرزا استواری 💫
🌷اوایل انقلاب بود و خیلی از منافقین در لباس حمایت از بنی صدر خائن به انقلاب توهین میکردند و به افراد با ایمان و انقلابی جسارت و اهانت. آن روزها این افراد با این چنین دیدهایی سر چهار راه دولت آباد مرودشت تجمع میکردند و ضد انقلاب شعار میدادند. با خانمیرزا بیرون بودیم. به چهار راه دولت آباد که رسید یک لحظه دیدم از من جدا شد و خودش را انداخت تو قلب این تجمع ضد انقلاب. ناگهان گرد و خاکی از میان جمعیت به پا شد به سر خودم می زدم و بلند خانمیرزا را صدا کنم. سه ربع ساعتی طول کشید که با سرو روی خاکی و خونی از میان جمعیت آمد بیرون.
میگفت: وقتی رفتم داخل اینها، هفت هشت نفر آنها ریختند روی سرم. اما در عوض من هم آن پدر سوخته منافقی را که به انقلاب و امام توهین میکرد، حسابی ادب کردم و برگشتم!
عادتش بود. اگر به خودش فحش و توهین می¬کردید، سرش را پائین می انداخت، اگر به صورتش سیلی میزدید میگذشت، اما کافی بود کسی به امام، انقلاب یا شهدا توهین کند، دیگر کسی حریفش نمیشد.
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔰 #شهدا | #ماه_رمضان
🔻شهیددکترمصطفیچمران:
خدایا تو مرا عشق کردی که در قلب عشاق بسوزم. تو مرا اشک کردی که در چشم یتیمان بجوشم. تو مرا آه کردی که از سینه بینوایان و دردمندان به آسمان صعود کنم. تو مرا فریاد کردی که کلمه حق را هر چه رساتر برابر جباران اعلام نمایم. تو مرا در دریای مصیبت و بلا غرق کردی و در کویر فقر و حرمان تنهایی سوزاندی. خدایا تو پوچی لذات زودگذر را عیان نمودی، تو ناپایداری روزگار را نشان دادی. لذت مبارزه را چشاندی. ارزش شهادت را آموختی.
🌱🌷🌱
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهید اصلانی که بود؟
روایت سردار افراسیابی، معاون هماهنگ کننده سپاه امام رضا(ع) از اقدامات حجتالاسلام اصلانی با حضور در منزل شهید
#شهیدحرم_رضوی
#شهیداصلانی
#حمله تروریستی مشهد
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💢و هر گاه از شیطان تو را وسوسه و تحریکی رسد به خدا پناه بر که او شنوا و داناست.
#ماه_رمضان
#بهار_قرآن
#شهدا
🔹🔻🔹🔻🔹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌙 #ماه_رمضان
🗓 #دعای_روز_پنجم_ماه_رمضان
🌹 #یادشهید هاشم اعتمادی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 #استوری |
📹 #کلیپ ...
🤲 #دعای_روز_پنجم_ماه_رمضان
🕌 #دعای_ماه_مبارک_رمضان به نیابت و هدیه به شهدا
📡نشردهید
🔹🔸🔸🔹🔸🔸🔹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🍃دعا بخـوان🤲
ای شهیــد🥀🕊️
🍃 برای عاقبت بخیــری من ...
تویـی که ختـم به خیــرشد
عـاقبتتـــ🕊️🌷
#برای_شادی_روح_تمام_شهدا_صلوات
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
@golzarshohadashiraz
🚨 *مراسم میهمانی لاله های زهرایی*
گرامیداشت سالگرد شهادت شهید غلامعلی دست بالا
🎙سخنران: حجت الاسلام پور ابراهیم
#بامداحی برادر *کربلایی محمد شریف زاده* 💢
#مکان : *◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام*
#زمان : ◀️ *پنجشنبه ۱۸ فروردین / از ساعت ۱۸*
⬇️⬇️⬇️⬇️
🚨👈 *مراسم طبق دستورالعمل ستاد استانی کرونادر #فضای_باز و با رعایت فاصله گذاری اجتماعی و پروتکل های بهداشتی برگزار میشود*
🔺🔺🔺🔺🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🔹🔹🔹🔹
پخش زنده با اینترنت رایگان از لینک:
http://heyatonline.ir/heyat/120
🔺🔺🔺🔺🔺
لطفا *مبلغ مجلس شهدا باشید*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠سیره شهدا
🎞روایتی از اخلاص شهید غلامعلی دست بالا به مناسبت سالگرد شهادت شهید
📎 #ببینید
#شهید غلامعلی دست بالا
#شهید محمد اسلامی نسب
#شهداےفارس
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹🌹🌹🌹🌹:
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_مهدی_زارع*
* #نویسنده_سید_حمید_سجادی_منش*
* #قسمت_پنجم*.
من در شیراز درس خوانده بودم و علاقه داشتم به بهانهای به شیراز برگردم و این بار چه بهانه ای بهتر از جمشید پیدا نکردم.
او عاشق درس و مدرسه بود و از استعداد سرشار ، ولی منطقه بیضا دبیرستان نداشت.
هر طور بود به شیراز مهاجرت کردیم. سال ۱۳۵۰ بود که او را در مدرسه حاج قوام ثبت نام کردیم. با اینکه جثه کوچکی داشت اما فکر و همتش بلند بود .خودش خواست شبها درس بخواند و روزها کار کند. این را به این جهت میگویم که فکر نکنید ما اوضاع اقتصادی بدی داشتیم. نه! او بچه لایقی بود و روح جستجوگری داشت و بی نهایت با عزت و کرامت بود.
با صراحت و سادگی حرفهایش را میزد و سخنش هم بر دل می نشست.
میگفت: «مگر کار کردن چه عیبی دارد؟! درس خواندن هم که شب و روز ندارد. با کار و کوشش و تلاش قدر درس را بهتر می دانم»
تا به درجه اعتقاد نمی رسید و دست به کاری نمی زد و همین که کار را شروع می کرد ادامه می داد تا آنجا که به نتیجه مطلوب برسد.
برای جمشید ۳ سال کافی بود تا هم استادکاری نمونه در صنایع فلزی شود و هم دانش آموزی ممتاز در حال تحصیل.حالا از دید ما او یک جوان کامل و پخته بود و شایستگی خیلی از چیزها را داشت.
خداوند سرمایههای زیادی درونش به ودیعه گذاشته بود.با همه این احوال سال آخر دبیرستان بود که یک خواب زندگی اش را زیرو رو کرد و او همانی شد که لیاقتش را داشت.
بعد از خواب بود که شوق رزم و جهاد و شهادت در جانش افتاد.او شهادت را یافته بود و برای شعلهور کردن آن از فدا کردن جانش پروایی نداشت.
زمستان سال ۵۶ سخت و سوزان بود. شب از نیمه گذشته بوران و برف همراه با زوزه های خشمگین باد،هراس شب را هر چه بیشتر کرده بود.
جمشید در نماز و دعا ست گونه هایش خیس است و چهره اش گل انداخته. حسیب این وهم و واقعیت در ذهنش می دود.
در حیاط زده می شود جمشید در را باز میکند. موجی از نور او را به عقب میراند. اضطرابی شفاف در تمام وجودش می خلد. چشمش به شدت خیره میشود.دستش را سایه بان میکند اما هرگز نمیتواند در نور نگاه کند.از قانون و تعیین صدای گرم قدری از دلهره جمشید میکاهد: «آرام باش فرزندم»
صدای ضربان قلب و تمام گوشش را پر کرده است. در دلش غوغا است. لبخند میزند.
#ادامه دارد....
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
💫یادی از سردار شهید دکتر خانمیرزا استواری 💫
🌷یک روز با بچه ها بازی میکردیم که بی هوا صدای جیغ مادر در خانه بلند شد. صدای جیغ از اتاق خانمیرزا بود. به سمت اتاق خانمیرزا دویدیم. خانمیرزا در حالی که کف دستانش به سوی آسمان بود نمازظهر را می خواند. گفتیم چی شده مادر؟
به دستان خانمیرزا اشاره کرد. یک مار کوچک کف دو دست خانمیرزا چمبره زده و به خانمیرزا خیره مانده بود. ما هم همراه مادر شروع کردیم به جیغ و فریاد زدن. در سجده مار را رها کرد. خانمیرزا بی توجه به نگاه خیره مار و سر و صدای ما، نمازش را تمام کرد. نمازش که تمام شد، مار را گرفت و انداخت توی یک شیشه!
گفتیم: کاکا، این چی بود، از کجا اومد؟
گفت: فکر کنم از پنجره آمده باشه تو، وقتی قنوت میخوندم افتاد کف دستم، دیدم نمیارزه به خاطرش نمازم رو خراب کنم و بشکنم!
در حالی که آنقدر در نمازهایش از خوف و ترس خدا می لرزید و گریه می کرد که برای همه خانواده لرزیدنش در نماز عادی شده بود...
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
هر کس در شب جمعه شهدا را یاد کند، شهدا هم او را نزد حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام یاد می کنند...✨🌺🕊
یاد شهدا باصلوات🌺
الهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
📸آنان که ایمان آوردند و از وطن هجرت گزیدند و در راه خدا به مال و جانشان جهاد کردند آنها را نزد خدا مقام بلندتری است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند....(آيه۲۰ سوره توبه)
#شهدا_رستگاران_عالمند
#ماه_رمضان
#بهار_قرآن
#حاجقاسم
🌱🌹🌱🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد
🌙 #ماه_رمضان
🗓 #دعای_روز_ششم_ماه_رمضان
🌹 #یادشهید احمد خادم الحسینی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 #استوری |
📹 #کلیپ ...
🤲 #دعای_روز_ششم_ماه_رمضان
🕌 #دعای_ماه_مبارک_رمضان به نیابت و هدیه به شهدا
📡نشردهید
🔹🔸🔸🔹🔸🔸🔹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#سلام_مولای_من
✨رمضان عجیب عطر شما را دارد،
سحرها
به شوق دعا برای شما بیدار میشوم.
و مغرب که می رسد،
اولین جرعه افطارم،
دعا برای شماست ...!💚
ای کاش این رمضان بهار ظهورت باشد. 🌸
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
@golzarshohadashiraz
#سیره_شهدا 🌹
🔰شش ماهی از شهادت نجف گذشته بود، با یکی از بچه ها به طرف خانه نجف حرکت کردیم، قصد دلجویی از خانواده شهید کرده بودیم.
نیم ساعتی از دیدارمان می گذشت و ما همچنان در حال حرف زدن با خانواده شهید بودیم، ناخودآگاه دوستم با صدای بلندی شروع به گریه کرد.
هر چه او را آرام می کردم فایده ای نداشت، تا آنجایی که خانواده نجف هم داغ دلشان تازه شد و باز بی قرارنجف شدند.
در دلم با خودم میگفتم "عجب کاری کردیم؛ مثلا آمده بودیم دلجویی؟!" حسابی از دست دوستم شاکی بودم.
🔰همین که پایمان را از خانه نجف بیرون گذاشتیم، به دوستم گفتم: "این چه کاری بود؟! بدتر شد که... انگار قرارمون چیز دیگری بود و می خواستیم بچه های نجف را آرام کنیم.
دوستم اشک از چشمانش تمامی نداشت، می گفت" صحنه ای تمام وجودم را لرزاند... نتوانستم طاقت بیاورم.
چند سال قبل نجف بطور ناشناس برایمان فرشی را به هدیه آورد.
همیشه فکر می کردم حتما اوضاع مالی خوبی دارد که چنین کاری کرده است، اما امشب وقتی حصیر پلاستیکی را زیرپای زن و بچه اش دیدم از خودم خجالت کشیدم. آخر گذشت تا کجا ...
#شهید نجفعلی مفید
#شهداےفارس
#ایامﺷﻬﺎﺩﺕ
🌱🌷🌱🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_مهدی_زارع*
* #نویسنده_سید_حمید_سجادی_منش*
* #قسمت_ششم*.
در سال ۱۳۵۶ دیپلمش را گرفت ناگزیر به خدمت سربازی رفت اما طولی نکشید که این فریادهای امام در سراسر ایران را فرا گرفت و پایههای بتکده آمریکایی پهلوی به لرزه درآمد.مهدی هم مانند بسیاری از سربازان که دل در گرو آرمانهای بلند امام داشتند به فرمان مراد خویش از پادگان فرار کرد و به صفحه مبارزین پیوست و با وجود خطرات فراوان تا باز است به همراه دوستانش در انتقال پیام ها و سخنرانی های امام به مردم کوشش کرد و تا لحظه پیروزی انقلاب دست از تلاش خالصانه برنداشت و سهم عمده ای در فعالیتهای انقلابی شیراز داشت.
علاقه او به امام بیش از حد تصور بود زیرا مانند یک سرباز فدایی و جان نثار حاضر به هر گونه فداکاری برای تحقق ارزشهای الهی بود و دغدغه پیروزی و نجات کشور را از حکومت منحوس پهلوی داشت.
شب قبل از ورود امام به ایران در حالی که مردم در اوج شادی و خوشحالی منتظر ورود آن یگانه عصر بودند. مهد تا نیمه های شب بیدار بود و نگران مشغول دعا خواندن و قرآن خواندن.
از او پرسیدم :«چرا اینقدر بی تابی می کنی آن هم در شبی که اینقدر انتظارش را کشیده ای؟»
در حالی که از فرمان صورتش را پر کرده بود گفت:آنطور که دوستان میگویند عمال رژیم شاه قصد دارند به محض ورود هواپیمای حامل امام به جان ایشان سوءقصد کند و من نگران آن هستم که خدای ناکرده به امام صدمهای وارد شود و اساس این قیام حرکت و جوشش از بین برود
بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی مهدی مجدد خدمت سربازی را از سر گرفته تا اوایل سال ۵۸ همچنان ادامه داشت در این سال با ورود به سپاه پاسداران جان عاشق خود را در طبق اخلاص نهاده و به خیلی سبز پوشان پیوست و فصل دیگری از زندگی شریف خود را آغاز کرد.
دوم مهر ماه سال ۵۹ یعنی سومین روز از آغاز تجاوز رژیم بعث عراق،او به همراه حاج نبی رودکی اولین فرمانده لشکر فجر و ۳ نفر دیگر از سرداران استان فارس که بعدها به شهادت رسیدن به خوزستان رفت و پیوندی دائمی با جبهه ها برقرار کرد.
#ادامه دارد
🍃🌷🍃🌷
https://chat.whatsapp.com/CzPsk4NOD9M9jH4vFR23gP
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*