✨شکوهِ شعر✨
دخترک تا همین دو ثانیه پیش خانهای داشت، سرپناهی داشت دخترک تا همین دو ثانیه پیش پدری داشت، تکیهگاه
تقدیم به دختر بچه این عکس، که چشمانش مرا رها نکرد...
دخترک تا همین دو ثانیه پیش
خانهای داشت، سرپناهی داشت
دخترک تا همین دو ثانیه پیش
پدری داشت، تکیهگاهی داشت
دخترک تا همین دو ثانیه پیش
مادر چندتا عروسک بود
غصه ناگاه قد کشید در او
دختر اما هنوز کوچک بود
لحظهای قبل: زندگی خوشحال
لحظهای بعد: انفجار عزا
کوچه در کوچه ترکش اندوه
آسمان آسمان غبار عزا
دخترک بُهت سربهزیری شد
که فقط بیصدا تماشا کرد
هر قدَر گشت بین آن آوار
باز آوار تازه پیدا کرد
پدر او همین دو ثانیه پیش
تازه وا کرده بود قرآن را
حال میآمد از دل آوار
صوت محزون سورهی اسرا
چقدَر خاک را ورق بزند
آه در جست و جوی آن قرآن
روی آوار، دختری تنها
زیر آوار، خانهای پنهان
دخترک یک نهال زیتون شد
ریشه زد در حیاط آن خانه
سایه انداخت بر تمامی شهر
قد کشید از میان ویرانه
بر لبش آیهی توکل داشت
چشمهایش اگرچه غمگین بود
خانهاش را گرفت در آغوش
نام آن دخترک #فلسطین بود
@shokoohsher✨
#فائزه_امجدیان🍀
#غزه
#شهید_یحیی_سنوار
نور بودی، چشم در چشمان ظلمت ایستادی
کوه بودی، گاهِ طوفان، با صلابت ایستادی
بر دلت داغ هزاران کوه دیگر بود اما
مثل یک آتشفشان پرحرارت ایستادی
مرد میدان! زخمهایت میدهد این را گواهی
بینهایت تیر آمد، بینهایت ایستادی
رفتی آنسوی زمان، آینده را بیدار کردی
با تنی مجروح وقتی چند ساعت ایستادی
آه ای زیتون خانیونس! بخوان سرسبزیات را
سبز ماندی، سبز رفتی، سبزقامت ایستادی
شاخههایت در میان خارها پیچید و گل داد
کوری چشم اسارت، باطراوت ایستادی
نام تو یحیاست، یحییها نمیمیرند هرگز
مرگ تسلیم تو شد، تا روی پایت ایستادی
از تو ای اسطورۀ با ما معاصر! مینویسم
مینویسم در فراسوی شهامت ایستادی
ای حماسیتر از اوج داستانهای حماسی
ای که تا پایان سرخ این روایت ایستادی
کیستی ای در حصار مرگ، نامیرا و زنده؟
کیستی ای آنکه هنگام شهادت ایستادی؟
@shokoohsher✨
#فائزه_امجدیان ☘️
1.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
شعری برگرفته از سفرنامه آقای یامینپور به لبنان که نوشته بود:
«میگوید اینها تا بهحال دست کم سه بار خانهشان را از نو ساختهاند. آن جنوبی حتی همین چند ماه پیش همان موقع که در حیاط خانهاش قلیان میکشید و به در و دیوار خانهاش نگاه میکرد نقشه جدید خانه را در ذهنش کشیده؛ با خودش گفته "اگر دفعه بعد اسرائیل خرابش کرد، اینبار اینطور میسازمش!"»
#یادداشتهای_بیروت
🕊🕊🕊🕊
من از غمهای خود، بال و پر پرواز میسازم
دلم را بشکنی با تکههایش ساز میسازم
اگر دستی بچیند ساقهام را باز میرویم
اگر پایی بکوبد خانهام را، باز میسازم
برای داستان خویش، پایانی نمیبینم
اگر ویران شوم هر بار، از آغاز میسازم
درخت باغچه، دلتنگ گنجشکان نمیماند
که از فردا حیاط خانه را دلباز میسازم
تمام خانه را آجر به آجر شعر میخوانم
تمام خانه را این بار با آواز میسازم
بیا با منجنیقت شعلهباران کن جهانم را
گلستان میشوم در آتشت، اعجاز میسازم
منم ققنوسِ در افسانهها، با تب نمیسوزم!
منم صبحی سراسر روشنا، با شب نمیسازم!
#فائزه_امجدیان 🌱
🆔 @Amjadiyan_Faezeh
@shokoohsher✨
#امام_سجاد علیه السلام 💚
چه دستهای قنوتی، رسیدهاند به ماه
دعا بخوان که جهان با تو میشود همراه
تویی نماز، تویی لحظههای راز و نیاز
که هرکجا بروی میشود عبادتگاه
تو راز خلقت سجادههای مهر به لب
تو اشتیاق اذان، ظهر و عصر و شام و پگاه
جماعتی به نماز تو اقتدا کردند
نسیم، کوه، بیابان، درخت، رود، گیاه
چه سر به مهر شده رازهای پیشانیت
چه آتشیست در این گریههای گاه به گاه...
علی شدی که بجنگی ولی به تیغ سخن
تویی ادامۀ اعجاز سرخ ثارالله
دعا سلاح تو و واژهها سپاه تواند
امام عشق نماندهست بیسلاح و سپاه
قیامِ واژه تو بودی در آن سکوت عمیق
تمام کوفه سکوت و تمام شام نگاه
تو با زبان دعا با جهان سخن گفتی
جهانِ با تو امید و جهانِ بی تو تباه
بگیر دست مرا و به آسمان برسان
که سقف عشق بلند است و قدّ من کوتاه
بخوان صحیفه که ما در هجوم دلهرهها
به دستهای دعای تو میبریم پناه
دعا بخوان که دعای تو مستجاب شود
در انتظار نشسته، جهانِ چشم به راه...
@shokoohsher✨
#فائزه_امجدیان ☘️
8.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 #فیلم_کامل شعرخوانی خانم #فائزه_امجدیان از قم در دیدار شاعران با رهبر انقلاب که تقدیم کودکان مقاومت شد و تحسین رهبر انقلاب را به دنبال داشت
دخترک یک نهال زیتون شد
ریشه زد در حیاط آن خانه
سایه انداخت بر تمامی شهر
قد کشید از میان ویرانه
بر لبش آیه توکل داشت
چشمهایش اگرچه غمگین بود
خانهاش را گرفت در آغوش
نام آن دخترک #فلسطین بود
📹 لحظاتی از شعرخوانی این شاعر در دیدار امشب را از اینجا ببینید.
#دیدار_رهبری ☘️
💻 Farsi.Khamenei.ir
@shokoohsher✨
﷽
#یاامیرالمومنین #یاعلی 🖤
ای زینت صدای اذانِ منارهها
نام تو علت ضربان ستارهها
غیر از خودت به هیچ کسی نیستی شبیه
زانو زدند پیش شما استعارهها
تفسیر آیههای الهی، نگاه توست
معنای خوبْ آمدن استخارهها!
تخت خلافت تو فقط یک حصیر بود
ویران شوند بعد تو دارالامارهها!
ای دستهای سبز درختان به سوی تو
ای مرجع ضمیر تمام اشارهها
ما را سوار کشتی نهج البلاغه کن
ما موجهای گمشده بر تخته پارهها
نامی به پای نام قشنگت نمیرسد
اسمت اذان ماست،گواهش منارهها...
@shokoohsher✨
#فائزه_امجدیان🍃
🦋 @Amjadiyan_Faezeh
عطر زیتونهای رام الله دارد کوچههایت
واژه واژه از دل تاریخ میآید صدایت
خاک تو سجادۀ موسی و ابراهیم و عِمران
رفته بالا، دست در دستِ پیمبرها دعایت
ذره ذره خاک تو شد دانۀ تسبیح مریم
عطر انفاس مسیحا میدهد باد صبایت
یک سحر ای کاش «سُبحانَ الَّذی أَسریٰ» بخوانم
بین سجده، در حیاط مسجد الاقصی برایت..
یک سبد زیتون برای شاعران میچینم آری
میسرایم از تو و گیسوی در باران رهایت
میسرایم از قیام سنگها در دست یک زن
از حنابندان خون، از سرخی رنگ حنایت
قبلۀ آغاز اسلامی و خود مایل به کعبه
مرگ بر هر کس بخواهد از مسلمانی جدایت!
أنتُمُ الاَعلَونْ یا شعب الفلسطین المُقاوم
وعده داد این را محمد، وعده داد این را خدایت
در دلم اللهاکبرهای بسیاریست اما
صبح پیروزی رهاشان میکنم در دشتهایت
@shokoohsher✨
#فائزه_امجدیان ☘️
#فلسطین #روز_قدس
﷽
ابر میخواست زائرت باشد، آب شد قطره قطره باران شد
نور میخواست خادمت باشد، چلچراغ میان ایوان شد
زندگی زیر پای زائرها، آرزوی قدیمی کوه است
سنگی از کوه دور دست آمد، عاقبت مرمر شبستان شد
حرمت جانْ پناه زائرهاست، شب شعر تمام شاعرهاست
تا به دعبل دو بیت بخشیدی، شاعران رزقشان فراوان شد
علم، طفلیست پای مکتب تو، که سخنها شنیده از لب تو
سخنت واژه واژه حرف به حرف، مکتب درسهای ریّان شد
سر به تعظیم تو فرود آورد، مرد مغرور صابئی مذهب
صبح وقتی رسید کافر بود، عصر با دیدنت مسلمان شد
ماه در دست راه افتادی، تو به ما راه را نشان دادی
نقشه را غرق نور کردی و بعد، خاک پای تو نامش ایران شد
کشورم صحن انقلاب شماست، چون اباصلت در رکاب شماست
نقشه چون غرق آفتاب شماست، همهی شهرها خراسان شد!
#فائزه_امجدیان 🌱
پ.ن: من به این شعر و صاحبش خیلی مدیونم، چون شروع کلی از اتفاقات خوب شعری بود واسم :)
🦋 @Amjadiyan_Faezeh
@shokoohsher✨
﷽
اینجا ایرانه، هر کی دلتنگه
سر روی شونهی تو میذاره
اینجا هر کی با هر عقیدهای هس
با تو حتما یه خاطره داره
وسط هفته، عید، قبل از عید
حرمت هیچ وقت خلوت نیست
سفرای زیادی من رفتم
ولی هیچی مث زیارت نیست
هنوزم مثل بچگیم آقا
محو آیینه کاری حرمم
میشکنن آینهها نگاه منو
تا بفهمم که پیشتون چه کمم
هیچکی غیر از شما نمیدونه
تو سکوتم چقدر پر حرفم
رعد و برقی نداره گریهی من
ساکتم، مثل دونهی برفم
رو به گنبد، تو صحن گوهرشاد
پای دیوارشو نشون کردم
اونجا هر بار درد دل بکنم
دیگه دلتنگ برنمیگردم
منو اصلا چیکار با بقیه
وقتی آقا خودت خبر داری
هر چی خوبی تو آدما باشه
تو از اون خوبی بیشتر داری
راستی آقا! نمیشه خادم شم؟!
جم کنم روز و شب ثوابا رو؟
تو حرم گاهی با همین نیّت
میچینم مُهرا و کتابا رو
وقتی اذن دخول با اشکه
یعنی ابرا همیشه زائرتن
خوش به حال خودم که عاشقتم
خوش به حال چشام که شاعرتن
روسیاهم قبول کن اما
این غزلهای رو سپیدم رو
ذوق دارم که رو به روی ضریح
بخونم شعرای جدیدم رو
صله آقا؟! فدای مهربونیت
صلهمون عاشقت شدن میشه
تو یه لبخند هم بهم بزنی
مُهر تایید شعر من میشه
#فائزه_امجدیان
🦋 @Amjadiyan_Faezeh
موجیم و دوباره در خروش آمدهایم
ما خون سپاهیم! به جوش آمدهایم
سرسبزی سروهای ما پا بر جاست
امروز اگر چه لالهپوش آمدهایم
@shokoohsher✨
#فائزه_امجدیان ☘️
#ایران #شهید #انتقام
#مرگ_بر_اسرائیل
دخترم خوب شد شهید شدی
و دعاهام مستجاب نشد
پیش چشمان شرمسار پدر
صورتت ذره ذره آب نشد...
@shokoohsher✨
#فائزه_امجدیان ☘️
🦋 @Amjadiyan_Faezeh
﷽
❤️🩹 بر اساس یادداشت پدر #غزه ای برای دخترای قشنگش که اوایل جنگ #شهید شدن🥀
دخترم خوب شد شهید شدی
زندگی یک دروغ جانکاه است
ما شهیدان رنجِ زیستنیم
زندگی آهِ گاه و بیگاه است
پشت دیوارهای مرزی ما
دخترم! قحطی مسلمانیست
هر چه همسایه را صدا کردیم
سر تکان داد و گفت با ما نیست
طعم خون میدهد تمامی نیل
غیرت مصریان ملخ زده است
آیههای و یطعمونَ طعام
در گلوی شیوخ، یخ زده است
مصرِ فرعون، مصرِ بی یوسف
نمک زخمهای کنعان شد
شهر اهرام مرگ آباد است
شهر ما زنده زنده ویران شد
مرزمان بسته است با همه جا
مرز با آسمان فقط باز است
ما زمینگیر این جهان نشدیم
کار گنجشک چیست؟ پرواز است
دخترم ما اگرچه مجروحیم
بار این قصه روی شانهی ماست
هر شهیدی کتاب تاریخیست
و فلسطین کتابخانهی ماست
دخترم! سبزچشم زیتونی!
میشود با غمت کنار آمد؟!
نه، حواس من از تو پرت نشد
هر قدَر موج انفجار آمد...
زندگی را گرسنگی دزدید
خنده را بمب فسفری سوزاند
از تو غیر از عروسکت همه رفت
از من اما به جز دلم، همه ماند
دخترم خوب شد شهید شدی
و دعاهام مستجاب نشد
پیش چشمان شرمسار پدر
صورتت ذره ذره آب نشد
لااقل سیر بودی آخر عمر
مرگ اینقدرها که درد نداشت
زندگی هر چقدر هم بیرحم
مرگ با ما سر نبرد نداشت
اگر امروز زنده میماندی
پیش چشمت عروسکت میمرد
بس که با هم گرسنه میماندید
بس که او غصهی تو را میخورد
اگر امروز زنده میماندی
جنگ میبست سنگ بر شکمت
تا چشیدم گرسنه بودن را
شکر کردم برای عمر کمت
اگر امروز زنده میماندی
سوژهی تلخ عکسها بودی
طرح یک نشریه در آمریکا
شرح یک مرگ بیصدا بودی
اگر امروز زنده میماندی
زیر چشم تو گود میافتاد
زندگی سیر میشد از اشکت
به تو از بس گرسنگی میداد
ما همه روزه دار تاریخیم
تو ولی صبح روز عید شدی
رفتی آنجا که رنج بی معناست
دخترم خوب شد شهید شدی...
@shokoohsher✨
#فائزه_امجدیان ☘️
🦋 @Amjadiyan_Faezeh