هدایت شده از پرویزن
"به بهانهی آغاز مهر/ مفاهیم مربوط به مدرسه و شاعران پس از جنگ"
يكي از جلوههاي معنايي رایج در شعرسنتی بهویژه غزل شاعران دهههای ۷۰و ۸۰ که ریشه در شعر کودک و نوجوان و همچنین شعر اجتماعی عصر پهلوی دارد، استفاده از مفاهیم مربوط به فضای مدرسه و کتابهای دبستانی (بهخصوص پایهی اول) در مضمونسازی اشعار و تصاویر است.
بازگشت به غربت کودکی را در بسیاری از این دست سرودهها میتوان دید:
آمد كنار تخته، «به نام خدا» نوشت
قبراق بود مثل الف، ب، ت، آ... نوشت
گفتم: اجازه تشنهام آقا و تشنهايم
لبخند زد معلم من، آب را نوشت
گفتم: گرسنهام، همهي ما گرسنهايم
نان را كنار دفتر ما باصفا نوشت
آمد كنار پنجره، با حلقههاي اشك
لبريز بغض بود، ولي بيصدا نوشت
(علياكبري، 1386: 13-12)
بيشتر این اشارات برآمده از درسها و كتابهای دبستان است؛ برای مثال گریز به شعر مشهور "باز باران" از گلچین گیلانی:
تا كوچه باغ ابرهاي «باز باران» زا
تا هفت توي وهم جنگلهاي گيلان برد
(همان: 44)
كاشكي يكبار ديگر آن صداي سبز شيرين
كاشكي يكبار ديگر «باز باران با ترانه»
(ذكاوت، 1377: 80)
اشاره به "دارا و سارا" در جایگاه دو نام ذکرشده در کتابها، از مفاهیمی است که در شعر دهههای یادشده، مُد شده است:
از تو آموختيم الفبا را
معني آب و نان و بابا را
از درخت خيال خود چيدم
سيب دارا، انار سارا را
(نجاتي، 1383: 29)
اشاره به تکالیف مدرسه هم در بسیاری از سرودهها منعکس است:
كودكي كه به فكر بازي بود، خسته از مشق و جمله سازي بود
آه! حالا نشستهيك گوشه، با تمام وجود ميگريد
(انصاري، 1386: 67)
مضمون در "تصمیم کبری" از دیگر اشارات پربسامد در شعر دهههای ۷۰ و ۸۰ است:
تصميم كبري بودي ا دندان شيري
در درس چندم آخرين دندانت افتاد؟
(همان، 47)
"مرد در باران" نیز از دیگر بنمایههای تکرارشونده بهخصوص در شعر انتظار یا سرودههای اجتماعی است:
او رفت و مشق کودکان شهر بعد از این
پر ميشود از قصهي: آن مرد در باران
(ياري، 1380: 28)
اشاره به اصطلاحات املا، نگارش، ریاضی، داستان دهقان فداکار و ...، از دیگر مضامین رایج در سرودههاست.
از میان شاعران این چنددهه، غلامعلی شکوهیان در چندغزل، بهسادگی و نیکویی از این مضامین در خلال غزلهای اجتماعیاش بهره گرفته است:
دلخستهام از این اتاقِ چنددرچند
یک آسمان چند است آقا؟ بال و پر چند؟
...تا اینکه سهم هرکسی یک لقمه باشد
اکرم بگو دست پدر تقسیم بر چند؟(گزیدهی شعر فارس)
شعر اجتماعی"دیکته" از او، بر اساس همین مضامین ساده، سروده شده که در پایان این یادداشت، متن آن آورده شده است:
بنویس بابا مثل هرشب نان ندارد
سارا به سین سفرهمان ایمان ندارد
بعد از همان تصمیم کبری ابرها هم
یا سیل میبارد...و یا باران ندارد
بابا انار و سیب و نان را مینویسد
حتی برای خواندنش دندان ندارد
انگار بابا همکلاس اولیهاست
هی مینویسد این ندارد آن ندارد
بنویس کی آن مرد در باران میآید؟
این انتظار خیسمان پایان ندارد
ایمان برادر! گوش کن! نقطه. سرِ خط
بنویس بابا مثل هرشب نان ندارد
(همان)
"با نگاهی به جریانشناسی غزل شاعران جوان جنوب ایران/ محمد مرادی"
#شعر_اجتماعی
#غزل
#مدرسه
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"پروین و مناظرههای سیاسی"
از میان شاعران معاصر فارسی، کمتر شاعری چون پروین اعتصامی، توانسته با استفاده از نمادهای تاریخی یا تیپها و شخصیتهای تکراری، به صورت پنهان،مضامین و انتقادات سیاسی_اجتماعی مربوط به زمان خود را در اشعارش به تصویر درآورد.
این دست از اشعار او به دلیل زبان تاویلپذیر، زمانمند نبودن اشارات و نمادها، کلیبودن انتقادها و در کنار آن بیان صمیمی و طنز لطیفی که دارد؛ در همهی زمانها مخاطب را به خود جلب میکند.
مناظرهها و گفتگوهایی چون: "دزد و قاضی"، "زنجیر و دیوانه"، "مست و هشیار"، "پیرزن و یتیم" و...، از نمونههای موفق شعر سیاسی در دیوان پروین است که به نظر میرسد، این اشعار او صورت تکاملیافته و آمیختهی مناظرههای انوری و حافظ باشد که در شعر او، هویتی تازه یافته است.
شکایت "پیرزن به قباد"، نمونهای متمایز از این سرودههاست که در ادامه از نظر میگذرد:
روز شکار، پیرزنی با قباد گفت:
کهاز آتش فساد تو، جز دود ِ آه نیست
روزی بیا به کلبهی ما از ره شکار
تحقیق حال گوشهنشینان گناه نیست
هنگام چاشت، سفرهی بینان ما ببین
تا بنگری که نام و نشان از رفاه نیست
دزدم لحاف برد و شبان گاو پس نداد
دیگر به کشور تو، امان و پناه نیست
از تشنگی، کدوبنم امسال خشک شد
آب قنات بردی و آبی بهچاه نیست
سنگینی خراج، به ما عرصه تنگ کرد
گندم توراست، حاصل ما غیر کاه نیست
در دامن تو، دیده جز آلودگی ندید
بر عیبهای روشن خویشت، نگاه نیست
حکم دروغ دادی و گفتی حقیقت است
کار تباه کردی و گفتی تباه نیست
صد جور دیدم از سگ و دربان به درگهت
جز سفله و بخیل، در این بارگاه نیست
ویرانه شد ز ظلم تو، هر مسکن و دهی
یغماگر است چون تو کسی، پادشاه نیست
مُردی در آنزمان که شدی صید گرگ آز
از بهر مرده، حاجت تخت و کلاه نیست
یکدوست از برای تو نگذاشت دشمنی
یک مرد رزمجوی، تورا در سپاه نیست
جمعی سیاهروزِ سیهکاری تو اَند
باور مکن که بهر تو روز سیاه نیست
مزدور خفته را ندهد مزد، هیچکس
میدان همّت است جهان، خوابگاه نیست
تقویم عمر ماست جهان، هر چه میکنیم
بیرون ز دفتر کهن سال و ماه نیست
سختی کشی ز دهر، چو سختی دهی به خلق
در کیفر فلک، غلط و اشتباه نیست
#پروین_اعتصامی
#مناظره
#ادبیات_سیاسی
#شعر_اجتماعی
#ادبیات_انتقادی
#شعر_عصر_رضا_شاه
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"پروین و مناظرههای سیاسی"
از میان شاعران معاصر فارسی، کمتر شاعری چون پروین اعتصامی، توانسته با استفاده از نمادهای تاریخی یا تیپها و شخصیتهای تکراری، به صورت پنهان،مضامین و انتقادات سیاسی_اجتماعی مربوط به زمان خود را در اشعارش به تصویر درآورد.
این دست از اشعار او به دلیل زبان تاویلپذیر، زمانمند نبودن اشارات و نمادها، کلیبودن انتقادها و در کنار آن بیان صمیمی و طنز لطیفی که دارد؛ در همهی زمانها مخاطب را به خود جلب میکند.
مناظرهها و گفتگوهایی چون: "دزد و قاضی"، "زنجیر و دیوانه"، "مست و هشیار"، "پیرزن و یتیم" و...، از نمونههای موفق شعر سیاسی در دیوان پروین است که به نظر میرسد، این اشعار او صورت تکاملیافته و آمیختهی مناظرههای انوری و حافظ باشد که در شعر او، هویتی تازه یافته است.
شکایت "پیرزن به قباد"، نمونهای متمایز از این سرودههاست که در ادامه از نظر میگذرد:
روز شکار، پیرزنی با قباد گفت:
کهاز آتش فساد تو، جز دود ِ آه نیست
روزی بیا به کلبهی ما از ره شکار
تحقیق حال گوشهنشینان گناه نیست
هنگام چاشت، سفرهی بینان ما ببین
تا بنگری که نام و نشان از رفاه نیست
دزدم لحاف برد و شبان گاو پس نداد
دیگر به کشور تو، امان و پناه نیست
از تشنگی، کدوبنم امسال خشک شد
آب قنات بردی و آبی بهچاه نیست
سنگینی خراج، به ما عرصه تنگ کرد
گندم توراست، حاصل ما غیر کاه نیست
در دامن تو، دیده جز آلودگی ندید
بر عیبهای روشن خویشت، نگاه نیست
حکم دروغ دادی و گفتی حقیقت است
کار تباه کردی و گفتی تباه نیست
صد جور دیدم از سگ و دربان به درگهت
جز سفله و بخیل، در این بارگاه نیست
ویرانه شد ز ظلم تو، هر مسکن و دهی
یغماگر است چون تو کسی، پادشاه نیست
مُردی در آنزمان که شدی صید گرگ آز
از بهر مرده، حاجت تخت و کلاه نیست
یکدوست از برای تو نگذاشت دشمنی
یک مرد رزمجوی، تورا در سپاه نیست
جمعی سیاهروزِ سیهکاری تو اَند
باور مکن که بهر تو روز سیاه نیست
مزدور خفته را ندهد مزد، هیچکس
میدان همّت است جهان، خوابگاه نیست
تقویم عمر ماست جهان، هر چه میکنیم
بیرون ز دفتر کهن سال و ماه نیست
سختی کشی ز دهر، چو سختی دهی به خلق
در کیفر فلک، غلط و اشتباه نیست
#پروین_اعتصامی
#مناظره
#ادبیات_سیاسی
#شعر_اجتماعی
#ادبیات_انتقادی
#شعر_عصر_رضا_شاه
https://eitaa.com/mmparvizan