هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌹 #شهیداحمدرضااحدی
شهادت #کربلای۵
شهیدرضاساکی
شهادت #کربلای۴
🌸……
@Karbala_1365
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
❤️🍃🌺🍃
🍃🌺🍃
🌺
❤️ #عشق_بهانه_عاشقی...❤️
🌷 #احمدرضای عزیز ۲۵ شهریور است و سالروز میلادت و یقین دارم جاودانگی ات را
و باز #دلتنگ دیدنت ،دلتنگ سررسیدنت هستم.
همیشه این شعر سهراب را میخواندی و بعد از آن زمان سهراب شد شاعر دلتنگی هایم
این بار من زمزمه میکنم
✨به سراغ من اگر می آیی...،آهسته که نه میخواهم صدای قدمهایت را بشنوم،
چرا که دیروقتیست که نگران شکستن چینی تنهائی ام نیستم چرا که میهمان لحظه های تنهایی هایم بودی.
❤️ #احمدرضای من حالا که روز میلادت است ای همیشه افلاکی سری به پایبندان زمینی هم بزن... بگذار دعایت دعای امروزم باشد
✨خدایا ستاره ها که رفتند خورشید را نگهدار...✨
🌷 ۲۵#شهریور سالروز میلاد #شهید_دکتراحمدرضااحدی
گرامی باد...🌷
🌺ارسالی از اعضای کانال
🌸……
@Karbala_1365
هدایت شده از احادیث اهل البیت علیهمالسّلام
بر #سینــہ میزنند. . .
ڪہ مبــادا،
درونِ آن
غیر از #حسیـــن
خـانہ ڪند،
#عشــق دیگری . . .
#امیریحسین_و_نعم_الامیــر
#سلام_صبحتون_شهدایی🌷
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/2245328896C48e7560e93
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
هیچ تیرے
بر پیڪر #شہید اصابت نمے ڪند،
مگر آنڪہ اول از #قلب_مادرش
گذشتہ باشد!💘
یعنے،
اول، " #قلب_مادر_شہید "
شہید مے شود😔.
#مادران_شهدا
#شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
fadaeian-fatemiye9402 (9).mp3
4.79M
#مداحی بسیار زیبا
🌾دائم تو مسیر مزار شهدا موندم...
🌾رفتن رفقا، دونه دونه و جاموندم...
شهدا دلم تنگه😭😭😭
🎤سید رضا نریمانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
اولین روز ماه مهر میلاد
#شهیدرضا(داریوش) #ساکی گرامی باد.
💔 #دلتنگی همیشه بهانه می شود ، بهانه ای برای از شما گفتن...
واین روزها عجیب دلتنگت شد ه ام.
فرزندهور، فرزند اروند، مهربانیت هم قافیه شده است با ماه مهر وچقدرحال دلم برگ ریزان میشود این روزهابرای ردپایی که در کوچه های نم زده شهرم از تو جامانده است و نمی توانم هم قدمت شوم انگار که چتری ازجنس خود باران میخواهم تا عبورکنم برای به تو رسیدن چه رازیست بین دویدن و نرسیدن؟ من شاید واهمه ام از جنس خیس شدن باشد اما دلم باران میخواهد و یک نفس بوی تورا....
بوی باران برایم عطر تورا دار ای مولود فصل باران ها....
هرسال روز اول مهر صدای زنگ مکتب عشق تو مرا راهی درس عاشقی می کندتا مشق کنم درس بی تاب و بی قرار تو شدن را....
شنیده ام که اول باید بر سیم خاردارهای دلت پابگذاری ،ای به سلامت عبور کرده بیاودستهایم رابگیر که بدجور دست وبال دلم را سیم خاردارها و مین های نفسانی گرفته است می ترسم ازقدم برداشتن بدون شما می ترسم،دلم می لرزد وقدم هایم سست می شود ،بلدراه می خواهم تا اشتباه نروم مسیر را، در دریای پرتلاطم وطوفانی #غواصی خط شکن میخواهم برای این غریق دست وپازدن.....
هدایت شده از حدیث گراف
◼️ عرض تسلیت به ملت شریف ایران، بهویژه خانوادههای داغدیده جنایت خونین صبح امروز #اهواز
از درگاه ایزد منّان برای آن شهدا، علوّ درجات و برای بازماندگان آنها صبر و برای مجروحین این حادثه ی تروریستی، آرزوی سلامتی و شفای عاجل داریم.
و از مسئولین تقاضا داریم در اسرع وقت و با تمام توان، ریشه ها و افراد وابسته به مسببین این حادثه دردناک را شناسایی کرده و به اشد مجازات برسانند.
#حمله_تروریستی
🆔 @hadisgraph
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#کربلای۴
#شهیدرضاساکی🌹
❣قصه #عشق را کجا میجویی؟
اینجا تمامش عاشقیست....
کافیست چشمهایت را ببندی تا ببینی....
کربلای۴ منتهی الیه عاشقیست....🌾
🌸…...
@Karbala_1365
❤️🌸🍃
🌸🍃
🍃
🌸 #نامه_ای_برای_رضا🌸
سلام عزیزم
# تولدت مساوی شده است با مهر ، ماه مهر ماه مهربانی و تو مهربان ترین فرد زندگیم هستی ، کسی که به قول حاج حسین یکتا ، قبل از اینکه من عاشقش بشوم او عاشق من شد ، با جان دادنش در هوای سرد دی ماه سال۶۵ عاشقیش را ثابت کرد و رفت تا بمانم و زندگی کنم اما در مسیرش...حالا نمیدانم در مسیری که میخواستی هستم یانه؟ گاهی لنگ زدم و گاهی ماندم ، اما تمام تلاشم را کردم که عاشقت بمانم...
تو عزیزدردانه قلب شده ای و این برای من نعمتیست بزرگ و خدا را بارها ازاین نعمت بزرگ شکر کرده ام..
امروز یکم مهرماه تولد توست و این بهانه ای شد که بازهم احساسم را فریاد کنم و بگویم:
❤️"رضاجان، رضای من، عزیز دلم تا بی نهایت #دوستت_دارم..."❤️
🌸🍃 #شهیدرضاساکی🍃🌸
🌸…..
@Karbala_1365
شهدای ملایر
شهید رضا #غیاثوند @shohadayemalayer
شهید رضا #غیاثوند سوم خرداد 1340، در شهرستان #ملایر چشم به جهان گشود. پدرش اسماعیل، ارتشی بود و مادرش مهین نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. 9 محرم/ دوازدهم آبان 1361، با سمت دیده بان در دزفول بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکر وی را در زادگاهش به خاک سپردند. @shohadayemalayer
شهدای ملایر
شهید نادر #جعفری @shohadayemalayer
شهید«نادر جعفری» که نام والدین او «احمد و صدیقه» است در سال 1340، در کرمانشاه چشم به جهان گشود. او تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد و در دوران جنگ تحمیلی به عنوان رزمنده ای شجاع و فداکار در سمت تیربارچی رشادت های بی شماری از خود نشان داد تا اینکه در منطقه عملیاتی سوسنگرد با اصابت ترکش در بیست نهم شهریور ماه 1360، به شهادت رسید. تربت پاک شهید در «مهرآباد ملایر» نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.
خاطره ای زیبا و خواندنی از پیروزی های رزمندگان دلاور دفاع مقدس از زبان مادر شهید « نادر جعفری»:
يك روز صبح زود زنگ خانه به صدا در آمد. قلبم به لرزه افتاد. احساس كردم نادر است. با عشق فراوان به سوي در رفتم وقتي در را باز كردم حدسم درست بود چهره زيباي نادر را ديدم كه پر از شوق و شادي بود. او را بوسيدم در آغوش گرفتم و خداي مهربان را شكر كردم كه بار ديگر نادر را ديدم.
نادر خيلي خوشحال بود. علت شاديش را سوال كردم. گفت: مادر جان! اجازه بده همه را بيدار كنم و برايتان تعريف كنم.
او از پيروزي رزمندگان اسلام و لطف خداوند چنين تعريف كرد؛ در تاریخ پنجم مرداد ماه 1360، ساعت چهارو نیم صبح بود که حمله را شروع كرديم. عملیات آتش باران تا ده صبح ادامه داشت. دشمن زير آتش شديد ما طاقت نياورد و پا به فرار گذاشت. چون از قبل از شكست خود اطلاع داشت نتوانستيم غنايم زيادي به دست بياوريم. سیزده کیلومتری پيشروي كرديم. پيش از پنج تانك منهدم چندتایی هم غنيمت گرفتيم. صدها تن اسير شدند و ما در لب كرخه مستقر شديم. منتظر حمله بعثيون عراق بوديم. شش روز گذشت و خبري نشد.
صبح روز هفتم ساعت پنج بود كه حمله وحشتناك مزدوران عراقي شروع شد كه حمله وحشتناکی بود و همه از زندگي قطع اميد كرده بوديم. اولين وسيله ما آتش گرفت و .ما تمام آرزوهاي خودمان را نقش به آب مي ديديم از نيروي هوايي هم خبري نبود. هم گريه مي كردند و تلاش حماسه آفرين خود را شروع كردند.
آري! اين مرتبه ديگر به هيچ قيمتي حاضر نبوديم عقب برويم با خود گفتيم كه اگر عقب نشيني كرديم خودكشي مي كنيم. تلفات ما تا آن لحظه كم بود اما هر چه مي گذشت بيشتر مي شد همه با همه يا الله گفتيم و ما با تمام قدرت با بدن هاي تاول زده و صورت هاي اشكبار كه در دل به خدا التماس مي كرديم تلاش مي كرديم و خلاصه نزديك ظهر بود كه خداي بزرگ اشكهاي گل آلود ما راديد و دلش به رحم آمد. ما را ياري كرد تا بتوانيم دشمن را شكست بدهيم و بيش از پنجاه تن اسير بگيريم. مايوس و نااميد عقب نشست برنده كسي شناخته شد كه با ايمان جنگيد ولو با دست خالي ....
نادر بعد از تعريف اين ماجرا رو به پدرش كرد وگفت :پدرجان! من اين پيروزي را به شما و اهل خانواده ام تبريك مي گويم. فراموش كرده كه بگويم اين تيپ عراقی كه شكست خورد همان تيپ10زرهي قادسيه اش بود كه چنان سرافكنده به عقب نشست.
نادر خيلي با احساس بود. هرگز نمي توانم شوق شادي براي چشمان او ازاين پيروزي را فراموش كنم. او هميشه براي ما زنده است. شهيدان زنده اند، الله اكبر.
@shohadayemalayer
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری
شهدای ملایر
شهید نادر #جعفری @shohadayemalayer
روایتی پدرانه از شهید «نادر جعفری در پیش روی دارید که خواندن آن خالی از لطف نیست؛
نادر پسرم بعد از گرفتن ديپلم در رشته رياضي فيزيك به خدمت مقدس سربازي اعزام گرديد ومدت خدمت دوره آموزشي خود را در تيپ قهرمان همدان كيان توپخانه 383 گذراند.
تا اينكه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي وجمهوري اسلامی ايران، لشگريان بعثي عراق جنگ را بر عليه ايران شروع نمودند و اين سرباز فداكار را به منطقه اهواز اعزام نمودند.
وی از زمان اولین اعزام تا زمان شهادت در منطقه جنگی بود تا اينكه به ما خبر دادند كه فرزند شما در جبهه يك دست خود را از دست داده است و من به انديمشك و به بيمارستانهاي «دزفول و اهواز» مراجعه و خبري از فرزندم پيدا نكردم. تا بعد از جستجوي زياد در زير آتش
دشمن و در خط مقدم جبهه به سراغ فرزندم بروم و او را پيدا کنم و اين فرزند فداكار حاضر نشد به مرخصي بيايد و منطقه جنگ را ترك نمايد.
او مي گفت: چون تعدادي از خدمه هاي توپخانه به شهادت رسيده اند من بايد جاي آنها را بگيرم و تا جان در بدن دارم از اين آب و خاك و انقلاب و جمهوري اسلام دفاع نمايم. بعد از شهادت «شهيد چمران»، نادر جعفري در توپخانه به نيروي بسيج پیوست و تنها در شكار تانكهاي دشمن همكاري داشت و داوطلبانه در گردان توپخانه به بسيج و جنگهاي چريك فعاليت داشت و يك شهادت پاك داشت و مي گفت تا من جان در بدن دارم از اين آب و خاك دفاع خواهم كرد تا بعد من مردم با خاطر آسوده بتوانند به زندگي خودشان ادامه دهند.
همیشه شعری را زمزمه می کرد:
«جان چه باشد كه در ره جانان * بنمايم به شوق من قربان»
او قدرتي داشت كه از يك گروهان عراقی باك نداشت چون از مرگ باك نداشت و هميشه داوطلب خط مقدم مي شد.
يكي از خاطرات دیگر اين شهيد آن است كه روزی قرار می شود از هر واحد نفراتی را انتخاب کنند برای نبردی نابرابر که او مثل همیشه داوطلب می شود.
و مادر شهید نیز چنین روایت می کند؛
به ياد پسر عزيزم نادر چه گويم كدامين حسنت را اي گل برشمارم ...
پسرم نادر از همان اوايل جنگ در جبهه عاشقانه جنگيد و لحظه اي از آن وظيفه الهي سرپيچي نكرد. به يادم هست كه در يكي از مرخصي هايش بسيار ناراحت بود و بيشتر در افكار خود فرو مي رفت. وقتي جوياي احوال پريشانش شدم با ناراحتی از بمباران فجيح دزفول سخن گفت. او در حالي كه اشك در چشمانش جمع شده بود. گفت: مادر! بعثی ها فردی را که صلواتی به رزمنده ها چایی می داد در جلوی چشمان مردم مظلوم دزفول تكه تكه كردند. پاساژ بزرگي كه در آنجا بود ويران كردند شعله هاي اتش تمام پاساژ را فرا گرفته بود. وقتي براي كمك به آن انسانهاي مظلوم رفتم آنچه ديدم ناگفتني است. بدنهاي بي سر بدنهاي بي دست و پا و زنان بي پناه فرزندان مظلوم و مادرانی که در اتش مي سوختند و از حمله بمب افكنهاي عراقي خبر مي داد .
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری @shohadayemalayer
شهدای ملایر
شهید مهدی #لرستانی @shohadayemalayer
زندگینامه شهید مهدی #لرستانی
مهدی لرستانی، دهم مهر ۱۳۴۰، در روستای بوربور از توابع شهر ملایر به دنیا آمد. پدرش قربانعلی، کشاورز بود و مادرش آغچه نام داشت. خواندن و نوشتن نمی-دانست. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. ششم مهر ۱۳۶۰، در کرخهنور بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در بهشتزهرای شهر تهران واقع است.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین. @shohadayemalayer
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
💞🌺🍃
🌺🍃
🍃
🌸 ای خدا !
ما را از آن بندگانی مقرر ساز که نهال شوق دیدارت در باغ دلهایشان همیشه سبز و خرم است و سوز شرار محبتت سراسر قلب آنان را فراگرفته است...
🌹 #غواص_شهیدرضاساکی
شهادت: #کربلای۴
🍃
🌺🍃
💞🌺🍃
💢 #کانال رو به دوستانتان #معرفی_کنید...👇👇👇
🌸.....
@Karbala_1365
https://t.me/joinchat/AAAAAELuBi-Ua5vdkr2pkQ