eitaa logo
احمد الحسن باطل شد
164 دنبال‌کننده
371 عکس
184 ویدیو
106 فایل
روشنگری درباره جریان احمد الحسن
مشاهده در ایتا
دانلود
▼ٰٰ بۘۘسۘۘم ۘۘاۘۘلۘۘلۘۘه ۘۘاۘۘلۘۘرحۘۘمۘۘن ۘۘاۘۘلۘۘرحۘۘیۘۘم ۘۘ▼ٰٰ ╔══✿✵🌸🍃✿═════╗ پــــدر ܩܤرࡅ߲ߊ‌ن ╚═════✿✵🌸🍃✿══╝ 🔴موضوع : ظهور قابل تعجیل نیست! 🌼❀⊱••━═━⏎ سلام علیکم استاد یکسری میگن ظهور مثل قیامت، زمان مشخص داره و امکان تعجیل نیست. 🌸❀⊱••━═━⏎ پدر سلام علیڪم. خوب اشتباه می گویند؛ و الا این همه تاکید بر دعای تعجیل فرج برای چیست؟! این عزیزان از ظرافت های اسلوب تشبیه آگاه نیستن. به عنوان مثال تا حالا چند نفر را دیده ام که قائل شدن جعفر کذاب توبه کرده، چرا؟ چون امام زمان علیه السلام در توقیعی فرمودن مَثل عموی من مَثل برادران یوسف هست (کمال الدین ج۲ ص۴۸۴ ح۴)، و چون برادرها توبه کردن پس جعفر هم توبه کرده! این در حالیست که اصلا تشبیه امام علیه السلام در مقام بیان عاقبت جعفر نیست بلکه در صدد بیان نمونه حسادت فامیل به حجت خداست. و الا هیچ دلیلی بر توبه جعفر کذاب وجود ندارد. بلکه در علت تسمیه امام ششم به صادق، روایت شده که چون در فرزندان ائمه علیهم السلام کسی به نام جعفر کذاب خواهد بود ایشان را جعفر صادق نامیده اند. (الهدایة الکبری ص۲۴۸) یعنی کذب، جزء ثابت ذات این شخص و شاخصه او بوده است. اما چون متاسفانه متوجه نیستن که تشبیه از چه بابت است و به هدف بیان چیست، نتایج اشتباه می گیرند. درباره تشبیه ظهور به قیامت هم تنها و تنها وجه مورد نظر، بیان غفلت مردم از آن و سرگرم مشکلات خود بودن است که ناگهان رخ می دهد؛ همین. نه تشبیه از هر جهتی که حال بحث کنیم چون معصوم به زمان قیامت علم ندارد پس به زمان ظهور هم علم ندارد، یا چون بدا در سال قیامت نمی شود در سال ظهور هم نمی شود، یا چون در قیامت دو صیحه هست در ظهور هم باید دو صیحه باشد و ... . اینها موضوعاتی است که هر کدام باید با دلیل مستقل معتبر خودش ثابت شود نه از یک تشبیه ساده. ✎سیّـدمھ‌دےمج‌ـتھ‌دسیستانے ๑🌸ღ🍃❈🍃ღ🌸๑
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع : بن بست معجزه! ⊹━━❁ ❁━━⊹ بن بست معرفتی در تشخیص معجزه 🔹تعریف متکلمین اسلامی از معجزه: امری خارق العاده از جانب خداوند که بدست پیامبر صورت می گیرد و با ادعای پیامبری و تحدی (همانند طلبی) همراه است، قابل تعلیم نیست و دیگران از انجام آن ناتوان هستند. 💠با توجه به این تعریف چگونه می توانید معجزه بودن یک عمل را اثبات یا رد کنید؟ 💠مهمترین خصوصیت معجزه: خارج از چارچوب قوانین طبیعت بودن است، اما چگونه می توانید پی ببرید فلان کار خارج از چارچوب قوانین طبیعت است؟ نکته اول: شما هیچگاه نمی توانید به همه قوانین و اسرار طبیعت علم پیدا کنید و در نتیجه هیچگاه مطلقاً نمی توانید به یقین قضاوت کنید که فلان کار خارج از چارچوب قوانین طبیعت است یا خیر. فرض کنید به ۱۹۰۰ سال قبل سفر کنید و موبایلی پیشرفته با خود ببرید، آیا مردم می توانند بگویند قوانین این موبایل در حیطه قوانین طبیعت هستند؟ بدون شک این قضیه برای آنها قابل رد یا اثبات نیست. و یا اینکه فرض کنید یک آدم فضایی به کره زمین آمده و مرده را زنده می کند آیا شما یقین دارید که کار او خارج از قوانین و اصول طبیعت است؟ نکته دوم: دانش ما در مورد قوانین طبیعت نسبی، غیرقطعی و غیریقینی است بنابراین وقتی با پدیده ای مواجه می شویم که با شناخت ما از طبیعت و قوانین آن ناسازگار است با این شک و تردید مواجه می شویم که شاید: این کار در حیطه قوانین طبیعت باشد اما ما به آن پی نبردیم 💠مطابق آن تعریف، مصاديق معجزه از نظر علمی قابل تشخیص و در نتیجه قابل اثبات یا رد نخواهد بود. ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم. مهربان. شما فقط دچار مغالطه بین قوانین طبیعی و قوانین حاکم بر طبیعت شدید. منظور از قوانین طبیعی در این تعریف یعنی همان چیزهایی که به صورت طبیعی و عادی، به طور پیوسته در جریان زندگی بشر است که خلاف آن می شود: خارق عادت، یعنی بر خلاف امر عادی. اما قوانین حاکم بر طبیعت، یعنی هر رابطه ای که در عالم خلقت وجود دارد چه ما به آن علم داشته باشیم و چه نداشته باشیم. و مراد متکلمین از خارق العاده بودن، مورد اول است نه دوم. بنا بر این معجزه هیچ بن بست معرفتی ندارد و آنچه بیان کردید محض تصورات ذهنی است. از طرفی معجزه غیر از خارق عادت بودن ۳ رکن اساسی دیگر دارد که اجتماع آنها روی هم، شناخت آن را بسیار ساده می کند: ۱. اینکه قابل تعلیم و تعلم نباشد، حال آنکه گوشی موبایل و سفر در زمان و زنده کردن توسط آدم فضایی قابل تعلیم و تعلم است و حتی بشر ۱۹۰۰ سال پیش هم با دیدن گوشی موبایل می فهمد که آن ساختنی است. ۲. همراه با ادعای نبوت باشد، حال آنکه آدم فضایی متمدن که با امکانات ما فوق تصورش توانسته میلیاردها کیلومتر را تا زمین بیاید، اهل دروغ و محتاج فریب نیست که خود را پیامبر خدا و کارش را معجزه الهی معرفی کند! ۳. کسی نتواند مانندش را بیاورد یا آن را از بین ببرد، حال آنکه گوشی موبایل به راحتی قابل شکسته شدن و ماشين آدم فضایی قابل خراب شدن است که می رساند کار آنها معجزه نیست. حال بعد از فهم این سه شرط، درباره سخنتان پیرامون خارق العاده بودن، عرض می کنم: ۱. قوانین طبیعت در هر زمان، همان چیزهایی است که به صورت طبیعی در کل دنیا در جریان بوده. لذا وقتی فردی چیزی می آورد که خلاف قوانین طبیعتِ همان زمان هست، آنچه آورده خارق العاده می باشد، حتی اگر به قول شما یک گوشی موبایل یا زنده شدن توسط آدم فضایی باشد. البته مهربان. توصیه می کنم مباحث معرفتی را با آنچه در فیلم‌های تخیلی با موضوع سفر در زمان و وجود آدم فضایی دیده اید خلط نکنید. ۲. دانش ما از تمام قوانین طبیعت، نسبی و غیر قطعی و غیر یقینی نیست. از زمانیکه بشر بوده تا حال، آتش سرد کننده نبوده ولی برای ابراهیم علیه السلام سرد کننده شده. از زمانیکه بشر بوده تا حال، از وسط سنگ‌خارا شتر زنده بیرون نیامده ولی برای حضرت صالح عليه السلام این رخ داده. از زمانیکه بشر بوده تا حال، هیچ عصایی تبدیل به مار نشده اما برای حضرت موسی علیه السلام شده. از زمانیکه بشر بوده تا حال، هیچ مرده ای پس از گذشت سالها از دفنش زنده نشده ولی برای حضرت عیسی علیه السلام شده. اینها همه اموری طبیعی است که نه نسبی می باشد نه غیر قطعی و نه غیر یقینی. ۳. چه کسی گفته معجزه خارج از قوانین عالم هست؟ ما از لایه های پنهان قوانین حاکم بر عالم اطلاع نداریم. در واقع معجزه نقض قوانین عالم نیست بلکه لایه های پنهان از قوانین عالم هست. و این لایه های پنهان از دسترس سایر افراد خارج می باشد. پس همینکه سایر افراد قادر به تکرار آن در همان شرایط که انجام شده نباشند و نیز نتوانند آن را از بین ببرند اثبات معجزه می شود. ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع : سریع ترین نقد چیست؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ سلام استاد سریع ترین راه برای نقد حرفهای احمد بصری چیست؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم. سریع ترین راه برای نقد نداریم اما موثرترین عامل برای گمراه نشدن فقط دانستن چند چیز هست: ۱. قطعاً همه روایات باطل نیستن چون خدا دوازده امام را برای گفتن همین روایات قرار دادن. ۲. قطعاً همه روایات حجت نیستن چون در میان راویان، افراد کذاب، افراد فراموشکار، روایات تقیه ای و روایات مربوط به همان زمان وجود دارد که فقط متخصص حدیث شناس می تواند آنها را تشخیص دهد. ۳. خواب و کشف و شهود و علوم غریبه راه شناخت حق از باطل نیست بلکه فقط استدلال عقلی روشن و احادیث معتبر ثابت از اهل بیت علیهم السلام راهنمای ما در برابر تمام گمراه کنندگان و فریب کاران است. ۴. تفسیر به رای قرآن حرام است و فقط متخصص قرآن شناس می تواند تفسیر درست آیات را در اختیار ما قرار دهد. ۵. در دوران غیبت کبری، امام زمان علیه السلام هیچ فرستاده ای نخواهند داشت و علمای ربانی تنها پناهگاه علمی شیعیان در برابر همه مدعیان دروغین می باشند. اگر کسی همین پنج مورد را به خوبی یاد بگیرد دیگر فریب هیچ فرقه و فتنه ای را نمی خورد. ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▼ٰٰ بۘۘسۘۘم ۘۘاۘۘلۘۘلۘۘه ۘۘاۘۘلۘۘرحۘۘمۘۘن ۘۘاۘۘلۘۘرحۘۘیۘۘم ۘۘ▼ٰٰ ╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع : بدعت نماز. 🌼❀⊱••━═━⏎ شما احمد الحسن را به این جهت متهم به بدعت می کنید که گفته هر کس در شب قدر یک روز نماز قضا بخواند به اندازه تمام نمازهای قضایش حساب می شود و کافی است. حال آنکه اهل بیت نیز از این احکام داشتند که نماز یک شب می تواند قضای همه نمازها باشه. ▪️ من ﺗﺮﻙ ﺍﻟﺼﻠﺎﺓ ﻓﻲ ﺟﻬﺎﻟﺘﻪ ﺛﻢّ ﻧﺪﻡ ﻟﺎ ﻳﺪﺭﻱ ﻛﻢ ﺗﺮﻙ ﻓﻠﻴﺼﻞّ ﻟﻴﻠﺔ ﺍﻟﺎﺛﻨﻴﻦ ... امام تمیرالمومنین فرمودند از آقا رسول الله صلوات الله و سلامه علیهما و آلهما شنیدم که میفرمودند: هر کس نماز را در دوران جاهلیتش ترک کرد سپس پشیمان شد و نمیداند چقدر (از نمازش‌را) ترک کرده، پس باید شب دوشنبه پنجاه رکعت نماز بخواند (به صورت دو رکعتی) با سوره حمد و قل هو الله یک مرتبه. سپس زمانیکه از نماز فارغ شد صد بار خدا را استغفار کند. خداوند این عمل را کفاره نمازهایی که ترک کرده قرار دهد هر چند صد سال نمازش‌را ترک کرده باشد. خداوند بنده‌ای را که این نماز را بخواند حسابرسی نمیکند. سپس براستی که نزد خداوند برای او به هر رکعتی یک شهری (در بهشت) خواهد بود. و برای او به هر آیه ای که خوانده عبادت یک سال هست. و برای او به هر حرفی نوری در پل صراط می باشد. و به يكتائی خدا قسم همانا هیچکس بر این نماز توانا نمی شود مگر اینکه مؤمنی از اهل بهشت باشد. پس هر که این عمل را انجام دهد ملائکه برای او استغفار کنند و در آسمان ها او را دوست خداوند در زمین مینامند و مرگش مرگ شهداء میباشد و در بهشت رفیق حضرت خضر هست. 📚الفوائد المدنیه / ص83 🌸❀⊱••━═━⏎ پدر سلام علیڪم حدیث مورد نظر شما را از دو جهت بررسی می کنم: از نظر سند: ۱. این روایت برای اولین بار در قرن هفتم توسط سید بن طاوس وارد شیعه شده و نه قبل از آن و نه بعد آن هیچکس نقلش نکرده است. ۲. سید آن را از کسی نشنیده بلکه در یک کتاب مجهول دیده و نقلش کرده و خودش هم هنگام ثبت آن نوشته: در کفاره قضا حدیث غریبی در کتاب فلان دیدم که گفته: ... رساله مواسعه و مضایقه ص۵۰۶ ۳. سلسله سند این حدیث متشکل از ۹ راوی است که چهار نفرشان کاملاً مجهول و ناشناخته و پنج نفر دیگر همگی از اهل سنت هستند که در مورد یکی از آنها به نام ابوعروبه تصریح شده: کان شدید المیل علی بنی امية (تاریخ الإسلام ج۲۳ ص۵۶۱) یعنی به شدت طرفدار بنی امیه بوده. حال کدام شیعه عاقلی به چنین حدیثی برای ترک یک عمر نماز استناد می کند؟! از نظر محتوا: این روایت درباره کفاره گناه ترک عمدی نماز سخن می گويد نه حکم قضای نماز. توضیح آنکه: افرادی که نمازشان قضا می شود دو دسته اند: آنکه سهواً نمازش قضا شده، و آنکه عمداً نماز نمی خوانده، و این روایت هیچ ارتباطی به کسی که نمازش سهواً قضا شده ندارد بلکه تصریحش در مورد تارک الصلاة عمدی است: (ترک الصلاة في جهالته ثم ندم). پر واضح است ندامت و پشیمانی جایی معنا دارد که عمداً گناه کرده است. خوب کسی که عمداً مدتی نماز را ترک کرده دو مشکل دارد: یکی اینکه گناه کبیره کرده، و دیگری اینکه قضای نمازش به گردنش آمده. و حال که می خواهد توبه کند باید دو کار انجام دهد: یکی اینکه طبق حکم بدیهی اسلام و مورد اتفاق همه فرقه های اسلامی، قضای نمازهایش را به جا آورد و دوم اینکه کاری کند که گناهش پاک شود، و این حدیث درباره مورد دوم سخن می گوید. از طرفی تصریح این حدیث فقط درباره کسی است که نمی داند چقدر عمداً نماز نخوانده، نه کسی می داند که اگر می داند باید قضای همانچه می داند انجام دهد. اما حکم کسی که مقدار نماز قضایش را نمی داند این هست که به‌ کمترین عددی که احتمال می دهد نماز قضا بخواند و نسبت به‌ احتمال بیشتر برائت جاری کند. ولی به هر حال او هر چقدر نماز قضا بخواند یقین‌ نمی کند همه اش را به جا آورده، و از این جهت دغدغه دارد که اگر حتی یک نماز به گردنش مانده باشد توبه اش قبول نیست؛ چون شرط توبه نسبت به اعمال جبران شدنی جبران آنهاست. و این حدیث دارد این مشکل او را حل می کند که اگر آن پنجاه رکعت را بخوانی کفاره آن مقداری که نمی دانی می شود نه جایگزین کل نمازهایی که نخواندی. علامه مجلسی که کاملاً به ضعف سند و محتوای این حدیث اشراف داشته، درباره آن می نگارد: ظاهر این خبر در کنار ضعف سندش مخالف دیگر روایات و اقوال اصحاب بلکه اجماع است و می شود آن را بر نماز قضای احتمالی حمل کرد یا بر جایی که به قدر متیقن نماز قضا خوانده یا بر جایی که احتمال قوی می دهد قضای همه را خوانده که نماز مذکور در صدد جبران آن احتمال قوی یا ضعیف است. اما نمازی که قضا شدنش معلوم است هیچ راهی جز خواندنش و خروج از عهده آن وجود ندارد و امکان ندارد با تکیه بر چنین خبری قضای نماز را ترک کرد. بحار الأنوار ج۸۸ ص۳۸۵ ✎سیّـدمھ‌دےمج‌ـتھ‌دسیستانے ๑🌸ღ🍃❈🍃ღ🌸๑
🔸موضوع: بدعت نماز 👇🏾👇🏾👇🏾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع : یک بام و دو هوا! ⊹━━❁ ❁━━⊹ شبهه: چرا شما به حدیث وصیت خدشه وارد می کنید به دلیل مجهول بودن راویانش اما به احادیث (احمد بن الحسن القطان) مجهول (استاد شیخ صدوق) اعتقاد دارید و صحیح میدونید؟ آیا تناقض نیست؟؟ حتماً می دونید که راوی حدیث (ولایة علی حصنی) همین احمد بن الحسن هست که مجهوله. ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم. ۱. ما احادیث احمد بن الحسن القطان را از نظر رجالی صحیح نمی دانیم و این دروغ محض است. بله از آنجا که او سنی مذهب است در جایی که صرفاً فضیلتی از اهل بیت‌ علیهم السلام نقل می کند که مطابق مذهب شیعه می باشد، محتوای چنین حدیثی را مقبول می دانیم چون احتمال جعل آن پایین است. ۲. حدیث (حصنی) منحصراً توسط قطان نقل نشده که اعتقاد ما به آن حدیث، تلازمی با صحیح دانستن کل احادیث او داشته باشد. ۳. هر چند قطان در کتب رجال شیعه توثیق ندارد اما کثرت نقل شیخ صدوق از او می تواند دلیل وثاقتش باشد و برخی به همین‌ معتقدند. بر خلاف علی بن سنان موصلی راوی حدیث وصیت که در تمام کتب حدیثی شیعه فقط دو حدیث از او ثبت شده و نام حسن بن علی و علی بن بیان نیز فقط در سند حدیث وصیت آمده نه هیچ جای دیگر. لذا اینها مجهول علی الاطلاق هستند بر خلاف قطان. ۴. در سند وصیت دو نفر کذاب جعال وجود دارند، پس چطور شما آن دو را رها کرده و به مجاهیلش چسبیده اید؟ ۵. قیاس حدیث قطان که یک مجهول در آن هست با حدیث وصیت که چهار راوی مجهول دارد خیلی عجیب است. ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع : عدم علم به هیچ لغت و زبانی! ⊹━━❁ ❁━━⊹ سید سلام الله علیه در جواب کسانی که میگن باید فرستاده خدا همه ی زبان ها رو بدونه می گن: آیا بهتر نبود خداوند قرآن را به همه زبانها نازل می کرد یا دست کم به صد زبان! آیا این کار برای اتمام حجت با مردم بهتر و قطعی نبود؟ که اگه اینطور میکرد این یک نشانه ی آشکاری میشد برای محمد ص و متصل بودنش به خدا. یا اینکه بهتر بود محمد ص قرآن رو به همه زبان ها ترجمه می کرد؛ تا با این کار از وارد شدن اجتهادهای شخصی علما جلوگیری کنه!! آیا خدا یا محمد ص بخیل بودن؟! چنین نسبت هایی از ساحت آنان به دور است! یا حدود ۲۵۰ سال، زمان کافی نبود تا رسول خدا و ائمه اقدام به ترجمه قرآن کنند و به هر کشوری نسخه ای بدن؟! یا اینکه تسلط یک شخص به صدها زبان، معجزه ای آشکار و حجتی کامل و قطعی محسوب نمی شد تا مردم به راحتی ایمان بیارن؟! چرا این کارو نکردن تا با همه ی خلایق اتمام حجت کنن؟!! ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم. سید سهام الله علیه غلط فرمودن چون اجتهاد در مقابل نص کردن. وقتی در بیش از صد حدیث به این موضوع تصریح شده که امامان نه تنها به زبان همه انسانها بلکه زبان همه مخلوقات آگاه بودن، با طرح این شبهات سبک، فقط خبر از سبک بودن مغز خود داده اند. به قول خود سید سهام الله علیه در کتاب عقائد الاسلام، اینها فقط شبهاتی است در برابر حق، و شبهات در حد شبهات باقی می مانند. کسی که عقل خود را در حد فعل و قول معصوم بداند و فکر کند می تواند حکمت هر کاری که آنها کرده یا نکرده اند را بفهمد، فیلی است مغرور با خرطومی بسیار بلند که دائم زیر پایش می رود و محکم با سر به زمین می خورد، برای همین مغزش تاب برداشته و فکر می کند هر چه او حکمتش را نفهمید پس دروغ و باطل است و خدا می فرماید: "سنسمه علی الخرطوم"! اما برای اینکه سخنم خالی از فایده نباشد عرض می کنم: اینکه خدا قرآن را به همه یا صد زبان نازل نفرمود چه ربطی به قدرت تکلم معصوم به هر زبانی دارد؟! یعنی شما برای دفاع از احمد می گویید خدا به هر زبانی قدرت تکلم نداشته برای همین به یک زبان نازل کرده؟! شما به خاطر احمد به خدا هم رحم نمی کنید؟! هر کس نداند او که مدعی مقام امامت عالم هست باید خوب بداند که در روایات، زبان عربی تنها زبانی است که توسط خود خدای متعال ساخته و بر اسماعیل علیه السلام نازل شده است و خدا معجزه خود، قرآن را به این زبان خاص نازل فرمودن که به جهت ظرافت های بسيار ویژه، قابلیت تحریف نداشته باشد. بر خلاف تورات و انجیل که به زبان ساخته بشر نازل و به راحتی هم تحریف شدند. اینکه اگر پیامبر قرآن را به صد زبان ترجمه می کرد جلوی اجتهادهای شخصی علما گرفته می شد، چقدر مضحک است. قرآن عربی که برای عربها نیاز به ترجمه نداشت، اما مگر جلویراختلاف عربها را گرفت؟! یعنی تمام اختلافات مربوط به علمای غیر عرب است؟! از طرفی، وقتی برداشت از خود قرآن این همه مورد اختلاف قرار گرفته، ترجمه به صد زبان دیگر چگونه قرار بود جلوی اختلاف را بگیرد؟! پس آنچه ضروری بود، تفسیر قرآن بود نه ترجمه، که ترجمه را هر شخصی می توانست بکند. خوب امامی که فرق ضرورت بین تفسیر و ترجمه را نمی فهمد چطور قرار است حکمت عدم ترجمه به صد زبان را بفهمد. این استدلال که پیامبر معجزه صد ترجمه را نیاورد چون قدرت تکلم به زبان های دیگر را نداشت دقیقاً مطابق حرف بت پرست هاست که پیامبر معجزه ای مثل موسی و عیسی نیاورد چون قدرت این کارها را نداشت!!! عجیب است و الله. وقتی نوبت خودش می شود می گوید من قادرم زمین را به آسمان بدوزم ولی معجزه به اذن خداست و نباید اعتراض کرد که چرا تو معجزه نداری، اما وقتی نوبت به پیامبر می رسد اذن و قدرت و همه چیز را انکار می کند تا باطل خود را اثبات نماید. پیامبر و اهل بیت علیهم السلام به هر دلیلی نخواستند قرآن را ترجمه کنند و الا حتی اگر قدرت تکلم هم نداشتند از زمان خود پیامبر افرادی با زبان های دیگر در کنارشان بودند که می توانستند بدهند آنها ترجمه کنند. لا بد این امام عالم اسم سلمان فارسی و بلال حبشی را شنیده است! حال بماند که این انسان ناقص، حتی زبان مادری خودش را هم بلد نیست درست تکلم کند. این را دیگر چکار کنیم؟! برای این افتضاح چه چیزی به اهل‌ بیت علیهم السلام قرار است بچسباند؟! آه که کمر شیعه با این شبهات پر از آب، به خاک نشست. در پایان به سه حدیث از صد حدیث که از تعداد تمام احادیث مهدیین و امام سیزدهم و فرزندان قائم بیشتر است اشاره می کنیم تا بی آبرو شود هر که در او غِش باشد: 👇👇👇👇
🔺حدیث اول: عيون أخبار الرضا عليه السلام ج۲ ص۲۲۸ ح۳ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِي الصَّلْتِ الْهَرَوِيِّ قَالَ: كَانَ الرِّضَا ع يُكَلِّمُ‏ النَّاسَ‏ بِلُغَاتِهِمْ‏ وَ كَانَ وَ اللهِ أَفْصَحَ النَّاسِ وَ أَعْلَمَهُمْ بِكُلِّ لِسَانٍ وَ لُغَةٍ فَقُلْتُ لَهُ يَوْماً يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْجَبُ مِنْ مَعْرِفَتِكَ بِهَذِهِ اللُّغَاتِ عَلَى اخْتِلَافِهَا فَقَالَ يَا أَبَا الصَّلْتِ أَنَا حُجَّةُ اللهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ مَا كَانَ اللهُ لِيَتَّخِذَ حُجَّةً عَلَى قَوْمٍ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ لُغَاتِهِمْ أَ وَ مَا بَلَغَكَ قَوْلُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أُوتِينَا فَصْلَ الْخِطابِ‏ فَهَلْ فَصْلُ الْخِطَابِ إِلَّا مَعْرِفَةُ اللُّغَاتِ. یعنی امام رضا علیه السلام با مردم به هر لغتی که داشتند صحبت می فرمودند و به لغات و اختلاف آنها آگاه بودند. روزی راوی به حضرت عرض می کند: من از معرفت شما به لغات و اختلاف آنها تعجب می کنم، که حضرت پاسخ دادند: ای ابا صلت، من حجت خدا بر خلق او هستم و ممکن نیست خدا حجتی را برای قومی قرار دهد که آن حجت لغات آنها را بلد نباشد. آیا سخن حضرت امیر علیه السلام به تو نرسیده: (به ما فصل الخطاب داده شده)؟ آیا فصل الخطاب جز معرفت لغات است. 🔺حدیث دوم: قرب الإسناد ص۳۳۵_۳۳۶ ح۱۲۳۸ مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ ثَلَاثُونَ مَمْلُوكاً مِنَ‏ الْحَبَشِ‏، وَ قَدِ اشْتَرَوْهُمْ لَهُ، فَكَلَّمَ غُلَاماً مِنْهُمْ- وَ كَانَ مِنَ‏ الْحَبَشِ‏ جَمِيلًا- فَكَلَّمَهُ بِكَلَامِهِ سَاعَةً .. فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، لَقَدْ رَأَيْتُكَ تُكَلِّمُ هَذَا الْغُلَامَ بِالْحَبَشِيَّةِ ... ثُمَّ قَالَ: «لَعَلَّكَ عَجِبْتَ مِنْ كَلَامِي إِيَّاهُ بِالْحَبَشِيَّةِ؟ لَا تَعْجَبْ فَمَا خَفِيَ عَلَيْكَ مِنْ أَمْرِ الْإِمَامِ أَعْجَبُ وَ أَكْثَرُ، وَ مَا هَذَا مِنَ الْإِمَامِ فِي عِلْمِهِ إِلَّا كَطَيْرٍ أَخَذَ بِمِنْقَارِهِ مِنَ الْبَحْرِ قَطْرَةً مِنْ مَاءٍ، أَ فَتَرَى الَّذِي أَخَذَ بِمِنْقَارِهِ نَقَصَ مِنَ الْبَحْرِ شَيْئاً؟ قَالَ: فَإِنَّ الْإِمَامَ بِمَنْزِلَةِ الْبَحْرِ لَا يَنْفَدُ مَا عِنْدَهُ، وَ عَجَائِبُهُ أَكْثَرُ مِنْ ذَلِكَ». این روایت به خوبی نشان می دهد امام علیه السلام لغت اهل حبشه را به طور کامل می دانستند و با آنها به لغت خودشان صحبت می فرمودند. 🔺حدیث سوم: الکافی ج۱ ص۲۸۵ ح۷ أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ بِمَ يُعْرَفُ الْإِمَامُ قَالَ فَقَالَ بِخِصَالٍ أَمَّا أَوَّلُهَا فَإِنَّهُ بِشَيْ‏ءٍ قَدْ تَقَدَّمَ مِنْ أَبِيهِ فِيهِ بِإِشَارَةٍ إِلَيْهِ‏ لِتَكُونَ عَلَيْهِمْ حُجَّةً وَ يُسْأَلُ فَيُجِيبُ وَ إِنْ سُكِتَ عَنْهُ ابْتَدَأَ وَ يُخْبِرُ بِمَا فِي غَدٍ وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ بِكُلِّ لِسَانٍ ثُمَّ قَالَ لِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ أُعْطِيكَ عَلَامَةً قَبْلَ أَنْ تَقُومَ فَلَمْ أَلْبَثْ أَنْ دَخَلَ عَلَيْنَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ‏ فَكَلَّمَهُ الْخُرَاسَانِيُّ بِالْعَرَبِيَّةِ فَأَجَابَهُ أَبُو الْحَسَنِ ع بِالْفَارِسِيَّةِ فَقَالَ لَهُ الْخُرَاسَانِيُّ وَ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا مَنَعَنِي أَنْ أُكَلِّمَكَ بِالْخُرَاسَانِيَّةِ غَيْرُ أَنِّي ظَنَنْتُ أَنَّكَ لَا تُحْسِنُهَا فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ إِذَا كُنْتُ لَا أُحْسِنُ أُجِيبُكَ فَمَا فَضْلِي عَلَيْكَ ثُمَّ قَالَ لِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ الْإِمَامَ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ كَلَامُ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ وَ لَا طَيْرٍ وَ لَا بَهِيمَةٍ وَ لَا شَيْ‏ءٍ فِيهِ الرُّوحُ فَمَنْ لَمْ يَكُنْ هَذِهِ الْخِصَالُ فِيهِ فَلَيْسَ هُوَ بِإِمَامٍ. در این روایت ابو بصیر از امام علیه السلام درباره نشانه امامت سوال می کند و حضرت در جواب می فرمایند: امام به چند چیز شناخته می شود، که یکی از آنها علم به تمام اشیا و علم به اسرار غیب و علم به تمام لغات مردم می باشد. سپس فرمودند: ای ابو بصیر قبل از اینکه برخیزی یکی از نشانه های امامت را به تو نشان می دهم. در این لحظه مردی از خراسان وارد شد و با حضرت به زبان عربی صحبت کرد اما امام علیه السلام با زبان فارسی به او پاسخ دادند. مرد خراسانی با تعجب عرضه داشت: به خدا قسم من از این جهت با شما فارسی صحبت نکردم که گمان می کردم شما فارسی بلد نیستید. ولی امام فرمودند: سبحان الله اگر من بلد نباشم پاسخ تو را بدهم پس فرق بین من و تو و شایستگی من برای امامت چیست؟ ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥ ●● لـوح و قلـم ○○ بررسی روایت موسوم به وصیت در کتاب الغیبه شیخ طوسی رحمه الله دوازده مهدی بعد از دوازده امام قسمت پنجم ↫ سید مهدی مجتهد سیستانی ᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥ بله شیخ صدوق کلامی در پاسخ به زیدیه دارد که در آن فرموده: «بعد از امام دوازدهم علیه السلام چیزی که او فرماید رخ می‏دهد چه آمدن امام بعد از او باشد یا آمدن قیامت، و ما تنها به دو چیز مکلف هستیم: 1. اقرار به دوازده امام، 2. اعتقاد به آنچه امام دوازدهم علیه السلام برای بعد از خود فرماید. ᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥ بر اساس شبهه ناظم العقیلی🔺، گویی این کلام می‏رساند که شیخ صدوق در تعداد ائمه دوازده‏گانه تردید دارد و نصب امام جدید را جایز دانسته و آن را موکول به بیان امام دوازدهم تلقی می‏کند. اما اولاً این کلامی جدلی در پاسخ به زیدیه است زیرا زیدیه می‏گویند اگر زمین از حجت خالی نیست پس بعد از وفات امام دوازدهم علیه السلام باید امام دیگری باشد و این باعث می‏شود تعداد ائمه بیش از 12 عدد گردد، و شیخ صدوق می‏خواهد به آنها بفهماند اعتقاد به حصر عدد ائمه در 12 با اعتقاد به اینکه زمین خالی از حجت نیست نا سازگاری ندارد، به این نحو که فعلاً که امام دوازدهم علیه السلام زنده است و قیام ننموده، پس عقیده به دوازده امام مخدوش نمی‏شود اما وقتیکه قیام فرمود و حکومت عدل جهانی تشکیل داد ببینیم چه می‏گوید. آیا می‏گوید قیامت فرا خواهد رسید یا از امام بعد از خود خبر می‏دهد و بالاخره فعلاً اشکالی به عقاید شیعه وارد نیست؛ و بعد می‏گوید: آیا می‏توان رسول خدا را که فرموده ائمه دوازده نفرند تکذیب نمود؟! و این کلام کاملاً می‏رساند که ایشان دارد جدلی سخن می‏گوید و الا خودش تردیدی در تعداد ائمه و نیز آنچه بعد از امام دوازدهم علیه السلام رخ می‏دهد ندارد زیرا ایشان قائل به رجعت است و عقیده دارد بعد از امام دوازدهم علیه السلام ائمه رجعت خواهند آمد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔺 چهل حدیث در مورد مهدیین و فرزندان قائم(ع)، ص10. ᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥ برای روشن شدن مطلب به کلام ایشان توجه کنید: «قالت الزيدية: لا يجوز أن يكون من قول الأنبياء أن الأئمة اثنا عشر لأن الحجة باقية على هذه الأمة إلى يوم القيامة و الاثنا عشر بعد محمد ص قد مضى منهم أحد عشر و قد زعمت الإمامية أن الأرض لا تخلو من حجة. فيقال لهم‏ إن عدد الأئمة (ع) اثنا عشر، و الثاني عشر هو الذي يملأ الأرض قسطا و عدلا ثم يكون بعده ما يذكره من كون إمام بعده أو قيام القيامة و لسنا مستعبدين‏ في ذلك إلا بالإقرار باثني عشر إماما و اعتقاد كون ما يذكره الثاني عشر ع بعده‏ ... و يقال للزيدية أ فيكذب رسول الله(ص) في قوله إن الأئمة اثنا عشر». ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . كمال الدين و تمام النعمة ج‏1 ص77 - 78 ᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥ ثانیاً ایشان در اول و آخرکلامشان جزماً تصریح می‏کنند که تعداد ائمه علیهم السلام دوازده عدد است لذا قطعاً منظورشان از این فقره، تردید در تعداد ائمه نیست. ثالثاً اینکه امام دوازدهم امام علیه السلام بعد از خود را معرفی کنند تلازمی با سیزده امام یا 24 وصی یا دوازده مهدی ندارد زیرا طبق عقیده به رجعت، امامان قبلی بعد از امام دوازدهم امامت می‏کنند و بدین گونه، عقیده به دوازده امام با عقیده رجعت و به خالی نبودن زمین از حجت قابل جمعند، اما چون زیدیه عقیده به رجعت ندارند شیخ صدوق رحمه‌ الله امر رجعت را در لفافه بیان کرده‏اند. ᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥ رابعاً شیخ صدوق دارد تصریح می‏کند که امام دوازدهم علیه السلام همان کسی است که قیام نموده، دنیا را پر از عدل و داد می‏نماید، و اگر بخواهد امام دیگری بیاید بعد از این واقعه و با نصب علنیِ امام دوازدهم علیه السلام خواهد بود. در حالیکه همه اینها مخالف عقاید احمد بصری است زیرا او خود را قائم موعود و بر پا کننده حکومت عدل دانسته، با وجود امام دوازدهم علیه السلام ادعای امامت و وصایت و الزام به بیعت نموده است. ᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥ همچنین شیخ طوسی که کتاب تهذیب را در فقه نوشت و سعی کرد اختلاف روایات متعارضش را در کتاب استبصار رفع نماید، درباره اعتقادات صحیح شیعه دو کتاب «الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد» و «العقائد الجعفریة» را نگاشت تا نسل‏های آینده شیعه بدانند اعتقادات راسخ شیعه کدام است و از صراط مستقیم منحرف نشوند، در حالیکه او در این دو کتاب اعتقادی کوچکترین اشاره‏ای به مهدی‏های دوازده‏گانه نکرده است. ᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥ متن کتاب ایشان چنین است: «ائمه بعد از علی (ع) 11 تن از اولاد اویند که اولینشان حسن و آخرینشان قائم مهدی فرزند حسن عسکری است. امام مهدی همان محمد بن حسن(ع) می‏باشد که پیامبر و امامان و گروهی دیگر در زمان او رجعت می‏کنند: ...»‏. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . الأئمة بعد علي(ع) احد عشر من ذريته الأول منهم ولده الحسن، ثم الحسين، ثم علي بن الحسين، ثم محمد بن علي، ثم جعفر بن محمد الصادق، ثم موسى بن جعفر، ثم علي بن موسى، ثم محمد بن علي، ثم علي بن محمد، ثم الحسن بن علي، ثم الخلف الحجة القائم المهدي الهادي بن الحسن صاحب الزمان ... الإمام المهدي المنتظر محمد بن الحسن ... يرجع نبينا و أئمتنا المعصومون في زمان المهدي مع جماعة من الأمم السابقة و اللاحقة. العقائد الجعفرية، ص249 – 250. ᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥ ممکن است کسی بپرسد: پس چرا شیخ طوسی روایت مهدی‏های دوازده‏گانه را در کتاب غیبتش ثبت نموده؟ اما باید دانست کتاب غیبت یک کتاب احتجاجی ـ جدلی است که در پاسخ به فرقه های منحرف از مهدویت از جمله واقفیه نگاشته شده،🔺 نه کتاب اعتقادی، و آنچه اعتقاد شیخ طوسی می‏باشد عدم مهدی‏های دوازده‏گانه است و برای همین در دو کتاب اعتقادیش حرفی از مهدی‏های دوازده‏گانه نزده، و این بهترین دلیل بر عدم اعتقادش نسبت به مضمون حدیث مهدی‏های دوازده‏گانه می‏باشد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔺. بهترین دلیل بر جدلی بودنِ ثبت حدیث وصیت اینست که اولاً ایشان این روایات را در پاسخ به واقفیه آورده و ثانیاً در این کتاب روایات متعددی ثبت کرده که با هم تعارض دارند و ما به بعضی از آنها در خلال کتاب اشاره کرده ایم. ᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥ ضمن اینکه ایشان قبل از نقل حدیث موسوم به وصیت در ابتدای بحث، و بعد از نقل آن در پایان بحث خود، تصریح می‏کند که تعداد امامان دوازده عدد بیشتر نیست و هر که بگوید امام دوازدهم فرزندی دارد و تعداد ائمه سیزده می‏باشد، سخنش باطل است و بعد هم خدا را شکر می‏کند که گویندگان چنین سخن‏هایی منقرض شده‏اند: «فأما من قال إن للخلف ولداً و إن الأئمة ثلاثة عشر فقولهم یُفسَد بما دللنا علیه من ان الأئمة اثنا عشر فهذا القول یجب إطراحه. علی ان هذه الفِرق کلها قد انقرض بحمد الله و لم یبق قائل یقول بقولهم». ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . الغيبة (للطوسي)، كتاب الغيبة للحجة، ص228. ᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥ و اگر کسی اشکال کند که فهم و اعتقاد آنها برای ما حجت نیست و ما مکلفیم خودمان عقاید درست را به دست آوریم. در پاسخ می‏گوییم: این بزرگواران رؤسای شیعه در نزدیک‏ترین زمان‏ها به عصر بیان عقاید شیعه توسط ائمه علیهم السلام هستند که تمام عمر خویش را صرف بدست آوردن و حفظ معارف شیعه نمودند و بر همین اساس کتاب اعتقادی نوشته‏اند تا عقاید شیعه را ثبت کنند نه عقاید شخص خودشان را، همچنانکه شیخ صدوق نام کتابش را اعتقادات امامیه و شیخ طوسی عقاید جعفریه گذاشته است. پس اگر اینها در بدیهی‏ترین مساله اعتقادیِ شیعه که تعداد ائمه علیهم السلام است اشتباه کرده و عقیده درست را نفهمیده باشند دیگر چه چیزی برای شیعه می‏ماند؟! ᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥ نکته پایانی اینکه عموم کتاب‏های روایی چه در شیعه و چه در سنی، جزء مصنفات هستند نه اصول، برای همین در میان اهل سنت تنها شش کتاب حدیثی به عنوان صحیح شمرده می‏شود و در شیعه تنها چهار کتاب روایی از جایگاه ویژه ای بر خوردار است نه کتب دیگر. ᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
دوستان گرامی این کنفرانس ادامه دارد ... اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع : پس قانون معرفت چیست؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ سلام شما که به روش احمد بصری در استدلال به آیات خلقت آدم برای قانون معرفت حجت انتقاد دارید روش حضرتعالی و آیات مورد استناد شما چیست؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم. مهربان نکته اول: حقیر نسبت به آیات خلقت آدم، به روش استدلال احمد بصری اشکال نگرفته ام، بلکه به متن استدلالش خدشه وارد کردم. روش استدلال مثل اینکه کسی روایات را اصلاً قبول ندارد و فقط از قرآن دلیل می آورد و دلیل می خواهد، یا: نسبت به احادیث، سلیقه ای رفتار کرده و بدون داشتن معیار علمی در اعتبار سنجی حدیث، هر روایتی مطابق سلیقه اش بود حجت می داند. اما متن استدلال یعنی ناسازگار بودن مقدمات با نتیجه. حال، هر چند احمد بصری هم در روش استدلال غلط عمل می کند و هم در متن استدلال، اما اشکالی که بنده در مورد آیات خلقت گرفته ام به متن اوست. چون آنچه او نص مباشر آدم و ابراز علم خوانده، جلوی ملائکه بوده و هیچ ربطی به قانون شناخت برای مردم ندارد. نکته دوم: ما چیزی به نام قانون معرفت حجت نداریم بلکه آنچه در احادیث اهل بیت علیهم السلام آمده، راه های شناخت امام هست. فرق بین این دو آنست که قانون، یکی بیشتر نیست بر خلاف راه ها که متعدد می باشد. همچنین ما کاری به رویه از آدم تا خاتم نداریم بلکه چون نبوت پیامبر اسلام با معجزه قرآن به روشنی ثابت است فقط دنبال شناخت امامان بعد از ایشان می باشیم. تعبیر قانون معرفت حجت، دسیسه احمد است برای اینکه به مخاطب القا کند فقط یک راه برای شناخت هست و آن راه را هم باید از ابتدای خلقت فرا بگیرید نه انتهای خلقت که امت اسلام است. او چنین وانمود می کند که حجت بودن پیامبر متکی بر اثبات نبوت حضرت آدم علیه السلام است پس تا نفهمیم دلیل نبوت او چیست نمی توانیم به نبوت پیامبر اسلام برسیم. حال آنکه مساله دقیقاً بر عکس هست، چون تا نبوت پیامبر اسلام برای ما ثابت نشود اصلاً علمی نداریم که اولین انسان مرد بوده و نامش آدم بوده و پیامبر هم بوده، و ما اینها را صرفاً از قرآنِ پیامبر به دست آورده ایم. در نتیجه، اثبات نبوت آدم مبتنی بر اثبات نبوت پیامبر اسلام است. نکته سوم: حقیر که باشم که روشی داشته باشم؟ روش را اهل بیت علیهم السلام گفته اند. کتاب کافی شریف بخش کتاب الحجة، صفات و ویژگی های امام معصوم را به روشنی بیان کرده و خدا را شکر هیچکدامش در احمد بصری وجود ندارد. . اما ساده ترین راه را شیخ طوسی بیان کرده اند که: ۱. طبق روایات ما فوق تواتر، امامان و اوصیا و خلفای این امت دوازده نفرند. ۲. تعداد امامان هیچ فرقه ای از فرق اسلامی جز شیعه دوازده امامی، دوازده نفر نیست و جملگی یا بیشترند و یا کمتر. نتیجه: فقط شیعه دوازده امامی بر حق است و به تبع آن، دوازده امام شیعه، امام واقعی و راستین هستند. این راه برای کسی که در دوره غیبت بمیرد کافی است. و اما آنکه تا ظهور زنده بماند، از چه راهی امام زمان علیه السلام را بشناسد؟ خود امام زمان علیه السلام در آخرین توقیع خویش فقط دو علامت فرمودند: سفیانی و صیحه. همچنانکه در حدیثی از امام صادق علیه السلام به سند معتبر وارد شده: سفیانی به عنوان علامت برای شما‌ کافی است. نیز در حدیث معتبر دیگری فرمودند: و به واسطه صوت آسمانی است که صاحب این امر شناخته می شود. و الحمد لله رب العالمین ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا