°•|🌿🌹
💢 #پنجشنبههای_دلتنگی
◽️آلبومی دارم
پر از عکسهای تو
که فقط پنجشنبهها بازش میکنم
و مینشینم به تماشایت
قهوهای را تلخ مینوشم
و با شیرینی نگاهت
خودم را
به جمعهای دیگر میرسانم ...
تو تنها دلخوشی
پنجشنبههای منی !
#شهید_ابراهیم_هادی 🌷
#صبوری_دل_مادران_شهدا_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
@shohda_shadat
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_تورجی_زاده
امشب که بلندترین شب سال هست
از شما می خواهم دعامون کنید♥️
💌برای جوانهای این کانال دعا کنید
💌برای اعضای این کانال دعا کنید
💌برای خادمین این کانال دعا کنید
💌دعاکنید تا شبیه شما شویم
💌دعاکنید تاسرباز مولا شویم
💌دعاکنید تا منتظر باشیم
آی شهدا _ دعامون کنید _دعامون کنید
و داداش ابراهیم از حال دلم خبرداری
مواظب دلم باش
یلداتون مبارک و مهدوی
💌🖇💌🖇💌🖇💌🖇💌
@shohda_shadat
14.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ورزش به سبک آقاابراهیم...👆
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
@shohda_shadat
یــا رَفِیــقَ مَــنْ لارَفِیـــقَ لَہ
خون زيادے از پای من رفتہ بود😞. بی حس شده بودم. عراقے ها اما مطمئن بودند كہ زنده نيستم حالت عجيبے داشتم. #زير_لب فقط مےگفتم:
يا صـاحـب الـزمـان ادرڪنی😔
هوا تاريک شده بود.
#جوانی خوش سيما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را بہ سختی باز کردم.
مرا بہ آرامی بلند کرد. از ميدان مين خارج شد. در گوشہ ای امن مرا روی زمين گذاشت. آهستہ و آرام.👌
من دردے حس نمےڪردم!
آن #آقا ڪلے با من صحبت ڪرد. بعد فرمودند: ڪسی مےآيد و شما را نجات مي دهد. #او_دوست_ماست!❤️
لحظاتے بعد #ابـراهيـم آمد. با همان صلابت هميشگے مرا بہ دوش گرفت و حرڪت ڪرد آن #جمال_نورانی،
#شهید_ابراهیم_هادی
☃❄️•°|ⓙⓞⓘⓝ↓
@shohda_shadat
🔻 خاطره ای از برخورد #شهید ابراهیم هادی با یک معلول
🔅بخوانید:
🍂حوالی میدان #خراسان از داخل پیاده رو با سرعت در حال حرکت بودیم. یکباره ابراهیم #سرعتش را کم کرد! برگشتم عقب و گفتم: چی شد، مگه عجله نداشتی⁉️
☘همینطور که آرام #حرکت می کرد، به جلوی من اشاره کرد و گفت: یه خورده یواش تر بریم تا از این آقا جلو نزنیم.! من #برگشتم به سمتی که ابراهیم اشاره کرد. یک نفر کمی جلوتر از ما در حال حرکت بود که به خاطر معلولیت، پایش را روی #زمین می کشید و آرام را میرفت.
🍃ابراهیم گفت: اگر ما تند از کنار او رد شویم، دلش می سوزد که نمی تواند مثل ما راه برود. کمی #آهسته برویم تا او ناراحت نشود.
🍁گفتم: ابرام جون، ما کار داریم، این حرفا چیه؟ بیا سریع بریم. اصلا بیا از این کوچه بریم که از جلوی این #معلول رد نشیم.
📚 سلام بر ابراهیم۲/ ص۳۱
#شهید_ابراهیم_هادی
🥀•°|ⓙⓞⓘⓝ↓
@shohda_shadat
🌿🌼_ _ _ _ _ _
•
•
•
•
#شهیدانه🥀
گفتند شهید گمنامه ، پلاک هم نداشت ، اصلا هیچ نشونه ای نداشت ؛ امیدوار بودم روی زیرپیرهنیش اسمش رو نوشته باشه …
نوشته بود : “اگر برای خداست ، بگذار #گمنام بمانم”
#شادی_روح_شهداصلوات☘
#اللهمعجللولیڪالفرج 🌈
#شهید_ابراهیم_هادی🌱
@shohda_shadat🖤
در یکی از مغازه ها مشغول کار بود .
یک روز در وضعیتی دیدمش که خیلی تعجب کردم.
دوکارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود.جلوی یک مغازه کارتن ها را روی زمین گذاشت
وقتی کار تحویل تمام شد .جلو رفتم و سلام کردم .بعد گفتم: آقا ابرام برای شما
زشته ، این کار باربرهاست نه کار شما!نگاهی به من کرد و گفت:کار که عیب
نیست،بیکاری عیبه،این کاری هم که من انجام میدم برای خودم خوبه،
مطمئن میشم که هیچی نیستم.جلوی غرورم رو می گیره!
گفتم :اگه کسی شما رو اینطوری ببینه خوب نیست!
شما ورزشکاری و.........خیلی ها می شناسنت.
ابراهیم خندید و گفت: ای بابا ، همیشه کاری کن که، اگه خدا
تو رو دید خوشش بیاد نه مردم!
#شهید_ابراهیم_هادی
#سلام_بر_ابراهیم
🥀•°|ⓙⓞⓘⓝ↓
@shohda_shadat
#ایثار
یکی از رزمندگان کانال شبانه و اطراف کانال رفت و قبل از روشن شدن هوا برگشت 🌄
پس از بازگشت به کانال در حالی که بغض راه صحبت کردن را بر او بسته بود گفت:
داشتم آرام و سینهخیز از معبر میگذشتم پاهایم به چیزی گیر کرد🥾
چند ثانیه متوقف شدم به آرامی سرم را به عقب چرخاندم
دست ضعیف و ناتوان مجروحی پایم را گرفته بود،پایش قطع شده و خون زیادی از او رفته بود یک پایش را هم با چفیه بسته بود 🥺
صورت این مجروح به سختی دیده میشد اما حالت ضعف به خوبی نمایان بود🥀
چهار شب از آغاز عملیات میگذشت و زنده به ماندنش بیشتر شبیه معجزه بود⚘
اینکه چگونه توانسته بود از دید دوربین تک تیراندازها در امان بماند هیچکس نمی دانست
فکر می کرد می خواهم او را به عقب ببرم
به آرامی سرم را نزدیک گوشش بردم
به او گفتم: برادر عقب نمی روم که تو را با خود ببرم
بچه ها در کانال گیر کردند و من به دنبال مهمات آمدم
آن مجروح لبانش به سختی تکان خوردو چیزی گفت،اما آنقدر صدایش ضعیف بود که من حرفش را نفهمیدم😔
سرم را به دهانش نزدیکتر کردم ،تشنه بود و آب میخواست💧
میگفت گلویم از بیآبی بدجور درد میکند اگر امکان دارد آبی به من بده 🌵
ناخودآگاه به یاد شرمندگی سقای کربلا افتادم🥀 سرم را پایین انداختم و قطره های اشک آرام از چشمانم جاری شد😥
من نمیتوانستم برایش کاری کنم😔
بی آن که چیزی بگویم شرمنده خجالت زده صورتم را به روی صورت رنگ پریده اش گذاشتم خیلی سرد بود
اما به من آرامش خاصی داد آنقدر خسته بودم که از آرامش نمی دونم چقدر گذشت که با صدای انفجاری بلند شدم
سرم را بالا آوردم و به صورتش نگاه کردم دستم را به آرامی به روی صورتش گذاشتم از حرم گرم نفسهایش خبری نبود
او را صدا زدم و به شدت شانه هایش را تکان دادم🤦♂️
دیدم راحت و آرام و مطمئن خوابیده بود
دیگر تشنه نبود😭
ماجرا را تعریف کرد ناخودآگاه اشک از چشمانم جاری شد سرم را به سمت آسمان بالا بردم ستاره ها آرامی صحنه نگاه می کردند
نمی دانم چه چیزی علی اکبر های خمینی را پس از چهار روز از پا درآورد؟؟
جراحت و خونریزی، تشنگی و یا ...
غمانگیز ترین😔 قسمت این داستان اینجا بود👈 که بعضی از همین بچهها قمقمه های دوستان شهید خود را که مقداری آب داشت پیدا میکردند اما با آنکه خود از شدت تشنگی میسوختن به آن لب نزده و آن را برای دوستان خودکه مجروح شده بودن، در کانال میآوردند🌷
براستی بچه های ۱۶_۱۷ ساله این رسم جوانمردی را از کجا آموخته بودند؟؟؟
رزمندهای که میتوانست به راحتی خود را سیراب کند و جان خود را نجات دهد🌹
تنها به خاطر کمک و یاری به دوستان مجروح نه تنها حاضر به عقبنشینی نبود⚘
بلکه حتی از آبی که به زحمت پیدا کرده بود قطره ای نمی نوشید👌
این مصداق دقیق،همان آیه نورانی قرآن است
که ✨هرگز به حقیقت نیکی به طور کامل نمی رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید✨
#حکایت_راز _کانال _کمیل
#شهید_ابراهیم_هادی
♡شما دعوت شدید♡
@shohda_shadat🌷
#سیره_شهدا
💢نصیحت های ابراهیم به مردی که #حجاب_همسرش برایش مهم نبود:
♦️دوست عزیز!
همسـ💞ـر شما برای #خود شماست،
نه برای #نمایش دادن جلوی دیگران❌
می دانی چقدر از #جوانان با دیدن همسر #بی_حجاب شما به گناه🔞
می افتد؟
#شهید_ابراهیم_هادی
#ریحانه
✨به نام خدا
🍃در میان فکه در #کانال_کمیل،بویی آشنا می آید.بوی شجاعت و پهلوانی،بوی غیرت و همتِ، #علمدار کمیل؛روزه خوان حضرت زهرا(س) شهید ابراهیم هادی کسی که پهلوانیش زبان زد است و دلاور مردیش بی نظیر💪
🍃نمی دانم چه سریست که مهربانیش،منش پهلوانیش و رسم #جوانمردیش پلک هایمان را دریایی میکند. پهلوانی که نمیگذاشت آب در دل دوستان و آشنایانش تکان بخورد،حتی دست یاریش به نا آشنایان هم میرسید و دستگیری میکرد.
🍃او تنها یک دوست و یاور نبود؛ بلکه همچو پدری مهربان بود. #پدری که نبودش طعم تلخ یتیمی را به دل محبانش گذاشت. ابراهیم یاری گر همه اشان بود و دلیل هدایتشان، مرد میدان نبرد بود و شهامت عجیبی داشت. چهره خندانش آبی بود برآتش غم ها و #روضه های پر شورش مرحمی بود بر زخم های دلتنگی💔
🍃در ورزش بی رقیب بود،همانطور که منش پهلوانیش را کمتر کسی داشت
شاید نتوان منشش را وصف کرد
اما میتوان با شور در باره اش سخن گفت. حرف هایی بی انتها از جوانمردیش، شهامتش و حتی آن #شهادت پر شورش.
🍃کسی که تا آخرین نفس جنگید و در فرجام با لبان عطشان به #عشق اباعبدالله الحسین پرکشید و به آرزویش رسید🕊
🍃آرزوی گمنامی که کابوسی برای #سلبریتی هاست. به قول خودش هرکسی ظرفیت #مشهور شدن ندارد
آری درست است. اما کاش بود و میدید که آدمها به هر در میزنند تا مشهور شوند و خودی نشان دهند.
🍃دگر این روزها، هرکسی لیاقت #گمنام ماندن و شهادت را ندارد. اما هنوز در میان #فکه ، در میان کانال کمیل، نام سردار گمنامش؛ #ابراهیم_هادی به چشم میخورد.
✍نویسنده: #بنت_الهدی
🌸
#شهید_ابراهیم_هادی
#ابراهیم مۍگفت :
مطمئن باش هیچ چیزے مثڵ
برخوردِخوب روے آدم ها تٵثیر ندارد.
#شهید_ابراهیم_هادی🕊
🆔 @shohda_shadat🔗💌