از آنسوی فلق آمد زنِ ستارهبهدست
کنارِ من ــ منِ تاریکِ بیستاره ــ نشست
چهگونه شاکرِ آن چشمِ مهربان باشم
اگر نباشم از این پس همه ستارهپرست؟
چه جای غبن که هر سنگی از تو شد خورشید
وگر به سنگِ تو پیشانیِ ستاره شکست
گشاده باد هماره دری که پیش از تو
گشود هر سحر آن را و هر غروبش بست
ز آسمان و زمینم امید و بیمی نیست
که با تو گم شده اندیشهی بلندم و پست
نگاه کن که شوم فصلفصلِ وصلِ تو را
از آن دو حبهی انگورِ رنگرنگِ تو مست
جهان دوپاره شد، از نیک و بد به شاخصِ تو
وگر خلاصه کنم جز تو هرچه هست بد است
@shokoohsher✨
#حسین_منزوی 🌱
#تک_بیت
تو هم در آینه حیران حسن خویشتنی...
زمانه ایست که هرکس به خود گرفتار است!
@shokoohsher✨
#آصفی_هروی🍃
تعلق الفاني بالفاني يفنيه
وتعلق الفاني بالباقي يبقيه
وابستگىِ هر چيز زوالپذير،
به همانند خودش،
نابودش مىسازد!
و وابستگىاش
به آن چه ابدى است
جاودانهاش مىكند...
@shokoohsher✨
#شمس_تبريزی ☘️
برگردان #الف_تالیا
#عزیزم_حسین💚
#یاحسین علیه السلام
تو آمدی که غزل های من ترانه شوند
که بیت های عزادارم عاشقانه شوند...
@shokoohsher✨
#مهدی_آسترکی 🌱
به باز آمدنت چنان دلخوشم
که طفلی به صبح عید،
پرستویی به ظهر بهار..
و من به دیدن تو،
چنان در آینه ات مشغولم
که جهان از کنارم می گذرد
بی آن که سر برگردانم
در فصلهای خونین هم می توان عاشق بود
به قمریان عاشق حسد می ورزم
که دانه بر می چینند
و به ستاره و باران
که بر نیمرخ مهتابی ات بوسه می زنند.
و به گلی که با اشاره ی تو می شکفد
در فصل های خونین هم می توان عاشق بود
مگر از راه در رسی
مگر از شکوفه سر بر زنی
مگر از آفتاب درآیی ....
@shokoohsher✨
#علی_باباچاهی ☘️
#حسین_جان💚
#یاحسین
نامت دلیل محکم مرگ و حیات من
مِهرت ثبات داده به اضلاع ذات من
باران دوست داشتنت بی مضایقه
بخشیده است جان به جماد و نبات من
محتاج عشق هیچ کسی جز تو نیستم
شش گوشهی غمت همهی کائنات من
در این شب قدیمیِ هر لحظه بیم موج
نورت همیشه آمده بهر نجات من
در راه کربلای تو افتاده اتفاق
ای مهربان! عزیزترین خاطرات من
هیمینویسم از تو و هی سبز میشوم
چشمت چه ریخته است مگر در دوات من
با یاد جمعهی حرمت جور دیگریست
اشک دعای ندبه و آه سمات من
@shokoohsher✨
#اعظم_سعادتمند ☘️
دستانت
با رگهای دویده بر آن
نقشه فرار من است
از دنیا...
@shokoohsher✨
#شهرام_رستمی🌱
#یاعباس بن علی💚
#قمربنیهاشم #حضرت_اباالفضل
نه در توصیف شاعرها، نه در آواز عشاقی
تو افزونتر از اندیشه، فراوانتر از اغراقی
وفاداری و شیدایی، علمداری و سقایی
ندارند این صفتها جز تو دیگر هیچ مصداقی
به خوبی تو حتی معترف بودند بدخواهان
یزید آنجا که میگوید «الا یا ایها الساقی»
تمام کودکان معراج را توصیف میکردند
مگر پیداست از بالای دوش تو چه آفاقی؟
چنان رفتی که حتی سایهات از رفتنت جا ماند
رکاب از هم گسست از بس برای مرگ مشتاقی
فرار از تو فراری میشود در عرصۀ میدان
چنان رفتی که بعد از آن بخوانندت هوالباقی
بدون دست میآیی و از دستت گریزانند
پر از زخمی هنوز اما برای جنگ قبراقی
به سوی خیمهها یا «عُدّتی فی شِدّتی» برگرد
که تو بیمشک سقّایی، که تو بیدست رزّاقی
شنیدم بغض بیگریه به آتش میکشد جان را
بماند باقی روضه درون سینهام باقی
@shokoohsher✨
#سیدحمیدرضا_برقعی 🌱