eitaa logo
پاتوق کتاب آسمان
502 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
139 ویدیو
19 فایل
🔹معرفی‌و‌عرضه‌آثار‌برجسته‌ترین‌نویسندگان‌و‌متفکرین‌ایران‌و‌جهان 🔸تازه‌های‌نشر 🔹ارسال‌به‌سراسرایران آلبوم کتاب‌ها: @skybook_album ادمین: @aseman_book آدرس:خ‌مسجد‌سید خ‌ظهیرالاسلام‌کوچه‌ش۳ بن‌بست‌اول سمت‌راست "سرای‌هنر‌و‌اندیشه" تلفن:09901183565
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📚 سفری که پر ماجرا شد نویسنده: بنفشه رسولیان داستان غدیر برای ۱۶۷ صفحه/ قیمت: ۷۰.۰۰۰ تومان @skybook
پاتوق کتاب آسمان
. تقدیم به بچه‌هایی که از ترس‌های خودشان فرار نمی‌کنند، بلکه با آن‌ها روبه‌رو می‌شوند. 📚 میثم و ت
. میثم و شهر ترس‌های ممنوعه داستانی مهیج و پر ماجرا از پسری دوازده ساله به نام میثم را روایت می‌کند که به همراه خانوادۀ خود به کوفه مهاجرت می‌کند. میثم پس از ورود به شهر، درگیر حوادث و اتفاقاتی می شود که تغییرات بزرگی را در او به وجود می‌آورد. آشنایی میثم با شخصیت‌هایی همچون ابراهیم‌بن‌مالک و عباس‌بن‌علی پای او را به جنگی بزرگ باز می‌کند. این کتاب چشم اندازی از زوایا و جلوه‌های آموزندۀ تاریخ اسلام و آموزه‌های ناب امام علی (علیه السلام) خواهد بود. همچنین تلاش‌های میثم در طول داستان برای سوادآموزی و آموختن خط، ما را با تحول بزرگ خط کوفی که بعدها باعث به وجود آمدن خط‌های فارسی و عربی می شود آشنا می‌کند. 📚 میثم و شهر ترس‌های ممنوعه @skybook
. 📚 کوهی که خنده‌رو بود ...داستان‌هایی از امیرالمومنین برای کودکان... قیمت: ۵۰.۰۰۰ تومان @skybook
. 📚 قهرمان غدیر علی‌رضا سبحانی نسب از ولادت تا واقعه غدیر در زندگی امام علی(ع) برای کودکان ولادت در کعبه...لیله المبیت...خبیر...و... قیمت: ۳۰.۰۰۰ تومان @skybook
. عده‌ای که پیاده بودند از دشواری راه گلایه کردند. گلایه‌ها به گوش محمد رسید. رو به جماعت کرد و گفت: اگر اسب و الاغ و شتری داشتیم به شما میدادیم و دریغ نمی‌کردیم. اما جز اینها که بر آن سواریم، هیچ نداریم. آنگاه خودش همراه با علی از شترانشان پایین آمدند و گفتند: هرکس بخواهد می‌تواند بر شتر ما سوار شود! هیچ کس نپذیرفت. علی مقدار زیادی از راه را پیاده با به پای مردمان رفت و با آنها هم صحبت شد. زبانش شیرین بود و نگاهش مهربان بود و صدایش گرم. هم صحبتی با او جذاب بود. روز پنجشنبه به وادی «اَبواء» رسیدیم. محمد بر سر قبر زنی به نام آمنه که مادرش بود، نشست و گریست! روز جمعه از «جُحفه» عبور کردیم. پیرمردی داستانی درباره مادر محمد و پدرش عبدالله تعریف کرد. داستان از این قرار بود که... 📚 کتاب مخفی @skybook
. 📚 بچه‌ای که نمی‌خواست آدم باشد! نویسنده: زهرا موسوی تصویرگر: فاطمه زمانه‌رو قیمت: ۵۰.۰۰۰ تومان @skybook
پاتوق کتاب آسمان
. #پیشنهاد_ویژه 📚 بچه‌ای که نمی‌خواست آدم باشد! نویسنده: زهرا موسوی تصویرگر: فاطمه زمانه‌رو #انتشا
. «بچه ای كه نمی‌خواست آدم باشد» داستان بچه شتری خوشمزه و شيرين بيان را از زبان خودش می‌گويد؛ بچه شتر قصۀ ما عاشق ماجراجويی و سفر است. آدی پسر كوچولوی قصه، صاحب شتر است. در اين كتاب بچه يعنی شتر كوچولو، كودكان را با آقایی مهربان آشنا می‌كند كه از نظر او بهترين و مهربان ترين مرد دنياست. اولين بار اين مرد مهربان وقتی به داد او رسيده بود كه عده ای می‌خواستند او و آدی را كتك بزنند و مرد مهربان گفته بود : ” نه… حيوان زبان بسته را نزنيد، چه كارش داريد؟” بچه شتر در ديگر خاطراتش چند بار ديگر هم از آن مرد مهربان حرف می‌زند. مثل اين كه بچه شتر عاشق آن مرد مهربان شده است چون يك بار به خاطر ديدن او از مسابقه شتر سواری درست وقتی كه داشت به خط پايانی مسابقه به عنوان اولين شتر نزديك می‌شد انصراف داده بود. او دلش می‌خواهد يك شتر بفهم باشد و خيلی دلش نمی‌خواهد آدم باشد. و در ادامه کتاب به بازخوانی واقعه غدير می‌پردازد و آدی و بچه شتر را در يك سفر زيبا و خاطره انگيز به غدير می‌كشاند و بچه شتر، مرد مهربان را آن جا دست در دست پيامبر(ص) می‌بيند. 📚 بچه‌ای که نمی‌خواست آدم باشد @skybook
‌‌ تعدادی از عناوین کتاب‌های دوباره اضافه شده... 📙 خیمه ماهتابی/ قصه کربلا به روایت خیمه حضرت زینب(س) 📘 حاج فلسطین/ عماد مغنیه از کودکی تا شهادت 📗 قطاری که ایستگاه نداشت/ 📕 حاج قاسمی که من می‌شناسم/ 📙 ما و تاریخ فلسفه اسلامی/ 📘 المراقبات/ میرزا جوادآقا ملکی تبریزی 📗 روایت مصور؛ داستان فوتبالیست‌ها/ 📕 روایت مصور؛ داستان فوتبال/ 📙 روایت و کنش جمعی/ چرا فراخوان‌های اجتماعی و سیاسی به داستان نیاز دارد ‌ ✅ برای اطلاع از قیمت‌ کتاب‌ها و سفارش و خرید با @Aseman_book ارتباط بگیرید. @skybook
‌ 📗 برگه‌های سفید دیوهای سیاه سید محمد مهاجرانی تصویرگر: سعید شمس محیا دختری اهل غزه که با نقاشی‌هایش از بیمارستان شِفا، کودکان جهان را به غزه دعوت می‌کند... او با رنگ‌هایش به جنگ دشمن می‌رود. @skybook
محمد به اطراف نگاه کرد اما به هر طرف که نگاه میکرد همان فرشته را می‌دید. همه جا غرق در نور بود. فرشته دوباره گفت: «بخوان محمد!» محمد لرزان و آرام گفت:« چه بخوانم؟ من که خواندن نمیدانم...» همان لحظه کتابی پیش روی محمد باز شد و فرشته گفت: «بخوان به نام پروردگارت که آفرید...» 📚چهارده قصه، چهارده معصوم نشر قدیانی @skybook