هدایت شده از پرویزن
"بس از/ پس از: بحثی دربارهی ضبط یکی از ابیات گلستان سعدی"
در پایان باب ششم گلستان (در ضعف و پیری) داستانی منظوم به مطلع زیر درج شده که ماجرای اختلاف زنی جوان و مردی پیر را به طنزی نسبتا برهنه روایت کرده است:
شنیدهام که دراین روزها کهن پیری
خیال بست به پیرانهسر که گیرد جفت
( کلیات سعدی، تصحیح استادولی و اسکندری، ص ۱۶۵)
بیت آخرین این شعر نیز اینگونه ضبط شده است:
پس از خلافت و شُنعت گناه دختر نیست
تورا که دست بلرزد گهر چه دانی سفت؟
(همان ص ۱۶۶)
شارحان و مصححان گلستان دربارهی این بیت نظرهای تقریبا مشابه داشتهاند؛ البته در برخی تصحیحها از جمله گلستان غلامحسین یوسفی، صورت "گناه دختر چیست؟/ ص ۵۲۹) ضبط شده و در برخی نسخ، به جای خلافت، جلافت آمده؛ اما بیشتر توجّه شارحان، بر معنی شُنعت( زشتی/ سرزنش و...) و خلافت (اختلاف و احمقی و ...) تمرکز یافته است. آنچه در این یادداشت کوتاه به آن میپردازیم، ضبط آغاز این بیت است.
در نسخههای کهن گلستان از نسخهی ۷۲۶ کابل و دیگر نسخ معتبر قرن هشتم گرفته تا غالب نسخ سدههای نهم، عمدتا این بیت به دلیل یکسانی رسمالخط (ب/پ) در این دوره، به صورت "بس از" ضبط شده است.
مصححان و شارحان گلستان سعدی از فروغی و قریب و یوسفی تا خطیب رهبر و اسکندری و استادولی و دیگران (تا آنجا که دیدهام)، آغاز بیت را به صورت "پس از" آوردهاند و هیجیک، این احتمال را در نظر نداشتهاند که ضبط "بس از" هم از منظر معنا و هم سبک سعدی، شایستهتر به نظر میرسد.
اگر به ادب کهن پارسی بنگریم، کاربرد ترکیب "بس از" به معنای کفایت یا دست از کاری کشیدن و بس کردن، بارها در اشعار فارسی استفاده شده است؛ برای مثال عنصری در قصیدهی مشهورش در نقد غضائری رازی:
بس ای ملک که "بس از" غالیان یافهسخن
سته شوی و بر آن تیغت افکند اشعال
...
نخست گفت که "بس از" عطا که سیر شدم
بکرد باز تقاضای بدره و خرطال
و سنایی در حقیقه با کاربردی مشابه گفته است:
بس از آن وصف زلف و طره و خال
بس از این هرزگفت و گوی مُحال
عبارت "بس از چیزی یا کاری" در شعر کهن عمدتا با ضمایر "این/ آن" همراه است؛ چنانکه در بیت زیر از غزلیات سعدی نیز دیده میشود:
رفت آنکه فقاع از تو گشایند دگربار
مارا "بس از این" کوزه که بیگانه مکیده است
کاربردی کاملا منطبق با شیوهی حکایت گلستان را در بوستان سعدی باب پنجم هم میتوان دید:
شتربچّه با مادر خویش گفت:
بس از رفتن، آخر زمانی بخفت
که همین سیاق نشاندهندهی درست بودن ضبط زیر برای بیت آخر حکایت گلستان است:
بس از خلافت و شنعت، گناه دختر نیست(چیست)
تورا که دست بلرزد گهر چه دانی سفت
باید افزود که اگر "پس از" را چنانکه نظر اغلب مصححان است، صحیح بدانیم، شعر از منظر معنی هم دچار لغزش میشود؛ به این معنا که "پیش از خلافت و شنعت و مراجعه به قاضی، گناه از دختر بوده"، حال آنکه حکایت چیزی دیگر را مطرح کرده است.
سعدی به عنوان قضاوت کنندهای بیرونی در پایان حکایت (چون بسیاری از حکایتهایش)، به پیر میگوید: از اختلاف و احمقی و بدگویی و سرزنش دست بردار و بس کن. گناه از دختر نیست و تقصیر متوجه تو و ضعف و پیری توست.
#تصحیح
#گلستان
#سعدی
#سیب_نارنجی
@mmparvizan
"بس از/ پس از: بحثی دربارهی ضبط یکی از ابیات گلستان سعدی"
در پایان باب ششم گلستان (در ضعف و پیری) داستانی منظوم به مطلع زیر درج شده که ماجرای اختلاف زنی جوان و مردی پیر را به طنزی نسبتا برهنه روایت کرده است:
شنیدهام که دراین روزها کهن پیری
خیال بست به پیرانهسر که گیرد جفت
( کلیات سعدی، تصحیح استادولی و اسکندری، ص ۱۶۵)
بیت آخرین این شعر نیز اینگونه ضبط شده است:
پس از خلافت و شُنعت گناه دختر نیست
تورا که دست بلرزد گهر چه دانی سفت؟
(همان ص ۱۶۶)
شارحان و مصححان گلستان دربارهی این بیت نظرهای تقریبا مشابه داشتهاند؛ البته در برخی تصحیحها از جمله گلستان غلامحسین یوسفی، صورت "گناه دختر چیست؟/ ص ۵۲۹) ضبط شده و در برخی نسخ، به جای خلافت، جلافت آمده؛ اما بیشتر توجّه شارحان، بر معنی شُنعت( زشتی/ سرزنش و...) و خلافت (اختلاف و احمقی و ...) تمرکز یافته است. آنچه در این یادداشت کوتاه به آن میپردازیم، ضبط آغاز این بیت است.
در نسخههای کهن گلستان از نسخهی ۷۲۶ کابل و دیگر نسخ معتبر قرن هشتم گرفته تا غالب نسخ سدههای نهم، عمدتا این بیت به دلیل یکسانی رسمالخط (ب/پ) در این دوره، به صورت "بس از" ضبط شده است.
مصححان و شارحان گلستان سعدی از فروغی و قریب و یوسفی تا خطیب رهبر و اسکندری و استادولی و دیگران (تا آنجا که دیدهام)، آغاز بیت را به صورت "پس از" آوردهاند و هیچیک، این احتمال را در نظر نداشتهاند که ضبط "بس از" هم از منظر معنا و هم سبک سعدی، شایستهتر به نظر میرسد.
اگر به ادب کهن پارسی بنگریم، کاربرد ترکیب "بس از" به معنای کفایت یا دست از کاری کشیدن و بس کردن، بارها در اشعار فارسی استفاده شده است؛ برای مثال عنصری در قصیدهی مشهورش در نقد غضائری رازی:
بس ای ملک که "بس از" غالیان یافهسخن
سته شوی و بر آن تیغت افکند اشعال
...
نخست گفت که "بس از" عطا که سیر شدم
بکرد باز تقاضای بدره و خرطال
و سنایی در حدیقهالحقیقه با کاربردی مشابه گفته است:
بس از آن وصف زلف و طره و خال
بس از این هرزگفت و گوی مُحال
عبارت "بس از چیزی یا کاری" در شعر کهن عمدتا با ضمایر "این/ آن" همراه است؛ چنانکه در بیت زیر از غزلیات سعدی نیز دیده میشود:
رفت آنکه فقاع از تو گشایند دگربار
مارا "بس از این" کوزه که بیگانه مکیده است
کاربردی کاملا منطبق با شیوهی حکایت گلستان را در بوستان سعدی باب پنجم هم میتوان دید:
شتربچّه با مادر خویش گفت:
بس از رفتن، آخر زمانی بخفت
که همین سیاق نشاندهندهی درست بودن ضبط زیر برای بیت آخر حکایت گلستان است:
بس از خلافت و شنعت، گناه دختر نیست(چیست)
تورا که دست بلرزد گهر چه دانی سفت
باید افزود که اگر "پس از" را چنانکه نظر اغلب مصححان است، صحیح بدانیم، شعر از منظر معنی هم دچار لغزش میشود؛ به این معنا که "پیش از خلافت و شنعت و مراجعه به قاضی، گناه از دختر بوده"، حال آنکه حکایت چیزی دیگر را مطرح کرده است.
سعدی به عنوان قضاوت کنندهای بیرونی در پایان حکایت (چون بسیاری از حکایتهایش)، به پیر میگوید: از اختلاف و احمقی و بدگویی و سرزنش دست بردار و بس کن. گناه از دختر نیست و تقصیر متوجه تو و ضعف و پیری توست.
#تصحیح
#گلستان
#سعدی
#سیب_نارنجی
@mmparvizan