eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3هزار دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
2.7هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁 و‌چـگونہ‌از‌جـآن‌ نـگذرد آنک‍ـہ‌مـےداند‌جـآن بهاے دیدار است...؟! 🤚 🍃 🍁 @shohadaye_shiraz
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * یک سنگر ده ،دوازده نفری داشتند که روزی یکنفر شهردارش می‌شد و نظافت و غذا گرفتن و شستن ظرف ها با او بود.ملک او حتی خود کاکاعلی هم روزی که نوبتش بود شهردار میشد.اما چند تای بودند که به اصطلاح خودشان زرنگی کرده و از زیر کار در می رفتند.خبر به کاکاعلی رسید شب همه را جمع کرد و شروع کرد به نصیحت کردن‌. اولش هم با یک مطلب دیگر شروع کرد تا بعد به مطلب اصلی برسد: «توجه داشته باشند برادر ها که در پاکسازی مسئله مهمی که هست همون مسئله نظم هست.در این باره مثالی می‌زنم اوایل کار تخریب بود . در اوایل کار تخریب بود در پاکسازی میدان مین اطراف خرمشهر یکی از برادرها رفت روی مین.بعد دو نفر دیگر از بچه‌ها با برانکارد دویدند که این را بردارند و بیاورند بیرون. از قضا یکی از آن دو نفر رفت روی مین.آمدن برانکارد دیگری آوردند و حسابی شلوغ کاری شد. با دیدن دوتا پای قطع شده وحشت‌زده شدند و یک نفر دیگر هم رفت روی مین. در یک روز بر اثر بی احتیاطی و عجله و دستپاچگی ۴ نفر رفتند روی مین.چون یک نفر نبود که برای بچه‌ها توضیح بده که اگر یک نفر رفت روی مین بقیه باید چه کار کنند.همه چیز از نظم شروع میشه .اگر نظم بود ،اگر انجام تکلیف بود, همه چیز درست میشه. همین سنگر را ببینید اگر یک روز نظم در اون نباشه. اگر یک روز شهردار سنگر نظافت نکنه .ظرف نشوره چی میشه؟ همه چی به هم میریزه یکی از چیزهایی که باید رعایت کنید تقواست. هر کاری می کنید اگر سر پست می ایستید و نگهبانی میدید،اگر می گویند برو میدان باز کن اگر می گویند آموزش بده. آموزش ببین. خادم الحسین باش،فرمانده دسته باش،در تدارکات باش.هرجا که می گویند فقط یک نفر است که تو را کنترل می کند و آن هم خداست. یعنی اگر کسی بیاید جبهه و خدا را ناظر ببینند موفق است.این که همه چیز را می بیند خودش هم محاکمه میکنه و جزا و ثواب میده. خیال می کنی حالا مثلاً فلان این دیگر گذشت؟! او تا آخر دنیا هم کاری به کارتو ندارم شد هر کسی سرش به کار خودش است ولی آن کسی که باید ببیند خود خداست.تو فکر کردی کلاه سر کی گذاشتی ؟؟الله کلاه سر خودت گذاشتی خودت ضرر کردی! گفتم حالا هم می‌گویم شیطان از یک چیز کوچک شروع می کند یعنی اگر خواست شما را به گناه بیاندازد یکباره نمیگوید نگاه حرام کن یا بگوید نماز صبح را نخوان یا بیا اعمال حرام انجام بده،یواش یواش از یک چیز کوچک شروع می‌کند و به آنجا ها می کشاند.گناه از خیلی کوچک شروع می شود شما خیال می کنید اینها که به فساد بزرگ کشیده شدند روز اول اینطوری بوده اند؟! می گویند یک روز حضرت رسول صلی الله با اصحاب در یک بیابان بودند. حضرت فرمود من بیاورید برای آتش. گفتند نیست! فرمود: هرکس برود هر مقداری بود بیاورد. از خواب رفتند و هر کس مقدار هیزم جمع کرد.بعد که روی هم ریختن آتش بزرگی درست شد حضرت فرمود گناه از کوچک شروع می‌شود جمع می‌شود و شعله بزرگ به وجود می‌آورد.درسته که خداوند گفته که تا طلوع آفتاب هم میشود نماز صبح خواند این از مهربانی اوست.اما خیال می کنی حالا که به نماز جماعت صبح نمیرسی مشکلی نیست!؟ نه شیطان کم کم نفوذ می کند در نماز جماعت صبح بعد از نماز جماعت ظهر و یواش یواش همه نماز جماعت ها را از ات می گیرد. انواع تاثیرات نماز از تو گرفته میشود. مثلا حتی می‌کند دست و پایت را می‌بندد بعد می بینی در میدان مین،زیر آتش نمی توانیم خود تنها بیایی این طرف خاکریز نمی‌توانی رفیق زخمی ات را کول کنی بیاوری. یعنی خودت را به خطر نمی اندازد که رفیقت را بیاوری.اگر امروز وقت شستن ظروف و پتو جمع کردن گذشت نداشته باشی, چطور فردا می خواهی بروی گلوله بیاوری؟! کلاه خود را قاضی کن امروز یک ظرف نمی‌شود یا پتوی افتاده دست نمی‌کنی جمع کنی. براتون میگم این طوری از انشالله که هیچ وقت این طوری نباشد،ولی اگر خدای ناخواسته اینطوری شد و تا حاضر نشدی پتوی دوستت را جمع کنی, خب چطور فردا زیر آتش گلوله دشمن وقتی که زخمی است می‌خواهد او را کول کنی و بیاوری؟! ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در ایتا @shohadaye_shiraz 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
! لشڪر بایددرکوشــک خاڪریز میزد،اما تا صـــدای لودر ها بلند مــیشد،عراق منطقـــه را میـــکردجهنـــم! ابوذر یک ساعــت صداے لودر را ضبــط ڪرد ورفــت جایے که حساسیــتی نداشــت و شروع ڪردبا بلندگوے تبلیغات صـــداے لودر پخــش ڪردن،عراقـی هـا هـم تاصبــح سرڪار بودنـد وآتـش روے بلندگویش میریخــتند! ماهم باخیال راحـت خاڪریز را تمـام ڪردیم. نوذر (ابوذر) دهقــان سمت: جانشـین تبلیغات لشکر 19 فجر استان فارس شهادت:کربلای ۴ 🌹🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 نشردهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺سعادت نژاد، مشاور عالی فرهنگی سپاه قدس: حاج قاسم گفت دیگر تحمل دوری از شهدا را ندارم، دیگر از این دنیا خسته شدم 😔 🌷🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
🍂🍁 خنده هـايت . . . آنچنان جادو ڪند جانِ مرا هر چه غـم آيد سـرم هرگز نبينم آفتى ! 🤚 🍃 🍂🍁 @shohadaye_shiraz
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﺑﻼﻏﻴﻪ و ﻣﺠﻮﺯ ﺷﻮﺭاﻱ ﻫﻴﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﻣﺬﻫﺒﻲ , ﻣﺮاﺳﻢ ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲ ﻻﻟﻪ ﻫﺎﻱ ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﻀﻮﺭﻱ و ﺑﺎ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﭘﺮﻭﺗﻜﻞ ﻫﺎﻱ ﺑﻬﺪاﺷﺘﻲ ﺑﺮﮔﺰاﺭ ﻣﻴﺸﻮﺩ 🏴🏴🏴🏴 ﻣﺪاﺡ : ﻛﺮﺑﻼﻳﻲ ﻣﺠﺘﺒﻲ ﻧﺎﺩﺭﺯاﺩﻩ 👇 ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ 18 ﺩﻳﻤﺎه اﺯ ﺳﺎﻋﺖ 16 🏴🏴🏴🏴 ﺩاﺭاﻟﺮﺣﻤﻪ ﺷﻴﺮاﺯ / ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ 🔻🔻🔻 ﺯاﻳﺮﻳﻦ ﺷﻬﺪا, ﻣﺎﺳﻚ, ﻛﺘﺎﺏ ﺩﻋﺎ ﻫﻤﺮاﻩ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ 🏴▫️🏴▫️🏴 ﻫﻴﻴﺖ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ 🏴🏴🏴🏴 ﻟﻂﻔﺎ ﻣﺒﻠﻎ ﺑﺎﺷﻴﺪ
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * نگذارید از این راه های کوچک محبتتان از بین برود. این سفره وحدت که می‌اندازید به خاطر این است که الفت و محبت درست شود و مودت داشته باشید یا مثلاً می گویند نگهبان دم درب های ناراحت می‌شوی بد اخلاقی می کنی؟ چه خیال کردی که اینطور بی احترامی می کنی ؟وقتی مقام این بچه‌ها معلوم می‌شود که عکس هایشان را روی دیوار می زنند. آن وقت متوجه می شوید که آن ها که بودند! شمس کی بوده ؟جمشیدی کی بوده؟ ولی حالا چرا لباست آن شکل هم است و در یک صفحه هستید نمی فهمید هر کس به هر مقداری احترام گذاشت به احترامش می گذارند.ای برادر ای که حوصله نمیشه طبق وظیفه‌ای که برای همه توی سنگر مشخص شده نظافت کنی.رزمنده ای که امروز حال نداری ظرف بشوری و برای غذا گرفتن تنبلی می کنی.آقای شهردار تنبل ،شهردار بی‌حوصله، مطمئن باشه شب عملیات هم اگر رفیقت زخمی شد حوصله ات نمیشه اونو بیاری عقب!اگر دوست طراحی شد و حال نداری جسدش رو بیاری عقب!این تنبلی ها بدبختت میکنه فردا حوصله نمازخواندن هم نداریم پس فردا حال دعا کردن هم نداریم اینو بدون که عیبی در اون هست یک اشکالی تو کارت وجود داره که اینطوری میشی. به فکر خودت باش خودت رو بدبخت نکن به داد خودت برس. خب ببخشید خسته تان کردم .آنهایی که خوابشون گرفته یک صلوات بفرستند. 🌿🌿🌿🌿 دلنوشته کاکاعلی.. باید کار را برای خدا انجام داد باید رضای خداوند را در نظر گرفت. باید تصمیمی مردانه با عزم جذب مومنانه و صادقانه گرفت.باید برای خدا کار کرد .باید سعی کرد خداگونه شویم نه اینکه تقلیدی باشد.باید خدا را در نظر داشته و مابقی را اورا بعد دیگران را.. چرا از اینکه دیگران بهتر باشند حسادت می کنی؟چرا خود را بیشتر از آنچه هستی نشان می دهی؟! چرا سکوت نمی‌کنی و به خود تاکید نمی کنی؟چرا چیزی می‌گویی که نباید بگویی؟چرا در خود تقوا نداری؟چرا شکر نعمات را نمی کنی؟چرا وقتت را به غفلت می گذرانی؟چرا در فهمیدن تلاش نمی کنی؟چرا ورزش نمی کنی؟چرا بر دانش نداشته است میبالی و بر دیگران منت می‌گذاری؟چرا برخورد صادقانه نمیکنی؟چرا مدام نماز شب نمی خوانی؟چرا احساس مسئولیت نمی کنی؟چرا به آنچه میدانی یا یاد میگیری عمل نمیکنی؟چرا به گذشته باز نمی گردید تا بدانی کجا بودی و کجایی؟چرا در مصیبت ها گریه نمی کنی؟چرا دخالت بیجا میکنی؟چرا می گویی آنچه را که عمل نمی کنی؟چرا اجوب خود را قبل از گرفتن عیوب دیگران قرار نمی دهی؟چرا به جای خود دیگران را بررسی می‌کنی؟چرا به جای خدا دیگری را هم صحبت گرفته‌ای؟چرا اینقدر پر حرفی می کنی؟چرا از گذشت زمان عبرت نمی گیری؟چرا کم فکر می کنی یا اصلاً فکر نمی‌کنی؟چرا از این دانشگاه استفاده نبرده ای؟چرا جلو افتادن دوستان را سرمشق قرار نمی‌دهی؟چرا روحیه ایثارگری نداری؟چرا در رفتن احساس سستی می کنی؟چرا در هر آن فکر فنای دنیا نمی کنی؟چرا زیاد مصرف می کنی؟ چرا ریا می کنی؟چرا برای خدایی شدن تلاش نمی کنی؟ چرا با خداوند انس نگرفتی؟چرا دعا را زیاد و باتوجه نمیخوانی؟چرا زیاد شوخی می کنی؟چرا تصمیم قاطع نمیگیری و بر نفس از پشت پا نمی زنی؟چرا در حال نظارت خدا باز گناه می کنی؟چرا آماده رفتن به دنیای ابدی نیستی؟چرا نامه اعمالت را نمی خوانی و در رفع سریع هات تلاش نمیکنی؟چرا به تذکرات داده شده عمل نکردی؟چرا تا به حال به علاج این چراها نپرداختی؟! عبدالعلی ناظم پور. هشتم فروردین ۱۳۶۸ربوط عین خوش ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در ایتا @shohadaye_shiraz 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
🌹شبی ساعت 8 بود تلفن زدم به مریوان که حال او را بپرسم زیرا در شیراز شایعه شده بود که کردها بچه هایی که از استان فارس رفته بودند چشمهایشان را بیرون آوردند ما هم نگران شدیم. زنگ زدیم که احوال ایشان را بپرسیم فرمانده گوشی را برداشت خودم را معرفی کردم که مادر رسول ایزدی هستم.تا صدای مرا شنید گفتند:شما مادر این فرشته ای؟ تمام کارهای او خدایی و غیر قابل باور است او پسری پاک مومن مودب و صدیق است ما او را خیلی دوست داریم و دلمان می خواهد پدر و مادر او را زیارت کنیم... 🌹بعد از یک سال و هشت ماه که در جبهه غرب امدادگر بود به شیراز آمد و به اتفاق برادرش شهید محمد رضا به جبهه جنوب در گردان المهدی رفت دوره ی کامل رزمندگی را اعم از غواصی، آر-پی- جی زدن را دید و مشغول رزمندگی شد و مرخصی که می آمد متفرقه درس می خواند و امتحانش را میداد. در لشکر 19 فجر برای غواصی و تخریبچی و خط شکن بود.هروقت می پرسیدیم شما در جبهه چه کارمیکنی؟ میگفت:سیب زمینی پوست می گیرم.🌹 رسول ایزدی ۴ 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
گفتـــم :بیاجاے من برو حج واجــب! گفت: به شــرط اجازه جبهه! بعد از شهــادت ســه برادرش نه مسئولین اجازه می دادن به جبهه بره نه من دلم میــومد. جلو فرمانده سپاه از من تعهــد کتبے گرفت و رفــت حج. ازحج ڪه برگشــت،یڪی دو روز مانــد و رفت جبهه،اولین و آخرین بارش بود! شــد چهارمین خانواده ....🌹 عیــن الله اکبرے باصرے : فرمانده گروهان، گردان قمر بنی هاشم- تیپ امام حسن(ع) استان فارس :شلمــچه_کربلای۴ 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🍂🍁 شهــــيد به قلبت نگاه ميكند اگر جايی برايش گذاشته باشی مي آيد، می ماند، لانه ميكند تا شهيدت كند .... 🤚 🍃 🍂🍁 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﺑﻼﻏﻴﻪ و ﻣﺠﻮﺯ ﺷﻮﺭاﻱ ﻫﻴﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﻣﺬﻫﺒﻲ , ﻣﺮاﺳﻢ ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲ ﻻﻟﻪ ﻫﺎﻱ ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﻀﻮﺭﻱ و ﺑﺎ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﭘﺮﻭﺗﻜﻞ ﻫﺎﻱ ﺑﻬﺪاﺷﺘﻲ ﺑﺮﮔﺰاﺭ ﻣﻴﺸﻮﺩ 🏴🏴🏴🏴 ﻣﺪاﺡ : ﻛﺮﺑﻼﻳﻲ ﻣﺠﺘﺒﻲ ﻧﺎﺩﺭﺯاﺩﻩ 👇 ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ 18 ﺩﻳﻤﺎه اﺯ ﺳﺎﻋﺖ 16 🏴🏴🏴🏴 ﺩاﺭاﻟﺮﺣﻤﻪ ﺷﻴﺮاﺯ / ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ 🔻🔻🔻 ﺯاﻳﺮﻳﻦ ﺷﻬﺪا, ﻣﺎﺳﻚ, ﻛﺘﺎﺏ ﺩﻋﺎ ﻫﻤﺮاﻩ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ 🏴▫️🏴▫️🏴 ﻫﻴﻴﺖ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ 🏴🏴🏴🏴 ﻟﻂﻔﺎ ﻣﺒﻠﻎ ﺑﺎﺷﻴﺪ
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * داشتند می رفتند جبهه که اتوبوس چند ساعتی بعد از شیراز در دشت ارژن پنچر شد. همه پیاده شدند که راننده لاستیک عوض کند.بچه ها رفتند به مغازه و دکه هایی که اطراف بود تا خرید کنند.شاگرد راننده یکی از اتوبوس‌ها که کنار بلوار نشسته بود و قیافه تابلوی داشت توجه کاکاعلی را جلب کرد. پسرک ۱۶ سالی داشت آستین هایش را چند دور برگردانده بود بالا. یقه باز زنجیر طلا توی گردن شلوار تنگ و چسبان. گاهی یک تکانی هم به خودش میداد و دوتا بشکن هم می‌زند و می‌خواند: «عزیز بشینه کنارم.. زعشقت بی قرارم.. به خدا طاقت ندارم» عالمی داشت برای خودش.کاکا علی هم یک راست رفت سراغش و نشست لبه بلوار و با او گرم گرفت. مشکل اتوبوس که حل شد بچه‌ها سوار شدند. عمو جلال داشت دنبال کاکاعلی میگشت. گفتند کاکا علی هنوز سوار نشده از پنجره اتوبوس بیرون را نگاه کرد دید کاکاعلی دارد با آن جوان روبوسی می‌کند و چفیه ای مشکی را هم انداخت گردنش و اومد سوار شد. یک ماه بعد کاکاعلی با عمو جلال رفته بودند اهواز که تلفن بزنند جهرم و احوالی از خانواده بپرسند.یک جوان که با لباس خاکی از آن ور خیابان دوید سمت شان و بی مقدم کاکاعلی را بغل کرد و شروع کرد به بوسیدن. کاکا علی او را نشناخت جوان گفت: من رو نمیشناسی؟! _قیافتون که به نظرم آشناست. _جاده نورآباد دشت ارژن یادتون نمیاد؟! شاگرد شوفر بودم توی راه ماشینتون پنچر شده بود. یادتونه  ۲۰ دقیقه باهام صحبت کردین؟!من به حرفاتون فکر کردم دیدم راست میگین خداییش حرفای شما رو هم اثر گذاشت دو هفته بعد شاگرد شوفر ای رو ول کردم یکراست اومدم جبهه. حالا نوبت کاکا علی بود که او را بغل کند و ببوسد. 🌿🌿🌿 در منطقه پنجوین مستقر بودند.شب نگهبان خبر داد که از دره روبه رو سر و صدا می آید. کاکاعلی آمد لب پرتگاه و گوش ایستاد. صدای جابجا شدن عراقی ها با ستونی از اسب و قاطر به گوش می رسید.دستور داد که مسئول خمپاره انداز را صدا بزنند تا یک گلوله منور شلیک کند. از خواب بیدارش کردم و او هم آمد و با چشمهای پر از خواب شانسی گلوله توی لوله خمپاره انداز انداخت. اما هرچه توی آسمان نگاه کردند و منتظر شدند روشن نشد و پس از چند لحظه از ته دره صدای انفجارش بلند شد. کاکا علی گفت :برادر گلوله جنگی نزن .گلوله منور بزن می خوام ببینم اون پایین چه خبره؟! مسئول خمپاره گلوله دیگری را توی حلقه خمپاره انداز انداخت و گوش هایش را با دست گرفت. چند ثانیه بعد همه به آسمان نگاه کردند تا منور روشن شود اما نشد. صدای کاکاعلی درآمد و تاکید کرد که: «ببین کاکا حواست را جمع کن گلوله منور بزن.. مُ.   نَ. وَ.  ر.    .. فهمیدی یا خودم بیام؟! مسئول خمپاره معذرت خواهی کرد و با خیالت تخت ایندفعه دیگه منو ره. و گلوله سوم هم پرتاب کرد اما آن هم منور نبود و صدای انفجار از ته دره بگوش رسید.کاکا علی با ناراحتی گفت :دست گلت درد نکنه !زحمت کشیدی! بسه دیگه! برو به خوابت برس!چند روز نخوابیدی کاکا؟!! فردا صبح زود با سر و صدای کاکاعلی بچه‌ها به سمت او دویدند و دیدند که تا صبح نخوابیده چون احتمال می‌داد که عراقی‌ها حمله کنند و حالا هم که هوا روشن شده با دوربین طویدره را نگاه می کند تا ببیند دیشب عراقی‌ها چه مرگشون بود. «آهای بچه ها بیاین معجزه خدا را ببینید!! الله اکبر از کار خدا نگاه کنید ...می بینید..؟!! سه تا گلوله ای که دیشب اشتباهی پرتاب شده بود دقیقاً خورده وسط ستون عراقی ها.. ما گلوله منور میخواستیم اما خدا گلوله جنگی...الله اکبر.!! بچه ها دوربین را از کاکاعلی گرفته و توی دره را نگاه کردند. انگشت به دندان شدند. هر سه تا گلوله خمپاره خورده بود وسط ستون عراقی‌ها که داشتند با اسب و قاطر سلاح و مهمات جابجا می کردند. کاکا علی گفت: حالا میفهمم معنی و ما رمیت اذ رمیت یعنی چه؟! ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در ایتا @shohadaye_shiraz 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
⭕️ امام خامنه ای: گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمه اطهار علیهم السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین ای داریم. ➕ 🌷☘🌷☘ ﭘﺨﺶ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ اﺯ ﮔﻠﺰاﺭ ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻴﺮاﺯ ﻫﻢ اﻛﻨﻮﻥ 👇👇👇 https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk
شب جمــعه بعـد از عملیــات کربلاي ۴ بود. در نمــازخانه گــردان، دعاے کمــیل به پا بــود. دعــا ڪه شــروع شــد صداي هق هق و ناله عبــدالقادر همــه حواســها را به خود کـشید. ناز و نیازش با خدا بیش از فرازهاي دعاي کمیل دل را مےلرزاند...😭 - خدایا چــرا من از غافله دوستــانم جا ماندم.... - چرا دوســتانم را پذیرفتے اما مــن را نـه... - فرداے قیامــت من چه ڪنم... اشڪ بود ڪه مثــل ڪودڪی مــادر از دسـت داده، از دو دیده عبدالـقادر روي صورتش جاري بود. نگاهش که میـکردید چنین اشک مےریزد، باور نمےکردید این هـمان فرمانده اے اسـت ڪه در میــدان جنگ جلو هـیچ تیر و خمپاره اے قد خـم نکرده است. چند روز بعد در کربلاے ۵ به یاران شهیـدش پیوست ... منبع و خاطرات بیشتر: کتاب از خسرو شیرین http://ketabefars.ir/product-9 🌷🌹🌷 عبدالقادر سلیمانی 🌹🍃🌹🍃🌹 کانال شهدای شیراز http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌾 است دلم کرب و بلا میخواهد 🌸در حرم حال و بکا میخواهد 🌾شب ست دلم شوق پریدن🕊 دارد بوسه بر پهنه میخواهد 🌸حال و احوال دلمـ❤️ خوب چون خفقان دارد و از هوا میخواهد .... 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
جمعـه يعنی زانوی غم دربغل بر سر سجاده های العجل جمعـه يعنی اشک های انتظار جمعـه يعنی شکوه ازهجران يار جمعـه يعنی آه ،الغوث ،الامان در فراق مهدی صاحب زمان اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج 🌸🍃 @shohadaye_shiraz
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * شب ها عادت داشت دیرتر از همه بخوابد و زودتر از همه بیدار شود. آن شب در حین سرکشی به خط و سنگرها باران شروع به باریدن کرده بود.بچه‌های تخریب توی سنگر خواب بودند که کاکاعلی وارد شد و گفت: «یالا بچه ها . یا علی ..بلند شید بیاین کمک» همه بلند شدن در رفتن دنبالش کسی هم نپرسید کجا. صد متری آن طرف تر کوهی از گلوله توپ ۱۰۶ داشت باران می خورد. گفت: بچه ها گلوله ۱۰۶ یه جوریه که سریع رطوبت میگیره. کمک کنید اینا را ببریم یه جایی که بارون نخوره حیف خراب میشه. هیچ کس نگفت که ما را با ۱۰۶ چیکار. هیچ کس نگفت به ما مربوط نمیشه.کسی اسم سرما و باران هم نیاورد با اینکه خیلی ها لباس‌مناسب نداشتند اما همه چشم گفتند و گلوله‌های ۱۰۶ را بردند توی سنگر. هرچند این کار یک ساعت طول کشید هرچند هیچ کدام از بچه‌های قبضه ۱۰۶ نفهمیدند .هرچند زیر باران خیس خیس شدند ‌هرچند گلوله‌ها سنگین بود و کمرشان درد میگرفت اما انگار نه انگار... پارک تمام شد گفت؛ دستتون درد نکنه .درسته که گلوله ها مال بچه های ادوات و به ما مربوط نمیشه اما در واقع این گلوله ها مال بیت المال. مال همه مردم این مملکته.اگه بارون بخوره ممکنه خراب بشه و ما وظیفه داریم از اموال مسلمین که امانت دست ماست مواظبت کنیم. من دست همه شما را میبوسم. 🌿🌿🌿🌿🌿 راستش را بخواهید بعضی از بچه‌های تخریب خیلی اذیت می کردند.مخصوصن بچه‌هایی که سنشان کمتر بود به طوری که زمین و زمان از دستشان آسایش نداشت. وقتی شیطنت های شان گل می کرد دیگر کسی بگیره شان نبود.کار به جایی رسید که بعضی از بزرگترها آمدند و به کاکاعلی از دست شوخی های زیاد بچه ها شکایت کردند. اما برعکس انتظارشان کاکاعلی یک حرفی زد که همه جا خوردند. گفت:شما برای خودتون چی دارید میگید؟! این بچه‌ها حالا باید پشت میز و نیمکت مدرسه باشند! اینا که جاشون جبهه نیست کار جنگ و جبهه و تخریب برای اینا زوده! مگر اینا چند سالشونه؟! اینا حالا باید یه توپ دستشون باشه و دنبال تو بدوند. این لطف خداست که موجب بچه قد و نیم قد در اومدن اینجا و کار سخت نظامی انجام می دهند. شما مگه ندارید که بفهمید بچه باید اذیت کنه ،شوخی کنه باید فوتبال بازی کنه. کاکا باید فشار کار جنگ یه جوری تخلیه بشه. بذارید خودشونو تخلیه کنند. اینا از بچگی هاشون فاصله گرفتند و بزرگ شدند . این شما هستید که باید آنها را درک و تحمل کنید. شما بزرگتر اید و از شما توقع بیشتری هست.از اونا به اندازه شما توقع ندارم بچه هستند و به اندازه بچگیشون باید ازشون توقع داشته باشیم.اونا دارم مثل شما بزرگتر ها برخورد می کنند شما چقدر خودتونو کوچیک کردید که مثل آنها برخورد کنید؟!!به هرحال اول گذشت دوم گذشت سوم هم گذشت از خودتون بگذارید و باهاشون مدارا کنید به خاطر خدا... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در ایتا @shohadaye_shiraz 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
جمال به تمام معنا یک دانشجوی مسلمان بود. در حضور در کلاس بسیار منظم بود,اکثر جزوه هایش به عنوان منبع درس مورد استفاده دانشجو ها قرار می گرفت. از طرف دیگر به تمام معنا یک فرد مسلمان و مؤمن بود. نه تنها خودش که روی اطرافیان هم حساس بود. گذاشتن ناخن بلند و بازگشتن دکمه های پیراهن دانشجو ها اذیتش می کرد و تذکر می داد. حتی تقلب را خلاف شرع می دانست. می گفت ما شهره پیدا کردیم به اسم مسلمان, نباید در کارهایمان تقلب کنیم. 5 🌹🌹🌹🌹 ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سخنان کمتر دیده شده از حاج قاسم سلیمانی در خصوص نقش همراه خوب و بد در مسیر راه حق ... 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
بعــد از کربلاے ۴ خیـلی گـرفته و ناراحـت بود .... مے گفت: اسلامـی نسـب به الســابقون پیوســت و ما جا ماندیــم. می گفت :شــاید در فرمــانده گردان ها من از همه پرســابقه تر باشم... امـا جــا ماندم, شاید گناه عظیمـی ڪردم ڪه خــدا مــرا قبــول نمی کند.... مے خواســتیم ۴۸ ســاعت به شــیراز برگردیم... گفت: من نمی آیم. من خجالــت مےکشم زنده به شیراز برگردم....😔 این ناراحتی بود تا شب کربلای ۵... گفت: تو آماده اے؟ گفــتم: برای چی؟ گفــت: من دیگر خــودم را آماده کرده ام, این بار می خواهــم جــواب قاطعــانه اے به دشـــمن بدهم, من خودم را آماده ڪرده ام... ﻫﻤــﺎﻥ ﻋﻤلیاتﺑﻮﺩ ڪہ ﺑﻪ ﻣﻌــﺒﻮﺩﺵ ﺭﺳــﻴﺪ ... 🌸🌿🌺🍃🌷🍃 ﺑﺎ ﺻﻠﻮاﺕ 🌷🍃🌷🍃🌷 ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻧﺸﺮ ﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا ﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ
✍ﺷﻬــﻴﺪســردار قاسم سلـیمانی: مـجاهد یڪ ظواهـــری در ابــعاد مختلـــف دارد پایه اول این صــفات نـماز است برادر عزیــــز شــما نباید را ترک کــنید این یک صفــایـــی دارد. ..... 🌙 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
⚘﷽⚘🍁🍂 در گــلو بغض غریبے ‌ست نمیدانم چیست ... دل بریـدن ز تـــو جانا بخدا آسان نیست... 🤚 🍃 🍂🍁 @shohadaye_shiraz
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * کاکا علی معتقد بود که یک رزمنده نباید دل بستگی داشته باشد تا هرگاه که لازم شد بتواند قید همه چیز را به راحتی بزند و از تعلقاتش دل بکند او اعتقاد داشت که رزمنده‌ای که لیاقت شهادت پیدا می کند روحش به سبک ترین حالت رسیده و کمتر این دلبستگی ها را دارد و در این مسئله خیلی روی خودش کار می کرد.او سعی می‌کرد خواسته‌ها و متعلقاتش برای خدا باشد و اگر خداوند چیزی را از او گرفت ناراحت نشود.شاید هم می‌خواست به آنها تمرین فرمان پذیری و اطاعت پذیری از فرمانده را بدهد و امتحانشان کند. خلاصه هر دلیلی داشت یک بار بچه ها را جمع کرد و گفت:کسانی که به این حرف اعتقاد دارند که اطاعت از فرمان ده اطاعت از امام است یادشان باشد از این لحظه به بعد برای بچه های تخریبچی خوردن چای ممنوع است» حرف حرف کاکاعلی بود و نباید روی زمین می افتاد این بود که بچه‌ها آمدند قند و چای و استکان ها و کتری های سیاه شان را تحویل دادند.شهید کاظم شعبه ای می‌گوید قرار و تعهدی که به حرفش داشتیم چای نمی خوردیم تا اینکه یک روز آقای همتی که مسئول تدارکات لشکر بود از من خواست که برای گرفتن مقداری و سایر تدارکاتی یک سر برم پیشش. رفتم دفتر چای گذاشت جلوم و تعارفم کرد. من که روی من شد قضیه را بگم مجبور شدم روزه چایم را بشکنم.چایی که خوردم به عذاب وجدان گرفتار شدم مجبور شدم سراغ کاکاعلی بروم و به عذرخواهی وا کنم. کاکا علی سر را بالا گرفت نگام کرد و با لبخندی گفت:عیبی نداره کاکا حالا که با این صداقت جلو اومده من میبخشمت اما برو از خدا هم معذرت خواهی کن. شهید کاظم اکبری با تاسف سری تکون داد و در ادامه گفت:راستش را بخواهید سوختم اگر صد تا توی سرم زده بود بهتر از این حرفش بود. البته بعدها کاکاعلی با خیلیا به جای اعتیاد دارند و در حین عملیات سایت شرایطی پیش بیاد که چای گیرشون نمیاد و دچار سردرد و بیحالی بشن و این برای رزمنده عیبه. شاید هم آدم اسیر بشه و اینجا خبری از چای نباشه .این که برای تقویت اراده لازم آدم از کم شروع کنه که بتونه عادت های بد و بزرگ هم کم‌کم کنار بگذارد. 🌿🌿🌿 آرزوی بزرگ شهید حسین ایرلو این بود که پایگاه تخصصی مخصوص بچه های تخریبچی در شهر های پشت جبهه تشکیل دهد تا جذب و شناسایی نیروهای تخریبچی از آن طریق انجام شود.این آرزو در سال ۱۳۶۴ با کمک شهید ناظم پور و حمایت‌های حاجی عبداللهی قبل از عملیات والفجر ۸ در جهرم برآورده شد و در امامزاده خیابان عبرت پایگاه تشکیل یافت. از آن زمان بچه ها بیشتر با هم وصل شدند. گردان تخریب سخت ترین جای لشکر بود و آدم هایی با خصوصیات ویژه می‌طلبید. بعدش صبور نترس با ایمان مخلص..وقتی یک گردان رزمنده وارد فضای جبهه می‌شد فقط یکی دو نفر به واحد تخریب می رفتند.این بود که با توجه به خطرات کار تخریب، شهادت و مجروحیت از آن ناحیه دست و پا زیاد بود و باید نیروهای تازه‌نفس جایگزین شدند.وجود پایگاه تخصصی تخریب در شهرها می‌توانست تامین کننده نیروی تخریب چی لازم باشد. ابتدا جانباز شهید احمد کارگر فرماندهی پایگاه را به عهده گرفت.در آغاز کار خیلی مشکل بود اما به همت جلال جعفرزادگان ،شهاب صابر ،مسعود عضدی ،صادق شبیری، شهید کاظم شبیری، خلیل رستگار و خیلی از بچه های دیگر که مسئولیت ها را به عهده گرفتند پایگاه راه افتاد و تا کنون منشاء برکات فراوانی بوده است. گویی هنوز شهید حسینی لو و عبدالعلی ناظم پور فرمانده پایگاه سیدالشهدا هستند.کاکا علی خود را ملزم کرده بود که هرگاه به مرخصی آمد بیشترین وقتش را به بسیجیان پایگاه سیدالشهدا اختصاص دهد.و با برگزاری کلاس های مختلف آنها را با انواع مین و نحوه کاشتن یا خونسازی آن آشنا کند.از جمله تدبیر های او این بود که بچه‌ها را در کوه‌های اطراف جهرم به اردو ببرد تا کم‌کم دور ماندن از خانواده و نحوه زندگی گروهی و مشکلات آن را یاد بگیرند از برنامه‌های معنوی و تفریحی ورزشی هم استفاده کنند. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در ایتا @shohadaye_shiraz 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿