eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.2هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🕊🍃 🌿اسمش افشین بود. گفت از این اسم خوشم نمی آید،سوسولیه! ترکیب هایی از اسم محمد و دوازده امام نوشت و ریخت داخل یک ظرف و قرعه انداخت. بار اول محمد هادی آمد، بار دوم و سوم هم. از آن روز نامش شد محمد هادی.🌹 🔹و چه زیبا مناجات می کرد: خدایا من خواهان شهادتم نه به این معنی که از زندگی کردن در دنیا خسته شده ام. خدا یا می خواهم گناهانم به وسیله رنج کشیدن در راه تو و دادن چند قطره خون ناقابلم به خاطر تو، پاک گردد. خدایا شاهد باش که از تمامی مظاهر دنیا بریدم تا بیشتر به تو نزدیک شوم و به تو بپیوندم. خدایا شاهد باش به عشق تو در مسیر تو حرکت کردم و اینک فقط پیوستن به تو را انتظار دارم.   http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
هدایت شده از گلزار شهدا
1_2833864476.mp3
11.1M
🌹🌹🌹🌹🌹: 🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 📗کتاب صوتی ‌قسمت 8⃣ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم آخرین حضور حاج قاسم سلیمانی در سامرا و غبار روبی حرم امام هادی علیه‌‌السلام ‌ 🏴سالروز شهادت هادی جهانیان، حضرت امام علی بن محمد النقی تسلیت باد. 🏴🏴🏴🏴🏴 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐️یادی از سردار شهید محمد دریساوی⭐️ 🇮🇷محمـد می‌گفت دوست دارم زندگی‌ام را در کنار حرم امام رضا(ع) شروع کنم، به آرزویش هم رسید. هر بار وقتی‌که محمـد زیارت‌نامه را می‌خواند، همراه بانوای زیارت، اشک از چشم‌هایش جاری می‌شد. روز آخرکنار پنجره فولاد گفت: مو از روزی که پا به جبهه گذاشتم تابه‌حال جز در زمان‌های مجروحیتم جبهه را ترک نکرده‌ام. بارها تا مرز شهادت پیش رفتم و شهید نشدم، بعد فهمیدم چون دینم کامل نیست خدا شهادت منو قبول نمی‌کنه. با مهربانی ادامه داد: حالا که ازدواج کرده ام فکر می‌کنم دینم کامل شده است و مانعی برای شهادت پیش روی من نیست. تو هم راضی باش و برایم دعا بکن. بی‌اختیار اشک از چشمانم جاری‌شده بود.با مهربانی اشک‌هایم را پاک کرد و گفت: تو توی مسئله شهادت مو می‌خواهی این‌طور برخورد کنی؟ مو خیلی آرزوی شهادت دارم و دوست دارم شما هم زینب‌وار در مسئله شهادتم برخورد کنید. راضی نیستم گریه کنی، راضی نیستم در شهادت مو کسی گریه شما را ببیند... 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹 میهمانی لاله های زهرایی 🔹گرامیداشت شهدای عملیات کربلای ۵ و صفرعلی ولی زاده و محمدرضا خارستانی 🌹 💢 با سخنرانی حجت الاسلام گودرزی 💢 حاج حسن پورحسن💢 : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ *پنجشنبه ۶ بهمن ماه/ از ساعت ۱۶* 🔺🔺🔺🔺🔺 لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃 ھوایَت می زنَد بر سـَر... دلَم دیوانـه می گردد چه عطری در ھوایـَت ھَست؟! نمیـدانم،نمیدانـم... پنج شنبه ویاد شهدا با ذکر صلوات💐 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔰بعد از کربلای ۴ خیلی گرفته و ناراحت بود می گفت اسلامی نسب به السابقون پیوست و ما جا ماندیم. می گفت شاید در فرمانده گردان ها من از همه پرسابقه تر باشم. اما جا ماندم, شاید گناه عظیمی کردم که خدا مرا قبول نمی کند. می خواستیم ۴۸ ساعت به شیراز برگردیم. گفت من نمی آیم. من خجالت می کشم زنده به شیراز برگردم. این ناراحتی بود تا شب کربلای ۵. گفت تو آماده ای؟ گفتم برای چی؟ گفت من دیگر خودم را آماده کرده ام, این بار می خواهم جواب قاطعانه ای به دشمن بدهم, من خودم را اماده کرده ام... صفرعلی ولی زاده 🌷🌱🍃🌷🍃🌱 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
هدایت شده از گلزار شهدا
1_2833863383.mp3
12.13M
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 📗کتاب صوتی ‌قسمت 9⃣ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
🌷🕊🍃 قرارهمیشگی بی قرارها.... دلتنگ که بشوی...دیگر شده ای دیگر نمی‌شود کاریش کرد هرچه خودت را به آن راه هم بزنی ... می بینی انگاری نمی شود که نمی شود دلت تنگ شده است بد هم تنگ شده است... مثل مادران باز پنجشنبه ویاد شهدا با ذکر 📿 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
⭐️یادی از سردار شهید محمد دریساوی⭐️ 🌷به اتفاق جمعی از رزمندگان جهت گذراندن دوره تخصصی شنا به تهران رفته بودیم. یک روز جمعه فرصت را غنیمت شمردیم و با محمـد برای گردش به خیابان ولی‌عصر(عج) تهران رفتیم. از میدان ولی‌عصر به سمت میدان فاطمی پیاده در حال حرکت بودیم. از کنار یک کیوسک مطبوعاتی رد می‌شدیم که صدای اذان ظهر از رادیو داخل کیوسک بلند شد. با چشم دنبال پیدا کردن مسجد در امتداد مسیر بودم که یک‌لحظه متوجه محمـد شدم. چفیه‌اش را کنار کیوسک پهن کرده، جانمازش را روبه‌قبله گذاشته و تکبیره‌الاحرام می‌گوید. متوجه نگاه عابران پیاده شدم که با نگاهی خیره به محمـد نگاه می‌کنند. با آرامش خاصی نمازش را می‌خواند. نمازش، در میانه خیابان ولی‌عصر(عج)، در کنار آن جمعیتی که در حال رد شدن بودند، همان نمازی بود که در تنهایی و یا در جماعت از او دیده بودم. در نمازش متوجه کسی و چیزی جز خدا نبود. نمازش که تمام شد، چفیه‌اش را جمع کرد و دور گردن انداخت 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
مداحی_آنلاین_لیله_الرغائب_و_شب_آرزوها_.mp3
6.31M
🌙در شب چی بخوام که ضرر نکنم؟ 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 🎙حجت الاسلام 🎙استاد 🌷🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
امشب آرزویم همین است؛ مرا ببر به زیر گنبد حسیـن مرا به جایی ببر که هرشب شب آرزوهـاست... همان‌جا که امانِ عالم از تمامی بـلاهاست... 🌙 ❤️ 🌙 🌷🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
عج من در شبِ آرزو نداشتم جز وصل تو هیچ آرزویی ای عشق! بیا که نیست ما را غیر از مدد تو چاره جویی 🌷🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌹سالگرد شهادت 🔹400 نفر بودندکه تپه «بردزرد» را فتح کردند. کارسختی نبود، اسیر هم گرفتند اما سختی کار تازه بعد از مستقر شدن گردان فجر روی تپه شروع شد.عراق نمی‌خواست تپه را از دست بدهد، اما بچه‌های گردان فجر مقاومت کردند، آن هم بدون آب و غذا. 🔸چهار پنج روز مقاومت کردند تا نیروی کمکی رسید و تپه حفظ شد. اما دیگر خبری از گردان فجر نبود؛ گردان شده بود گروهان و کم‌کم گروهان هم شده بود دسته؛ آخر از 400 نفر فقط 18 نفر مانده بودند! 🔹آنقدر شهید زیاد شده بود، که می‌گفتند تعداد اسرای عراقی از تعداد رزمنده‌های ایرانی بیشتر شده است! گردان رفته بود و دسته برگشته بود، بله باورش سخته اما مرتضی جاویدی درعملیاتی سخت و طاقت فرسا به نام والفجر2، در منطقه عملیاتی حاج عمران، به همراه نیروهایش در محاصره‌ی دشمن مقاومت جانانه‌ای کرد. 🔸در حالی که 4 شب و 3 روز در 40 کیلومتری خاک عراق با دشمن درگیر بودند، وقتی فرمانده وقت سپاه به او اجازه عقب عقب نشینی می دهد، او پشت بیسیم میگوید : نمیگذارم دیگری تکرار شود و ما تنگه را ترک نمی کنیم، به همین علت او را به عنوان سردار احد هم می شناسند. 🔹پس از پیروزی این عملیات اکثریت فرماندهان و رزمندگان نزد حضرت‌ امام به تهران رفتند و سرلشکر رضایی موضوع را با حضرت امام در میان می‌گذارد. و حضرت امام بر این شهید می‌زند. 📎فرماندهٔ دلاور گردان فجر تیپ المهدی 🌷 ولادت : ۱۳۳۷/۴/۲۲ فسا ، فارس شهادت : ۱۳۶۵/۱۱/۷ شلمچه ، عملیات کربلای ۵ 🍃🌷🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
هدایت شده از گلزار شهدا
1_2833868515.mp3
13.41M
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 📗کتاب صوتی ‌قسمت 🔟 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢یادی از سردار بزرگ اسلام در سالروز شهادت شهیدی که غریب و گمنام هست ..... 🎙 مرتضی جاویدی 🌷🍃🌷🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
⭐️یادی از سردار شهید محمد دریساوی⭐️ 🇮🇷محمد عاشق شیرجه بود،‌آن هم شیرجه فرشته،‌ آن هم از ارتفاع های بسیار بلند. ‌در سد دز که بودیم،‌گاهی از ارتفاع 30 متر شیرجه می زد. برای دوره تخصصی شنا به مشهد رفته بودیم. محمد روی بلندترین جایگاه پرش دایو رفت و با سرعت شیرجه زد،‌آنقدر قدرت و سرعتش زیاد بود که هفت متر مانده به انتهای استخر در استخر فرو رفت و سرش به کف استخر خورد و شکست. روز بعد بود. با سر بخیه شده و ورم کرده ‌سر تمرین آمد. می خواست باز شیرجه بزند. گفتیم محمد زخمت در این آب عفونت می کند. حریفش نشدیم، گفت اگر نتواستم‌ سه روز بست در حرم امام رضا می نشینم تا آقا من را خوب کند. این بار آرام به لبه دایو رفت، سرش را بالا گرفت، ذکری گفت و چند بار آرام در لبه دایو بالا و‌ پایین پرید، بعد به‌سان پرنده‌ای که از روی شاخه‌ای بلند می‌شود، در آسمان رها شد. دست‌هایش باز بود و مثل پروانه سبک‌بال طول استخر را طی کرد، نزدیک به آب‌دستش را جلو کشید و وارد آب شد و به آرامی در سمت دیگر بالا آمد... او فرشته ای بود که اماده پرواز می شد. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔻شهید صیاد شیرازی : «فقط یکبار دیدم که امام رزمنده ای را در آغوش گرفت و پیشانی‌اش را بوسید و آن کسی نبود جز شهید مرتضی جاویدی ، یا همان اشلو معروف » از چپ : پشت به تصویر در مقابل 🌱🌷🌱 مرتضی جاویدی 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃 گاهی قصه ها را باید از چشم‌ها خواند ، همان چشم‌هایی که جز عشق چیزی ندیدند... 🌷 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔹توی پایگاه مقاومت نشسته بودیم. جواد گفت: درس و مدرسه چی کار کردی؟ گفتم: امسال رد شدم! با تعجب گفت: چرا؟ گفتم: اینجا کار خیلی زیاد هست، بیشتر وقتم اینجا درگیر کارهای پایگاه هستم، دو تا درس ها را افتادم. گفت: فردا ساعت 5، بیا جلو مدرسه. من که امیدی نداشتم دیگر قبول شوم، فراموش کردم. روز بعد حدود ساعت شش و نیم مادرم گفت برو نان بگیر. سوار دوچرخه شدم. از جلو مدرسه که رد می شدم دیدم جواد منتظر کنار در مدرسه ایستاده است. بنده خدا یک ساعت و نیم منتظرم مانده بود. با شرمندگی پیشش رفتم. گفتم: ببخشید، فراموش کردم. با مهربانی گفت اشکال ندارد. بیا. با هم وارد شدیم. رفتیم پیش معلم جبر. معلم تا جواد را دید جلو ایشان بلند شد و بسیار محبت کرد و به من گفت ایشان از شاگردهای ممتاز این مدرسه بودند. جواد گفت این دوست ما مشکل داشت، نتوانسته درس بخواند.شما نمره اش را بدهید تا قبول شود، من قول می دهم جبران کند، خودم هم کمکش می کنم. معلم با اینکه بسیار سختگیر بود، گفت شما هر نمره ای که بخواهید من به ایشان می دهم و حرف شما را قبول دارم. بعد هم پیش معلم زبان رفتیم، او هم جواد را بسیار اکرام کرد و به من نمره قبولی داد و من کلاس اول را رد کردم. تازه فهمیدم این جوان کم حرف و مظلوم از شاگردان ممتاز مدرسه و دانشجو هست و آنقدر آبرو دارد که حتی پس از چند سال معلم های مدرسه به احترامش بلند می شوند. 🌹🍃🌷🌱 محمدجواد جمال آبادی 🌷🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
هدایت شده از گلزار شهدا
1_2614359906.mp3
9.34M
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 کتاب صوتی " " اثر رحیم مخدومی ( مجموعه ۵ داستان از زندگی سردار ) با صدای ‌قسمت1⃣ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😭 به مناسبت ایام شهادت سردار همیشه جاوید فارس اشارات سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و سپهبد شهید علی صیاد شیرازی به سردار شهید مرتضی جاویدی 🌷🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐️یادی از سردار شهید محمد دریساوی⭐️ 🇮🇷27 ماه صفر سال 65، در پادگان شهید دستغیب اهواز بودیم. محمـد سرگشته و حیران بود. گفتم: چی شده محمـد؟ گفت: یه جای خلوت و دنج می‌خوام، با خودم خلوت کنم، کسی مزاحمم نشه! دیگر ندیدمش تا فردا که 28 صفر، سالروز رحلت حضرت محمـد(ص) بود. محمـد را دیدم. یک رادیو روی زمین بین دو پایش گذاشته بود. رادیو روضه می‌خواند و شانه‌های محمـد از گریه تکان می‌خورد. تا اذان ظهر بی‌آنکه سرش را بلند کند، اشک می‌ریخت. وقت نماز شد. نمازش را که خواند دوباره سرش را روی زانو گذاشت و شروع به گریه کردن کرد. دیدم حال خوشی دارد مزاحمش نشدم. غروب حال و احوالش سر جا آمده بود. گفتم: محمـد چی شده، امروز خیلی بی‌تابی کردی؟ گفت: امروز اتفاق بزرگی افتاده، پیامبر اسلام(ص) رحلت کرده و از دنیای ما به دنیای دیگه رفته. این غم واقعاً برام سخت و سنگین بود. گفت ولک عباس کسی نفهمه... 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا