eitaa logo
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
567 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
برای نخبهای ایرانی برای موندن و نترسیدن برای شهیدای افغانی برای حفظ خاک اجدادی🇮🇷 به عشق قاسم سلیمانی💔 من افتخار دارم به دختری که #چادرش تو سختی ها باهاشه من افتخاردارم به #ایران به سرزمین #شیران به بیشه ی #دلیران خـღـادم و تبـღـادل : shohda1617@
مشاهده در ایتا
دانلود
اگربه #زیارت_کربلا رفتید سلامم رابه آقا برسانیدوبگویید ارباب غریبم. دلم برایتان تنگ شده بود. ولی پاسبانی ازحریم #زینب_س و #رقیه_س برمن واجب تر است... 📌|وصیت نامه |شهیدمدافع حرم علی امرایی
4_5936177031124354253.mp3
11.18M
توی روضه باز دلم ، پر زده برا حرم 9⃣روز تا اربعین حسینی @shohda_shadat
زیبایی "چادر مشکی ام" را ترجیح می دهم بر همه ی برندهای دنیا کدام برند و اسمی با اعتبار تر است از نام "مادرمانـ حضرتـ فاطمهـ زهـرا" @shohda_shadat
📚✒️ 👮 📖 ❖ خودمو سرزنش😔کردم که ای کاش به حسام می گفتم میرم خونه اما حال بدم مجال هیچ کاریو بهم نداد چند بار شدم پیاده شم و برگردم به 🕊 ولی هر بار یه حسی منصرفم کرد ،کرایه ی ماشینو پرداخت کردمو پیاده شدم هنوز ادامه داشت این که میگفتن اینقدر ، شیرینیش فقط واسه خود شهید بود ! نمی دونم حتما من زیادی بی طاقت بودم. ❖ کلید و انداختم تو قفل و درو باز کردم از سرم در اوردم و اویزون کردم رو بند هوا گرم😓 بود ، وارد خونه شدم اینقد میون راه بی اختیار اشک😭 ریخته بودم که چشمام می سوخت، پرده ی اشک جلوی دیدمو میگرفت لباسامو با بی حوصلگی پرت کردم رو تخت گوشه ی اتاق🚪 نشستم ، خواستم بغل بگیرم ولی حضور نی نی👶 مانع می شد همونجا دراز کشیدم و چشمامو بستم. ❖ نفهمیدم کی خوابم برد وقتی چشمامو باز کردم ، بودم پهلوهام درد می کرد . خورشید 🌞غروب کرده بود ، صدای تیک تاک ساعت سکوتو شکست، ساعت بود حسام باید تا الان بر میگشت 🤔 ❖ فکر کردم : حتما از دستم ناراحته با خیال اینکه تا شب🌙 برمیگرده رفتم آشپزخونه از یخچال قارچ و گوجه درآوردم مشغول خورد کردن بودم که دستمو بریدم 😩 چسب زخم زدم ودوباره مشغول شدم ،قارچا رو رو حرارت🔥 قرار دادم خواستم گوجه ها رو بهش اضافه کنم که دستم خورد به ماهیتابه و به شدت سوخت 😱 با گازو خاموش کردم صدای 😍 از مسجد محل تو گوشم زنگ زد انگار با صدای منو به سمت خودش می کشید🕊 بی اراده و با حالتی رونده شده از همه ی دنیا گرفتم و لباسامو پوشیدم، از خونه بیرون اومدم و راهی 👣مسجد شدم تا خیلی راه نبود طلایی🕌 مسجدو که دیدم حس کردم خدا هوامو داره، ❖ مثل که از معشوقش😍 اذن گرفته ، با لرزون وارد حریم شدم قامت بستم و ترکید 😭 شدن دربرابرش ، ترین و عاشقانه ترین💚 حس بود. ❖ اصلا این بود که از همه ببری تا پیداش کنی به قول (ع):💚 ؟ ❖ حالم بود بعد از نمـ🌺ـاز خوندم،درحال بیرون اومدن از بودم که گوشیم زنگ خورد بدون اینکه به نگاه کنم جواب دادم : _بله؟ _سلام بابا جان ، کجایی؟ هرچی زنگتونو زدم جواب ندادی.😕 بابای👴 بود ... ... ✍ 👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫 منبع👇🏻 instagram:basij_shahid_hemat @shohda_shadat
📚✒️ 👮 📖 ❖ سلام ، من مسجدم🕌 صبرکنید سریع خودمو میرسونم نه دخترم وایستا اونجا خودم میام دنبالت،گوشیو قطع کردم جلوی در ده دقیقه ای وایستادم با اومدن بابا👴 سوار ماشین شدم . پر از اضطراب و نگرانی بود با مهربونی گفتم : سلام پدرجون 😍 ببخشید معطل شدید، ❖ سلام گلم نه عزیزم ، امشب خونه ی مایید گفتم بیام دنبالت با تردید😐 پرسیدم : چرا حسام نیومد؟ خندیدو گفت : اینهمه اومد،یبارم گفتیم ما بیایم دنبال عروسمون 😊 لبخندی زدمو گفتم : فکر کردم اتفاقی براش افتاده اخه تا الان نه بهم زنگ زد نه خونه اومد ❖ بابا درحالیکه داشت تو کوچه می پیچید گفت: اره بابا راستش از دستت بود . می گفت چرا سر ظهر بدون اینکه بهش بگی از 🕊 رفتی ؟ غروب خواست بیاد دنبالت ولی حالش حسابی بد شدتب و لرز شدید کرده 🤒 ❖ با دلهره گفتم : پدرجون چرا زودتر بهم نگفتید؟ من تو معراج حالم خیلی بد شد ،نفهمیدم چجوری ازاونجا رفتم تو جمعیت هیشکیو پیدا نکردم حسام حالش خیلی بده؟🤔 سرشو تکون داد و گفت : عروس گلم این حسامی ک من میشناسم تا وقتی که نشه حالش خیلی بده ، انگار دنیا میده الانم که داغ رفیق رو قلبش نشسته😔 خدا میدونه این دوتا جوون مثه برادر بودن برای هم جلوی در خونشون ماشینو نگه داشت،سریع پیاده شدم و زنگ زدم محمد درو باز کرد با عجله رفتم تو بین اتاقک های توی حیاط یکیشون روشن بود از پله ها بالا رفتم جلوی در نگاهم به رعنا👵 خورد. ❖ حسام روی پاش دراز کشیده بود و بسته بود مامان رعنا سرشو نوازش می کرد وقربون صدقش میرفت همونحا جلوی در سست شد😭 و نشستم متوجه حضورم نشدن مامان رعنا مثل اینکه با یه پسر بچه حرف بزنه گفت : دیگه نمی ذارم بری ؟ چرا اینقد خودتو اذیت میکنی هان؟ از لای در نگاشون کردم حسام چشماشو ب باز کرد ، ب مامانش نگاه کرد و با صدای گرفته ای شروع کرد به خوندن : بیار مادر ... ... ✍ 👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫 منبع👇🏻 instagram:basij_shahid_hemat @shohda_shadat
📃✒️ 👮 📖 ┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ❖ علم دار و علم میخواد،بذار برم که عمه ی سادات بازم میخواد ،صوتش حزین بود و لحنش غم زده مثل زمزمه می کرد، تموم هم سنای من رفتن تا برسن به تورو خدا بذار برم که من جا بمونم اینجا دیگه نتونست ادامه بده ضد زیر گریه داشت میشکست میون گریه هاش گفت : مامان من بوی دنیا میده ، خدا نمیخواد به وجهش نظر کنم مامان من نفسم آلودس،چرا نمی کنی ؟ ❖ اشکام جاری شده بودچقدر روح مردم خسته بود وخودمو به ندونست زده بودم از جلوی در اتاق بلند شدم ، تکوندم و بدون اینکه به پشتم نگاه کنم از پله ها پایین اومدم به اون سمت حیاط که اتاق اصلی خونشون بود رفتم وارد شدم نشسته بود و با گوشیش کار می کرد،روی مبل نشستم از چهره ی محمد مشخص بود می خواد خودشو سرگرم کاری نشون بده هنوز صدام دار بودبه محمد گفتم : آقا محمد ؟ دکتر بردید؟ سرشو به علامت تکون داد وقتی رفتارشو دیدم بیشتر گرفت ،یادمه مامان می گفت : خانم باردار مثه بچه ها میمونه ، ازینکه اینقد نازک شده بود خسته بودم ... ❖تو هم فکر می کنی تقصیر منه حسام به این حال و روز افتاده ؟ باز هم سرشو با علامت تکون داد رعنا از در حیاط وارد شد . نگاهم به نگاهش تلاقی کرد چقد شبیه یه بود از جام بلند شدم و بی محابا رفتم تو مامان رعنا پیشونیمو بوسید جاری شد خودشو ازم جدا کرد و با نگام کرد لبخندی زد و گفت : نگاه کن چجور عین ابر گریه می کنه! تو مثلا تو اینطور گریه می کنی این فندق میخواد چقد گریه کنه ؟ ❖ میون گریه خندم گرفت، برو یه آب به سر و صورتت بزن ، برا شام ببر باریک الله شونشو بوسیدم و گفتم : چشم... ... 👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫 منبع👇🏻 instagram:basij_shahid_hemat @shohda_shadat
😔غریبی امام زمان(عج) 👌 ⁉️می خوای برات از غربت امام زمان بگم ؟؟ بگم چقدر غریبه!!!؟؟؟؟ ⁉️ من کیم ؟من چرا بگم ؟مولا امیرالمومنین درغربت امام زمان می فرماید : و صَاحِبُ هَذَا الْأَمْر ِهو الشَّرِيدُ الطَّرِيدُ الْفَرِيدُ الْوَحِيدُ . وحید یعنی چه ؟؟ تنها !!😔فرید یعنی چه ؟ از فرد میاد. 😔طرید یعنی چه ؟؟ از طرد میاد یعنی طرد شده است !!😔 آقا امیرالمومنین می گوید : امام زمان طرد شده است😔 😔حالا می دونید شرید یعنی چه ؟طاقتشو داری بگم یا نه ؟شرید یعنی آواره !!😭 بلرز به خودت !!!بلرزز امام زمان ما آواره است!!! آواره !!😔 ❓از دست کی ؟؟ از دست چی ؟؟ از دست گناهان من و شما 😔،، آواره !!! تو خلوت های خودت فکر کن !! فکرکن!! فکر کن !! که چرا امام زمان باید لقبش آواره باشه چرا ؟؟ ❓چرا نباید ما شیعیان همدل بشیم برای تعجیل در ظهورش ، ما می بایست تا حالا ظهورش را فراهم می کردیم !! چرا نکردیم؟؟ 😔پدرمون بیفته زندان صدتا سند جور میکنیم آزادش میکنیم چطور امام زمان که از پدرماهم مهمتره هزار وصد و خورده ای سال در غیبته عین خیالمون نیست😔 💢چهارتا شعر؛ چهارتا مطلب می نویسیم انگار شق القمر کردیم انگار بهترین منتظر روی کره ی زمینیم انتظار داریم از حضرت ؛ آقا من برات کار کردم یه کاری واسه من بکن، خیری به من برسون، ما اینجوری شدیم ‼️ آواره ،؛ لقب حضرته!! 😔 ⁉️⁉️چرا بیکار نشستیم؟؟ چرا تو این فضاهای اجتماعی این ور،اون ور می چرخیم ، تو تلگرام؛ وایبر ؛ واتساپ ، الکی این ور اون ور می چرخیم لایک می کنیم و..... همین!!! 👌خب چهارتا مطلب مهدوی بزار، چهارتا حرف در مورد امام زمان بزار؛؛ 👈همین حدیث امیرالمومنین(وصاحب ......) همین را . بنویس ،.....پخش کن !! ❗️شاید دل یکی لرزید.!!!💓 @shohda_shadat
🌙✨ در این شلـــــــوغے دنیـــــا فراموشتــــان نڪردم برادران گلم در شلوغـــــــے قیامتـــــ فراموشم نڪنید ❣ آے شہــــــــــداء خادمتان را دعا کنید @shohda_shadat
✍ در وصیتنامہ اش نوشتہ بود : من ڪجا و شهدا ڪجا خجالت مےڪشم مانند شهدا وصیت ڪنم ... من ریزه خوار سفره آنها هم نیستم ! ‌ ‌‌شهید دهہ هفتادے 🌹 #شهید_مدافع_حرم #شهید_عباس_دانشگر @shohda_shadat
مَرد عمـل بودنت را ثابـت ڪـردی : رهسپـار با ولایــت تا شهــادت #شهیدحاج جعفرجعفرزاده #یادش_باصلوات @shohda_shadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ_اربعینی زائر کوچک اربعین جانم فدای قدم های کوچکت ای بچه_شیعه بطلب_مرا_اربعین_ارباب @shohda_shadat