هدایت شده از پرویزن
"شعر فلسطینی و دورههای آن"
در میان جریانهای شعر پایداری عرب، در دهههای اخیر، شعر فلسطینی از همه شکوفاتر است. شعر فلسطین را در یک تقسیمبندی کلّی میتوان به پنج دورهی اصلی تقسیم کرد:
1- پیش از اعلامیهی بالفور، یعنی پیش از آنکه لردبالفور وزیرخارجهی بریتانیا در 1917 اعلامیهی معروف خود را صادر کرد و بهطور ضمنی به صهیونیستها وعدهی تشکیل دولت یهودی را بدهد.
2- دورهی پس از اعلامیهی بالفور که بیشتر متفکران و شاعران عرب، خطر را احساس کردند و آن را جدی گرفتند؛ زیرا در این فترت زمانی یعنی از 1917 تا 1948 که کشور اسرائیل رسماً اعلام موجودیت کرد، لحظهبهلحظه بر تعداد مهاجران یهود به فلسطین افزوده شد.
3- دورهی سوم پس از تشکیل رسمی دولت اسرائیل یعنی از سال 1948 تا شکست اعراب در ژوئن 1967 است. در این دوره قوانین ظالمانهی اسرائیلیها در مورد غصب زمینهای کشاورزی، زندانیکردن آنان در روستاها، کشتار دستهجمعی روستاییان و بهراهانداختن زندانهای مخوف با شکنجههای قرون وسطایی رخ مینماید.
4- دورهی چهارم از زمانی آغاز میشود که اعراب در سال 1967 از اسرائیل شکست خوردند. اهمیت این دوره بدان جهت است که اعراب دانستند که مسألۀ اسرائیل تنها به فلسطین محدود نمیشود.(فرزاد، 41: 1383-38)
5- در کنار چهار دورهی اصلی یادشده که در کتابهای تاریخ ادبیات فلسطینی به آنها اشاره شده، برخی منتقدان، ادبیات پس از انتفاضهی(1987) مردم فلسطین را شکلدهندهی دورهای جدید از شعر فلسطین میدانند که میتوان آن را دورهی پنجم این تقسیمبندی دانست. (نک. محمدی روزبهانی، 1389: 67-68)
#شعر_فلسطینی
#ادبیات_پایداری
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"شاعران نخست فلسطینی"
در نخستین دورهی شعر فلسطینی، شاعرانی اندک به صورتی ضمنی به مشکلات ایجادشده در منطقهی مقاومت پرداختهاند. در این سالها شاعری چون «نشاشیبی» در سال 1910 در اشعارش به توطئهی فروش زمینهای فلسطین به یهودیان اشاره کرده و در سال 1912 چاپ شعر «سلیمان فروغی» نیز در برگیرندهی چنین مفاهیمی است. در این دوره، دولتهای مقتدر اسلامی چون: عثمانی، ایران و پاکستان، درگیر معضل استعمار داخلیاند و چندان متوجه فلسطین و آژانس یهود نیستند. در کل، این سالها، دوران غفلت از مسالهی فلسطین است و شعر عرب همچنان درگیر خمریات و قصیدههای کهن به شیوهی متنبی و ابوالعلاست و کمتر مفاهیم روشنگرایانه در اشعار دیده میشود.
ویژگیهای دومین دورهی شعر فلسطین را، باید در بین سالهای 1917 تا 1948 واکاوی کرد. در این زمان، هنوز بریتانیای کبیر، فلسطین را بهعنوان قسمتی از مستعمرات خود در تصرف دارد؛ اما با گسترش فعالیتهای بنگاه یهود و پیگیریهای آنان برای جستوجوی سرزمینی واحد، اوّلین آژیرهای خطر به صدا در میآید و پس از اعلامیهی بالفور، برخی از آثار مقاومت فلسطینی سروده میشود. در این سالها تیزی نوک پیکان اشعار بهسمت انگلیسیهاست؛ با ایتحال با علنی شدن اقدامات صهیونیستها و حمایت خونریزانهی بریتانیاییها از آنان، روند شعر مقاومت شتاب گرفته است.
در این مدت، جریان خریدوفروش زمین بین یهودیان و فلسطینیان سرعت میگیرد و این رویداد، باعث علنیشدن ماجرای غصب فلسطین و آغاز حکومت اسرائیلیها بر فلسطین شده است. بسیاری از شاعران، در این زمان به گوشزد کردن خطر پرداختهاند؛ اما شعر مقاومت فلسطین، هنوز شکل یکپارچه نگرفته است.
در شعر این دوره میتوان چند موضوع محوری را در اشعار جستوجو کرد:
«1- مبارزه علیه بریتانیا بهعنوان عامل پیشبرد منویات صهیونیستها و نیز اندیشهی صهیونیسم؛
2- تأیید و مدح مبارزان و قهرمانان انقلابی؛
3- خریداری زمینهای فلسطین توسط یهودیان مهاجر.»(فرزاد، 1383: 45)
یکی از نقطههای اصلی در تحول شعر فلسطینی، انقلاب مردم در آوریل 1936 است. این انقلاب با اعتصابهای سراسری آغاز شد و پس از آن جنگهای داخلی بین اعراب و انگلیسیان و یهودیان رخ داد. این انقلاب، خواهانِ جلوگیری از فروش زمینهای فلسطین، قطع مهاجرت یهودیان و درنهایت تشکیل حکومتی فلسطینی بود. اگرچه با میانجیگری برخی عربها، این نهضت زود به سازش گرایید، نسلی از مبارزان این انقلاب به نهضت پایداری فلسطینی اضافه شد.
این نسل که ادامه دهندهی راه مبارزانی چون: عزالدین قسام(مقتول به1935) بود؛ در راه گسترش نظریههای انقلاب تلاشی چشمگیر کرد. جنبش انقلاب 1936 آنقدر فراگیر بود که ادبیات فلسطینی در دل آن شکل گرفت؛ ادب ویژگیهای اصلی شاعران این جریان ادبی را میتوان اینگونه دستهبندی کرد:
«نخست: بیشتر آنان خود مجاهد بودهاند؛ انجام فعالیتهای سیاسی برای آنان یک نوع نیاز روزانه به شمار میرفت و شعرشان وسیلهی پیشبرد هدفهای انقلابی بود و حتّی بسیاری از آنان در برابر شکنجههای سخت تاب آورده و برخی در میدان مبارزه جان خود را از دست دادهاند...؛ دوم: آنان در شعر خود بیشتر پایداریها، ایستادگیها و پایگاههای انقلابی را بیان میداشتند و از آن، وسیلهی اعتراض در برابر واپسگراییها میساختند؛ بهگونهای که میتوان بسیاری از رویدادهای تاریخی ویژهی انقلاب فلسطین را از مجموعههای شعری آنان بیرون کشید...؛
سوم: این شاعران شکل کلاسیک قصیده را در بیان تجربیات خویش به کار میگرفتند.» (اسوار، 1358: 11)
علل استفاده از قالبهای سنتی در ادبیات مقاومت این دوره را میتوان اینگونه خلاصه کرد:
1- در این دوره شعر پویا و نو معاصر عرب هنوز فراگیر نشده بود؛
2- بازگشت به شعر سنتی میتوانست بیانگر توجه به سنتهای ملّی و قومی در برابر مهاجمان باشد؛
3- موسیقی و آهنگ موجود در شعر سنتی بهخوبی میتوانست شیوهی رجزگونهی اشعار مقاومت را حفظ کند و در راهپیماییها و اعتصابها و شعارها کاربردی باشد.
4- این نوع اشعار با چارچوب ذهنی و سلیقهی تودهی مردم فلسطین سازگارتر بود و در تشویق آنان به همراهی با جریان مقاومت موفقتر مینمود.
از شاعران انقلاب 1936، بیشک سهم «ابراهیمطوقان، عبدالرحیم محمود و ابوسلمی از دیگران پررنگتر است. در شعر آنان مفاهیمی چون: آزادی، رهایی، استقلال، وطن، شهدا، دادخواهی و انتقام از متجاوزان انگلیسی و یهودی،.... دیده میشود. در پایان این دوره، شعر فلسطین به مرحلهی دیگری از جدال و نبرد خویش وارد شد. هرچه فریاد زد، هرچه حقطلبی کرد، هرچه با تودههای با ایمان همآواز شد، نتوانست از وقوع فاجعه جلوگیری کند و متأسفانه در 1948 فاجعه به وقوع پیوست و دشمن اعلام موجودیت کرد.» (فرزاد، 1383: 46)
#شعر_فلسطینی
#شعر_پایداری
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"شعر فلسطینی نیمهی دوم قرن بیستم"
در دهههای پس از میانهی سدهی بیستم، نسل جدید شعر فلسطین با روحیهای حماسیتر ظهور کرد. سرآغاز این تحول را میتوان در انقلاب مردم مصر در ژوئیهی 1952 دید که سبب گسترش روحیهی اعتراض در مقابل سازش و سکوت اعراب در مسالهی فلسطین شد. در این سالها، مردم فلسطین با برگزاری شبهای شعر روستایی شعر مقاومت را زنده نگاه داشتند. این روحیهی مقاومتمندانه با هجوم همزمان اسرائیل، انگلیس و فرانسه در سال 1956 به مصر گسترش یافت و موجی جدید از مقاومت را در ادبیات اعراب پدید آورد.
در سال 1967 رژیم صهیونیستی با زندانیکردن بسیاری از روشنفکران، نویسندگان و شاعران فلسطینی، به وسیلهای جدید برای خاموشکردن مقاومت دست زد. این اقدام، شعر وطنی فلسطین را باشکوهتر کرد. جنگ ژوئن این سال نیز که به شکست اعراب از اسرائیل انجامید روحیهی مقاومت را فرو نریخت. همزمان با این واقعهها، از اواخر دههی 60 و در سراسر دههی هفتاد میلادی در اردن، لبنان و دیگر کشورهای مجاور، تودههای راندهشدهی فلسطینی سازمانهای چریکی و مقاوم تشکیل دادند و این نکته نیز بر گسترش جریان شعر مقاومت تأثیر نهاد.
در این دوره (دورۀ چهارم شعر فلسطینی)، پیوند بین شعر فلسطین اشغالی و فلسطین وطنی بیشتر نمود دارد. در این سالها، شاعران سعی کردند پیوندی بین وطن و عشق در شعرهاشان ایجاد کنند. برجستهترین این شاعران محمود درویش بود. «در شعر درویش... آن آمیزهی ژرف و آرام و جوشان از زن و میهن را خواهیم دید که این دو باهم مسالهی یگانه و گسستگیناپذیر عشق را میسازد. ادبیات تبعید از این دست پدیدهها-پس آنگاه-به خود دید؛ اما ادب مقاومت در سرزمین اشغالشده آنها را با سادگی ژرفتر و اقناعی توانمندتر و قرابتی بیشتر به زن و زمین بیان کرد.» (کنفانی، 25: 1362-24)
این توجه دوجانبه، پیوندی عمیق بین شعر ملّی و شعر تغزلی کهن عرب ایجاد و موسیقی سنتی عربی را بهگونهای حماسی وارد شعرهای آزاد و نو وطنی کرد؛ بهطوریکه در سالهای بعد و در شعر نزار قبانی اوج این شیوه را میبینیم. در دههی شصت همچنین با روی کار آمدن روزنامهی «الاتحاد» در فلسطین و اختصاص صفحه به ادبیات عربی، شعر فلسطین رونقی دیگر گرفت. همچنین در کنار آثار چاپ شدهی اندک، برگزاری جشنوارهها و شبشعرها در روستاها و روایت شفاهی اشعار کارآمدتر بود. در کل دو نکتهی بنیادین در شعر این دوره میتوان دید:
«یک: شعر در سرزمین اشغال پشده، برخلاف شعر تبعید، مویه و زاری و نومیدی نیست؛ بلکه تابشی است انقلابی و پیوسته و امیدی است شگفتانگیز.
دو: شعر عرب در سرزمین اشغال شده با شتابی حیرتزا و هماهنگی کامل، از رخدادهای سیاسی در جهان عرب اثر میپذیرد و آن را متمم مسأله و موضوع خود و پرداختن به آنها را بخشی از مسئولیتهای خویش میداند.» (همان، 28)
در سالهای بعد (نزدیک 1975)، هجوم اسرائیان به جنوب لبنان و تصرف بخشهایی از سوریه، مسألهی فلسطین را کاملاً جهانی کرد. این جهانیشدن ادبیات فلسطینی، به قالبهای جهانی نیاز داشت و این نکته سبب شد، قالبهای سنتی تقریباً به کنار روند و جریانهای نوگرایانه بهوضوح در آثار شاعران این دوره بهویژه محمود سلیم درویش و سمیحالقاسم جلوه یابند.
از فلسطینسرایان عرب در این دوره شاعرانی از نسلهای مختلف چون: محمود درویش، نزیه خیر، فوزیالاسمر، راشد حسین، سمیحالقاسم، سالم جبران، حنّا ابوحنا، توفیق زیاد، مریدالبرغوثی، احمد دحبور، محمد القیسی، عزالدین المناصره، هارون هاشم، حسنالبحیری و... در این مسیر از دیگران پیشی گرفتند که شیوهای نو در شعر مقاومت در افکندند. فاجعه، آنچنان نگرانکننده بود که شاعر زن و شراب و عشق، نزار قبانی را هم به میدان کشید و او نیز آثاری شکوهمند با موضوع فلسطین آفرید.
شعر فلسطین، از این دوره در مناطق اشغالی محدود نماند. بدر شاکرالسّیاب، عبدالوهاب البیاتی، بلندالحیدری، نازکالملائکه، سعدی یوسف، جواد جمیل، احمد مطر و بسیاری از شاعران عراق هم به این جریان پیوستند؛ تاآنجا که در بیشتر کشورهای اسلامی این جریان، شکل گرفت.
در طول این جریان، شاعرانی دیگر از فلسطین و کشورهای عربی چون: صلاح عبدالصبور، کمال عبدالحلیم، احمد فؤادنجم، کمال ناصر، معین شلبیه، یوسفالدیک، موسی حوامده، محمود مفلح، احمد عبدالمعطی، احمد رامی، خلیل حاوی و... با سرودن اشعاری در پیوند با پایداری ملّت فلسطین این جریان ادبی - اسلامی را گسترش دادند.
در بین شاعران ایرانی نیز، اگرچه دیر، معدودی از سرایندگان دوران پهلوی، مصادف با شکست اعراب از اسرائیل و از اواخر دههی 40 شمسی، اشعاری در ستایش مقاومت فلسطین سرودند که از آن میان باید به شاعرانی چون: محمدعلی سپانلو، حمید سبزواری و حسن اجتهادی اشاره کرد.
#شعر_فلسطینی
#ادبیات_پایداری
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"دعوت به مقاومت در شعر فلسطینی"
از مهمترین مفاهیم مشترک در اغلب فلسطینسرودهها، دعوت مخاطب به مقاومت است. این مفهوم از اوّلین دورههای شعر فلسطین در شعر عربی نمود داشته (نک: محمدی روزبهانی، 1389: 83) و از پربسامدترین مؤلفههای معنایی فلسطینیات فارسی نیز هست. در شعر شاعران دهۀ اوّل انقلاب مثل حمید سبزواری، این مؤلفه بسیار پررنگ، و برآمده از شرایط اجتماعی سالهای آغازین انقلاب و روحیۀ حماسی مردم جامعه است:
...تنگ است ما را خانه تنگ است ای برادر
برخاک ما بیگانه ننگ است ای برادر
...فرمان رسید این خانه از دشمن بگیرید
تخت ونگین از دست اهریمن بگیرید
...تکبیرزن، لبیکگو، بنشین به رهوار
مقصد دیار قدس همپای جلودار
(صداقتگوی کیاسری، 82: 1372 -79)
دیگر شاعران نسل اوّل دوران جنگ چون: محمود شاهرخی و عباس براتیپور(نک: همان، 89 و 30) از شگردی مشابه برای بیان این مفهوم بهره بردهاند. از نظر واژگانی، آرکائیسم و اشاره به قهرمانان ملّی و دینی از ابزار غنیکردن اشعار آنان است. در اینگونه شعرها که معمولاً در قالب مثنوی سروده شده، به پیروی از شعر حمید سبزواری از وزن حماسی«مستفعلن مستفعلن مستفعلاتن» در بحر «رجز»استفاده شده است.
در غزلهای پایداری زمان جنگ نیز این نگاه پویا و مقاوم در شعر شاعران نسل اوّل انقلاب بهوضوح دیده میشود:
میشکافد سینۀ شب شعلۀ شمشیر فجر
ای برادر تا پگاه قدس با رهبر بهپیش
(مردانی، 1374: 18)
گاه دعوت به مقاومت بهعلت نزدیکی شاعر با فضای معناگرای شعر جنگ، چارچوبی کاملاً نمادین گرفته که تنها با اشارۀ شاعر میتوان شعر را مربوط به مقاومت فلسطین دانست. در این دست اشعار، شاعر به صورتی نمادین مقاومت را تنها چارۀ بهبود شرایط موجود معرفی میکند:
تا آفتاب را به غنیمت بیاوریم
یک ذره راه مانده به تسخیر پنجره
جز با کلید ناخن ما وا نمیشود
قفل بزرگ بسته به زنجیر پنجره
(امینپور، 1386: 14)
هرچند در شعرهای مربوط به دهۀ هشتاد، از میزان دعوت به مقاومت در فلسطینیات فارسی کاسته شده، برخی شاعران نسل سوم، بهویژه با استفاده از نماد «سنگ» مخاطب را مقاومت دعوت میکنند. ابیات زیر از حسین هدایتی از این نمونه است:
سنگ بردار و بزن این شب آویزان را
تا که برهم بزنی خواب خوش شیطان را
سنگ قانون دهانکوب زمین است بزن
آه موسیقی خشم تو همین است بزن
(اسرافیلی، 1385: 414)
#در_کوچه_باغ_های_پرتقال_و_زخم
#محمد_مرادی
#شعر_فلسطینی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
«نمادهای مشترک در اشعار فارسی با موضوع فلسطین/ بخش اول: زیتون»
برخی از واژهها در فرهنگ شعر فلسطینی با بسامد و کارکرد بیشتری به کار میروند و مفاهیم وسیعی را در توصیفها بهخود اختصاص میدهند. در این گفتار، به بررسی نمادها و کلیدواژههای اشعار فارسی با موضوع مقاومت مردم فلسطین خواهیم پرداخت. این نماد - واژهها را در چند دستۀ نمادهای بومی - جغرافیایی، نمادهای پایداری، نمادهای مربوط به آوارگی و محاصره و نمادهای اسرائیلیان میتوان طبقهبندی کرد.
نمادهای بومی -جغرافیایی
این نمادها، شامل مفاهیم و اشیایی هستند که بیشتر بومی و طبیعیاند و استفاده از آنها در اشعار، بهنوعی یادآور جغرافیای مقاومت فلسطین است؛ بااینحال در اشعار کاربردی نمادین نیز دارند. از این دسته، واژههای زیتون، پرتقال، سیب، تین(انجیر)، دریا و برخی گلها، بیشترین نمود را در فلسطینیات فارسی دارند.
زیتون یکی از دو نماد پرکارد در اشعار فارسی با موضوع فلسطین است. استفاده از این نماد بیش از همه در اشعاری دیده میشود که در دوران پس از جنگ سروده شدهاند و بیشک تأثیرپذیری از ترجمۀ آثار شاعران عرب، در این دوران در رواج آن مؤثر بوده و از میان شاعران نسل اوّل و دوم انقلاب، ضیاءالدین ترابی، آرش بارانپور، تیمور ترنج، مجتبی مهدویسعیدی و علیرضا قزوه، در سرودههای آزاد خود از آن بهره بردهاند:
یا اخم عنابی ماه / در شبهای زیتونزارانت / دل هیچ عاشقی را / به شوق کشانده است
(صداقتگوی کیاسری، 1372: 39)
این واژه علاوهبر صلح، نمادی از هویت فلسطینیان است و بسیاری از شاعران فارسی بین آن و مفهوم خون پیوند برقرار کردهاند؛ البته ابن نوع کارکرد بیش از همه مربوط به شاعران سنتی دهههای اخیر است و در جایگاه قافیۀ اشعار، نمودی مشخص دارد. (نک: عمرانی، 1382: 25، برامکه، 1385: 157و161و انصارینژاد، 1386: 56)
اهمیت این واژه در فلسطینیات فارسی بهاندازهای است که بارها در جایگاه ردیف اشعار قرار گرفته (نک: سیب و زیتون، 19: 1388)، همچنین نام برخی کتابهای مربوط به ادب فلسطین چون: «زخم زیتون»، «زیتون و سنگ»، «سیب و زیتون» و... با استفاده از آن انتخاب شده است.
#زیتون
#شعر_فلسطینی
#محمد_مرادی
#شعر_پایداری
https://eitaa.com/mmparvizan