eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.1هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
2.7هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
جنگ معامله با خـداست♥️ خریدار ما فروشنده سند قـ📖ـرآن بهاء ...😍 📎برگزاری جلسات ختم قرآن در در جبهه🌷 🌹🍃🌹🍃 ﺷﻬﺪاﻳﻲ 🌷🌹🌷 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔷دعای روز سوم ماه مبارک رمضان 🔅اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي فِيهِ الذِّهْنَ وَ التَّنْبِيهَ وَ بَاعِدْنِي فِيهِ مِنَ السَّفَاهَةِ وَ التَّمْوِيهِ وَ اجْعَلْ لِي نَصِيبا مِنْ كُلِّ خَيْرٍ تُنْزِلُ فِيهِ بِجُودِكَ يَا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِينَ 🔸خدایا! در این روز مرا هوش و بیداری نصیب فرما و از سفاهت و جهالت و کار باطل دور گردان و از هر خیری که در این روز نازل می‌فرمایی مرا نصیب بخش به حق جود و کرمت، ای جود و بخشش دار ترین عالم 🌹🌷🌹 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔰شیرودی در کنار هیلکوپتر🚁 جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال می‌کردند. خبرنگار پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید⁉️ شیرودی خندید. 🔰سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای نمی جنگیم ما برای می جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. این را گفت و به راه افتاد🚶‍♂ 🔰خبرنگاران حیران ایستادند🤷‍♂ شیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: ! صدای اذان می آید وقت نماز است. 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔴روزی که صدام توسط خلبانان ایرانی تحقیر شد! 🔹صدام حسین برای تحقیر خلبانان ارتش ایران در تلوزیون عراق اعلام کرد به هر جوجه کلاغ ایرانی که بتواند به ۵۰مایلی نیروگاه بصره نزدیک شود حقوق یک‌سال نیروی هوایی عراق را جایزه خواهم داد 🔹تنها ۱۵۰دقیقه پس از مصاحبه‌ی صدام شهید عباس دوران، شهید علیرضا یاسینی و سرهنگ کیومرث حیدریان نیروگاه بصره را بمباران کردند. 🔰ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﺭﻭﺯ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺧﻠﺒﺎﻥ 🌷ﻳﺎﺩﺧﻠﺒﺎﻧﺎﻥ ﺷﻬﻴﺪ اﺳﺘﺎﻥ ﺻﻠﻮاﺕ🌷 🌹🌷🌹🌷 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
🌷 🌷 🌷 *۱۳۶۰/۴/۷* قائدشرفی گوشه ای از مسجد نشسته بود و خاطرات گذشته را مرور می کرد. زمانی که بچه ها از آمدن آیت الله بهشتی سر از پا نمی شناختند. احسان روی پایش بند نبود. مدام مثل پروانه دور آیت الله بهشتی میگشت. برای سخنرانی به منزل دکتر طاهری رفتند. بهشتی مشغول سخنرانی بود که یک نفر از میان جمع بلند شد و رو به آیت الله بهشتی گفت: «شما چرا توی سایه هستی ما باید توی آفتاب باشیم؟» احسان و تعدادی از بچه های مسجد از دیدن این صحنه برافروخته شدند. می‌خواستند مرد را ساکت کنند که آقای بهشتی دستش را بالا برد و گفت: «بنشینید من جایی که بهم دادن اینجا بوده .اگر به من جایی در آفتاب داده بودن من همون جا می نشستم» مرد دیگر حرفی نزد. وقت نماز ظهر و عصر به دفتر حزب جمهوری برگشتند آیت الله بهشتی می خواست وضو بگیرد و با و لباسش را به محافظش داد اما جایی برای امامش پیدا نمی کرد امام را هم روی سر محافظش گذاشت. خنده روی لبشان نشست. _آقای قائدشرفی شما باید آخوند می شدی من پاسدار!» همان موقع یکی از بچه ها باحال همان حالت از قائدشرفی عکس گرفت احسان و امید هم دادشان بلند شد:« قبول نیست چرا روی سرما نگذاشتید؟» صدای خنده بچه ها بلند شد. اما حالا احسان سر تا پا مشکی پوشیده بود دکور صورتش به هم ریخته بود زیر چشمهایش گود افتاده بود و سفیدی چشم هایش کاسه خون بود با بغض گفت:« من دارم میرم تهران تشییع جنازه شهید بهشتی» تا این را گفت اشک از گوشه چشمانش جوشید و شانه هایش لرزیدن گرفت. _می دونستم این منافق های نامرد نمیزارن بهشتی زنده بمونه !می دونستم آخرش شهیدش می کنن..» قائد شرفی آهی کشید و احسان را در آغوش گرفت و اشک را روی لباسش حس می کرد . _من بدون اون چطور زندگی کنم ؟!حزب جمهوری بدون بهشتی دیگه معنا نداره! اشک در چشمان قائدشرفی جمع شد. دنبال واژه می‌گشت تا احسان را تسلی دهد اما چیزی پیدا نمی کرد. بیشتر شرم بود که وجودش را تسخیر کرده بود. وقتی یادش می افتاد که ته وجودش شک جای اعتماد به آیت الله بهشتی را گرفته بود بیشتر وجدان درد می‌گرفت. اما احسان همیشه محکم بود و مطمئن بی خود نبود که زبان گویای حزب‌الله لقب گرفته بود به خاطر همین هر وقت میدیدنش یک جایی از بدنش زخمی بود. احسان را سخت در آغوش گرفت. او را داغ تر از خود داغدار تر از خودش می دانست. یادش نمی رفت احسان چطور بعضی وقت ها در دفتر حزب شب را صبح می‌کرد تا اوامر آیت الله بهشتی روی زمین نماند. احسان به سختی حرف می زد:« بعد مراسم تشییع میرم جبهه !دیگه نمیتونم فضای شهر را تحمل کنم . صدای هق هق گریه اش بلند شد. در واتس آپ 👇 https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh در ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
📸 نماز، و افطار 🔹حاج قاسم هنگام افطار می‌گفت نزدیک افطار، عطش انسان برای آب و غذا زیاد می‌شود؛ در این لحظه‌ها اجر این‌ نماز بیشتر است 🌷 🌷🌷🌷 ﺩﺭ ﻟﺤﻆﻪ اﻓﻂﺎﺭ ﻫﺪﻳﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﺪا ﺻﻠﻮاﺕ 🌹☘🌹☘ : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ: https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh
(س) 🔸توی محاصره شده بودیم. ۱۵ نفری می شدیم فشار آورده بود، همه بی حال و خسته خوابمون برد.وقتی بیدار شدیم، شهید فایده گفت: 🔹بچه ها من خواب  (سلام الله علیها) رو دیدم. حضرت با دست خودشون به من آب دادند و قمقمه ی شهیدی🌷 رو پر از آب کردند ... سریع رفتم سراغ قمقمه ی یکی از بچه ها که شده بود 🔸دست زدیم، پر از خنک بود انگار همین الان توش یخ انداخته بودند. همه ی بچه ها از اون آب شدند از اون آب شیرین و گوارا. از مهریه ی  سلام الله علیها... 📚راوی: غلامعلی ابراهیمی منبع: کتاب افلاکیان ، صفحه284 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
🔸 افطار یاران آخرالزمانی سیدالشهدا (ع) ﺁﺳﻤﺎﻧﻲ ﺑﺨﻴﺮ 🌹🌷🌹 ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا ﻣﻨﻮﺭ ﺑﺎﺩ 🌹🔺🌹🔺 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
✍ﺷﻬﻴﺪ حاج مجتبے ﺿﻴﺎﻳﻲ: ﺣﺴﺮﺕ ﺭﻓﺘﻦ ﺩﺭ ﺩل ﻣﺎﻧﺪﻩ اﺳﺖ ﺩﺳﺖ و ﭘﺎﻳﻢ ﺳــﺨﺖ ﺩﺭ گِل گیــر کرده است عاشقـان رفنتد و ما جامانده ایم زیر بار غصہ هــا وامانده ایم : ۹۹/۲/۲ 🌹🌷🌹🌷 ﺷﻬﺪاﻳﻲ ☘☘ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷 🌷 🌷 *۱۳۶۰/۶/۱۹* جسد مهدی شقاقیان را برده بودند خون روی زمین دلمه بسته بود تعدادی از بچه‌ها به محض فهمیدن قضیه ترور خودشان را به خانه مهدی رسانده بودند . جای تیر ها و لکه های خون روی در و دیوار مانده بود. اشک در چشم های اکبر غالی شناس دویده بود و زیر لب گفت: «خدا لعنت کنه منافقین را که هر روز یکی را از ما می گیرند» _الهی آمین. چند نفری مات و مبهوت و ناباورانه به اطراف نگاه می کردند. غالی شناس هر چه چشم انداخت احسان را ندید. پیش علی رفت که با بچه ها گرم گفت و گو بود. _سلام احسان رو ندیدی؟! _سلام تو هم اومدی غالی شناس! احسان؟! نه !مگه اومده؟! _آره با موتور اومدیم سر کوچه ازم جدا شد گفت میاد. علی دستش را به علامت بی خبری تکان داد سر کوچه خبری از احسان نبود. معلوم نبود که کجا غیبش زده که یکهو صدایش بلند شد. _بچه‌ها منافقا از این طرف رفتن. احسان روی دیوار باغ روبروی خانه ایستاده بود و گفت: «بچه‌ها منافقا از این سمت آمدن و همین سمت هم رفتن» نیم خیز روی دیوار نشسته بود و اطرافش را با دقت بازرسی می کرد. چند دقیقه ای نگذشته بود که ماشینی جلوی خانه مهدی پارک شد و چند نفری از ماشین پیاده شدند.از پچ پچ بچه ها معلوم شد که نیروهای امنیتی هستند احسان از دیوار پایین پرید و به سمت نیروهای امنیتی رفت .بعد از سلام و احوالپرسی ،انگشت اشاره اش را به سمت باغ گرفت. _منافق ها از این سمت اومدن و از اون سمتم رفتن. سپس با هم به سمت دیوار باغ رفتند احسان با اشاره دست چیزهایی را که فهمیده بود برایشان توضیح می‌داد آنها هم با دقت به صحبتهای احسان گوش می‌دادند . _آقای حدائق !امکانش هست شما و نیروها تون تا روشن شدن قضیه ترور آقای شقاقیان در اختیار ما باشید؟! احسان گفت :«آقایون ،من نه اطلاعاتی هستم و نه نیروهای اطلاعاتی دارم !این چیزهایی هم که گفتم از روی تجربه بود شاید هم حس ششم.. _حتماً شوخی می‌کنید!! این چیزهایی که شما گفتید پشتش دانش اطلاعاتی خوابیده. در واتس آپ 👇 https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh در ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
اگر ‌از‌ دست‌ کسی ‌ناراحت ‌هستید دو رکعت ‌نماز‌ بخوانید و بگویید : خدایا این ‌بنده‌ی ‌تو ‌حواسش ‌نبود من‌ از‌ش ‌گذشتم ‌‌تو‌ هم ‌‌بگذر ... 🌷 🌷🌷 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ: https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
🌷سال 64، گردان ما، به فرماندهی شهید یارمحمودی، در حوالی جزیره مجنون مستقر شد. منطقه حساسی بود و آتش توپ و بمباران هوایی دشمن روی آن نقطه متمرکز بود. شهید یار محمودی، با درایت خاص خودش در تمام این مدت در خط اول و در حساس ترین نقطه منطقه حضور داشت. هر روز قبل از هر کاری، به تک تک نیروها، سنگر ها و ادوات مستقر در خط مقدم سرکشی کرده و بعد سراغ سایر کار های گردان می رفت، و تنها زمان استراحت در شب بود که به پاسگاه گردان که جای امنی بود مراجعه می کرد. وقتی به او اعتراض می کردیم که چرا اینقدر به خط می روید در حالی که نیاز نیست، با صلابت یک فرمانده می گفت: من به عنوان یک فرمانده وظیفه دارم اول به وضعیت پرسنل تحت فرماندهی خودم برسم، وقتی خیالم از خط اول جبهه و اسکان نیروها راحت شد، سراغ مابقی کار های گردان بروم. همین رسیدگی های دقیق این فرمانده شجاع بود که باعث شد، ما آن منطقه را بدون هیچ ضایعه یا تلفات ترک کنیم. آخرین نفری هم که از منطقه خارج شد شهید یار محمودی بود، قبل از ترک منطقه نماز شکر گزارد. 🔺🌷🔺 🌷🌹🌷🌹 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
دخترهاهم شهید میشوند...... توے زندگے همیشہ جہانے دعا میکرد تنہا دغدغه خودشو نداشٺ. دوست داشت همہ موفق باشن و بہ اونا کمکـ میکرد.❤️ روز بہ روز همراه با قرآن بزرگـ مےشد😍😊 توی مجالس اهل بیت شرکت میکرد😊 سخنرانے هارو خوب گوش میداد و بہ اونا عمل میکرد👌 ﺷﻴﺮاﺯ ﺭﻫﭙﻮﻳﺎﻥ ﻭﺻﺎﻝ 🌺🌹🌺🌹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
❤️مناجات با دلبر❤️ 🔅توصیه حاج قاسم: نافله شب را ترک نکنید... 🌷🌷🌷 🔸همرزمانش شهادت می‌دهند در هیچ‌کجا نافله شب‌اش ترک نشد... 🔸و حاجتش را نیز در همین نافله‌ها گرفت و رفت... 🌟⭐️✨⚡️ ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
دلگیرم ⁉️ 〽️ میــدانم بہ گردپایتـان هم نمیرسم . ➰مسئلہ یک سـربـنـد و لـبـاس خاکے نیست . ☁️ دلـم از حد هشــدار گذشته یارے ام کنید . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌷 🌷🌷 ﺭﻭﺯﺗﺎﻥ ﺷﻬﺪاﻳﻲ 🌹🌷🌹 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔷 دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان 🔅بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ من المُسْتَغْفرینَ واجْعَلْنی فیهِ من عِبادَکَ الصّالحینَ القانِتین واجْعَلْنی فیهِ من اوْلیائِکَ المُقَرّبینَ بِرَأفَتِکَ یا ارْحَمَ الرّاحِمین. 🔸خدایا قرار بده در این روز از آمرزش جویان وقرار بده مرا در این روز از بندگان شایسته وفرمانبردارت وقرار بده مرا در این روز ازدوستان نزدیکت به مهربانى خودت اى مهربان ترین مهربانان. 🌹🌷🌹🌷 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌹🌷🌹 🌷سعید و پدرش حاج حسین در گروه ما بودند... یه شب داوطلب برا مین می خواستند, سعید تخریب بلد بود داوطلب شد. موقع خدا حافظی گفت بچه ها حواستان به بابام باشه و رفت ... چند شب بعد, در مدرسه ای در شوش نشسته بودیم. یکی از دوستان امد. داشت از عملیات چند شب قبل در شلمچه می گفت. بعد گفت راستی چند تا بچه های شیراز هم شهید شدند, بعد یکی یکی اسم برد و گفت سعید خسرو زاده... رنگ از همه پرید, با ایما و اشاره گفتیم نگو... حاجی حسین که ساکت به اتش خیره شده بود, با ارامش سرش را بلند کرد و گفت: الحمد لله... بچه ها اذیتش نکنین ...الحمد لله ... خبر شهادت سعید در گردان پیچید. همه جمع شدند و عزاداری مفصلی به پا شد و کسی ارام تر از حاج حسین نبود... در ان عزاداری چند نفر از بچه ها بی هوش شدند. بعدها شیخ نجفی(شهید نجف پور) می گفت انها چیزهایی دیدند... ان شب گذشت. هر چه به حاج حسین اصرار کردیم که برا مراسم خاکسپاری و دفن سعید برگرد. نرفت. گفت: پسرم راه خودش را رفت, من هم دوست ندارم از راه خودم برگردم... (مادر سعید خواب دیده بود عروسی سعید است, برایش خانه را چراغانی کرده بود.) 🌷 عملیات رمضان بود. حاج حسین افتاده بود یه گردان دیگه. قبل از عملیات امد پیش من. گفت کو غلامحسین(شهید بغدادپور)؟ گفتم رفت اهواز زنگ بزنه. با لبخند گفت: علی شما ها همتون برام, مثل سعید هستین! کمی مکث کرد و ادامه داد: امشب من میرم و شهید میشم، از غلامحسین هم خدا حافظی کن... جلو چشمان متحیر من رفت. روز بعد از هر کس می پرسیدم گلی گم کرده ام می جویم او را ... یکی میگفت دیدم افتاد زخمی بود یکی گفت شهید شد... مراسم چهلم حاج حسین (ﭘﺪﺭ)و چهارماه و ده روز سعید(ﭘﺴﺮ) را با هم گرفتند. 🌹 سعید و جلال(حاج حسین) خسرو زاده ▫️🌷▫️🌷▫️ : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر کسی خالصانه تمام توانش را پای جهاد بیاورد.مابقی نیازهای فردی و خانوادگیش را خدا کفایت میکند و همه امورش اصلاح میشود. ☘🌺☘🌺 🌹▫️🌹▫️ : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺑﺮاﻱ ﻇﻬﻮﺭ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﻨﺪ
بسم رب الشــهدا... إِنَّ رَحْمَــتَ اللَّهِ قَرِيــبٌ مِنَ الْمُحْسـِنین 🌹🌷🌹🌷 👇➖👇➖👇 با عنایت حضرت زهرا(س) و با توجه به دستور رهبرمان مبنے بر رزمــایش همدلے و کمک مؤمــنانه ، بار دیگر در توزیع پـس از توزیع بسـته اقلام غذایے و بهداشتے در ایام ابتدایی سـال، خریدارے وبستہ بندے ◀️۱۱۴ به ارزش هربسته ◀️ ۲۰۰ هزار تومان در ماه مبارک رمـضان انجام شد 〰🔻〰🔻〰 انشاللہ از فردا توزیع اقلام بین خانواده هاے نیازمـند شناسایی شده جنوب شیراز انجام میشود 👇 باز جهت مشارکت وقت هست : 6362141080601017 بانك آينده بــنام محمد پولادي 🔺▫️🔺▫️ *هییت شهداے گمنام شـــیراز* 🌹🌷🌹🌷🌹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
اگر کسی در جنگ شهید شود،یکبار شهید شده... اما اگر کسی با هوای نفس خودش بجنگد،هرروز شهید میشود💔 🌱آیت‌الله جاودان 🌹🌹 شهدایی 🌷 🌷🌷🌷 شهدای شیراز http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ماه مهمانی خداست ما بر سر سفره وشما مهمان لقا الله خدایا در این ماه ما را پاکیزه بپذیر همچون 🌹🌹🌷🌹🌹 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔷 دعای روز ششم ماه مبارک رمضان 🔆 اللَّهُمَّ لا تَخْذُلْنِي فِيهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِيَتِكَ، وَ لا تَضْرِبْنِي بِسِيَاطِ نَقِمَتِكَ، وَ زَحْزِحْنِي فِيهِ مِنْ مُوجِبَاتِ سَخَطِكَ، بِمَنِّكَ وَ أَيَادِيكَ، يَا مُنْتَهَى رَغْبَةِ الرَّاغِبِينَ. 🔸خدایا مرا در این ماه به خاطر نزدیک شدن به نافرمانی ات وامگذار، و با تازیانه های انتقامت عذاب مکن، و از موجبات خشمت دورم بدار، به فضل و عطاهایت، ای نهایت دلبستگی دل شدگان. 🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💔 🌹🍃🌹 *براے انهایے که دلشان تنگ شهدا و ﮔﻠﺰاﺭ ﺷﻬﺪاست* ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ / ﺳﺎﻋــﺖ ۱۸ ﭘﺨﺶ ﻣﺴﺘﻘــﻴﻢ اﺯ ﮔﻠﺰاﺭ ﺷﻬـﺪاے ﺷﻴﺮاﺯ ﺭا ببیـنند 👇👇 https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk 🌹🌹🌷🌹🌹 *