🔹پارچه لباس پلنگی خریده بود، به یک خياطها✂️ داد و گفت: يک دست لباس #كُردي برايم بدوز، روز بعد لباس را تحويل گرفت و پوشيد، بسيار زيبا شده بود😍 از مقر گروه خارج شد، ساعتي بعد با لباس #سربازي برگشت! پرسيدم: لباست كو⁉️ گفت: يكي از بچه هاي كُرد از لباس من خوشش اومد من هم #هديه دادم به او!
🔸ساعتش⌚️ رو هم به یک شخص ديگر داده بود، آن شخص ساعت را #پرسيده بود و ابراهيم ساعت را به او بخشيده بود! اين كارهاي ساده باعث شده بود بسياري از بچه ها مجذوب♥️ #اخلاق_ابراهيم شوند.
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
📚 کتاب "سلام بر ابراهیم ۱"
🌹🍃🌹🍃
ﻧﺸﺮﻣﻂﺎﻟﺐ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺯﻧﺪﻩ ﻣﻴﻜﻨﺪ
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#زندگینامه_شهید_احسان_حدائق
#نویسنده_مریم_شیدا
#روایت_بیست_و_چهارم
#براساس_کتاب_میاندار
*۱۳۵۸/۲/۱۰*
آقای هاشمی نگاهی به صف صبحگاهی انداخت. حرفهای احسان توی گوش هایش می پیچید. باید حواسش را جمع می کرد تا اوضاع مدرسه را کنترل کند. قرآن خوانده شد. بچهها صلوات می فرستادند که به سمت آقای شریعت رفت. سرش را نزدیک گوشش برد و گفت:
_ از الان وقت بگیر نیم ساعت برای بچه ها سرصف صحبت کنید، بعدش من ۱۰ دقیقه صحبت می کنم.
به او نگاه کرد :«نیم ساعت ؟!!وقت کلاس بچه ها گرفته میشه بعد من تو این نیم ساعت چی بگم؟»
_بعدا براتون میگم .ناسلامتی شما دبیر دینی هستید راجع به مسائل اخلاقی با بچه ها صحبت کن.
آقای شریعت با وجود اینکه هنوز در چهره اش علامت سوال بود پشت بلندگو قرار گرفت.
آقای هاشمی نگاهی به در ورودی سالن انداخت دانشآموزانی که به گروه ها پیوسته بودند، در حال هماهنگی برنامه هایشان بودند .در میان آنها چهره ای آشنا دید.یکی از بچههای پر شر و شور انقلابی بود که جزو گروهها شده بود .هاشمی آهی کشید و به داخل دفتر رفت از پشت پنجره به صف دانش آموزان نگریست آقای شریعت هنوز داشت صحبت میکرد. احسان اول صف ایستاده بود و سرش را به اطراف می چرخاند بقیه بچه های انجمن هم در تمام صف ها پخش شده بودند و اوضاع را زیر نظر داشتند.
حرف های احسان دوباره در گوشش پیچید که:« یک عده از بچههای منافق به عنوان شوراها میخوان بیان سرصف صحبت کنند. میخوان ذهن بچهها را منحرف کنند که همه انتصابات باید انتخاباتی باشه. می خوان به این بهانه نظم مدرسه را به هم بریزند»
هاشمی نگاهی به ساعت انداختم چیزی تا پایان سخنرانی آقای شریعت نمانده بود .به سمت حیاط به مدرسه رفت .هنوز بچههای گروهکی جلوی در ایستاده بودند .آشفته و پکر به نظر می رسیدند .اما هنوز امیدوار بودند که بتوانند برنامه شان را اجرا کنند.هاشمی بلندگو را از دست آقای شریعت گرفت و سرش را نزدیک گوشش برد و گفت: «بعد از سخنرانی من بچه ها را سریع بفرستید سر کلاس»
با بچه ها درباره امتحانات و نحوه برگزاری آن صحبت کرد. از آنها خواست که تمام سعی و تلاش خود را بکنند تا با نمرات عالی قبول شوند. بعد از پایان حرف هایش، اشاره کرد به معاون ها که بچه ها را سر کلاس ها بفرستند.
بچه های انجمن هم بچهها را ترغیب می کردند تا سریعا وارد کلاس ها شوند .بچه ها به سر کلاس میرفتند، که سردسته گروه ها با دیدن این وضع به سمت آقای هاشمی آمد قیافش داد میزد حسابی کلافه است. گفت:
_برای چی دانش آموزان را فرستادید سر کلاس ؟!ما کلی برنامه داشتیم، میخواستیم سرصف صحبت کنیم»
آقای هاشمی انگار از چیزی خبر نداشت به ساعت نگاه کرد
_ ما که نمیتوانیم بیشتراز این وقت کلاسها را بگیریم به علاوه شما باید قبل از هماهنگ می کردید.
می خواست به صحبتهای ادامه بدهد که هاشمی راهش را به سمت دفتر کرد احسان پله ها ایستاده بود .هاشمی سر خم کرد تا بفهمد همه چیز عالی پیش رفته است.احسان هم لبخندی زد و از پله ها بالا رفت.
🌷 🌷 🌷 🌷
در واتس آپ 👇
https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh
در ایتا 👇
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷سال 97، علی اکبر به خاطر شدت عوارض شیمایی به خصوص ناتوانی در تنفس قرار شد در تهران عمل پیوند ریه روی ایشان انجام شود. دکتر معالج ایشان برایم توضیح داد که با توجه به آسیب های شیمایی که به ایشان وارد شده است و بدن ایشان به مرور ضعیف و نحیف شده است، احتمال موفقیت این عمل 50 درصد است و اگر زنده بماند، مراقبت و نگهداری ایشان بسیار سخت تر است!
گفتم خود ایشان جانباز و شهید زنده هستند و روحیه بسیار خوبی دارند، در مورد خطرات عمل با خود ایشان صحبت کنید، خودشان تصمیم بگیرند.
دکتر همه موارد را برای حاج علی اکبر توضیح داد. حاج علی خندید و گفت: من خودم ترجیح می دهم هزینه های این عمل را از دوش بنیاد بردارم و شرایط موجود را تحمل کنم، به هر حال یا زنده می مانم و یا می روم. حالا هم بیشتر زحمت هایم روی دوش همسرم است و بعد از عمل زحمت های ایشان بیشتر می شود و نمی خواهم بیش از این ایشان به زحمت بیافتد. ایشان سال هاست به خاطر من سختی می کشند و با هر بار تنگی نفس من جان می دهد... نمی خواهم بیش از این اسباب زحمت ایشان بشوم.
به این ترتیب حاج علی از عمل پیوند ریه انصراف داد.
🌹🌷
#شهیدشیمایی حاج علی اکبر عسکری
#شهداي_ﻓﺎﺭﺱ
#ﺷﻬﺎﺩﺕ : 1399/1/22
🌷🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ
🌼⇄🌸↻♥️↺🌸⇄🌼
مـرا بـالـی اسـت از پـرواز🕊 مـانـده
قـدمهـایی اسـت در آغـاز #مـانــده
#شهیــدان! دستهایم را بگیـریــد
منــم همــراهِ از ره بــازمانـده😔
🌹🍃🌹🍃
#ﺻﺒﺤﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا ﻣﺰﻳﻦ ﺑﺎﺩ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﻫﻴﻴـــﺖ_ﺗﻌﻂﻴـــﻞ_ﻧﻤﻴﺸـــﻮﺩ....
👇👇👇👇
پنجشــبه 28 فروردیــن/ ساعــت ۱۸
آنلاین شوید
از دور #زیارت_شهـــدا انجام دهید/ زیارت عاشورا دستہ جمعے بخوانیـــم
🌷🌹🌷🌹
#درخانہ_مےمانیــم
#انشــاءاللہ کرونــا شکست مے دهیم
#دعـــارفــع_بلامےکند
🌷🌹🌷
پخش زنده در صفحه :
https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk
مبلغ باشـــیدلطفا
🌹🌹🌹
#هییــت_شهداے_گمنـــام_شیــراز
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔻 #ﺳﻴﺮﻩ_شهدا
🔅 به یاد میآورم اگر میدید که در نماز اول وقت قدری سستی میکنیم میگفت:"نماز مثل لیمو شیرینه باید زود ادا شه چون اگر وقتش بگذرد تلخ میشه" همین جملهاش راغب میکرد که نماز اول وقت بخوانیم اما هیچ وقت نمیگفت بلندشید الان نماز اول وقت بخونید.
راوی همسر #شهیدداودمرادخانی
🌷🌹🌷
➕ به ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺷﻬﺪا ﺑﭙﻴﻮﻧﺪﻳﺪ 👇
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
گویند
شهادت مهر قبولی ست
که بر دلت می خورد...
🌹🌷🌹
شهدا...
دلم لایق مهر شهادت نیست
اما
شما که نظر کنید...
این کویر تشنه
دریا می شود..
با عطر شهادت...
🌹🌷🌹
ﺩﻟﻢ ﻫﻮاﻱ ﺷﻬﺪا ﺭا ﻣﻴﺨﻮاﻫﺪ
ﻫﻮاﻱ ﮔﻠﺰاﺭ
ﻫﻮاﻱ ﻳﻚ ﻗﺒﺮ ﺷﻬﻴﺪﻱ ﻛﻪ ﺩﺭﺩﻝ ﻫﺎﻳﻢ ﺭا ﺑﺮاﻳﺶ ﺑﮕﻮﻳﻢ ...
🌹🌷🌹
اﮔﺮ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺷﻬﺪاﻳﻲ
اﮔﺮ ﺩﻟﺖ ﻫﻮاﻱ ﺑﻬﺸﺖ ﺩاﺭﺩ ...
#ﺯﻳﺎﺭﺕ_ﻣﺠﺎﺯﻱ ﻗﺒﻮﺭ ﺷﻬﺪاي ﺷﻴﺮاﺯ اﻣﺮﻭﺯ ﺳﺎﻋﺖ 18 ﺭا اﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﻩ
👇👇👇
ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺁﻧﻼﻳﻦ :
https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk
ﺗﺎ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺩﻳﮕﻪ
اﻧﻼﻳﻦ ﺷﻮﻳﺪ
ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺷﻬﺪا ﻣﻨﺘﻆﺮ ﺷﻤﺎﺳﺖ 👌
ﻫﻤﺮاﻩ ﻫﻢ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻋﺎﺷﻮﺭا ﺑﺨﻮاﻧﻴﻢ
ﺑﺴﻢ اﻟﻠﻪ ....
👇👇👇👇
https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺳﻼﻡ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻋﺎﺷﻮﺭاﻱ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ 28 ﻓﺮﻭﺭﺩﻳﻦ
ﮔﻠﺰاﺭ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ
🌹🌷🌹🌷
ﺟﺎﻱ ﻫﻤﻪ ﺯاﻳﺮﻳﻦ ﺷﻬﺪا ﺧﺎﻟﻲ 😞
➖➖➖➖
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
سلام برشهــدا✋
آن #مهــدی باوران و یاوران
که "لبیک" گفتند به #نائب_المهدی
و مهدی♥️ نیز
#ادرکنی شان را خریدار شد
ای کاش ادرکنیِ ما #جاماندگان
با لبیکِ شهدا🌷 اجابت گردد
و #شهید_شویم
#صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#لبیــک_به_فرمان_رهبرے
#نذرظهورمنجےموعود
#به_نیابت_شهدا
👇👇
🎙 *توضیحات حجت الاسلام مهدوی ارفع دﺭﺧﺼﻮﺹ رزمایش مواسات #ﻛﻤﻚﻣﻮﻣﻨﺎﻧﻪ*
📄 بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در روز نیمه شعبان ۱۳۹۹ :
📖 « در دعای شریف «شَجَرَةُ النُّبُوَّة» میخوانیم که «وَ ارزُقنی مُواساةَ مَن قَتَّرتَعَلَیهِ مِن رِزقِکَ بِمَا وَسَّعتَ عَلَیَّ مِن فَضلِکَ (خدایا! اکنون که از فضل خود روزی مرا وسیع گرداندهای ، کمک رساندن به کسی که رزق او را تنگ کردهای نصیبم گردان )
چه خوب است که یک رزمایش گستردهای در کشور به وجود بیاید برای مُواسات و همدلی و کمک مؤمنانه به نیازمندان و فقرا. »
🔽🔽🔽
✅ لبیک به ندای رهبر معظم انقلاب در روز نیمه شعبان که فرمان تشکیل « #رزمایش_مواسات و همدلی » را صادر کردند.
📖 در صلوات شعبانیه ⬇️
۱. خدایا ما را از کسانی قرار بده که از پیغمبر(ﷺ) تأسی می کنیم (یعنی از پیامبر الگو میگیریم و همان روش پیامبر را میرویم)
۲. از طرفی هم می گوییم خدایا روزی ما کن مواسات با محرومین و گرسنگان و کسانی از که از نظر رزق و معیشت در تنگنا هستند.
☝️اولین اقدام و رزمایش که باید ذیل پویش #استغاثه_جهانی_طلب_منجی باید شکل بگیرد « رزمایش مواسات » است .
⁉️ «مواسات » یعنی چه ؟
با توجه به روایات اگر کسی ادعا میکند که با دیگری برادری دینی و ایمانی دارد و چیزی دارد که او احتیاج دارد و با او تقسیم نمی کند ، دروغ می گوید که برادر است.
💎 ما «مواسات » را تکلیف می دانستیم ؛
وقتی ولیّ امر ما دستور بدهد ، میشود 👈 « #تکلیف_شرعی ما»
📢 ایشان دستور عملیاتی به ما داده اند ؛ باید عملیات کنیم ❗️
✨ رسماً فرموده : #رزمایش بزرگ مواسات
یعنی باید تمام توانت را بیاوری وسط !
و نشان بدهی برای ظهور امام عصر ارواحنا فداه در میدانی ، تمرین کن !
☝️ ﭘﺲ 🔰
تکلیف مان را با فرمایش آقا مشخص کنیم !
💯 فراخوان 👇
📢 هرخواهر و برادری که آماده است که تکلیف خود را در #لبّیک به ولیّ زمان اجرا کند،
💎 یکی از کارهای ساده در ذیل « رزمایش مواسات » در ماه مبارک رمضان :
🔸 تهیه غذای سحری یا افطاری برای فقرا
🔸 قربانی کردن و اهدا به نیازمندان( تاکید رهبر عزیز)
💚 ذیل « #رزمایش_مواسات » هر آنچه موضوع مواسات است ، مخصوصاً خطوطی که در دعای « اللهم ادخل علی اهل القبور السرور » ﻣﻴﺨﻮاﻧﻴﻢ ، تبدیل به طرح کنیم
✅ ستاد عملیاتی رزمایش مواسات در نهضت شکل میگیرد
✅ سامانه دریافت و پرداخت اینترنتی مسائل مالی، مواد غذایی و لباس و ... راه اندازی میشود.
✅ تبلیغات وسیع انجام شود.
✅ همّت کنیم خیّرین را دعوت به این کار بزرگ کنیم.
✅ مشارکت کنیم ، سازماندهی کنیم و پیش برویم .
✍ سه نوع تکلیف داریم در « رزمایش مواسات »🔰
👇👇👇👇👇
1⃣ تکلیف خود ما؛ وظیفه شخصی(هر کاری که دستم بر بیاید برای برطرف کردن نیازِ نیازمندان ) ؛ هر کسی وظیفه خود را درست انجام دهد .
2⃣ همانطور که رهبر انقلاب فرمودند این یک #آزمون_بزرگ است
📢 ما باید ثابت کنیم نه با شعار که با عمل؛ در جامعه چنان امر ولیّ ما مهم است که به محض اینکه لب تر کرد به مواسات ، کلّ کشور را پوشش دادیم تا دشمن غلط کند که طمع به این ملّت بکند، که ما امامی داریم که امّتی دارد که در بدترین شرایط تا اراده میکند ، اراده او تا لایه های زیرین جامعه نفوذ دارد.
3⃣ سوم دامنه ﺭا ﮔﺴﺘﺮﺵ ﺩﻫﻴﺪ ؛محیط ،فامیل ، همسایه ، محله،تشکّل ها ، مساجد ،هیأت ها ، سازمان ها را درگیر کنید ؛ فراتر از نهضت راهبری کنید ، جمع آوری کنید، سازماندهی کنید ، عملیات کنید تا رنج مردم به کمترین حد برسد.
ﻣﻦ اﻟﻠﻪ ﺗﻮﻓﻴﻖ
🌷👇🌷👇
*ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ #ﺷﻬﺪا ﭘﺎﻱ ﺣﺮﻓﻤﺎﻥ ﺭﻫﺒﺮﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﻴﻢ*
➖▫️➖▫️➖
*شماره حساب* هيئت مذهبی شهدای گمنام:
*0302463681003*
*شماره شبا* هیئت مذهبی شهدای گمنام:
*IR800620000000302463681003*
*شماره کارت* هيئت مذهبی شهدای گمنام:
*6362147010019766*
🌹🌷🌹🌷
#هییــت_شهداے_گمنـــام_شیــراز
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#شهیدارتشی_استان_فارسی که جوایز خلبانی آمریکا را درو کرد
ابوالفضل در طول این دوره نامه ای برای ما فرستاد:
امیدوارم که همه به آرزویی که در دل دارند برسند. شب دوشنبه برای من شب فراموش نشدنی هست مورخه 13 آذر سال 1357به آن آرزویی که نهایت افتخار را داشت، رسیدم. در تمام دوران خلبانی که جهت دریافت وینگ خلبانی دوره می دیدیم همیشه فکر می کردم که از همه عقب تر هستم و این فکر باعث کار کردن بیشتر من شد که بالاخره در این روز متوجه شدم که خیر برعکس فکر من، همیشه از همه جلوتر بوده ام . تا جائیکه رئیس پایگاه (در آمریکا) مرا به اسم شناخت و درخواست پرواز با من کرد. این ها همه لطف خداوندی و دعای شماهاست که انسان سرافراز می گردد. عکس را با جوائز که دریافت کردم در روزنامه انداختند. ( روزنامه تیتر زد، اسد زاده جوایز را جارو کرد)
چهار جایزه ممتاز وجود داشت که یک عدد مربوط به آکادمی پرواز یعنی درس، یک عدد مربوط به پرواز، یک عدد مربوط به بهترین افسر، یک عدد مربوط به کسی است که از همه نظر بهتر است هر کدام از این ها را یک نفر می توانست بگیرد. در تاریخ نیروی هوایی آمریکا برای اولین بار تمام این ها متعلق به یک نفر شد و آن من هستم
🌹🌷🌹
#شهیدابوالفضل_اسدزاده
#شهداےارتش
#شهداےفارس
🌹🌷🌹🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ
#زندگینامه_شهید_احسان_حدائق
#نویسنده_مریم_شیدا
#روایت_بیست_و_ششم
#براساس_کتاب_میاندار
*۱۳۵۸/۴/۹*
آخرین کیسه را که از وانت پیاده کرده بود را داخل چادر جا داد بر روی صندلی نشست مجتبی هم آخرین کیسه را داخل چادر گذاشت و روبروی مینایی نشست.
مینایی گفت:
_خسته نباشی !احسان چطوره؟ مگه امروز نمیاد؟!
_ممنون !خدا را شکر من خوبم !خانواده هم خوبن !سلام میرسونن!
مینایی خنده ای کرد و گفت: «خیلی خوب تو هم !!آقامجتبی حالتون چطوره!؟ خوب هستید ؟دماغتون چاقه؟ چای تون داغه؟!»
مجتبی ابروهایش را در هم گره داد و گفت :«نه دیگه راحت بریم اسم من را عوض کنیم بزاریم احسان دو چطوره؟! نمیدونم چرا هرکی منو میبینه حال احسان رو میپرسه !!من اینجا بوقم!؟»
خنده مینایی بیشتر شد :«خب حالا من معذرت می خوام»
_نه حالا که جویای حال احسان شدی بزار بگم .اون مغازه داره بود تو خیابون داریوش .همون که احسان چند بار باهاش برخورد کرد. میدونی کدوم و میگم؟
_آره .خب!؟
_دیروز احسان یه حالی ازش گرفت.داشتیم با احسان میرفتیم که جلوی مغازه ایستاد و از همون دم در صدایش را بلند کرد: مگه بهت نگفتم این مانکن زن ها را از توی سینه بردار مانکن صورت دار میذاری ,لباس های ناجور می کنی براشون؟!! فقط یه باره دیگه از اینجا رد بشم ببینم اینا هنوز هست ،خودم میام جمعشون میکنم.
_خوب اون چیکار کرد؟
_بیچاره پت افتاده بود رنگش عین گچ سفید شده بود امروز که داشتم میومدم همه را جمع کرده بود تازه این که چیزی نیست یک بار رفته بود استانداری یقه استاندار را گرفته بود که چرا به وضع مردم رسیدگی نمیکنین !بیچاره استاندار کپ کرده بود .مونده بود این کیه که اومده یقش را گرفته..
مجتبی زهرایی با آب و تاب ماجرا را تعریف می کرد که احسان وارد چادر شد
_مینایی زهرایی !بازنشستین غیبتم رو میکنین .آخر اون دنیا جلوتو میگیرم بخصوص تومجتبی!
مجتبی خنده ای کرد و گفت:« دو خط موازی هیچ وقت به هم نمی رسند آقا احسان»
مجتبی دو تا از کیسه ها را برداشت و بیرون چادر گذاشت.
_من اینا رو میبرم میدم دو تا بنده خدا که نمیتونن بیان .یکیش فلجه اون یکی هم از داربست افتاده کمرش شکسته.
مجتبی همانطور که لبخند بر لبش بود خداحافظی کرد و رفت احسان جای مجتبی نشست. نیازمند ها یکی یکی می آمدند و آنها هم کیسهها را بهشان تحویل میدادند.
مینایی سهم خودش و احسان را در گوشهای از چادر گذاشته بود رو کرد به احسان:
_سهم خودمون همون گوشه است.
احسان نیم نگاهی به گوشه چادر انداخت .سهم خودش را کناری کشید و گفت:
_بذار همین جا باشه
مینایی به شوخی گفت :تو که اینقدر وضعت خوبه بده من ببرم.
احسان نگاهی به هیکل درشت مینایی انداخت و گفت: آخه میترسم بترکی»
مینایی کیسه اش را آورد دم چادر. احسان هم از چادر بیرون رفت و به اطراف سر کی کشید.
_کیسه ها تموم شد بریم؟!
_تو برو من خودم میام.
مینای خداحافظی کرد و به سمت دیگر خیابان رفت تا چشمش به گنبد شاهچراغ افتاد دست به سینه بند و سلام داد همانطور که منتظر ماشین بود به چادر نگاه می کرد. پیرمردی نزدیک چادر شد احسان کیسه اش را به دست پیرمرد داد. پیرمرد با قدم های آهسته دور شد احسان لبه چادر را پایین داد و رفت.
🌷 🌷 🌷 🌷
در واتس آپ 👇
https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh
در ایتا 👇
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔰 رهبر معظم انقلاب :
اعتقاد و ایمان قلبی نقش بسیار سازنده ایی در تقویت ارتش دارد.
۲۹ فروردین ، روز ارتش و یاد بود فرماندهان شهید ۸ سال دفاع مقدس ارتش جمهوری اسلامی ایران و یادبود دلاورمردی های تکاوران مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها گرامی باد.🌷
🔅♻️🔅♻️
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ
(ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ ﻫﻴﻴﺖ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ)
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کار ما شده خیره شدن به چشمهایی که پر از محبت بود..
15 ﻫﻔﺘﻪ اﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﻋﺮﻭﺝ ﺳﺮﺩاﺭ گذشت...
#ﻳﺎﺩﺵ_ﺑﺎﺻﻠﻮاﺕ ☘
🌹🌷🌹
ﻛﺎﺵ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻫﺎﻱ ﺳﺨﺖ ﻛﻨﺎﺭﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ
#حاج_قاسم برای شهادت ما هم دعا کن😔
🌷🌹🌷🌹
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺣﺎﺝ ﻗﺎﺳﻢ ﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ
https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh
#ﺷﻬﻴﺪاﺭﺗﺸﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻧﻮاﻱ ﻳﺎﺻﺎﺣﺐ اﻟﺰﻣﺎﻥ ﻋﺞ ﻣﺜﻞ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺎﺱ ع ﺷﻬﻴﺪ ﺷﺪ
🌷
پس از بازگشت به آمریکا، ابوالفضل در تشکیل دانشکده خلبانی نقش کلیدی دارد. با آغاز جنگ تحمیلی علی رغم مخالفت مکرر نیروی هوایی به عنوان خلبان f5 وارد میدان نبرد می شود.
پس از پرواز های مکرر در خاک دشمن و بروز مهارت و شجاعت خود، سرانجام در عملیات والفجر 8 پس از بازگشت از ماموریت ، هواپیمایش مورد اصابت پدافند هوایی دشمن قرار گرفت. به هواپیما صدمه شدیدی وارد شده بود، لیدر وی مکرر از او می خواهد هواپیما را ترک نماید، اما او عقیده داشت به هر قیمت شده هواپیما را نجات دهد که علیرغم تلاش زیاد فرصت پیدا نمی کند و در خاک ایران اسلامی در جزیره مینو به زمین اصابت کرد. افسر رادار می گفت آخرین صحبت های ابوالفضل ، ندای یا صاحب الزمان بود. وقتی پیکر ابوالفضل را پیدا کردند می بینند، مثل مولایش ابوالفضل، سر و دستش از بدن جدا افتاده...
#خلبان_شهید ابوالفضل اسد زاده
#شهدای_فارس
#شهدای_ارتش
🌿🥀🌿🥀🌿🥀
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﺷﻬﺪاﻱﺷﺠﺎﻉ_اﺭﺗﺸﻲ اﺯ اﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺱ....
🌷صدام حسین برای تحقیر کردن خلبانان ایرانی در تلوزیون عراق گفت:به هر جوجه کلاغ (خلبان ) ایرانی که بتواند به ۵۰ مایلی نیروگاه بصره نزدیک شود حقوق یک سال نیروی هوایی عراق را جایزه خواهم داد.
تنها ۱۵۰ دقیقه پس از این مصاحبه صدام،علی به همراه شهید عباس دوران و شهید علیرضا یاسینی نیروگاه بصره را بمباران کردند!
در یک مستند جنگی، معاون نیروی هوایی امریکا خطاب به صدام گفت: آسمان ایران عقابهایی همچون علی خسروی و عباس دوران دارند باید خیلی مواظب بود!
#شهیدعلی_خسروی
#ﺷﻬﻴﺪﻋﺒﺎﺱ_ﺩﻭﺭاﻥ
#شهدای_فارس
#شهدای_ارتش
#ﻳﺎﺩﺷﺎﻥ_ﺑﺎﺻﻠﻮاﺕ 🌹
🌷🥀🌷🥀
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
ڪاش
خنثی ڪردنِ نفس را هم،
یادمـــــان مےدادیـد ...
مےگوینــــــد :
آنجا ڪہ نفس مغلوب باشد
عاشـــــــق مےشویم
عاشق کہ شدی شهیـد میشوی.
🌷
#ﺻﺒﺤﺘﺎﻥ ﺷﻬﺪاﻳﻲ
🌹🌷🌷🌹
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
متن ﺩﺳﺘﻨﻮﺷﺘﻪ رهبر معظم انقلاب بر کتاب «شیر زیتان» :
بسم الله الرحمن الرحیم
شهید عزیز «مجتبی ذوالفقاری نسب» فداکار مانند آن عزیز، مایه سربلندی کشور و ملت و سرباز حقیقی اسلام و قرآننند. #ارتش جمهوری اسلامی ایران و همه ما باید به کسانی چون شهید ذوالفقاری نسب افتخار کنیم. سلام الله علیه و علی جمع شهدا»
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺠﺘﺒﻲ_ﺫﻭاﻟﻔﻘﺎﺭﻧﺴﺐ
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_اﺳﺘﺎﻥ_ﻓﺎﺭﺱ
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻣﺪاﻓﻊ ﺣﺮﻡ
#ﺷﻬﺪاﻱ_اﺭﺗﺶ 🌹
🌷🌹🌷🌹
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#زندگینامه_شهید_احسان_حدائق
#نویسنده_مریم_شیدا
#روایت_بیست_و_هفتم
#براساس_کتاب_میاندار
*۱۳۵۸/۵/۷*
.
مهدی گفت :من یه فکر کردم ردخور نداره این بار جواب میده.
اکبر دستش را به علامت سکوت بالا برد.
_هیس یواش تر همه را خبر دار کنی!؟
مهدیس را به اطراف چرخاند یکی دو نفر از این اول نماز می خواندند چند نفره مرحله جلوی رویشان بود و مشغول تلاوت قرآن بودند احسان هم با یکی دو نفر از بچه ها مشغول صحبت بود لبخند را که روی لب داشت می شد دید.
_بابا صدای من که به اون ور نمیرسه کی به کیه!
بچه ها جمع تر نشستند سرهایشان را هم به هم نزدیک کردند که اکبر دوباره گفت: «خوب حالا بگو چه نقشه ای داری؟»
_همین طوری که خشکه نمی شه! کلی زحمت کشیدم فکر کردم»
مجتبی زهرایی که کنارش نشسته بود دستش را بالا آورد و یک پس گردنی نثارش کرد و گفت: «بیا اینم خشکه! زودی حرف تو بگو جون به لبمون کردی!»
پشت گردنش را مالید.
_چسبید!
یوسف خنده ای کرد و گفت:« عیبی نداره اگر نقشه ات بگیره ،تا چند دقیقه دیگه به همه مون میچسبه»
مهدی سر نزدیکتر برد و با صدای خفه ادامه داد: «هر وقت احسان رفت سجده، کار را یکسره می کنیم. اون موقع توی نماز و کاری از دستش بر نمیاد .نمازش را هم نمیتونه بشکنه»
زهرایی دستش را بالا آورد مهدی سر خم کرد و منتظر پس گردنی دیگری بود که زهرایی نازش را کشید و گفت: «ایول دمت گرم!! چرا به فکر خودم نرسیده بود!؟»
صدای اذان در فضای مسجد پیچیده بچه ها هر کدام برای تجدید وضو و نماز به طرفی رفتند. آن روز امام جماعت نداشتند و بچهها خودشان سفت تشکیل میدادند و بچه ها طوری وانمود میکردند که میخواهند برای نماز آماده شوند.چند دقیقه منتظر ماندند احسان هم وقتی دید کسی کسی حاضر نیز به عنوان امام جماعت بایستد آماده نماز شد. هوای قهوه ای اش را روی دوشش گذاشت و آن ها هم آماده جفت چشم هایشان را به احسان دوختند تا به سجده برود.مسجدی که رفت همه بچه ها پشت سر احسان صف بستند منتظر ماندن سر از سجده بردارد و به او اقتدا کنند. اما هرچه این پا و آن پا کردند احسان سر از سجده بر نداشت.۱۰ دقیقه گذشت احسان همچنان در سجده بود.مهدی همانطور براق شده بود به احسان که گرمی چیزی را پشت گردنش احساس کرد.
_خاک بر سرت کنند سوداگر با این نقشه ات! تا قیام قیامت هم اینجا وایسیم تا ما پشت سرش ایم سر از سجده بر نمی داره!
مجتبی زهرایی بود که دست سنگینش را دوباره پس گردن مهدی خواباند و این حرفها را بارش کرد.
اکبر جانمازش را از روی زمین برداشت و گفت: «بچه ها فایده نداره احسان از اون آدمایی نیست که دم به تله بده بیان ببریم خودمون صف جماعت تشکیل بدیم»
یوسفم سری تکان داد و آهی کشید: «قرار حسرت به دل بمونیم یک نماز پشت سر احسان بخونیم»
بعد لب و لوچه اش را به هم داد
_نچسبید آقا مهدی!
مهدی مات و متحیر بود که صدای الله اکبر نماز جماعت بلند شد سریع خودش را به صف رساند. قبل از تکبیره الاحرام سرش را چرخاند سمت احسان .سر از سجده برداشته بود.
🌷 🌷 🌷 🌷
در واتس آپ 👇
https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh
در ایتا 👇
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
روز چهلم مادرم مصادف با شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها بود.
مجتبی از پادگان آمد به سراغ لباس مشکی رفت.
به او گفتم: امروز که چهلم مادر گذشته و ایشان وصیت کردن که مشکی نپوشید.
گفت: می خواهم اولین کسی باشم که برای شهادتم لباس مشکی می پوشم.
با هم به امامزاده رفتیم زیارت کردیم. وقتی برگشتیم مجتبی شروع کرد به وصیت کردن. علی(ﭘﺴﺮﻡ) گفت: مامان شما که طعم یتیمی را چشیده اید. نگذارید پدر برود....😔
مجتبی گفت: "علی جان یادت می آید اول محرم که به حسینیه رفتیم...
یادت می آید که همه با یکدیگر فریاد زدیم لبیک یا حسین...
پسرم الان وقت آن است که لبیک یا حسین را به آقا ثابت کنیم."
#شهیدﻣﺠﺘﺒﻲذوالفقارنسب
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_اﺳﺘﺎﻥ_ﻓﺎﺭﺱ
#ﺷﻬﺪاﻱ_اﺭﺗﺶ
#ﺷﻬﺪاﻱ ﻣﺪاﻓﻊ ﺣﺮﻡ
#ﻳﺎﺩﺵ_ﺑﺎﺻﻠﻮاﺕ
🌷🌷🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
💠سبک زندگی شهدا🌷
🔸در بحث حلال و حرام و رعایت مسائل شرعی خیلی مقید بود👌 در هر شرایط و مکانی با رعایت ادب و احترام #امربه_معروف میکرد. پشت گوشی همراهش📱 این برچسب را زده بود: گناه یعنی خداحافظ #حسین
🔹در ایام خاص مثل محرم ٬فاطمیه٬و نیمه #شعبان جلوی مغازه ایستگاه صلواتی برپا می کرد، در گلزار شهدا🌷 زیاد به قطعه #جاویدالاثرها سر میزد.
همیشه خنده رو بود و می خنداند، به همت #مادرش از کودکی به خواندن زیارت عاشورا📖 و حدیث کساء علاقه مند شده بود.
#شهید_محسن_حججی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪا:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
#ﻳﻚ_اﺭﺗﺸﻲ_ﻋﺎﺷﻖ_ﺷﻬﺎﺩﺕ :
ﻫﻤﺴﺮاﻧﻪ✍:
آن لحظه استرس شدیدی گرفته بودم. سینی چای را به خاله برگرداندم و گفتم: من اصلا نمی توانم... شما چای را ببرید.
شیرینی را برداشتم و آرام وارد اتاق شدم. پس از پذیرایی در کنار مادرش نشستم. پس از دقیقه ای پدر اجازه داد تا چند کلمه را با یکدیگر صحبت کنیم. وقتی صحبت را شروع کردیم. اولین موردی که اشاره کرد، #شهادت بود او گفت: "من یک #ارتشی هستم ماموریت های زیادی می روم و #عاشق_شهادتم."
برایم عجیب بود که چرا روز اول از شهادت صحبت می کند
✍ دستنوشته شهید مجتبی ذوالفقارنسب در روز 13 فروردین (ﺩﻩ ﺭﻭﺯ ﻗﺒﻞ ﺷﻬﺎﺩﺕ)/سوریه:
امیدوارم سالی همراه با تغییر و دگرگونی در درون و احوال ما به سمت و سوی احسن الحال خداوند رقم بزند. عاقبت هم ختم به خیر شود و جمیع شیعیان و محبین حضرت علی علیه السلام در مورد آمرزش و مغفرت قرار گیرد و نهایت عمر من هم به #شهادت در راه خدا رقم بخورد.
#شهیدمجتبی_ذوالفقارنسب
#شهدای مدافع حرم
#شهدای_فارس
#ﺷﻬﺪاﻱاﺭﺗﺶ 🌹
☘🌷☘🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ