eitaa logo
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
567 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
برای نخبهای ایرانی برای موندن و نترسیدن برای شهیدای افغانی برای حفظ خاک اجدادی🇮🇷 به عشق قاسم سلیمانی💔 من افتخار دارم به دختری که #چادرش تو سختی ها باهاشه من افتخاردارم به #ایران به سرزمین #شیران به بیشه ی #دلیران خـღـادم و تبـღـادل : shohda1617@
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 حالم خوش نبود... رفتیم واسه آزمایش... وقتی برگشتیم خونه... حس خوبی داشتم... حس یه اتفاق و تغییر... اونقد غرق افکارم بودم... که نفهمیدم کی غذا رو آماده کرده...!❤ دستپختش مثه همیشه حرف نداشت...💕 با اینکه اشتها نداشتم... ولی طعم غذای اون روز... هنوز زیر زبونمه... صبح با صدای مهربونش...❤ از خواب بیدار شدم... با یه لبخند زیبا نشسته بود بالا سرم...💕 گفت: "حالت بهتر شده خانومی...؟💕 داشتم میرفتم سر کار... دلشوره داشتم...❤ میخوای اصلا امروز نرم و بمونم پیشت...؟💕" گفتم:"نه بابا خوبم...❤" به چشاش حالت معصومانه ای داد و گفت : "تو که مریض میشی… از دنیا سیر میشم...❤" سرمو کج کردم و با لبخند گفتم: "درسته که تو همیشه خیییلی مهربونی ولی... خداییش دیگه داری لوسم میکنیاااا...💕 بابا چیزیم نیست که... فردا که جواب آزمایش بیاد میبینی که خبری نیست..." گفت:"پس خیالم راحت...؟ حالت خوبه خوبهه...❤...برررم...؟" گفتم:"آره...برو تا خودم بیرونت نکردم...❤ فرداش رفت و جواب آزمایشو گرفت... تو خیال خودم بودم که... دیدم با یه سلام بلند و لبخند... اومد تو خونه... یه جعبه شیرینی و یه شاخه گل رز هم دستش بود که گرفت سمتم...❤ مونده بودم هاج و واج نگاش میکردم... گفتم: "آقا مهدی ی ی...! چـه خبر شده...؟! واااای...…نههههه...! خدایی ی ی...آره ه ه...؟" گفت: "بعععلهههه... تبریک میگم مامان کوچولووو...❤ داریم مامان و بابا میشیم...💕" احساسی که اون لحظه داشتمو... هیچوقت فراموش نمیکنم... بهترین خبری بود... اونم از زبون عزیزترین فرد زندگیم...💕 اشک شوق میریختم و... خدا رو شکر میکردیم... . (همسر شهید،مهدی خراسانی) @shohda_shadat
یک بار محمود رضا تعریف می کرد که : یک روز تو یکی از مناطقی که آزاد شده بود ، متوجه پیر مردی شدیم که سر گردان این طرف و آن طرف می رود 🚶🏃. رفتم جلو پرسیدم : چی شده ؟ گفت : پسرم مجروح در خانه افتاده است . اما کسی از اهالی محل این جا نیست کمکش کند😞. با تعدادی از بچه ها رفتیم داخل خانه و دیدیم پسرش یکی از تکفیری های👹 مسلح است . با هیکل درشت و ریش بلند و لباس چریکی که یک گوشه افتاده بود😖 و خون زیادی ازش رفته بود. تا متوجه حضور ما در خانه شد شروع کرد به رجز خواندن و فریاد کردن و هرچه از دهانش در می آمد نثار علوی ها و سوری هایی می کرد که با آنها می جنگیدند👺 . همین طور که داشت فریاد می زد بد و بی راه می گفت ، یکی از بچه ها رفت در گوشش به عربی گفت : می دانی ما کی هستم😏؟ ما #جیش‌الخمینی هستیم✌️ . این را که گفت دیگر ساکت شد😁 شهید محمودرضا بیضایی🌺🍃
🌸🍃🌸🌸 🍃🌸🌸 🌸🌸 🌸 جلوی مغازه لباس عروس ایستادیم ، با هم به داخل رفتیم ، این مغازه با کسی جز آراد ؟؟؟ وقتی لباس را در اتاق پرو پوشیدم ، به عکسم درون آینه خیره شدم ، این دختر من بودم ؟؟ آخرش هم فکر هایم به حقیقت پیوستند و حسرت پوشیدن این لباس برای آراد تا ابد در دلم ماند ، زود در آوردم و بیرون آمدم و به حرف های امیر مبنی بر اینکه من هم می خواستم ببینم فقط نفس عمیق کشیدم بعد کمی خرید ، برای آخرین خرید که حلقه بود جلوی طلا فروشی ایستادیم ، انگشتر را مجبورا از دستم در آورده بودم اما آن حلقه عضو جدا نشدنی من بود ، کنار پلاک نقره همان گردنبند اهداییش قرارش داده بودم ، با چشمان ترم به ویترین مغازه چشم دوختم ، لبم را برای گریه نکردن گزیدم ........ بعد خرید به خانه رساندم و از هم خداحافظی کردیم فردا بر می گشت و پس فردایش من عروس می شدم ، عروس کسی غیر از او ....... چقدر فردا روز طاقت فرسایی بود، واکنش آراد مقابل حرف هایم قرار بود چه باشد ؟؟؟؟؟؟ این روز ها فقط صبر می خواستم ...صبر ....تا مقابل این همه پا گذاشتن روی احساسم تحمل داشته باشم ، تا طاقت بیاورم این همه تنهایی را ...تا طاقت بیاورم این همه تظاهر کردن به حال خوب داشتن .....تظاهر به اینکه بی تاب آمدنش نیستم ...... ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ماشین را به حرکت در آوردم ، فردا روز عروسیم که نه روز مرگم بود بی شک .....حالم زیادی گرفته بود فکر کنم تمامی دختر ها روز قبل عروسیشان ، یک حال عجیبی داشته باشند اما من کنار آون حال غریبم ، یک داغ روی دلم بود ....داغ یک عشقی که در نطفه خفه اش کردند ....داغ نبودنش ...داغ عشقی که به وصال نرسید .... به قلم برای ارسال نظرات به پی وی مراجعه کنید : 🆔 @BanoyDameshgh @shohda_shadat 🌸 🌸🌸 🍃🌸🌸 🌸🍃🌸🌸
🌸🍃🌸🌸 🍃🌸🌸 🌸🌸 🌸 به دم در خانه عمه عاطفه رسیدم، آمده بودم تا یک چیز هایی را تمام کنم ، زنگ در را زدم و صدای گرم و مهربان عمه درون گوش هایم پیچید: آراگل جان تویی عمه، بیا تو دخترم... در با صدای تیکی باز شد. این زن چقدر صبور و مهربان بود، یک بار هم به رویم نیاورد که چه کار کردم.....آرام رو به چشم هایی که خیال باریدن داشتند زمزمه کردم : جان من ، الان نه ، یه ذره دیگه هم تحمل کنین برم اتاق ؛ آونوقت خودمم موافقتونم عمه برای استقبال جلوی در ایستاده بود : سلام دختر تو مگه فردا عروسیت نیست ؟ آرام به جلو رفتم : عمه جونم چه ربطی داره؟ خودتونم میگید فردا با لبخند مرا به آغوشش کشید : بیا بغلم عروس خانوم نفسم را مانند آه بیرون دادم ، این زن بعد عمه بودنش مادر آراد بود ...آخ آراد .... _ بیا تو گلم ، بیا داشت میرفت به سمت آشپزخانه گفتم : عمه عاطفه واسه مهمونی نیومدم، راستش با سوال نگاهم کرد : میتونم برم اتاق آراد ؟ با تعجب مشهودی نگاهم کرد ، از نگاه تیزش سرم را به زیر انداختم و آرام گفتم : امانتی هاشو میخوام بزارم فقط سر تکان داد : برو فدات شم اتفاقا تازه تمیزش کردم به سمت اتاقش رفتم ، جلوی در چوبی قهوه ای رنگش ایستادم ، خاطره آن روز جلوی چشم هایم جان گرفت و صدای خنده های خودم و خط و نشان های او در گوش هایم بیداد کرد با نفس عمیقی وارد اتاق شدم ، هنوز هم اتاقش بوی عطر بی نظیرش را می داد ، من دو سال با همین عطر زندگی کرده بودم ، نگاهی به دیوار ها انداختم ، به کمد لباسش ، به میز کنسولش که رویش چند تا عطر و ادکلن خودنمایی می کرد ، به یا علی که کنار آینه اش دلبری می کرد ، به تختش که با روتختی سورمه ای رنگش داغ دلم را تازه تر می کرد. به طرف تختش رفتم ، چشمم به عکسش روی دیوار افتاد ، چقدر دلتنگ چشمان مشکی اش بودم ، با دیدن گیتارش یاد صدای محشرش افتادم ، یاد آن یک باری که برایم خواند ، حتی دلم برای آن اخم های دلربایش تنگ شده بود ..... به قلم برای ارسال نظرات به پی وی مراجعه کنید : 🆔 @BanoyDameshgh @shohda_shadat 🌸 🌸🌸 🍃🌸🌸 🌸🍃🌸🌸
🌸🍃🌸🌸 🍃🌸🌸 🌸🌸 🌸 روی تختش دراز کشیدم ، بوی جامانده عطرش روی بالشش زیر بینیم پیچید ، برگشتم و بالشش را بو کردم ، دلم پر پر می زد که دستم را میان موهای خوش حالتش بکنم و بهم بریزمشان، بعد هم آن تار های افتاده روی پیشانیش دل ببرد از من دلداده .... دیگر اشک هایم دست خودم نبود چه کردن با ما؟؟؟ با سستی از تختش بلند شدم ، دلم هوای آغوشی که فقط یکبار تجربه اش کرده بودم را کرد ، آغوش گرم و پر از امنیتش....... به سمت کمدش رفتم و یکی از پیراهن هایش را از کمد در آوردم و بویش کردم. این چندمین بار بود که داشتم عطرش را به جای هوا به ریه هایم می فرستادم ولی سیر نمی شدم ، هنوز هم نفس کم داشتم ، پیراهن را به داخل کمد برگرداندم ، روبروی آینه اش ایستادم ، به چشمان سرخم نگاه کردم: کجای راه رو اشتباه رفتم که این شد عاقبت عشق و عاشقیمون .. کاش بودی آراد ، کاش ...... بدتر از این هم میشد که قرار بود از من متنفر شوی که اعتمادت را خودم با دستان خودم نابودش کنم ... ادکلنش را برداشتم و دو تا در هوا اسپری کردم ، هوا دوباره بوی عطرش را گرفت ، صدای آراگلم گفتن هایش هی درون گوش هایم تکرار میشد ... یاد آن روز در اتاقش باعث شد ، گریه ام شدت بگیرد "" آراگل ، بیا ببین کدوم از این کت ها بهتره ؟ نگاهش کردم و با شیدایی گفتم : همه چی بهت میاد آقا ، جلوی آیینه اش ایستادم و ادکلنش را در دستم گرفتم که از پشت نزدیکتر شد : عزیزجان ، این بغل هم همون بو رو میده ها..شیشه ادکلن را سر جایش برگرداندم : خیلی بی حیایی گونه ام را بوسید : مگه حرف بدی زدم بانو ؟ چشم غره ای حواله اش کردم "" به قلم برای ارسال نظرات به پی وی مراجعه کنید : 🆔 @BanoyDameshgh @shohda_shadat 🌸 🌸🌸 🍃🌸🌸 🌸🍃🌸🌸
فرارسیدن سالروز شهادت حضرت زهراسلام اللّه علیها را به محضرمقدسِ حضرت بقیه الله الاعظم(عج) وشیعیان ورهروان آن حضرت تسلیت عرض می نمایم @shohda_shadat
🏴متن زیارت حضرت فاطمه سلام الله علیها 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ  فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَهً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ  وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَی (أَتَانَا) بِهِ وَصِیُّهُ فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا  لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَیَتِکِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ  السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللَّهِ  السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَلِیلِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ صَفِیِّ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِینِ اللَّهِ  السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ خَلْقِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ الْبَرِیَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَهَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَهَ وَلِیِّ اللَّهِ وَ خَیْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَهُ الشَّهِیدَهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّهُ الْمَرْضِیَّهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفَاضِلَهُ الزَّکِیَّهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا التَّقِیَّهُ النَّقِیَّهُ  السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَهُ الْعَلِیمَهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَهُ الْمَغْصُوبَهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَهُ الْمَقْهُورَهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَهُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکِ وَ عَلَی رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّکِ  وَأَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّرَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ آذَاکِ فَقَدْ آذَی رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ وَصَلَکِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ قَطَعَکِ فَقَدْقَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِأَنَّکِ بَضْعَهٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّذِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ کَمَا قَالَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أُشْهِدُ اللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلاَئِکَتَهُ أَنِّی رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْهُ  سَاخِطٌ عَلَی مَنْ سَخِطْتِ عَلَیْهِ مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ  مُوَالٍ لِمَنْ وَالَیْتِ  مُعَادٍ لِمَنْ عَادَیْتِ  مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ  مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ  وَ کَفَی بِاللَّهِ شَهِیداً وَ حَسِیباً وَ جَازِیاً وَ مُثِیباً 🌹آن گاه بر رسول خدا و ائمه طاهرين (ص) صلوات بفرستید. @shohda_shadat
سلام✋ شبتون بخیر🌺🍃 شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تسلیت میگم🏴 کانال به ی خادم نیاز داره. لطفا اگ کسی میتونه کمک کنه پی وی اعلام کنه. شبتون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗓 امروز یک شنبه↯ ۳۰ دی ۱۳۹۷ ۱۳ جمادی الاولی ۱۴۴۰ ۲۰ ژانویه ۲۰۱۹ ذکر روز : یـا ذَاݪـجَـݪاݪِ و اݪاِڪرامــ #حدیث_روز 🍃حضرت فاطمه علیه السلام...
❣ سلام امام زمانم ❣ 💞سلام اے عابر تنهاے ڪوچه 💞غريبانه ڪجا پا مے گذارے 💞به چشم هر ڪسے افتد گذارت 💞به قلبش مهر خود جا مے گذارے @shohda_shadat
🌺ای بیقرار یار #دعای_فرج بخوان با چشم اشکبار، #دعای_فرج بخوان 🌺عجّل علی ظهورک و یابن الحسن بگو پنهان و آشکار #دعای_فرج بخوان @shohda_shadat