eitaa logo
پاتوق کتاب آسمان
503 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
139 ویدیو
19 فایل
🔹معرفی‌و‌عرضه‌آثار‌برجسته‌ترین‌نویسندگان‌و‌متفکرین‌ایران‌و‌جهان 🔸تازه‌های‌نشر 🔹ارسال‌به‌سراسرایران آلبوم کتاب‌ها: @skybook_album ادمین: @aseman_book آدرس:خ‌مسجد‌سید خ‌ظهیرالاسلام‌کوچه‌ش۳ بن‌بست‌اول سمت‌راست "سرای‌هنر‌و‌اندیشه" تلفن:09901183565
مشاهده در ایتا
دانلود
. . 🔺️روایتی جذاب از شخصیتِ شکست خورده‌ی یک دیکتاتور وطنی؛ آن هم #رضاشاه پهلوی.... 🔹️اثر قابل تقدیرِ شانزدهمین جشنواره قلم زرین و برگزیده نهمین جشنواره داستان انقلاب. . . 📚باغ خرمالو/ هادی حکیمیان #رمان_نوجوان . . @skybook
. حرص و طمع، ترس ازدست‌دادن، نبود رهبر و مدیر، کمبود منابع و از همه بدتر، بی‌اعتمادی اعضای محله به یکدیگر باعث می‌شود از همان لحظه اول ایجاد حصار همگی مرگ را در یک قدمی خود ببینند. 📚حصار/ محمدعلی میقانی ۳۹۸صفحه/قیمت: ۴۵.۰۰۰تومان @skybook
. اگر در صبح یک روز خاص از ماه مه باران نباریده بود، زندگی ولنسی استرلینگ طور دیگری رقم می‌خورد. 📚 قصر آبی/ ال.ام.مونتگمری 📇 نشر قدیانی @skybook
. عده‌ای که پیاده بودند از دشواری راه گلایه کردند. گلایه‌ها به گوش محمد رسید. رو به جماعت کرد و گفت: اگر اسب و الاغ و شتری داشتیم به شما میدادیم و دریغ نمی‌کردیم. اما جز اینها که بر آن سواریم، هیچ نداریم. آنگاه خودش همراه با علی از شترانشان پایین آمدند و گفتند: هرکس بخواهد می‌تواند بر شتر ما سوار شود! هیچ کس نپذیرفت. علی مقدار زیادی از راه را پیاده با به پای مردمان رفت و با آنها هم صحبت شد. زبانش شیرین بود و نگاهش مهربان بود و صدایش گرم. هم صحبتی با او جذاب بود. روز پنجشنبه به وادی «اَبواء» رسیدیم. محمد بر سر قبر زنی به نام آمنه که مادرش بود، نشست و گریست! روز جمعه از «جُحفه» عبور کردیم. پیرمردی داستانی درباره مادر محمد و پدرش عبدالله تعریف کرد. داستان از این قرار بود که... 📚 کتاب مخفی @skybook