23.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 پیروز واقعی
🔻پیروزی را شمشیر نمی آورد، پیروزی را خون می آورد. از این سخنان قریب به ۴۰ سال می گذرد و ما هزاران بار تجربه کرده ایم،هواپیماهای فرانسوی سوپر اتاندارد، میراژ و موشکهای رولاند، حمایت های مالی،نظامی،اطلاعاتی آمریکا، بمب های شیمیایی اهدایی از آلمان بیمارستان ها خانه ها و خیابان ها را هدف قرار می داد. تعداد شهدای مان از دویست هزار نفر هم فراتر رفت.همان روزها کمیته روابط خارجی سنای آمریکا افشا کرد که هر گاه صدام ایرانیان بیشتری را می کشت، کمکها و حمایتهای مالی و سیاسی بیشتری از آمریکا دریافت می کرد، اما در نهایت مقاومت پیروز شد.
@siasikosarieh
#اسمتومصطفاست
#قسمت_سی_و_نه
به اینکه خدا دوستم داشته و خواسته ام را اجابت کرده، به اینکه حالا فرصت زیاده، به اینکه نباید من را با یک بچه کوچک تنها بگذاری.
مامانم و داداش هایم ساکت بودند.
جلوی در خانه، مامان هر چه اصرار کرد پیاده شوی و افطار کنی، قبول نکردی و سجاد باز ماشین را روشن کرد و ما را رساند خانه خودمان.
افطاری را حاضر کردم، خوردی.
پرسیدم:((چطور شد ساک رو فرستادی خودت نرفتی؟))
_ توی خیابون بودم که تلفن کردن بیا سمت فرودگاه و به چند تا از دوستاتم که پاسپورت دارن و آمادهن بگو بیان.
اینا که زنگ زدن از بچه های فاطمیون بودن.
منم زنگ زدم به آقای حاج نصیری و گفتم اگه می خوای با پسرتون بیایین. می دونستم پاسپورت دارن. حاجی و پسرش اومدن. ساکامون رو دادیم.
اونا از گیت رد شدن، اما جلوی من رو گرفتن و گفتن ویزای عراق داری و نمی تونی وارد سوریه بشی.
گفتم: ((خب چون سربازی نرفتی ویزای سوریه رو نمی دن. ویزای عراق رو هم وقتی دادن که ودیعه گذاشتی!))
گفتی: ((قسمت نبود سمیه! آخه جلوی چشمم رفقا رفتن و من جا موندم!))
بعد از افطار ضربان قلبم بالا رفت. سفره را همان طور که نشسته بودم جمع کردم، اما بلند نشدم که ببرم آشپزخانه. تو هم انگار که من مقصر باشم برنداشتی و با اخم بلند شدی و رفتی اتاق فاطمه.
ربع ساعتی دراز کشیدی و بعد آمدی:((من میرم بیرون.))
#اسمتومصطفاست
#قسمت_چهل
_کجا؟
لباس بیرون را پوشیدی: ((میرم با دوستام دعوا کنم!))
تو مرد صبوری بودی و اهل دعوا نبودی. حتی یک بار از مامانت تشکر کرده بودم که چنین پسر صبوری تربیت کرده.
ولی وای از وقتی که عصبی می شدی.
با ناراحتی گفتم: ((این دعوا کردن یعنی بزن بزن و بکش بکش؟ وایسا منم میام!))
_ لازم نیست بیای، هر جا میرم پشت سرمی!
_ مصطفی!
_ مصطفی نداره!
رفتی آشپزخانه، لیوان آب را پر کردی و سر کشیدی. فاطمه که خواب بود بیدار شد و گریه می کرد.
گفتی: ((خیلی خب، آماده شو. فقط زود!))
سریع آماده شدم، فاطمه را هم آماده کردم. چون آن روزها ماشین را فروخته بودی، زنگ زدم آژانس.
_ بگم کجا؟
_ فاز ۳ اندیشه.
ماشین آژانس آمد و سوار شدیم.
به راننده گفتی: ((بپیچ سمت شهدای گمنام.))
می دانستم آنجا پنج شهید گمنام دفن اند.
پیاده شدیم. شهدا بالای بلندی بودند و تو رفتی سمتشان.من هم آمدم، حتی جلوتر از تو از پله ها رفتم بالا.
فاطمه بغل تو بود. با خودم فکر کردم داری می آیی، یک لحظه به عقب که برگشتم دیدم همان پایین ایستاده ای و داری انگشت اشاره ات را تکان می دهی، انگار به دعوا.
بلند گفتم: ((نمیای بالا؟))
دو سه پله آمدم پایین. قلبم تند تند می زد. صدایت را باد آورد: ((اگه کار منو راه نندازین به همه می گم که شما هیچکاره این! به همه می گم این دروغه که شهدا گره از کارا باز می کنن! به همه می گم کار راه انداز نیستین و آبروتون رو می برم. می گم عند ربهم یرزقون نیستین!))
@siasikosarieh
👀 چشمها را باید شُست؛
👀 جور دیگر باید دید.
😳فهمِ غزه داره از حدِّ ادراک خارج میشه!!
☝️البته نه از نوع اشک و آه.
✍فهندژ
#طوفان_الاقصی
#ولایتمداری
#امت_اسلامی
@siasikosarieh
چرا شکست صهیونیستها در عملیات طوفان الاقصی غیرقابل ترمیم است؟
👈 تحلیلگران پاسخ میدهند
#طوفان_الاقصی #شکست_غیرقابل_ترمیم
@siasikosarieh
🔰 راهبرد رقابت
🖌دکتر عبدالله گنجی
📍مقام معظم رهبری درخصوص انتخابات ۱۴۰۲ یک راهبرد و یک رویکرد جدید به آنچه درباره انتخابات سالهای قبل توصیه میکردند اضافه کردند. رویکرد این بود که در انتخابات پیشین مسئولان و نخبگان سیاسی کشور را از ورود زودهنگام به انتخابات برحذر میداشتند و معتقد بودند فضای زودهنگام انتخاباتی ممکن است به خدمترسانی به مردم آسیب برساند. امسال برخلاف گذشته، خودشان در فروردین ۱۴۰۲، یعنی حدود ۱۱ ماه مانده به انتخابات، پرونده انتخابات را باز کردند و اهمیت انتخابات امسال را برشمردند. اما از راهبردهای چهارگانهای که اعلام کردند (سلامت، امنیت، مشارکت و رقابت) رقابت کاملاً جدید بود. به تعبیر دیگر راهبردهای امنیت، سلامت و مشارکت را بارها تأکید کرده بودند، اما لااقل نگارنده ندیده بودم که از ناحیه رهبری «رقابت» بهعنوان راهبرد اعلام شود. طبیعی است که دو راهبرد سلامت و امنیت عمدتاً در حیطه حاکمیت است، اما مسئولیت دو راهبرد مشارکت و رقابت معطوف به مثلث حاکمیت، مردم و نخبگان سیاسی است و این سه ضلع باید با همدیگر به تحقق آن کمک کنند. حال سؤال این است که قدرالسهم حاکمیت در اعمال راهبرد رقابت چگونه محاسبه میشود، تمایز و تفاوت در عملکرد سیاستگذاران و مجریان انتخابات نسبت به گذشته چگونه ملموس و باورپذیر میشود؟
بدون تردید مشارکت در شرایط فعلی اقتصادی (بهرغم آرامش نسبی فعلی در بازار) با رقابت میسر است. رقابت بهعنوان یک امر روانشناختی برای انسان، میتواند او را در روز انتخابات از منزل بیرون بکشد. اصولاً مشارکت و رقابت مکمل همدیگر هستند و رقابت پیشنیاز مشارکت و مشارکت معلول رضایت و رقابت است. این رقابت به معنای واقعی کلمه باید مبتنی بر سلایق معرفه و قطببندیهای موجود باشد. البته این به آن معنا نیست که از حضور سکولارها در انتخابات استقبال شود. کسانی که برای عبور از اسلامیت نظام به انحای مختلف فکری، اجتماعی، رسانهای و طراحی توطئه جنگیدهاند حتماً نمیتوانند میداندار انتخابات باشند، زیرا سیاستهای کلی نظام را نپذیرفتهاند ولذا قانون گذاری آنان منهای سیاستهای کلی دچار بحران معناست. از دو دسته مفسدین و سکولارها که بگذریم، تحقق راهبرد رقابت نمیتواند با پناه بردن به عبارت «مر قانون را عمل کردیم» ابتر بماند یا رفع مسئولیت کند. اگر قرار است نمایندهای از مجلس کنونی به خاطر عدم عمل به توصیه رهبری مبنی بر دخالت نکردن در انتصابات رد صلاحیت شود و این طور سفت و سخت به فرامین رهبری جامه عمل پوشیده شود، همین دستاندرکاران باید نسبت به راهبرد مشارکت و رقابت رهبری نیز به همین سان حساس باشند. مر قانون پایه و اساس است، اما اقناع اجتماعی صرفاً از عالم حقوق نمیگذرد. مقایسهها و استقراها و قیاسها در عرصه اجتماعی خود عاملی برای رونق یا عدم رونق انتخابات در میدان رأیدهندگان است؛ بنابراین ممکن است از یک سو دست اندرکاران متهم به سختگیری بیشتر از قانون شوند و وسواس بیشتری از آنان دیده شود، اما از سوی دیگر برای تحقق راهبرد رقابت – خصوصاً بعد از اغتشاشات ۱۴۰۱- به «اجتهاد تساهلی» برای تحقق امر ولایت نیاز است. اکنون که مدعیان ولایتمداری در عرصه تصمیمگیری و تصمیمسازی هستند این توقع بیشتر از آنان میرود. کسانی را که با اصول انقلاب اسلامی درنیفتادهاند و صرفاً در یک «منطق موقعیت» بهخاطر ضعف شخصیتی و غلبه عواطف تهمت یا دروغی گفتهاند (مانند پزشکیان) یا وابستگی فکری ندارند، اما فهم و تحلیلشان همین قدر است میتوان در پروسه «اجتهاد تساهلی» در صحنه رقابت دید. نهایت این است که چهار نفر با نمره ۱۰ وارد مجلس میشوند، اما هم امر، ولی محقق میشود هم دشمنی که منتظر سنجاق ماههای پسامهسا به انتخابات است، مأیوس خواهد شد.
خناسان و سکولارها گزاره خالصسازی را ابتدا درمیان گذاشتهاند و تمام سعی خود را برای باورپذیرکردن آن بهکار گرفتهاند. اینها کسانی هستند که وقتی در قدرت بودند صحبت از «جارو کردن» میکردند، اما حال میتوان مستمسکسازی آنان را نیز به محاق برد. دشمنان نیز جایگاه مردمی نظام جمهوری اسلامی را از راهپیمایی ۲۲ بهمن یا روز قدس نمیشناسند. آنان تفسیر و تحلیل مردمی بودن نظام جمهوری اسلامی را از رأی ارائه میدهند، زیرا رأی از جهت کمی، کیفی و جهتگیری با عدد تحلیل میشود و قابلیت بزرگتر کردن «نمود» از «بود» نیست.
معتقدم شرایط موجود منطقه و کشور رسالتی فراتر از قانوندانی و اجرای قانون برعهده دستاندرکاران انتخابات میگذارد و حزبالله هم چشم به تحقق راهبردهای مقام معظم رهبری، خصوصاً راهبرد مشارکت و رقابت دوخته است.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@siasikosarieh
#اسمتومصطفاست
#قسمت_چهل_و_یک
چند پله دیگر آمدم پایین. فاطمه را که زمین گذاشتی، به گریه افتاد.
_ مصطفی متوجه هستی چی میگی؟شهدا رو تهدید میکنی؟
گریه میکردی:((کاری به من نداشته باش. خودم می دونم و شهدا!))
_ بیا بریم بالا!
_ نه بچه رو بذار پیش من و خودت برو!
فاطمه را دادم بغلت و از پله ها رفتم بالا.
سر مزار پنج شهید پنج فاتحه خواندم و آمدم پایین .
روی سکوی کنار باغچه نشسته بودی. کمی آن سوتر سن درست کرده بودند و مراسمی برای نیازمندان برگزار می کردند.
_ میای بریم مراسم؟
_شما برین.من اینجا نشستهم.
با فاطمه رفتیم.ربع ساعتی بعد برگشتم.
دیگر به حرف افتاده بودیم: ((هرطور شده باید برم، مطمئن باش که می رم!))
_ اما اگه بری ما خیلی اذیت می شیم،من و فاطمه!
امیدوار بودم تحت تاثیرت قرار بدهم، اما رو برگرداندی و چیزی نگفتی. دلم شاد شد، اما در پایان ماه رمضان وقتی به اصرار، من را همراه مامان فرستادی شمال، تازه فهمیدم وقتی تصمیم به کاری بگیری کسی جلو دارت نیست.
حالا هم خسته شدم مصطفی،باید بروم بخوابم. بقیه حرف ها بماند برای بعد.
امروز آمده ام کنار مزار پنج شهید گمنام و می خواهم بخشی از صحبت هایم را هم اینجا بگویم، درحالی که هوا باز هم ابری است.
بالای این بلندی خلوت، در حاشیه مزارها، گل های کوچکی روییده؛ زرد و قرمز و بنفش که نامشان را هم نمی دانم.
#اسمتومصطفاست
#قسمت_چهل_و_دو
اصلا نمی دانم نامی دارند یا نه. اما آنچه مهم است شکستن فضای خاکستری اطراف مزار است.
اینجا نیمکتی فلزی است. رویش می نشینم. ضبط را در می آورم و انگار رو به رویم آینه ای گرفته باشم، دارم دیروزها را با تو مرور می کنم.
انگار می خواهم ژاکتی سر بیندازم از گلوله نخی که دیروز است.
رشته ای می گیرم و ژاکت را سر می اندازم و امیدوارم در نهایت برازنده قامت تو در آید و مجبور به شکافتنش نشوم.
مرا همراه خانواده ام راهی شمال کرده بودی و خودت در تهران مانده بودی.
حال خوشی نداشتم. مدام زنگ می زدم. دوست داشتم تو هم بیایی.
هر بار می پرسیدم: ((کجایی؟ چه می کنی؟ نمیای؟)) و تو هم به این اخلاقم عادت داشتی.
اینکه مدام زنگ بزنم و دل شوره ام را به جانت بریزم.
گاه عصبی می شدی، گاه جواب پیامکم را نمی دادی و گاه جوابم را می دادی و غر می زدی که ((سمیه دست بکش!))
می دانستی اگر جوابم را ندهی سر درد می گیرم، طوری که از کرده ات پشیمان شوی. برای همین اگر در مراسمی بودی یا داخل پایگاه، گوشی را روشن می کردی تا متوجه شوم در چه موقعیتی هستی.
همین که صدای نفس هایت را می شنیدم آرام می شدم و تلفن را قطع می کردم تا فرصتی مناسب.
آن روز هم در حال برگشت به تهران بودم. کاموای قهوه ای و زردی هم گرفته بودم تا برایت شال گردن ببافم. آن ها را در دست گرفته و در عالم خیال شال گردنی تصور می کردم که بافته و به گردنت انداخته ام
ادامه دارد ...🌹
@siasikosarieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✦🌺❥🥀🕊❥🌺✦
خونهایی که موجب پیروزی است...
🌹شهید جهاد مغنیه
....رفیق شهید،شهیدت میکنه..🌷
#شهیدجهادمغنیه🕊
#رفیق_شهیدم
#شهید
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🍃🌹✨
@siasikosarieh
دفتر اطلاع رسانی حماس آماری از جنگ غزه ارائه کرد.
🔹۱۱۵۰۰ نفر کشته
🔹۲۹۸۰۰ نفر مجروح
🔹۱.۵ میلیون نفر خانه های خود را ترک کردند.
🔹۲۲۳۰۰۰ خانه آسیب دیده است.
🔹۴۲۰۰۰ خانه به طور کامل ویران یا غیرقابل سکونت بودند.
🔹۹۵ ساختمان دولتی و ۷۴ مسجد به طور کامل ویران شد.
#فلسطین #غزه
@siasikosarieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸
🎥 #موشن_گرافیک
🔺️ آن یاری خداوند و پیروزی نزدیک است
@siasikosarieh
🔴 تجمع بزرگ مردمی در حمایت از کودکان و مردم مظلوم غزه
🔰روز شنبه ۱۴۰۲/۰۸/۲۷
🔰ساعت ۱۵
🔰سخنران سردار حسین سلامی
🔰محل خروش غیرت دینی و انسانی:
تهران بزرگ . میدان انقلاب
@siasikosarieh
20.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اقتصاد اسرائیل، قبل و بعد از طوفانالاقصی
#طوفان_الاقصی
@siasikosarieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸
🎥 زاکانی: مجلس بعدی باید انقلابی تر و کارآمدتر باشد
🍃🌹🍃
🔹شهردار تهران: تلاش کنیم مجلسی انقلابیتر، کارامدتر و توانمندتر شکل بگیرد و خدایی ناکارده نباید به سمتی برویم که جهتگیری مجلس تغییر کند.
#فلسطین | #طوفان_الاقصی
@siasikosarieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا استکانهای قدیم کمر باریک بود؟
خیلی جالبه 👌
#ایران
@siasikosarieh
💢 نشست تخصصی «میدان غزه»
🔻بررسی 40 روز نبرد نابرابر در غزه
همراه با پاسخ به برخی شبهات
کارشناس:
📌 وحیــد خضـــاب
"نویسنده و پژوهشگر مطالعات تاریخ و منطقه"
📆 پنجشنبه ۲۵ آبان ماه ۱۴۰۲
🕗 ساعت ۲۱
📲 پخش زنده از کانال بصیرت در پیام رسان روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/baseeratt
#فریاد_عروسکها
🔰با ما همراه باشید ...
@siasikosarieh
🔺️اعلام حوزه های علمیه بر ضرورت قطع همه روابط و تحریم همه کالاهای اسرائیلی در سراسر جهان
🔹️آیت الله اعرافی در بیانیه ای به حقانیت و درستی راه محور مقاومت و مردم مظلوم فلسطین و غزه قهرمان تأکید و ضرورت قطع همه روابط تجاری و اقتصادی و سیاسی با رژیم صهیونیستی و تحریم همه کالاهای اسرائیلی در سراسر جهان را خواستار شد.
💻در ادامه بخوانید :
🌐https://rasanews.ir/003835
@siasikosarieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شنیدین میگن اصفهانیا خسیسن...
میدونید چرا؟ اینو ببینید 👆👆👆
۲۵ آبان روز اصفهان
@siasikosarieh
#اسمتومصطفاست
#قسمت_چهل_و_سه
شال گردن بوی روزهای باران خورده را می داد که تلفنم زنگ زد.
اسم تو روی صفحه افتاده بود.
_ هیچ معلومه کجایی آقا مصطفی؟
_ اول سلام!
_ بسیار خب، علیک، حالا کجایی؟
_ فرودگاه!
_ کجا می ری؟
_ بگم جیغ و داد راه نمی ندازی؟
_ بگو آقا مصطفی، قلبم اومد تو گلوم!
_ عراق!
گلوله های کاموا را چنگ زدم.
_ میری عراق؟ به اجازه کی؟ که بعد بری سوریه؟
_ رشته ای بر گردنم افکنده دوست!
زدم زیر گریه.
_ کاش الان اونجا بودم عزیز!
_ که چی بشه؟
_ آخه وقتی گریه میکنی خیلی خوشگل میشی!
_ لذت می بری زجر بکشم؟
_ بس کن سمیه! چرا فکر می کنی من دل ندارم؟ خیال می کنی خوشم میاد از تو و فاطمه دل بکنم؟
بلندتر گریه کردم. انگار همه مسافرها متوجه شده بودند.
_ خداحافظ سمیه، مواظب خودت و فاطمه باش!
گوشی را قطع کردی. چند بار شماره ات را گرفتم، اما گوشی ات خاموش بودی.
سرم را به شیشه پنجره تکیه دادم، درحالی که اشک هایم می آمدند.
کجا می رفتی آقا مصطفی؟ میرفتی تا ماه شوی.
((باید وقتی میره و زنگ میزنه کلی هم بهش روحیه بدی دخترم.))
این را مامانم گفت.
کل خانواده ام موافق سوریه رفتنت بودند.
فقط مامان می گفت: ((کاش قبل رفتنش بگه و بره!))
اما خودم می دانستم چندان فرقی هم نمی کرد، چه می گفتی چه نمی گفتی.
تازه اگر از قبل می دانستم روزهای بیشتری زجر می کشیدم.
از سفر شمال آمدم. فاطمه را گذاشتم پیش مامان و آمدم خانه خودمان که دیدم آنجا شده بود سلول انفرادی.
چند دست لباس برای خودم و فاطمه برداشتم و زدم بیرون.
#اسمتومصطفاست
#قسمت_چهل_و_چهار
از همان روز حال من بد شد و حال فاطمه بدتر. تب کرده و تهوع داشت، اما آزمایش ها هیچ ویروس یا میکروبی را نشان نمی داد.
به دکتر گفتم: ((پدرش ماموریته. می تونه علت بیماریش همین باشه؟))
گفت: ((چرا که نه؟ ولی باهاش مدارا کنین.))
او را می بردم خرید، پارک، شهربازی، اما فاطمه فقط تو را می خواست، مثل دلِ من.
پدرت،پدرم و دایی هایش می آمدند کمک حال فاطمه باشند، حالی که خراب بود و او که جیغ می زد و گریه می کرد.
گاه مجبور بودم مسافتی طولانی را بغلش کنم و این به قلبم فشار می آورد.
کافی بود به دلش راه نیایم، ساعت ها گریه می کرد، جان سوز و بی امان و من هم پا به پای او.
روزی پدرت مارا به حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) برد. چون فاطمه توانسته بود آیت الکرسی را حفظ کند، برایش چادر خرید.
از آنجا ما را به دریاچه چیتگر برد تا قایق سواری کنیم. فاطمه می خندید و شاد بود و من به خورشیدِ در حال غروب نگاه می کردم و آبی که به رنگ خون درآمده بود. اشک هایم می آمدند.
یادم افتاد که یکبار فاطمه از روی چهارپایه افتاد و گل سری که به موهایش زده بودم در سرش فرو رفت و خون پیشانی اش را پوشاند. دست و صورتش را شستم و سرش را چسب زدم و او را خواباندم و رویش را پوشاندم.
وقتی آمدی با مقدمه چینی و دلهره گفتم: ((شرمنده، حواسم به فاطمه بود، فقط یک لحظه از او غافل شدم که از روی چارپایه افتاد و سرش شکست!))
گفتی: ((می خوای فاطمه رو قربونی کنم تا از روی اون رد شی؟))
@siasikosarieh