در صحن حرم حیرت ما دیدنی است
در وقت سلام، این صدا دیدنی است
دیدیم بهشت میوزد از حرمت
آری، شب جمعه #کربلا دیدنی است
@shokoohsher✨
#سیدمحمدجواد_شرافت☘️
#محرم
#قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
سیزده ساله یلی اسب سوار آمده است
بر سر سرخترین عهد و قرار آمده است
کیست این صاعقۀ عرش که شمشیرزنان
پی تاراندن گرگ شب تار آمده است
آه از شیوۀ جانبازی او معلوم است
از دل زندهترین ایل و تبار آمده است
خاطرات جمل از دیدن او زنده شده است
او که با رزم حسن آینهوار آمده است
چه توقع به جز آهنگ شهادت داری
از دلیری که در این طایفه بار آمده است
@shokoohsher✨
#اعظم_سعادتمند 🪴
#محرم
چله عاشورایی؛ چهل رباعی دررثای حضرت علیاصغر .pdf
263K
📥 دریافت فایل|مجموعه چهل رباعی عاشورایی
🏴 تقدیم به #حضرت_علی_اصغر علیهالسّلام
#سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
#محرم
تا لاله گون شود کفنم بیشتر زدند
از قصد روی زخم تنم بیشتر زدند
قبل از شروع ذکر رجز مشکلی نبود
گفتم که زاده ی حسنم بیشتر زدند
این ضربه ها تلافی بدر و حنین بود
گفتم علی و بر دهنم بیشتر زدند
از جنس شیشه بود مگر استخوان من
دیدند خوب می شکنم بیشتر زدند
می خواستند از نظر عمق زخم ها
پهلو به فاطمه بزنم بیشتر زدند
تا از گلم گلاب غلیظی در آوردند
با نعل تازه بر بدنم بیشتر زدند
دیدند پا ز درد روی خاک می کشم
در حال دست و پا زدنم بیشتر زدند
@shokoohsher✨
#عباس_احمدی 🌱
#محرم #شعر_عاشورایی
✨شکوهِ شعر✨
تا لاله گون شود کفنم بیشتر زدند از قصد روی زخم تنم بیشتر زدند قبل از شروع ذکر رجز مشکلی نبود گفتم ک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در سرخی غروب نشسته سپیده ات
جان بر لبم ز عمر به پایان رسیده ات
آخر دل عموی تو را پاره پاره کرد
آوای ناله های بریده بریده ات
در بین این غبار، به سوی تو آمدم
از روی ردّ خون به صحرا چکیده ات
پا می کشی به خاک، تنت درد می کند
آتش گرفته جان منِ داغ دیده ات
خون گریه می کنند چرا نعل اسب ها
سخت است روضه ی تن در خون تپیده ات
بر بیت بیت پیکر تو خیره مانده ام
آه ای غزل! چگونه ببینم قصیده ات!
باید که می شکفت گل زخم بر تنت
از بس خدا شبیه حسن آفریده ات
@shokoohsher✨
#سیدمحمدجواد_شرافت ☘️
#محرم #شعر_عاشورایی
#حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
دردی عمیق در رگ من تیر میکشد
من را برای ذبح عظیم انتخاب کن
هل من معین توست که لبیک میدهم
أمّن یجیبهای مرا مستجاب کن
من روی دستهای تو قد میکشم، پدر
از این به بعد روی نبَردم حساب کن
داغ جوان چه زود تو را پیر کرده است!
با خون من محاسن خود را خضاب کن
گهواره هم که تاب ندارد بدون من
فکری به حال خاطرههای رباب کن
وقتش رسیده نیزهٔ خود را علم کنند
هفتاد و دومین غزلت را کتاب کن
@shokoohsher✨
#وحیده_گرجی🪴
#محرم #شعر_عاشورایی
کدام بیشتر سنگینی میکند
بر کمر آدم
غمها یا خاطرات؟!
@shokoohsher✨
#پاپلو_نرودا☘️
#روزنگار ۱۲ جولای #زادروز
تو پادشاهی و من مستمند دربارم
مگر تو رحم کنی بر دو چشم خونبارم
مرا اگر به جهنم بیفکنی ای دوست
هنوز نعره برآرم که دوستت دارم...
ردای عفو، برازندۀ بزرگی توست
وگرنه من به عذاب تو هم سزاوارم
امید من به خطاپوشی تو آنقدر است
که در شمار نیاید گناه بسیارم
تو را به فضل تو میخوانم و امیدم هست
اگر به قدر تمام جهان خطاکارم!
@shokoohsher✨
#سجاد_سامانی🌱
#مناجات
وگر به خشم رَوی
صَد هزار سال ز من
به عاقبت به من آیی
که مُنتهات منم...
@shokoohsher✨
#مولانا☘️
#حضرت_رباب علیهاالسلام
#حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
چه آتشیست که در حرف حرف آب نشسته
که روضه خوانده که بر گونهها گلاب نشسته؟
صدای آه بلند است گوشه گوشۀ تکیه
چه نالههاست که در روضۀ رباب نشسته
کدام سو بدود چشمهای خستۀ این زن
که در مسیر نگاهش فقط سراب نشسته
«چه کردهاند که زیر عبا میآوریاش؟ آه!
چه کردهاند که در چشمهاش خواب نشسته؟
چه دیر میگذرد! کو صدای گریۀ اصغر؟»
میان خیمه زنی غرق اضطراب نشسته
کشیده روی سرش باز چادر عربی را
درست مثل سؤالی که بیجواب نشسته
کسی نگفت در آن سرزمین چه دیده که یک سال
رباب یکسره در زیر آفتاب نشسته
@shokoohsher✨
#فائزه_زرافشان 🌱
#محرم #شعر_عاشورایی
از وحشت و اضطراب حرفی نزنید
از ساقی و مشک آب حرفی نزنید
با وعدهی آب، کودکش خوابیده
از علقمه با رباب حرفی نزنید
@shokoohsher✨
#علی_برزگری🍃
#محرم #شعر_عاشورایی