🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
💎 @SMHM212
🏴دو ابهام اصلی در
🚩حماسه حسینی!!
👈 (قسمت پنجم)؛
👌(کلیک روی «قسمت ...» = هدایت به قسمت قبلی)
درنگی بکنیم بر قصه حیرت #سلمان_فارسی:
در كتاب #كبریت_الأحمر (ص ۳۴۴) از كتاب #خزائن_الأنوار (كه آنهم از كتاب #مشارق_الأنوار #شیخ_صدوق محمدبن باویه قمىره روایت كرده است) چنین مىآورد: «روزى #سلمان_فارسى، خدمت حضرت #امیر_المؤمنین #على(ع) آمد، دید حضرت #امام حسین(ع) در نزد على(ع) نشستهاند در حالى كه دو سال از عمرش گذشته بود.
(لازم به ذكر است كه سلمان فارسى به مقامات معنوى و عرفانى بسیار بالائى رسیده بود تا جایى كه پیغمبر اكرم(ص) در شأن او فرمود: «السَّلمانُ مِنّا #أهلِ_البیتِ» {سلمان از ما اهل بیت است} شأنى كه هیچ غیرمعصومى به آن مقام نائل نگردید. و همچنین (مسموعاً) منقول است كه فرمود: اگر #ابوذر مىدانست كه در قلب #سلمان چه مىگذرد هر آئینه او را تكفیر مىنمود و یا اینكه او را مقتول مىساخت! (تردید از حقیر است و براى این قول اخیر مدركى در دسترس ندارم!)
حافظ:
سرآمد فضلاى زمانه دانى كیست؟
ز روى صدق و یقین نه ز راه كذب و گمان
شهنشه فضلا پادشاه ملك سخن
جمال ملت و دین، خواجه جهان، سلمان
حال مىشود چنین تصور كرد كه؛ این #سلمان در سیر عالم معنا و اندیشههاى ناب به نتایجى رسیده و از وادیهاى حیرت عبور كرده است و طبعاً سؤالاتى برایش ایجاد شده و پیش خود مىاندیشد كه آیا كسى هست كه به این سؤالات منحصربفرد من جواب بدهد؟! تصمیم مىگیرد كه خدمت مولایش على علیهالسلام برسد. ولیكن گویا در حالتى از تردید بسر مىبرد كه آیا على(ع) كه دروازه #شهر_علم است، خواهد توانست به سؤالات عجیب وى جواب بدهد؟! حضرت هم دانستند كه سلمان، سؤالات مخصوصى برایش پیدا شده است و حتى دانستند كه او هنوز به بالاترین فراز اوج مقام علمى اهل بیت(ع) پى نبرده است و براى اینكه وى را به این مطلب واقف گردانند بدون آنكه اجازه دهند تا وى سؤالش را بر زبان جارى سازد به او فهمانیدند كه ما حتى قبل از پرسىدن تو مىدانیم چه سؤالى دارى! و جواب تو هم چیست، و جواب این سؤال را حتى لازم نیست على(ع) به تو بدهد! كافیست كه حسین(ع) كه كودكى بیش نیست به تو بگوید! و...
پس امیرالمؤمنین(ع) به سلمان فرمود: «إسئَل مِن الحُسَینِ ما شِئتَ»! یعنى { آنچه مىخواهى از حسینم سؤال كن}
سلمان از این برخورد متعجب و در شگفت مىشود! با خود مىگوید؛ من سؤال بسیار مهم و بزرگ و بغرنجى داشتم و حتى شكّ داشتم كه على بتواند آنرا جواب بدهد! حالا او مرا به كودك دوسالهاش حواله مىدهد! عجب حكایتى است!
حافظ:
«آنكس است اهل بشارت كه اشارت داند
نكتهها هست بسى، محرم اسرار كجاست؟!»
فلذا با ناباورى به حسین نزدیك مىشود.
سلمان عرض كرد: یا اباعبدالله چند سال از عمر شریف تو گذشته است؟!
#امام_حسین(ع) تبسّم كرد و فرمود: مرا كودك مىپندارى؟! «خَلَقَ اللهُ تَعالى خَمسین ألفَ آدمٍ، مِن كُلِّ آدَمٍ إلى آدَمٍ خَمسینَ ألفَ عامٍ وَ كُنتُ قَبلَ آدَمِ الأوَّلِ خَمسینَ ألفَ عامٍ وَ كُنتُ مَعَ آدَمِ الأوَّلِ شَیخاً عالِماً، فَكُنتُ ناصِراً لَهُ وَ مُعینُهُ ثُمَّ عَرَضتُ ولایَتى عَلَیهِم وَ آمَنَ بَعضُهُم وَ كَفَرَ بَعضُهُم فَمَن آمَنَ فَقَد فازَ وَ مَن أبى فَقَد كَفَرَ، ثُمَّ حارَبتُ مَعَهُم ألفَ حَربٍ، ألأصغَرُ مِنهُ أكبَرُ مِن حَربِ الخَیبَرِ وَ كُنتُ مَعَ آدَمِ الثّانى أیضاً خَمسینَ عامٍ وَ دَعَوتُهُم إلى اللهِ فَمِنهُم مَن صَدَقَنى وَ مِنهُم مَن كَفَرَ، فازَ مَن صَدَقَنى وَ خابَ مَن أنكَرَنى، فَجاهَدتُهُم وَ هُم خَمسُونَ ألفَ فرقَةٍ، كُلُّ فرقَةٍ خَمسُونَ ألفَ رَجُلٍ ...»
یعنى {خالق متعال، پنجاه هزار آدم آفرید و از هر آدم تا آدم بعدى پنجاه هزار سال فاصله زمانى بوده و من قبل از آدم اول (۵۰٫۰۰۰ سال قبل از او) بودهام و من همراه آدم اول، شیخ عالمى بودم و یار و یاور او بودم. سپس ولایتم را بر آنها عرضه كردم، پس عدهاى ایمان آوردند و عدهاى هم كافر شدند، پس كسى كه ایمان آورد رستگار شد و آنكس كه كفر ورزید همانى بود كه ولایت مرا نپذیرفت. سپس با آنها جنگیدم در هزار جنگ كه كوچكترین آنها از جنگ خیبر بزرگتر بود و همچنین با آدم دوم بودم و همراه وى، آنهم پنجاه هزار سال و بسوى خدا دعوتشان كردم، پس عدهاى از آنها مرا تصدیق نمودند و عدهاى هم كافر شدند. رستگار شد كسیكه تصدیقم كرد و بدبخت شد آنكه انكارم نمود، پس با آنها به جهاد برخواستم و حال آنكه آنها پنجاه هزار فرقه بودند و هر فرقه پنجاه هزار مرد ...}
آنحضرت در اینجا دست بر دهان مباركشان گذاشتند و فرمودند: «اُصمُت كَما صَمِتَ رَسُولُ اللهِ» یعنى خطاب به نفس شریف خویش فرمودند كه؛ {اى زبان خموش! از افشاء اسرار دم فروبند، چنانكه رسولخدا(ص) سكوت نمودند!} و نمىرسانیدند به ...
...ادامه دارد.
✍ سیدمحمدحسینی(منتظر)
عاشورای ۱۴۰۳
🆔 @chelcheraaqHM
💠
🎲 هماندیشی چلچراغ
🙏