🔵روایت شنیدنی عباس معروفی نویسنده رمان «سمفونی مردگان» از دیدار با حجت الاسلام رئیسی
یکی از غمانگیزترین دورههای زندگی من همین ۱۸ ماه تعطیلی گردون بود که همه رفتوآمدها، تلفنها و ارتباطهایم قطع شد. یکباره احساس کردم چقدر تنها شدهام. نمیدانستم چه خاکی به سرم بریزم. تنها سیمین بهبهانی هر روز به من تلفن میزد و دلداریام میداد. نامهنگاری، ملاقات، دیدار و گفتوگو هیچکدام فایدهای نداشت تا اینکه قاضی پروندهام در دادستانی انقلاب حکم مرا اعلام کرد: «اعدام.»
فروشکستم. حالا جز نگرانی از حکم اعدامی که قاضیام داده بود، وزارت ارشاد هم کنفیکون شده بود. خاتمی رفته بود. در همان زمان داشتم رمان «سال بلوا» را مینوشتم و این جمله جایی خودنمایی میکرد: «ما ملت انتظاریم!» و در انتظار سرنوشت گردون میسوختم. حکم اعدام را برداشتم و به طرف سازگارا راه افتادم. چند روز بعد او به من خبر داد که روزهای سهشنبه حجتالاسلام ابراهیم رئیسی، دادستان انقلاب، بارعام دارد و قرار شد که من از ساعت شش صبح سهشنبه آنجا باشم. این سهشنبه رفتنها، چهار بار طول کشید و نوبت به من نرسید، بار پنجم، ساعت ۱۲ من توانستم آقای رئیسی را ببینم. در هر دیدار پنج نفر میتوانستند به ترتیب شماره، وارد اتاق دادستان انقلاب شوند. نفر اول که آخوند پیری بود، به دادستان جوان و خوشتیپ انقلاب گفت اگر اجازه داشته باشد، بماند و به عنوان آخرین نفر با او خصوصی حرف بزند اما رئیسی قبول نکرد. گفت: بفرمائید! خودم را معرفی کردم، رئیسی کمی نگاهم کرد، با لبخند گفت: «همون عباس معروفی معروف؟»
«بله همون کرکس شاهنشاهی! همون غول بی شاخ و دم که هر روز کیهان مینویسه»
«شما بمونید. نفر بعدی؟»
سه نفر بعدی هم مطلبشان را گفتند و رفتند. دادستان انقلاب گفت: «خب آقای معروفی، چه میکنید؟»
«رمان مینویسم، کتاب چاپ میکنم، ادیتوری میکنم، هر کار که بشه چون دفترم بازه اما شما انتشار گردون رو توقیف کردین.»
«خب فکر میکنی چرا توقیف شده؟»
«همکاران شما از من میپرسن چه جوری و با چه پولی این مجله رنگارنگ را منتشر میکنم؟»
«این سؤال من هم هست.»
«مجله روی پای خودش ایستاده، ۲۲ هزار تیراژ داره.»
«چند سالته؟»
«سیوسه»
«این چیزهایی که دربارهٔ شما در روزنامهها مینویسن، من فکر کردم بالای ۶۰ سال رو داری.»
آنوقت در کامپیوتر پروندهام را نگاه کرد و گفت: «عجیبه! خیلی عجیبه! لک توی پروندهات نیست.»
گفتم: «میدونم. من حتی سمپات کسی یا چیزی نبودهام.»
با حیرت خیرهام شد: «حتی خانمبازی هم نکردهای؟ »
گفتم: «نه! من زن و سه تا دختر دارم.»
به پشتی صندلیاش تکیه داد با لبخند نگاهم کرد. یک لحظه فکر کردم عجب آخوند خوشسیما و خوشتیپی است. گفت: «پریشب در قم منزل یکی از علما، آقای فاضل میبدی بودم. قسمتی از کتاب «سمفونی مردگان» شما را خوندم. میخواستم ازش بگیرم، دیدم براش امضا کردی. بهم نداد. دلم میخواد بخونمش.»
🔸اتفاقاً نسخهای از چاپ سوم رمان در کیفم بود. گذاشتم روی میز. دست به جیب برد که پولش را بپردازد. گفتم: «قابلی نداره.» گفت: «نه این میز، میز خطرناکیه. میز قضا و قدر!» و خندید: «باید پولشو بپردازم، شما هم باید بگیری.» ۳۰۰ تومان را روی میز گذاشت و گفت: «تعجب میکنم! چرا این قدر راجع به شما بد مینویسن؟ امکانش هست فوری کلیه گردونها رو به من برسونید تا شخصاً مطالعه کنم و تصمیم بگیرم؟»
گفتم: «با کمال میل. فردا براتون میارم.»
گفت: «نه! فردا دیره. همین حالا!» و تلفن روی میزش را طرف من گذاشت: «زنگ بزن بیارن فوری!» و بعد خواست که ناهار بمانم. تشکر کردم، یک دوره گردون از شماره ۱ تا ۲۰ را به دستش دادم و خداحافظی کردم. حدود یک هفته بعد، پرونده من از دادستانی انقلاب «عدم صلاحیت» خورد و به دادگستری ارجاع داده شد.
(به نقل از سایت کتاب وب)
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔰ملاحظات و محاکمات (دستنوشته های سید مجتبی جواهری)
💠 @sm_javaheri
dallake namazeshab khandallake namazeshab khan.mp364596.mp3
زمان:
حجم:
1.71M
🔊🔊🔊
♦️داستان شنیدنی #شهید_بهشتی در بیان کارآمدی و تخصص
👈 انجام تکالیف اجتماعی اسلام نیاز به تخصص و کارآمدی دارد. اکتفا به تقوا و خلوص نیت، اثر مطلوب شارع را تحصیل نمی کند.
#بشنوید
#ملاحظه
#تقوا
#تخصص
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔰ملاحظات و محاکمات (دستنوشته های سید مجتبی جواهری)
💠 @sm_javaheri
♦️طریق عرفان در اسلام
🔸قسمتی از عبارات بسیار مهم علامه طباطبایی درباره عرفان اسلام از کتاب #شیعه_در_اسلام
🔸این کتاب اهمیت فوق العاده ای دارد و با بیان روان، عمیق ترین تقریر از مذهب شیعه ارائه می شود.
🔸علامه طباطبایی در بحث طریق کشف پس از بیان طریق ظواهر و طریق تعقل، مسیر معرفت نفس در اسلام را توضیح می دهند. این کتاب را حتما مطالعه کنید. (حتی اگر قبلا خواندید)
#ملاحظه
#عصر_انقلاب
#کتاب
#علامه_طباطبایی
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔰ملاحظات و محاکمات (دستنوشته های سید مجتبی جواهری)
💠 @sm_javaheri
🔵 ظهور عرفان در اسلام
🔰علامه طباطبایی (ره)
🔸در ميان صحابه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله (كه نزديك به دوازده هزار نفر از ايشان در كتب رجال ضبط و شناخته شدهاند) تنها #على عليه السلام است كه بيان بليغ او از حقايق عرفانى و مراحل حيات معنوى به ذخاير بيكرانى مشتمل است و در آثارى كه از ساير صحابه در دست است خبرى از اين مسائل نيست.در ميان ياران و شاگردان او كسانى مانند #سلمان_فارسى و #اويس_قرنى و #كميل_بن_زياد و #رشيد_هجرى و #ميثم_تمار پيدا مىشود كه عامه عرفا كه در اسلام بهوجود آمدهاند ايشان را پس از على عليه السلام در رأس سلسلههاى خود قرار دادهاند و پس از اين طبقه كسان ديگرى مانند #طاوس_يمانى و #مالك_بن_دينار و #ابراهيم_ادهم و #شقيق_بلخى در قرن دوم هجرى بهوجود آمدهاند كه بى اينكه به عرفان و تصوف تظاهر كنند درزىِّ زهاد و پيش مردم،اولياى حق و مردان وارسته بودند ولى در هر حال ارتباط تربيتى خود را به طبقه پيشين خود نمىپوشانيدند.
🔸پس از اين طبقه،طايفه ديگرى در اواخر قرن دوم و قرن سوم مانند بايزيد بسطامى و معروف كرخى و جنيد بغدادى و نظايرشان بهوجود آمدند كه به سيرو سلوك عرفانى پرداختند و به عرفان و تصوف تظاهر نمودند و سخنانى به عنوان كشف و شهود زدند كه به واسطه ظواهر زنندهاى كه داشت فقها و متكلمين وقت را برايشان مىشورانيد و در نتيجه مشكلاتى برايشان بهوجود مىآورد و بسيارى از ايشان را به دخمه زندان يا زير شكنجه يا پاى دار مىكشانيد.
🔸با اين همه در طريقه خود در برابر مخالفين خود سماجت كردند و بدين ترتيب روز به روز،طريقت در حال توسعه بود تا در قرن هفتم و هشتم هجرى به اوج وسعت و قدرت خود رسيد و پس از آن نيز گاهى در اوج و گاهى در حضيض،تاكنون به هستى خود ادامه داده است.
اكثريت مشايخ عرفان كه نامهايشان در تذكرهها ضبط شده است به حسب ظاهر مذهب تسنن را داشتهاند و طريقت به شكلى كه امروز مشاهده مىكنيم (مشتمل به يك رشته آداب و رسومى كه در تعاليم كتاب و سنت خبرى از آنها نيست) يادگار آنان مىباشد اگر چه برخى از آداب و رسوم شان به شيعه نيز سرايت نموده است.
🔸چنانكه گفتهاند جماعت بر اين بودند كه در اسلام برنامه براى سير و سلوك بيان نشده است بلكه طريق معرفت نفس طريقى است كه مسلمين به آن پى بردهاند و مقبول حق مىباشد مانند طريق رهبانيت كه بى اينكه در دعوت مسيح عليه السلام وارد شده باشد،نصارى از پيش خود درآوردند و مقبول قرار گرفت.
🔸از اين روى هر يك از مشايخ طريقت آنچه را از آداب و رسوم صلاح ديده در برنامه سير و سلوك گذاشته و به مريدان خود دستور داده است و تدريجاً برنامه وسيع و مستقلى بهوجود آمده است.
🔸مانند مراسم سرسپردگى و تلقين ذكر و خرقه و استعمال موسيقى و غنا و وجد در موقع ذكر و گاهى در بعضى سلسلهها كار به جايى كشيده كه شريعت در سويى قرار گرفته و طريقت در سوى ديگر و طرفداران اين روش عملاً به باطنيه ملحق شدهاند ولى با ملاحظه موازين نظرى شيعه آنچه از مدارك اصلى اسلام (كتاب و سنت) مىتوان استفاده نمود خلاف اين است و هرگز ممكن نيست بيانات دينى به اين حقيقت راهنمايى نكند يا در روشن كردن برخى از برنامههاى آن اهمال ورزد يا در مورد كسى (هر كه باشد) از واجبات و محرمات خود صرفنظر نمايد.
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔰ملاحظات و محاکمات (دستنوشته های سید مجتبی جواهری)
💠 @sm_javaheri
هدایت شده از سید مجتبی امین جواهری
Khamenei.irقصد تقرب در اعمال.mp3
زمان:
حجم:
3.27M
🔊🔊کلیپ صوتی
🔵 کار شما از جملهی کارهایی است که خیلی راحت میتواند نیّت الهی و #قصد_قربت در آن راه پیدا کند.
همهی کارها را میشود برای خدا انجام داد؛ حتّی تلاش معاش را هم میشود برای خدا انجام داد و قصد الهی کرد؛ امّا در بعضی از کارها قصد خدایی کردن خیلی راحتتر است؛ از جمله کار شما. چون کار شما خدمت به جامعه است، خدمت به مردم است، خدمت به جمهوری اسلامی است، خدمت به اسلام است، نصرت اسلام است.
🔹همین آیهای که الان این جوان عزیز اینجا خواندند که «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا کونوا اَنصارَ الله»(۴) - نصرت خدا کنید؛ جزو ناصران و کمککنندگان و نصرتکنندگان خدا باشید - خب، یکی [از مصادیقش] همین است؛ کار شما جزو کارهایی است که حقیقتاً میتواند نصرت اسلام باشد، نصرت دین باشد، کمک به مردم باشد. بنابراین قصد قربت، که شما بگویید خدایا! من این خدمتی که میکنم، این ساعتی که در اداره هستم، این ساعتی که سر پُست هستم، این تلاشی که برای بهبود کار انجام میدهم، این پنج دقیقهای که بیشتر از وقت مقرّر در اداره میمانم و کار انجام میدهم، این را برای تو انجام میدهم، فرصتی است برای اینکه کار شما برای خدا انجام بگیرد. از برکات این ماه استفاده کنید که از جمله همین است که عرض کردم.
دیدار فرماندهان نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ۹۴/۰۲/۰۶
#عصر_انقلاب
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔰ملاحظات و محاکمات (دستنوشته های سید مجتبی جواهری)
💠 @sm_javaheri
❔❓❔❓
☑️ مهمترین پرسشی که برای یک دین دار یا شاید یک انسان وجود دارد، پاسخ به همین موضوعی است که علامه طباطبایی در این رساله به آن می پردازند:
🔅مقصد——-مسیر🔅
مقدمه ای که می تواند ما را در این مسأله یاری کنید:
◀️ شناخت مبدأ (انسان شناسی)
🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔰ملاحظات و محاکمات (دستنوشته های سید مجتبی جواهری)
💠 @sm_javaheri
🎖 خروجی های این مدارس، نسل بعدی مدیران اجرائی و فرهنگی کشور را تشکیل می دهند.
✅ نکته جالب در همه این مدارس اهتمام ویژه در امر #دین است برخلاف مدارس دولتی که عرفی تر از آن ها محسوب می شود.
♻️ جریان سرمایه داری به راحتی عنصر #دین را تبدیل به یک کالا می کند و از طریق آن پایه های خود را محکم می کند.
⛔️ با این توضیح به روشنی می توان پیوند #ثروت و #مذهب و #قدرت در جامعه را رصد کرد.
🌀 هر کس پول بیشتری داشته باشد می تواند فرزندان به ظاهر مذهبی خود را در خدمت سیاست کشور قرار دهد و چرخه قدرت و ثروت را در انحصار طبقه خاص حفظ کند.
🔻 پی نوشت:
نام دبیرستان من هم در این لیست هست. بنابراین دو زانو نشسته ام در انتظار ثروت و قدرت. 😅
به قول شاعر:
سر بر سر #زانو نهم آیی چو تو در #بزم
تا غیر نداند که مرا با تو سری هست
#ملاحظه
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔰ملاحظات و محاکمات (دستنوشته های سید مجتبی جواهری)
💠 @sm_javaheri
🔅دعای ویژه شبهای قدر
(المراقبات به نقل از مرحوم سیدابن طاووس قدس سره)
💠 @sm_javaheri
▪️الا ای تیرگی های شب ای خاموشی صحرا
زمین ها آسمان ها گوش سر تا پا
▪️ببینید از دل بشکسته آوای که می آید
که نزدیک است بنیاد فلک را برکند از جا
▪️کدام افتاده از پایی به خاک تیره افتاده
که گویی خاک معشوق است و او چون عاشقی شیدا
▪️به پای نخل های کوفه اشک کیست می بارد؟
که نخلستان زاشکش می دهد شیرین ترین خرما
▪️به گرد نخل ها در ظلمت شب گشتم و دیدم
امیرالمومنین را محو ذات خالق یکتا
▪️نه خوفش از جحیم و نی هوای جنتش در سر
نه در افسوس دیروز و نه در اندیشه فردا
▪️زخشم افکنده بر اعضای دنیا لرزه و گوید
که ای دنیا چه خواهی از علی عالی اعلی
▪️من از آغاز عمر خود طلاق دائمت گفتم
زچشمم دور تر شو دور غری غیری ای دنیا
▪️شب تاریک و نخلستان و این صحرا بود شاهد
که این دنیا بود زندان و من زندانی دنیا
▪️خدا داند ز کل گنج هایت دوست تر دارم
که طفلی بی پدر لب واکند گوید به من بابا
▪️میان دوستان خود چنان تنهای تنهایم
که شب با چاه دور از چشم یاران می کنم نجوا
▪️از آن کودک که دارد شوق بر پستان مام خود
علی را مرگ خوشتر با چنین غم های جانفرسا
▪️چه شب هایی که نان دادم به سائل ها و بشنیدم
که می گفتند یارب از علی برگیر داد ما
▪️نه آن سائل مرا بشناخت در دامان تاریکی
نه من در نزد او کردم برایش نام خود افشا
▪️تو هم دنیا چو آن سائل مرا نشناختی هرگز
که خون کردی دل زار مرا پیوسته بی پروا
▪️تو زهرای مرا در سن هجده سالگی کشتی
تو پیش چشم من سیلی زدی بر صورت زهرا
▪️زمن مخفی مکن دنیا که من این نکته می دانم
همین شب ها کنی برنامه قتل مرا اجرا
▫️ حاج آقای سازگار(میثم)
💠 @sm_javaheri
◾️ شهادت حضرت امیرالمومنین علیه السلام بر همه شیعیان و محبین حضرت تسلیت.
🔹 چند خط از شب نوزدهم و شب بیست و یکم
👇👇👇
💠 @sm_javaheri
🔲 شب نوزدهم:
🔸هنوز سر از سجده بر نداشته بود که شمشیر ابن ملجم مرادی بر فرق مولا نشست. در آن لحظه حساس، دو صدا به گوش رسید:
🔸یکی بین زمین و آسمان، جبرئیل امین علیه السلام بود که خبر شهادت علی علیه السلام را داد؛ به این صورت که «به خدا قسم! ارکان هدایت فرو ریخت و نشانه ها و عَلَمهای پرهیز کاری سرنگون گشت و ریسمان محکم الهی گسست.» و ادامه داد: «قُتِلَ ابْنُ عَمِّ الْمُصْطَفَی قُتِلَ الْوَصِیُّ الْمُجْتَبَی قُتِلَ عَلِیٌّ الْمُرْتَضَی قَتَلَهُ اَشْقَی الْاَشْقِیَاءُ؛ پسر عموی مصطفی کشته شد. وصی برگزیده به قتل رسید. علی مرتضی کشته شد. او را شقی ترین افراد به قتل (شهادت) رساند.»
🔸 و صدایی هم از عاشق شهادت، علی علیه السلام شنیده شد که می فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَْهُ وَ رَسُولُهُ؛[13] به نام خدا و به یاری خدا و بر دین رسول خدا [از دنیا می روم] قسم به پروردگار کعبه! رستگار شدم. این [شهادت] چیزی بود که خدا و رسولش به ما وعده داده بود.»
◼️ شب بیست و یکم:
🔸 بعد از آنکه زخم سر را بستند و حضرت به هوش آمد، در حالی که خون از سر و روی حضرت میریخت، عرضه داشت: اِلهِی اَسْئَلُکَ مُرَافَقَةُ الْاَنْبِیَاءِ وَ الْاَوْصِیَاءِ وَ اَعْلَی دَرَجَاتِ جَنَّةِ الْمَاْوی؛[14] خدای من! از تو همراه بودن با انبیاء و اوصیاء و بالاترین درجة بهشت را درخواست می کنم.»
🔸 اصبغ بن نباته می گوید: وارد خانة علی علیه السلام شدم، دیدم علی علیه السلام یک پارچة زردی را به سر مبارکشان بسته اند و خون هم مرتب از سر مولا می ریزد و رخسار شریفشان زرد شده است؛ به گونه ای که من بین پارچه و صورت تشخیص ندادم. آن گاه فریاد کشیدم و خود را به دامن حضرت انداختم و او را می بوسیدم و اشک می ریختم. حضرت فرمود: «لَا تَبْکِ یَا اَصْبَغُ فَاِنَّهَا وَ اللَّهِ الْجَنَّةُ؛[15] گریه نکن اصبغ به راستی و قسم به خداوند! این [حالی که می بینی، مرا در شرف ورود به] بهشت [قرار داده] است.»
🔸 و به دخترش ام کلثوم که به شدت گریه می کرد، جایگاه خویش را گوشزد کرده، فرمود: «یَا بُنَیَّةُ لَا تَبْکِِین فَوَ اللَّهِ لَوْ تَرَیْنَ مَا یَرَی اَبُوکَ مَا بَکَیْتِ...؛ دخترم! گریه نکن! به خدا سوگند! اگر می دیدی آنچه را که پدرت می بیند، گریه نمی کردی.» عرض کرد: شما چه می بینید؟ فرمود: «می بینم که ملائکه و انبیاء عظام صف کشیده اند و همه منتظرند که من بروم ... .»
🔸وی در حالی که یک دست بر قلب خود گذاشته بود و با دست دیگر خاک بر سر می پاشید، می گفت: «مرگ و شهادت گوارایت باد! که تولدت پاک و شکیبایی ات نیرومند و جهادت بزرگ بود. بر اندیشه ات دست یافتی و تجارتت سودمند گشت. بر آفریننده ات وارد گشتی و او تو را با خوشی پذیرفت و ملائکه اش به گردت جمع شدند. در همسایگی پیغمبر جای گزین گشتی و خداوند تو را در قرب خویش جای داد و به درجة برادرت مصطفی رسیدی و از کاسه لبریزش آشامیدی... .»
💠 @sm_javaheri